اشعار دهه کرامت و ولادت امام رضا (ع) سال ۱۴۰۲

متن شعر مدح امام رضا (ع)
بیدها را حظِّ رقصیدن هدایت می کند
نورها را کِیف تابیدن هدایت می کند
ابرها را شوق باریدن هدایت می کند
چشم ها را لذت دیدن هدایت می کند
لذتی شیرین تر از شیرینی دیدار نیست
کور باد آن چشم هایی که پی دلدار نیست
آفتاب روی بام ساعت هَشتَم تویی
اشتیاق ناتمام ساعت هشتم تویی
لحظه ی پُراحترام ساعت هشتم تویی
از طفولیت سلام ساعت هَشتَم تویی
السلام ای هشتمین خورشید آل مرتضی
السلام ای حضرت سلطان علی موسی الرضا
دشت با آهنگ نیشابور هم آواز شد
ناگهان بادی وزید و موسم پرواز شد
از کران تا بیکرانه بال و پر ها باز شد
یا رضا گفتیم و کوچ عاشقی آغاز شد
بی قرار شبنشینی های رویِ گُنبدیم
ما کبوترهای جلد آستان مشهدیم
جلوه ی خورشیدها از گنبدت رونق گرفت
جزر و مد ماه ها از مرقدت رونق گرفت
مهربانی ها ز لطف بی حدت رونق گرفت
کسب و کار ما به لطف مشهدت رونق گرفت
دَخل دُکّان هاست تا محشر بدهکار رضا
قبله ی بازار ایران است،”بازار رضا”
کاش بالم را گرفتار هوای خود کنی
ربّنایم را بدهکار دعای خود کنی
نسل اندر نسل ایلم را گدای خود کنی
دست من را ظرف سقاخانه های خود کنی
من فرات التماسم..،مشک را بیرون بکش
از خُم چشمم شراب اشک را بیرون بکش
ابر بودم بی محابا گریه کردم بارها
رود بودم سیلآسا گریه کردم بارها
قطره بودم قدر دریا گریه کردم بارها
جای جای صحنتان را گریه کردم بارها
هیچ اشکی مثل اشکِ صُبح میلادت نشد
هیچ جایی گوشه ی دنج گوهرشادت نشد
حوض های صحن هایت انعکاس کوثرند
شاخه های چلچراغت شاخه شاخه اخترند
کفترانِ روی بامت با ملائک می پرند
خادمانت هم یکی از دیگری آقا ترند
خنده هاشان انعکاس نور در قندیل هاست
چوبپرهاشان به نرمی پرِ جبریل هاست
ذکر تسبیحات ماهی های دریاها؛ رضا
با خدا بوده است هرکس بوده باشد با رضا
صدهزاران بار می گوئیم با زهرا: رضا
یا رضا و یا رضا و یا رضا و یا رضا
عالم و آدم گدایان سرایت یا رئوف
جان ما قربان نام دلربایت یا رئوف
خاک بالا روی بال یا کریمت ریخته
عطر جنت روی دستان نسیمت ریخته
شیره ی خرمای طوبا در حلیمت ریخته
خاطرات کهنه ی من در حریمت ریخته
دست پر مُهرت سرم را نازنازی می کند
کودکی هایم میان صحن بازی می کند
مادرم وقتی پرم می داد..،بالش جمع شد
در دلش پای ضریحت بغض سالش جمع شد
آینه در آینه اشک زلالش جمع شد
تا مرا دستت سُپرد آقا..،خیالش جمع شد
مِهر تو در سینه ام افتاد..،گریهکُن شدم
مادرم با گریه شیرم داد گریهکُن شدم
کاش در تاریکی شب جِلوه ی ماهَم شوی
مثل فانوسی برای ظلمت راهم شوی
التیام زخم های سخت و جانکاهم شوی
به خدا عیبی ندارد ضامن ما هم شوی
سگ از آهوهای صحرایی چه کم دارد مگر
هر که اربابش شما باشی چه غم دارد دگر
آسمانِ مرقدت ما را هوایی می کند
رقص پرچم روی گنبد دلربایی می کند
پنجره فولاد تو کارِ خدایی می کند
دست آهنگونه اش مشکلگشایی می کند
نَقل اعجاز حریمت نُقل مجلس ها شده
کفشدار تو همان کوری است که بینا شده
هر زمان روحم در این آئینه ها گُم می شود
مثل دریاها دلم غرق تلاطم می شود
سینه ی من وادی طورِ تکلم می شود
زائرت دلتنگ زهرا خانمِ قُم می شود
بارگاه قم حریم حضرت زهرای ماست
ریل قم_مشهد مسیر جنت الاعلای ماست
قطره می خواهیم این ها فِیض دریا می دهند
خوشه می خواهیم گندمزار اعلی می دهند
آب می خواهیم مِی های طهورا می دهند
سالیانی می شود که رزق ما را می دهند
از ازل روزی خورِ خواهر_برادر بوده ایم
ما نمکپرورده ی موسی بن جعفر بوده ایم
ای بزرگی که سلیمانوار ذرّهپروری
از تمام انبیا و اولیا هم برتری
گوشهچشمی می کنی..،دل از دل ما می بری
جای یک دفعه سه دفعه جانِ ما را می خری
جورِ مجنونی کشیدم تا که لیلایت کنم
جان خود را می دهم شاید تماشایت کنم
بوسهگاهم رَدِّ نعلِین قدم های شماست
خنده ی امروزم از لبخند فردای شماست
روح این مُرده به دنبال مسیحای شماست
کربلای اربعینم لنگ امضای شماست
نامه ی پرواز من را مُهر کردی..،تا زدی
تا قسم جانِ جوادت دادمت..،امضا زدی
شاعر:بردیا محمدی
_____________________________________________
متن شعر مدح امام رضا (ع)
هنگامهٔ ظهورِ رئوفیّت خداست
امشب شب ِ تجلیِّ یا ایها الرضاست
لب وا نکرده حاجتِ یک عمر می دهد
بیهوده نیست خنده به روی لبِ گداست
در صحن انقلاب؛ نمازم درست شد
