آهنگهای ویژه

  • استاد زارع شیرازی

    استاد زارع شیرازی

    آلبوم مجالس محرم و صفر سال 1403

  • حاج عبدالرضا هلالی

    حاج عبدالرضا هلالی

    آلبوم مراسم عزاداری شب پنجم محرم 1403/04/20 هیئت الرضا (ع)

  • استاد زارع شیرازی

    استاد زارع شیرازی

    آلبوم مجالس سال 1403

  • کربلایی جواد مقدم

    کربلایی جواد مقدم

    نماهنگ رفیق

  • حاج محمد طاهری

    حاج محمد طاهری

    نماهنگ ساعتی بندگی - رمضان 1402

  • کربلایی امیر برومند

    کربلایی امیر برومند

    نماهنگ تصور کن

  • حاج محمود کریمی

    حاج محمود کریمی

    آلبوم مراسم عزاداری شب اول محرم 1401 - هیئت رایة العباس

اشعار محرم سال ۱۴۰۳ سروده استاد زارع شیرازی

5
استاد زارع شیرازی

شعر ۲ محرم – ورود به کربلا

روز دوم . کاروان شه رسید
بر زمین کربلا با مه رسید

خیمه را عباس برپا کرده است
همره اکبر چه غوغا کرده است

قاسم آمد پیش عمه زینبش
نجل نجمه با همان تاب و تبش

گفت عمه جان بفرما کربلاست
بس عمویم گفته اینجا نینواست

حضرت عباس گفتا خواهرم
بس رکابی را گرفته اکبرم

زینبش با عزت و شوکت بر این
سرزمین غم نهاده پا در این

دشت غم دشت صدای زینب است
کربلا سوز نوای زینب است

آمد آن لحظه به نزد شاه دین
آن حسین ابن امیرالمومنین

گفت بر قلبم فتاده اضطراب
ای برادر از غم این دل شد کباب

گوییا بوی جدایی آیدم
دشتی از خون فدایی آیدم

طاقت دوری ندارم یا حسین
سید و عشق و نگارم یا حسین

گفت ای بنت امیرالمومنین
ای عزیز حضرت حبل المتین

کربلا میعادگاهم با خداست
سرزمین سوز آهم با خداست

زینبم اینجا حسینت میرود
هستی و نور دوعینت میرود

در همینجا جسم من بی سر شود
بس عزادارم دل کوثر شود

کربلا عباس گردد بی علم
میشود نقش زمین . دست قلم

اربا اربا گردد اینجا اکبرم
ریزد اینجا خون پاک اصغرم

در همینجا شمع دل . افروخته
میدوی بین خیام سوخته

زارع شیراز . اشکش از غمیست
داغ اربابش برایش پرچمیست

 

________________________________________________________________

شعر ۲ محرم – ورود به کربلا

شد تنم زخمی و مجروح از غمت
ای پدر جان . من اسیر ماتمت

پای من پرآبله . نیلی شدم
نیلی از صد ضربت سیلی شدم

داغ تو آتش به جان من کشید
جان من از دوری ات بر لب رسید

صورتم چون مادرت زهرا شده
جسم من آواره ی صحرا شده

من بدیدم راس خونینت پدر
سوخته آن موی رنگینت پدر

ای پدر جان . جای من گشته خراب
در غم راس تو شد قلبم کباب

هر کجا من تازیان خوردم پدر
زیر ضرب تازیان مردم پدر

عمه جان آمد سپر شد بر تنم
ای پدر جان پاره شد پیراهنم

من رقیه . دختر غمدار تو
با همان حالت اسارت یار تو

دست بسته . شهرها را رفته ام
شب میان صد خرابه خفته ام

یاد آنشب در بیابان گم شدم
بین صد خار مغیلان گم شدم

من یتیمم بی پدر شد دخترت
پهلویم بشکسته شد چون مادرت

زارع شیراز می میرد ز غم
دست بر دامان تو گیرد ز غم

 