تعظیم ؛ رو به گنبد سلطان رکوع ماست
آقای مهربان به کسی “نه”نگفته است
از دور هم صدا بزنم حاجتم رواست
بوسیدن ِ ضریح؛ تقرُّب می آورد
حتی نگاه کردنِ گنبد گِرِه گشاست
مشهد ،کسی که یک شبِ خود را سحرکند
او همنشین فاطمه در عرش کبریاست
جاروکشان خانه سلطان ملائکند
گرد و غبار ِ خانه آقام کیمیاست
گرد و غبارِ این حرم از جنس تربت است
باب الجواد وقت ِ غروبش چه با صفاست
سوگند بر قدم به قدم راه ِ اربعین
از خانه امام رضا راهِ کربلاست
دربین حجره تاکه زمین خورد ناله زد
آتش گرفته این جگرم ، دلبرم کجاست
لب تشنه جان سپرد ولی نیزه ای نخورد
هنگام دست و پازدنش سینه اش رهاست
شبهای جمعه مادر اگر داد می زند
دیده تن ِ بدون ِ سری زیر دست و پاست
من یک سوال از عمرِ سعد می کنم
جای عزیز فاطمه در بین بوریاست
حتی وحوشِ دشت همه آب خورده اند
لب تشنه رأس شاه دوعالم به نیزه هاست
از آن حسین ؛ قدرِ کفِ دست مانده بود
فرمود خواهرش که ذبیحِ قلیلِ ماست
شاعر:قاسم نعمتی
_____________________________________________
متن شعر مدح امام رضا (ع)
درست آنگونه که با رقص تاک انگور می ریزد
زمان گرد گیری از ضریحت نور می ریزد
مرا بیرون نکن از خانه ات هرچند می دانم
که دهقان جنس نامرغوب خود را دور می ریزد
نمی بینیم لطفت را و می پرسد ملک از خود :
چرا شاهی طلا در دامن یک کور می ریزد؟
بگو این صحنه ی رویایی باران و گلدسته است؟
و یا آب وضو از گونه های حور می ریزد؟
تو صیادی ، ضریحت دام ، هر کس می رسد از راه
دلش را مثل مشتی دانه در این تور می ریزد
یقین قصد زیارت کرده با پیراهن احرام
همین ابری که خود را پای نیشابور می ریزد
شبی در خواب دیدم حضرتش در جام زایرها
به لبخندی « شرابِ سعیکم مشکور » می ریزد
شاعر:سعید مبشر
_____________________________________________
متن شعر مدح امام رضا (ع)
پیش پای من اگرچه راه غیر از چاه نیست
شکر، اما دستم از دامان تو کوتاه نیست
از زمانی که پیاده تا حریمت آمدم
تازه دیدم تا بهشت آنقدرها هم راه نیست
گنبدت خورشید تابانیست در شبهای شهر
آنقَدَر که در غزلها صحبتی از ماه نیست
گاه و بیگاه آمدن یا گاهگاهی آمدن
هیچکس نشنیده از دربانِ اینجا “شاه نیست”
پنجره فولادِ تو طوری گره وا میکند
که ضریحت نیز از غمهای ما آگاه نیست
اشکهای شوق بر مژگان جارو شاهدست
هیچ کاری در حرم همراه با اکراه نیست
در زیارتنامههایت مهربانی جاری است
هیچ یک اما به خوبیِ امین الله نیست
شاعر:احمد حیدری
_____________________________________________
متن شعر مدح امام رضا (ع)
نَقل است که فَخرِ علما، شیخ بهایی
شد شامل لطف و کرم خاصِ خدایی
گفتند بیا فاطمه دادهست رضایت
معمار حرم باش، علی کرده جدایت
جا داشت بنازد به همه عالم امکان
روزیِ کمی نیست حرمسازیِ سلطان
آن شیر که خوردهست، نهاده اثرش را
او خرج حرم کرد تمام هنرش را
اخلاص نشان داد، خدا داد توانش
فردوسِ برین کرد بنا با دل و جانش
نزدیک به اتمام حرم بود که ناگاه
دیدند همه روی لب شیخ نشست آه
با پوزش از آقای جهان گفت به یاران
باید که کنم چند شبی ترک خراسان
من میروم اما بخرید آبرویم را
اجر همه با مادرمان حضرت زهرا
تا اینکه دوباره برسم خدمت آقا
جز سَردَر این کعبه بسازید همهجا را
در غیبت او گشت مهیا چه بنایی
چه گنبد و گلدستهی انگشتنمایی
بَه بَه! چه ضریح و حرم و صحن و سرایی
از شوقِ طوافش دل کعبهست هوایی
ناگاه چنین توصیه گردید ز خدام:
وقتش شده معماری سَردَر شود اتمام
گفتند که ما اذن به این کار نداریم
تا آمدن شیخ، همه لحظه شماریم
هنگام سفر شیخ به ما گفته مکرر:
کار خود من هست مهیایی سَردَر
گفتند که از جای دگر آمده دستور
فرمان امامست و پُر از حکمت و منظور
پس ساخته شد سَردَرِ آن روضهی رضوان
کم داشت فقط روح الامین، عرشِ خراسان
پس شیخ بهایی ز سفر آمد و ناگاه
با دیدن سَردَر ز دلِ خویش کشید آه
شد غوطهور حسرت و غم، حال و هوایش
تا داشت توان، کرد گله از رفقایش
گفتند مُکدر نشو این امر امامست
سرپیچی رعیت ز شهنشاه حرامست
یک خادم خوشروزی این روضهی اعلا
دیدار نصیبش شده در عالم رؤیا
کردهست چنین امر، به او قبلهی عالم
بر شیخ پس از اینکه رساندی تو سلامم
گو: مرد خدا، پیرِ هنر، دست مریزاد
معمار کرمخانهی ما، خانهات آباد
در خانهی اُمید! تو در فکر طلسمی؟
ما کار نداریم، که آمد! به چه اسمی!
بسپار حرم را به طلسمِ کَرَم ما
بگذار بیایند همه در حرم ما
ای شیخ بِدان ما پدر هر بد و خوبیم
ما طایفه ذاتاً همه ستارُ العیوبیم
ما چشم به راهیم گنهکار بیاید
با هر چه که آورده، خریدار بیاید
باید به حرم پاک شود زائر ما تا،
گیرد صلهی تذکرهی کرببلا را
شاعر:محمد حسین رحیمیان
_____________________________________________
متن شعر مدح امام رضا (ع)
با هر مقام و منصبی در چاه افتاد
هر کس که پیش پات با اکراه افتاد
شب غرق تاریکی شد از آن لحظهای که
دستش ز دامانِ رُخت کوتاه افتاد
تا گنبدِ نورت شبانه روز تابید
خورشید شرمنده ز چشم ماه افتاد
یک بی بضاعت خواست “حاجی” نام گیرد
ناگاه سمت شهر مشهد راه افتاد
حرفِ زیارتنامهخواندن بود در عرش
روی زبانها یا امینالله افتاد
حرف تفاوت نیست و نزد ضریحت
یک کُنج رعیت، کُنج دیگر شاه افتاد
یاد لب عباس، باران گریه کردم
چشمم به سقاخانهات هرگاه افتاد
شاعر:شهریار سنجری
_____________________________________________
متن شعر مدح امام رضا (ع)
ساعت به وقت عشق همان هشت می شود
حتی زمان پخش اذان هشت می شود
کار خداست حکمت او را ببین چطور؟
تعداد درب های جنان هشت می شود
از آن زمان به بعد در انواع دلبران
نقش خطوط و خال و نشان هشت می شود
حتماً برای عرض ارادت و احترام
طرح جدید فرشچیان هشت می شود
وقتی که دست من به ضریح تو می رسد
ثانیه ، ثانیه ، ضربان هشت می شود
هر شب زمان خواندن نقاره خانه ها
ساعت برای کل جهان هشت می شود
شاعر:فربد افشاری
_____________________________________________
متن شعر مدح امام رضا (ع)
درد و درمان ما امام رضاست
راحت جان ما امام رضاست
ما غلامان حضرتش هستیم
شاه و سلطان ما امام رضاست
گرچه سلمان او نشد باشیم
عشق و ایمان ما امام رضاست
جان نوکر چه قابلی دارد
جان و جانان ما امام رضاست
آیه آیه کلام او نور است
تلو قرآن ما امام رضاست
جان ایران ماست معصومه
قلب ایران ما امام رضاست
قول داده به داد ما برسد
مرگ آسان ما امام رضاست
کاش آن لحظه ها رضا برسد
وقت مردن به داد ما برسد
بندگی بی بلا نمی چسبد
عاشقی بی خدا نمی چسبد
نیمه شب بی دعا و ذکر و نماز
نیمه شب بی بکا نمی چسبد
به همان مهربانی اش، به خدا
زندگی بی رضا نمی چسبد
این شلوغی خودش صفا دارد
حرمش بی گدا نمی چسبد
یاد داده خودش به ابن شبیب
گریه بی کربلا نمی چسبد
روزی ام کن بلا کشیدن را
با رضا تا خدا رسیدن را
تو کریمِ کریم ها هستی
شاه ما از قدیم ها هستی
نه به فکر کبوتران تنها
یاد این یا کریم ها هستی
تو امام الرئوف دنیایی
تو امام رحیم ها هستی
راه دادی به راه گم کرده
تو به فکر رجیم ها هستی
ما یتیمان آل طاهائیم
تو که یار یتیم ها هستی
دست ما را بگیر آقا جان
تو کریمِ کریم ها هستی
ما نداریم غیر این درگاه
بارها داده ای تو بر ما راه
در جوار شما چه غم داریم
دین و دنیا کنار هم داریم
ما کنار تو دلخوشیم آقا
با تو ای مهربان چه کم داریم؟
لذتی از بهشت بالاتر
حس و حالی که در حرم داریم
سر این سفره میهمان توایم
بابی از برکت و کرم داریم
سمت باب الجواد می آییم
قدی از احترام خم داریم
پدر و مادرم فدای شما
ای امامم، سرم فدای شما
می رسد دائما عطا از تو
ابتلا از من و دوا از تو
شب میلاد در حرم دیدیم
دم به دم می رسد شفا از تو
یک سلام از حریم قم با من
سفر مشهد الرضا از تو
هر چه برکت رسیده بر دل ما
یا که از قم رسیده یا از تو
و دو رکعت نماز بالا سر
از من و، رحمت و رضا از تو
ای کرامت نمی ز بارانت
می رسد رزق کربلا از تو
کاش درد مرا دوا بدهی
عیدی ام را تو کربلا بدهی
شاعر:وحید محمدی
_____________________________________________
متن شعر مدح امام رضا (ع)
هرکسی احساسِ تنهایی و غربت میکند
میرود شاهِ خراسان را زیارت میکند
چون خبر دارد که با یک تکه نانِ حضرتی
روح درمان میشود ، حسِ طراوت میکند
زائرش خیلی سعادت دارد ، آخر گفته است
او سه جا از زائرانِ خود حمایت میکند
پیشِ نورِ گنبدِ نورانیاش ، خورشید هم
با تمام نورش احساسِ حقارت میکند
زائرِ سلطان، کنار پنجره فولاد از او
هر چه میخواهی بخواه حتما ، عنایت میکند
شیعیان که جایِ خود ، دیدم درِ باب الجواد
که مسیحی هم به اون عرضِ ارادت میکند
فتنههای دشمنان خاکِ ایران ابتر است
چون علی موسی الرضا از آن حفاظت میکند
خاکِ ایران و خراسانش به جای خود ، رضا
بر تمام عالم و آدم امامت میکند
هر که در دنیا امامش بوده مولایِ رئوف
روزِ محشر ، عالمی بر او حسادت میکند
بی شک و تردید بر زوار شاه تشنه لب
کربلا را ضامن آهو کرامت میکند
روضهدارِ روضههای غربتِ کرب و بلاست
گریههایش را “عیون” دارد روایت میکند
روضهی ظهر عطش را هم از او ابن الشبیب
با دو چشم خیس و بارانی روایت میکند
شاعر:علی گلچین پور
_____________________________________________
متن شعر مدح امام رضا (ع)
هرچه ما داریم داریم از رضا جانِ نجف
ای به قربان خراسان ای به قربانِ نجف
ما نمکگیرِ ضیافت خانهی زهرا شدیم
از تنورِ فاطمه خوردیم تا نان نجف
خاکِ ما خاکِ عزیز بچههای فاطمه است
ما از ایرانِ رضائیم و از ایران نجف
وای بر کاهی که بر مشهد نگاهی بد کند
دودمانش میرود با تیغِ سلطان نجف
بارها نادِعلی خواندیم در ایوان طلا
بارها رفتیم از این ایوان به ایوان نجف
ایلِ زهرائیم یعنی غیرت ما یا رضاست
آی دنیا گوش کن حیثیت ما یا رضاست
لحظه لحظه از حریمِ تو خبرها میرسد
هرچه میخواهیم بی اما اگرها میرسد
از ملائک دسته دسته میرسند و میبَرند
لطف پایِ زائران تو به پرها میرسد
کربلا با اکبر است و مشهدت هم با جواد
زود الطاف پدرها با پسرها میرسد
کار وقتی که گره خورده است نیمه شب بیا
دیدنِ آقایِ ما مادر سحرها میرسد
گریههای ما براتِ کربلای ما نوشت
از سخنها زودتر آهِ جگرها میرسد
هرکه خوشبخت است تنها مرغ بختش مشهد است
کشورِ ما تا قیامت پایتختش مشهد است
ما به این صحن و در و دیوار عادت کردهایم
بر شفای اینهمه بیمار عادت کردهایم
بر همین آئینهکاریها به کاشیها به حوض و طاقها
یا به این فیروزهها انگار عادت کردهایم
حق بده وقتی که میبینم بقیع را دِق کنم
ما به این جمعیتِ زوار عادت کردهایم
کاش تنها ما تو را از تو بخواهیم و نه هیچ…
ما به این حاجاتِ بی مقدار عادت کردهایم
دور یا نزدیک آقاجان چه فرقی میکند
ما به این دیدار این دیدار عادت کردهایم
هر زمانی که در این دنیا مردد میشویم
با قطاری باز هم راهیِ مشهد میشویم
دور تا دورِ ضریحت دیدم اقیانوس را
ای خدا از ما نگیر این قبلهی مأنوس را
چند بیمار التماسم کردهاند از راه دور
میبرم از کفشداریَت غبارِ طوس را
عرش هم قدری ندارد پیش این پایینِ پا
جبرئیل اینجا چشیده لذتِ پابوس را
هرچه میگردد نمیبیند نگاهِ جبرئیل
ناامیدی ، بی پناهی ، زائری مایوس را
بیشتر از جمع بیماران طبیبان آمدند
دیدهام در پنجرهفولاد جالینوس را
هیچ چیزی که ندارم یک نگاه آوردهام
– بر امام مهربان خود پناه آوردهام-
شاعر:حسن لطفی
_____________________________________________
متن شعر مدح امام رضا (ع)
آنچه در چشم من از دوریِ تو محبوس است
قطرههاییست که در حسرت اقیانوس است
آمدن سمت حریمت همه رؤیای من است
دوری از صحن و سرای تو خودِ کابوس است
لحظهها در حرم از عُمْر کسی کم نکند
حرکت ثانیهها در حرمت معکوس است
تو برای دل من خوب رفیقی هستی
از ازل نام تو با جان و دلم مأنوس است
آن بهشتی که خدا وعده به انسان داده
به خداوند قسم مرقد تو در توس است
گنبدت جلوهای از چشمهی نور ازلیست
پیش خورشید تو، خورشید چنان فانوس است
دوریات قلب مرا سخت بدرد آوردهست
التیام دل بیچاره فقط پابوس است
به امید کرمت آمده با دست تهی
زائری که ز همه غیر خودت مأیوس است
خادمیِ حرمت حسرت یک عُمْر من است
ای که در دست غلام تو پَرِ طاووس است
قلم از وصف کمالات تو قاصر باشد
لُکنتم در همه جای غزلم محسوس است
شاعر:منصوره محمدی مزینان
_____________________________________________
متن شعر مدح امام رضا (ع)
دلم را کرده ای امشب روان سوی خراسانت
دخیلم بسته ای با شال غم در کنج ایوانت
تو آن کردی به جان ما که ابراهیم با آتش
کویر خشک با مهر و تولا شد گلستانت
مس دل را طلا کردی به قدر طرفه العینی
بنازم قدرت جادوی بی مانند چشمانت
تمام انبیا خدمتگزاران سرِ کویت
گروهی در رواق و عده ای هم نیز دربانت
ملائک صف به صف در نوبت فرًاشی صحنت
چه صحنی کاش میگفتم که خورشید درخشانت
چه داری در حریمت ای مسیح عترت زهرا
مسیحی ها شدند اینجا ز اعجازت مسلمانت
گناه خلق میپوشد قنوت دستهایت ؟ نه
غلط گفتم ، قنوت زائران یاران محبانت
تمام هستی ام را میدهم همواره در راهی
که پایانش شوم یکشب به کنج صحن ، مهمانت
به پابوسی کس عادت ندارم جز خودت ، سلطان
به سودایی که نامم حک شود بین غلامانت
الا ای ضامن آهوی صحرا گوشهء چشمی
جهان تشنه است بر خیر کثیر طعم احسانت
میان ذره ذره عالم هستی اثر داری
تمام خلقِ عالم تحت هر عنوان ثناخوانت
ندارم وحشت از روزی که وانفساست عنوانش
به یمن دیده ای کز روز آغاز است گریانت
مرا عهدیست با جانان که عهدم را ز پیمانت
نگیرم تا زمانی که کنم جان را به قربانت
شاعر:داریوش جعفری
_____________________________________________
متن شعر مدح امام رضا (ع)
گر چه از دست شما خواهم دوا را بیشتر
بیشتر خواهی اگر خواهم بلا را بیشتر
چون تو سلطانی در این وادی ز هر پست و مقام
دوست دارم رتبه و شان گدا را بیشتر
میکشم ناز غریبان را به حکم دین ولی
میکشم از هر کسی ناز رضا را بیشتر
هر چه کردم بیشتر گیرد دل آرام و قرار
باختم اینجا دل درد آشنا را بیشتر
من به امید شما اینجا به مشهد آمدیم
چون شفاعت میکنی اهل خطا را بیشتر
چون کریم و مهربانی دست خالی آمدم
با سه حاجت میدهم زحمت شما را بیشتر
در هوای وعدهء دیدار رویت در صراط
آرزو کردم ز هر چیزی فنا را بیشتر
چشم دارم از تو گیرم نامه اعمال خویش
اعتبارت میکند فضل خدا را بیشتر
دست من گیر و بِبَر تا پای میزان وَز کرم
کفّهء جرم مرا کم کن ، عطا را بیشتر
ای که روی خاک حجره مثل جد اطهرت
خفتی و کردی غم آل عبا را بیشتر
هر چه میخواهی بگیر از من ولی جان جواد
حکم کن در طالع ما کربلا را بیشتر
شاعر:داریوش جعفری
_____________________________________________
متن شعر مدح امام رضا (ع)
به اُمیدِ گوشه چشمت چقدر گدا نشسته
نه فقط گدا که حتی ، صف اغنیا نشسته
منِ بنده را ز خیل حشمت سوا مفرما
که به خوان لطف و جودت همه ماسوا نشسته
“اَنا مِن شروط” یعنی که ولای توست توحید
حرمت نشسته هر کس ، حرم خدا نشسته
“اَنا مِن شروط” یعنی که به گِرد کعبه حاجی
چو رضا نباشی از او ، ز خدا جدا نشسته
“اَنا مِن شروط” یعنی مرو راه دیگر ای دل
به خدا رسیده هر کس به ره رضا نشسته
تو ز هیچکس نپرسی : “ز کجایی و که هستی؟”
که غریبه هم ز لطفِ تو چو آشنا نشسته
نه فقط که رو سپیدان به نماز ایستاده
به نیاز ، روسیاهان همه با حیا نشسته
به جز از تو که نشستی سر سفره با گدایان
به خدا نبوده شاهی بغل گدا نشسته
چو نگین پادشاهی که نشسته بر رکابش
به دلم محبّتِ تو چقَدَر به جا نشسته
شده “فابک للحُسین” تو دلیل گریه هایم
که همیشه در دل تو غم کربلا نشسته
شاعر:عاصی خراسانی
_____________________________________________
متن شعر مدح امام رضا (ع)
خواب دیدم که مرده ام ، دیدم
مَلَکی بود و گفت : من ربُّک ؟
گفتم الله
گفت آری
ای مسافر ! چه قبله ای داری ؟
مکث کردم
نگاه سردی کرد
گفت آیا جواب می دانی؟
کافری؟
گبر یا مسلمانی ؟
گفتم آری که من مسلمانم
قبله ام کعبه است می دانم
پنج نوبت نماز می خوانم
البته حج به جا نیاوردم
گفت آیا اسیر تردیدی؟
علتش چیست؟
ترسیدی؟
باز گفتم که قبله ی سنگی
قسمت حج مستطیعان بود
روزی مردمان ثروتمند
کعبه را دیدن از امیران بود
کعبه کِی روزی فقیران بود؟
کعبه ی من ولی در ایران بود
حج من گوشهی خراسان بود
از همان روز اول خلقت
صاحبِ خانه حال من را دید
تا رها باشم از شک و تردید
رحم آورد
مهربانی کرد
جان من داشت می پژمرد
قبله اش را جنوب غربی برد
قبله ای را قرینه با آن ساخت
بار دیگر مرا مسلمان ساخت
رو به سمت شمال شرقی کرد
قبله گاهی برای ایران ساخت
کعبه در مکه بود اما باز
کنج ایران ما خراسان ساخت
تا نگاه رضا به ما افتاد
یک نگاهش هزار سلمان ساخت
منِ در آرزوی حج مانده
تا دم مرگ محترم بودم
با رضا حاجی حرم بودم
با رضا شاد
با رضا خوشحال
با رضا بیخیال غم بودم
ای مَلَک !
دست از سرم بردار
حال من را به حال خود بگذار
در لحد من اگر پر از آهم
علت این است :
دیده بر راهم
ای مَلَک !
بوی یار می آید
دور شو
آن نگار می آید
وعده داده سه بار می آید
هرچه من گفتم از توهُّم نیست
قول او مثل قول مردم نیست
ای مَلَک ! دور شو ، مراد آمد
دلبر من ، ابا الجواد آمد
شاعر:محسن ناصحی
_____________________________________________
متن شعر مدح امام رضا (ع)
مثل همیشه دم ایوان طلا
نام تو شد نام تو سوگند ما
نام تو را گفتم و باران گرفت
خیس شد از گریه ی ما صحن ها
پنجره فولاد گره باز کرد
از منه افتاده به لطف شما
مثل همیشه دم باب الجواد
حاجت ما بود که آقا رضا…
جان جوادت ببرم کاظمین
تا که بخوانیم به پایین پا…
“آمدم ای شاه پناهم بده
خط امانی ز گناهم بده”
شاعر:حسن لطفی
_____________________________________________
متن شعر مدح امام رضا (ع)
مرا چشمیست خون افشان ،زِ نام ضامن آهو
به زیر آن طلا ایوان ، دمادم ذکر من، هو هو
جمالات و کمالات حرم از دور، هم پیداست
به پای حضرت سلطان،نشینم من ،به دو زانو
چنان حیرانم و مستم ،زِ صوت خوب نقاره
که انفاست بود درمان،به درد من شود دارو
اگر چه خادمت روی مرا نگرفت، اما من
به عشقم میزنم صحن تو را ،با موی خود جارو
به سقاخانه و یک جرعه ای از آبِ جان افزا
فدای آن لبِ تشنه ،فدای نازنین ابرو
رضا جان (ع) خاک بر چشمم ،که نام جَدّ تو بردم
که من را این چنین چشم است و ،آن را آنچنان ابرو
چنان بر خیمه ها آتش ، زبانه میکشید ای وای
شکسته باز هم بازو ،گسسته باز هم پهلو
سه ساله میدوید ،عمه به دنبالش در آن صحرا
گمانم شعلهٔ آتش ، گرفته مَعجر و گیسو
زبانم الکن است اینجا ،امام مهربانی ها
مرا چشمی است خون افشان، از آن چشم و از آن ابرو
شاعر:مهدی خاکی
_____________________________________________
متن شعر مدح امام رضا (ع)
روزی که خدای حی و سرمد
از روح خودش دمید مارا
بر دامن دل به دست قدرت
بنهاد محبت رضا را
آن را که بود به سر خیال
فردوس برین و باغ رضوان
یا آنکه وراست شوق و ذوق
خلوتکده حریم جانان
گو از سر صدق رو گذارد
بر درگه خسرو خراسان
نومید نکرده ز آستانش
بالله زکرم شه و گدارا
شاهی که شهنشهان عالم
سایند جبین بر آستانش
ماهی که چراغ عالم افروز
قندیل بود در آسمانش
راهی که تمام شاهره ها
وصلند به راه جاودانش
با غمزه چشم مرتضایی
تسخیر نموده ماسوا را
جبریل و ملائک مقرب
جاروب کش حریم پاکش
صد حاتم طی گدای کویش
صد یوسف مصریش هلاکش
دلباخته جمالش عیسی
موسی و خلیل سینه چاکش
بخشیده یقین به حضرت خضر
یک جرعه زچشمه بقارا
ای معنی رافت الهی
وی مظهر لطف کبریایی
سرمنشا جود و بخشش حق
سرمطلع شعر ارتضایی
راضی به رضای ذات یکتا
معروف به حضرت رضایی
جانها به فدای تو که هستی
مرآت کرم نما خدارا
ای بارگهت مطاف دل ها
وی قبله اهل عشق و عرفان
در روضه پرمنور تو
محسوس صفای خلد رضوان
نی نی غلط اوفتاد شاها
فردوس کجا و صحن سلطان
الحق که غبار آستانت
بخشیده به عدن حق صفارا
ای پرتو نور حی دادار
وی بارقه امید داور
امیدتمام ناامیدان
آرامش قلب های مضطر
آفاق به زیر منت تو
ذرات به عشق تو مخمّر
در حضرت تو عیان توان دید
آیات جلال کبریا را
ای غایت رحمت الهی
رحمی بنما که مستجیرم
دستی زکرم رسان خدارا
مسکین و فتاده و فقیرم
سرخم نکنم به پیش هرکس
بالله که تویی فقط امیرم
دیریست غلام خانه زادم
سلطان سریر ارتضا را
عمریست نهاده #یاسر از عجز
سر بر درت ای همه نیازم
گوید اگر از درت برانی
آخر چکنم چه چاره سازم
تاسایه نشین کویت هستم
بر جمله شهان همی بنازم
ای آنکه ز درگهت نکردی
مایوس غریب و آشنا را
شاعر:یاسر رستگار
_____________________________________________
متن شعر مدح امام رضا (ع)
قربان مهربانی ات ای هشتمین امام
آقای مهربان به غنی و گدا ،سلام
صدها گره به پنجره فولاد بسته ام
هُرم نگاهِ توست به چشمانم التیام
در آستان مهرِ تو با سر دویده ام
چشمم که پای بوس تو باشم به احترام
من در نگاه ِماهِ تو منزل گزیده ام
آهو شوم و یاکه کبوتر،بگو کدام؟
ای مهربانتر از پدر و مادرم به من
دلبسته ی حریم تو هستم علی الدوام
دستم بگیر و چشمِ مرا غرق نور کن
غیر از تو آفتابِ دگر نیست والسلام
شاعر:صفیه قومنجانی
_____________________________________________
متن شعر مدح امام رضا (ع)
نمی خورَد به زمین با تو ای جناب ، کسی
و با شما نشَوَد غرقِ اضطراب ، کسی
ندیده وجه شبه با جمالِ تو ای عشق
میانِ کُلِ فلک ، جز به آفتاب ، کسی
تمامِ مستی و مستانِگی حرامش باد
اگر که خوانده به غیرِ از تو را شراب، کسی
تو جام هَشتُمی ای از تو کام ما لبریز
نبوده که ، نشده از مِی ات خراب ، کسی
خراب و مستِ نگاهِ تو بوده ام جانا
نداده جز تو دلم را اگر که تاب ، کسی
به خانه ی تو دلم را دخیل می بَندَم
نرفته از درِ این خانه بی جواب ، کسی
شاعر:وحید اشجع
_____________________________________________
متن شعر مدح امام رضا (ع)
درویش بینوای توام یاابالحسن
چون کمترین گدای توام یاابالحسن
من حلقه کوب درگه میخانهات شدم
مست از خم ولای توام یاابالحسن
ذیقعده است ماه طلوع جمال تو
شادم که در ثنای توام یاابالحسن
سلطان تویی وحکم توبرجزء وکل روان
خاک در سرای توام یاابالحسن
شاهی بود غلامی دربارت ای رضا
من بنده رضای توام یاابالحسن
زانو زنان پنجره فولاد تو منم
افکنده سر به پای توام یاابالحسن
خواندی مرابه سفره احسان خودمدام
شرمنده عطای توام یاابالحسن
زهرجفا چو بردل وجانت شرر فکند
سوزان دل از برای توام یاابالحسن
عنقا به قاف فقرتوباشد شکستهبال
پران کجا به سرسرای توام یاابالحسن
شاعر:عباس عنقا
_____________________________________________
متن شعر مدح امام رضا (ع)
دعای عاصیانم، ناامیدم، مستجابم کن
گناهم، روسیاهم، خود مبدل بر ثوابم کن
کمم هرچند اما از شما بسیار میخواهم
منم ذره، تو که شمس الشموسی آفتابم کن
به رَغم دیدهی گریان، کویری تشنهام دریا
به لطف آبِ سقاخانه آزاد از سرابم کن
هراس سرکهگشتن دارم و بسیار غمگینم
اگرچه قورهام، ساقی بیا کهنه شرابم کن
اُمید از عالَم و آدم بُریدم با اُمید تو
الا یا ضامن آهو! خودت آدم حسابم کن
قسم دادم اگر جانِ جوادت را ببخش اما
اگر که میتوانی، از دَرَت حالا جوابم کن!
به سمت صحن آزادی اسیر تو نخواهد رفت
به صحن کهنه خاکم کن، شهید انقلابم کن
شاعر:محمد علی کردی
_____________________________________________
متن شعر مدح امام رضا (ع)
نشاید مهربانتر از تو در گفتار بنشیند
طبیبی که خودش بر بسترت بیدار نشیند
بنازم جای پایت را زیارتگاه خواهد شد
اگر نعلین تو بر سنگ بیمقدار بنشیند
گلاب ناب گاهی میتوان از خار هم برداشت
از آن خاری که در کوی تو بر دیوار بنشیند
نخواهد رفت روی هیچ گل تا آخر عمرش
اگر پروانه بر گلدستهات یکبار بنشیند
برای دیدن حسن تو جا دارد که در محشر
هزاران بهتر از یوسف سر بازار بنشیند
مبارک میشود مانند دعبل داستان من
اگر نام تو در مجموعه اشعار بنشیند
مسیحا هم تلمذ میکند در مکتبت، آری
اگر دست عزیزت بر سر بیمار بنشیند
بدون مهرتان ره کی برد بر عالم بالا
کسی یک عمر اگر سرگرم استغفار بنشیند
به غیر از سفره سلطانیات، در هیچ جایی نیست
که سلطانی کنار دست خدمتکار بنشیند
هر آن کس زائرت باشد، یقین دارم که از لطفت
قیامت در کنار حیدر کرار بنشیند
شاعر:سید حسین سیدی
_____________________________________________
متن شعر مدح امام رضا (ع)
چنان بخوانم غزل که دعبل
زبان به تحسین من گشاید
پیاله در دست، مست و حیران
به سعی دندان، کفن گشاید
به پادشاهی زند دلم رو
که شد عبایش پناه آهو
دمادم از چین پرچم او
نسیم، مشکِ ختن گشاید
بهار هر لحظه سینه چاکش
به خود بپیچد خمار تاکش
گل از شعف در حریم پاکش
به ذکر هو پیرهن گشاید
شهی که حتی عدوی ملعون
دهد شهادت به فضلش اکنون
عجب نباشد اگر که هارون
به مدحت او دهن گشاید
ز دیدۀ دل در آستانی
که می توان دید هر زمانی
کلیم را گرم همزبانی
خدا کجا لب به لن گشاید
هنوز غم را ز جان مضطر
به چوب پر خادمش دهد پر
به آن ضریحی نهاده ام سر
که عقده را از سخن گشاید
ندارد اینجا که رهسپاری
طلسم شیخ بها عیاری
اگر سلیمان ماست، باری
که سفره بر اهرمن گشاید
چو مور سمت سپادش آیم
به چشم اگر نه به یادش آیم
ز سمت باب الجوادش آیم
که در مرا بوالحسن گشاید
شاعر:مسعود یوسف پور
_____________________________________________
متن شعر مدح امام رضا (ع)
از همین خاکروبه های حرم
میرسد تا به عرش بال و پرم
هرکجا رفته ام به جز اینجا
مطمئناً به سنگ خورده سرم
دل من سنگ و سنگِ صحنْ دل است
پس برای حرم بیا بخرم
دل من مانده پای پنجره ات
دل از اینجا بگو کجا ببرم؟
جز شما دلبری نمیخواهم
روزی آقا نخواستی اگرم….
گر بگویی برو چکار کنم ؟؟؟
به کجا و به که فرار کنم ؟؟؟
دست ما را رها کنی هرگز
از ضریحت جدا کنی هرگز
با غریبان هم آشنایی تو
پشت بر آشنا کنی هرگز
سیره ات مهربانی محض است
بی وفا را جفا کنی هرگز
در کرم دست دست کردن نه
یا که چون و چرا کنی هرگز
رحمت عام دیده ایم از تو
خوب و بد را سوا کنی هرگز
ای ولای تو حصن کامل ما
گرم بوده به لطف تو دل ما
بی قرارم علی سوم را
تکیه گاه و پناه مردم را
از خراسان به سفره عالم
میکشد جذبه تو گندم را
آسمان زائر تو را تا عرش
میبرد آنچنان که انجم را
دور تو موج میزند زائر
بپذیر این طواف هشتم را
هر طرف میبرد به سمت خداست
راز ژرفی است این تلاطم را
از ضریح تو نور میریزد
جلوه در کوه طور میریزد
با تو ایمان خلق کامل شد
شرط روز غدیر حاصل شد
پا به دنیا گذاشتی انگار
آیه های کمال نازل شد
دل ما بی ولای تو گِل بود
زیر پایت که خاک شد دل شد
سِحر دَهر از هزار و یک دفعه
یا رئوف و رحیم باطل شد
تا گره خورد نخ به پنجره ات
حاصل آن شفای عاجل شد
پای گل خار را پذیرا باش
دل بیمار را پذیرا باش
گر چه نور است از سواد جُدا
نیست لطف تو از عباد جُدا
کار ما را همیشه راه انداخت
قسم حضرت جواد جُدا
از نخ پرچمت روی گنبد
نیست یک لحظه دست باد جُدا
چرخ دنیا به هر طرف چرخید
دستم از دامنت مباد جُدا
هر چه کردم خدا کند نشود
اعتمادم ز اعتقاد جُدا
من به تو اعتقاد دارم و بس
من به تو اعتماد دارم و بس
شاعر:محمد علی بقایی
_____________________________________________
متن شعر مدح امام رضا (ع)
این آستان که خانۀ توحید را در است
دروازۀ طلایی دنیای باور است
این ساحت تقدس و این آستان قدس
رمز بقای کشور اللّه اکبر است
این رویش بلند در این دوردست شور
از کربلای عشق حدیث مکرر است..
دامن به اشک شوی که این خاک داغدار
ایثارگاه هشتم آل پیمبر است
بر گرد خویش در طلب اصل خود مگرد
راهی اگر به خلوت یار است، از این در است
این هشتمین بهانه برای گریستن
شیرازۀ گشایش دلهای مضطر است
شاعر:قادر طهماسبی
_____________________________________________
متن شعر مدح امام رضا (ع)
آرام گشته هر کس شد بی قرارِ این در
شان بهشت دارد گرد و غبارِ این در
خورشید سر برآرد هر صبح از حریمش
گردد مدار عالم هم بر مدارِ این در
خاکش دواست اینجا، دارالشفاست اینجا
درمان و درد باشد در اختیارِ این در
موسی نشسته اینجا، عیسی نشسته اینجا
دیدیم انبیا را حتی کنارِ این در
دنیا نبود و بودیم ما بنده ی مرامش
خاکی نبود و بودیم ما خاکسارِ این در
انگور بعدِ ما بود، میخانه بعدِ ما بود
تاکی نبود و بودیم ما مِی گُسارِ این در
شاعر:عاصی خراسانی
_____________________________________________
متن شعر مدح امام رضا (ع)
بارها گفتم به خود دیدی که قسمت میشود
دیدنش نزدیکتر ساعت به ساعت میشود
بعدِ نیشابور قلبم پُر حرارت میشود
عاقبت از دستِ من این کوپه راحت میشود
عشق وقتی که تو باشی بینهایت میشود
یک نفر قبل از خودم در من تصرف کرده است
عشق را در شوق پیچیده تعارف کرده است
وسعتِ روح مرا غرق تشرف کرده است
تا حرم را دیدهام قلبم توقف کرده است
باز هم اذن ورودی که عنایت میشود
یک طرف صوتِ تلاوتهای قاریها و من
یک طرف مداح و آوای قناریها و من
صحن در صحن است حال بی قراریها و من
تا ضریحت مست از لحظه شماریها و من
یاعلی میگویم اینجا و قیامت میشود
مثل این آئینهها خود را شکستم آمدم
پیش این فوارهها قدری نشستم آمدم
تا ضریحت راه را از حفظ هستم آمدم
رو به سویت چشمهایم را که بستم آمدم
آمدم که آمدنهایت اجابت میشود
من به دنبالِ توام فیروزهکاریها که نه
غرق در نام رضایم خوشنگاریها که نه
دست خالی میروم از کفشداریها که نه
میکَنم دل از همه از این نداریها که نه
صدهزاران حج نصیب یک زیارت میشود
هرچه هست اینجا از اول تا به آخر دیدنی است
بال بالِ بچهها مثل کبوتر دیدنی است
دُور دورِ دختران بر گرد مادر دیدنی است
سُرسره بازیِ طفلان روی مرمر دیدنی است
چشم با این دیدنیها غرق حیرت میشود
جبرئیل آمد حرم یک شب شفایش را گرفت
رفت میکائیل و اسرافیل جایش را گرفت
مرد کوری بود دیدم چشمهایش را گرفت
خادمی از دستِ معلولی عصایش را گرفت
ناز ما را کم بکش دارد که عادت میشود
بارها گفتم بده اینبار میگویم بگیر
آنچه میدانی از آن بسیار میگویم بگیر
این مَنیت را از این دیوار میگویم بگیر
هرچه شد بر قامتم سربار میگویم بگیر
عاشقیِ ما تو را اسباب زحمت میشود
با کبوترهای تو هروقت قاطی میشوم
مثل این فواره غرقِ بی ثباتی میشوم
محوِ اوصاف تو و الطاف ذاتی میشوم
باز امشب خیره بر مردی دهاتی میشوم
هرکه اینجا میرسد حتما که دعوت میشود
با خودش چادر نمازِ پیرزن آورده است
جانماز و عطر و تسبیح و کفن آورده است
روی انگشتش عقیقی از یمن آورده است
خرده پولی نذر آقا از وطن آورده است
آسمان از دیدنش غرق حسادت میشود
میکشد سوغاتیاش را بر ضریحت پیرمرد
میزند بوسه همینجا بر ضریحت پیرمرد
آمده در بین صفها بر ضریحت پیرمرد
یک کفن آورد اما بر ضریحت پیر مرد
قبل آنیکه کشد دیدم خجالت میشود
گریهاش اُفتاد یادِ جسم عریان حسین
از خجالت آب شد پیرِ پریشان حسین
زیرِ ایوانت دلش رفته به ایوان حسین
ای به قربانت رضا و ای به قربان حسین
اشکهامان مرهم صدها جراحت میشود
شاعر:حسن لطفی
_____________________________________________
متن شعر مدح امام رضا (ع)
با بوسه بر خاکت طلا رونق گرفته
با نام تو بازارها رونق گرفته
ای که قدمگاه تو آمالِ دل ماست
هر جا که رفتی خاک پا رونق گرفته
داروی ما دارالشفایت ، خاک پایت
در خیلِ بیمار این دوا رونق گرفت
بیمار ، یک تجویز ، حال خوب ، برگشت
اینگونه این دارالشفا رونق گرفته
مزدِ تو بر زوار توحید ست ، با تو
ایمانِ مردم بر خدا رونق گرفته
یک اربعین را کربلایی می کنی پس
انگار با تو کربلا رونق گرفته
شاعر:حامد آقایی
_____________________________________________
متن شعر مدح امام رضا (ع)
عشقِ تو داده بر دل، جذبهٔ تاب و تب را
نام تو ناب کرده لذتِ ذکرِ لب را
تا ببَری دل از هر گوشه نشینِ سائل
رأفتِ تو رسانده ناب ترین سبب را
نام تو شد علی(ع) و نیست عجب که خاک ِ
طوس؛ به عشقِ نامت بار دهد رطب را
اهل ولا شد آنکه با دل و جان شنیده ست
از لبِ تو حديثِ سلسلةُ الذهَب را
شرطِ تو در مسیرِ واقعهٔ غدیر است
شرطِ تو کرده تبیین معنیِ روز و شب را
حبّ تو روزِ روشن! بغض ِ تو اوجِ ظلمت
بندهٔ بی ولایت سجده نکرده رب را
شرطِ تو مُهرِ تأییدِ همهٔ عبادات
اهلِ ولایتِ تو؛ جان بدهَد ادب را
جنّتِ بارگاهت حیرتِ لایزال است
بسکه نشانده بر لب واژهٔ «لَلعجب» را
هر که شد آشنا با بوسهٔ بر ضریحت
واجبِ محض خوانْد این بوسهٔ مستحب را!
شاعر:مرضیه عاطفی
_____________________________________________
متن شعر مدح امام رضا (ع)
ای آفتاب حسن به حسنت سلام ما
زیبا شود به از تو سرودن کلام ما
عمری گدای پشت در خانه ی توایم
جز سفره ی تو سفره ی دیگر حرام ما
بر شانمان ملائکه هم غبطه میخورند
خدمت به زائران حریمت مقام ما
ما با غذای حضرتی ات قد کشیده ایم
دنیا فقط کنار تو باشد به کام ما
طعنه به روز و هفته و هر ماه میزنیم
با یاد تو اگر گذرد صبح و شام ما
اجدادمان کنیز و غلامان درگهت
” ثبت است بر جریده ی عالم دوام ما ”
شاعر:عباس گروسی
_____________________________________________
متن شعر مدح امام رضا (ع)
تا بر حریم امن حرم پا گذاشتم
انگار سر به دامن دریا گذاشتم
موج عطوفت تو رسید و مرا گرفت
اندوه را به عشق تو، تنها گذاشتم
بغضی که شوق داشت کنار تو بشکند
آنجا به حال خوب خودش واگذاشتم
پایینِ نامهای که سپردم به خادمان
یک جا برای “باشد” و “امضا” گذاشتم…
یک کُنج دِنج، زیر قدمهای زائران
دل را گره زدم به تو و جا گذاشتم….
شاعر:نفیسه سادات موسوی
_____________________________________________
متن شعر مدح امام رضا (ع)
تا ابد باب الرضا در حکم باب الحاجت است
این حرم دارالشفایش هم بدون نوبت است
زیر دِینِ هر کسی رفتم، سرم منّت گذاشت
در عوض شاهِ خراسان سفرهاش بیمنّت است
با وجود پنجره فولادِ مشهد، هر کسی
حاجتش را جای دیگر میبَرد در غفلت است
هر که را دیدیم از این سفره روزی میبَرد
هر که را دیدیم از فضل رضا در حیرت است
کاش پُشت پنجره فولاد پابندم کنند
روزهای بی حرم، در اصل یَوم الحسرت است
از امامم قول میخواهم بیاید وقت مرگ
کار وقتی با رضا باشد خیالم راحت است
روضهها سمت بقیع و چار قبرش میرود
روزهایی که شبستانهای مشهد خلوت است
شاعر:احسان نرگسی
_____________________________________________
متن شعر مدح امام رضا (ع)
رسیدم دوباره به درگاه شاهی
چه شاهی که دارد ز شاهان سپاهی
فلک آستانی ملک پاسبانی
ضمان کارگاهی جنان بارگاهی
سلام ای غریبی که در صبح محشر
ندارم به جز مُهر مِهرت گواهی
خیالت به سر خون هجرت به گردن
به شوق تو کردم چه شال و کلاهی
شلوغ است دورت ولی شد فراهم
عجب خلوتی خلوت دلبخواهی
چو آیینه از بس که دل نازکی تو
توان تا حریمت رسیدن به آهی
تو آیینه آیینه نوری و نوری
تو مهری چه مهری تو ماهی چه ماهی
تو را مهر گفتم؟ تو را ماه خواندم؟
عجب کسر شأنی عجب اشتباهی
که مهر است در محضرت مرده شمعی
که ماه است پیش رخت روسیاهی
گرفته ست خورشید اذن دمیدن
ز نقاره خانه دم هر پگاهی
تویی شرط توحید و بی تو یقینا
همه نیست توحید جز لاإلهی
اگر ابر لطفت به محشر ببارد
نماند ثوابی نماند گناهی
به لطف تو کاه ثواب است کوهی
به بذل تو کوه گناه است کاهی
لب دره ی نفس لغزیده پایم
نگه دار دست مرا با نگاهی
منم آن گنهکار امیدواری
که دارد ز لطف تو پشت و پناهی
ندانم چگونه برآیم ز شکرش
اگر راه دادی مرا گاه گاهی
الهی مرا از حریمش مکن دور
مرا از حریمش مکن دور الهی
شاعر:محمود حبیبی کسبی
1- تنها دیدگاه هایی که با زبان فارسی نوشته شوند منتشر خواهند شد.
2- دیدگاه هایی که خلاف قوانین جمهوری اسلامی ایران باشند، تائید نخواهند شد.
3- از نوشتن دیدگاه هایی که ارتباطی با این مطلب ندارند خودداری کنید.