________________________________________________________________

شعر حضرت علی اصغر (ع) – ۷ محرم

پسرم زخم سه شعبه ست نشسته به گلو
حنجرت پاره شد از ضربت یک تیر عدو

دست در زیر گلوی تو علی جان بردم
شرم از مادر تو دارم و بیجان . مردم

ای فدایی من ای اصغر خونین تن من
خون پاک تو چه پاشید به پیراهن من

و عبا را به روی راس تو انداخته ام
سوختم از غم تو با غم تو ساخته ام

مادرت منتظر و راس تو گردیده جدا
آه جانسوز مرا دم همه دم دیده خدا

رفته ام پشت خیامم که بسازم قبری
میکشد مادر تو داغ تو و بی صبری

آمد و دید که راس تو جدا افتاده
بدن خونی تو سوی خدا افتاده

ناله ها کرد رباب و دل خونم بشکست
از غمت جان ز تنم رگ به رگ من بگسست

شیرخوار اصغر ششماهه . تو امضای منی
بی سر ای کودک من عشق به دنیای منی

رفتی و مادر تو گشته عزادار غمت
عمه ها مویه کنانند چه غمدار غمت

زینبم بر سر و بر سینه زد از ماتم تو
خنده آخر و این خون تو جام جم تو

بخدا زارع شیراز بود نوکر تو
نوکر اصغر تو عبد علی اکبر تو

________________________________________________________________

شعر حضرت علی اکبر (ع) – ۸ محرم

بدنت زخمی و پاره ست علی جان پسرم
در تنت جای ستاره ست علی جان پسرم

نیزه و اینهمه شمشیر . چرا بر تن توست
اشک غمدار حسین است که بر گلشن توست

رحم بر قامت ناز تو نکردند علی
رحم بر راز و نیاز تو نکردند علی

بدنت قطعه به قطعه ست بگو من چه کنم
پدری پیرم و با خنده دشمن چه کنم

صورتت را بروی دامن پاکم دارم
پر ز زخمی پسرم در غم تو میبارم

اشک داغیست که بر روی پدر بنشسته
خون پاکیست که بر روی پسر بنشسته

ای علی بر سر نعش تو نشستم پسرم
تا بدیدم تنت از غصه شکستم پسرم

منم و اشک من و این تن اربا اربا
زخم و نیزه . بدن و گلشن اربا اربا

اتش افتاد به دل از غم این روضه ی تو
سوختم ای پسر از ماتم این روضه ی تو

بدنت جای نشد روی عبای پدرت
بخداوند گرفته ست صدای پدرت

قطعه قطعه بدنت را ببرم خیمه چطور
پاره پاره ست . تنت را ببرم خیمه چطور

ای علی ناله زدم گریه و افغان کردم
بر سر نعش تو ضجه چه فراوان کردم

غم دل . زارع شیراز به اربابش گفت
درد پنهان به همان سرور بی تابش گفت

________________________________________________________________

شعر حضرت عباس (ع) – ۹ محرم

دستهایت قلم و قامتت افتاده زمین
ای بقربان تنت ای پسر حبل متین

دست تو روی زمین . دیدم و گریان گشتم
خون دستان تو را دیدم و نالان گشتم

چه عمودی به سر پاک تو عباس زدند
گوییا ضربت شلاق به الماس زدند

ای علمدار علم روی زمین افتاده
بدن پاک یل ام بنین افتاده

دست عباس جدا . فرق اباالفضل دوتا
بدن بی سر سردار . در این کرببلا

زینبم منتظر توست سپهسالارم
تو بگو دست تو را چون ز زمین بردارم

کمر از داغ تو بشکست علمدار منی
خون شد این سینه از ین غم . تو سپهدار منی

چقدر زخم به اندام تو زد دشمن تو
دست و پایت قلم و خون به تمام تن تو

من از این روضه ی سنگین تو بس میمیرم
و از این قامت خونین تو بس میمیرم

گفتی ای جان اخا من . نبرم بر خیمه
قامت خونی ات . این تن . نبرم بر خیمه

گفتی ای جان اخا من خجلم شرمنده
من خجالتزده ی خیمه . تورا ام بنده

من ز رخساره ی اصغر چه خجالت دارم
من خجالتزده ام دلبر و ای دلدارم

خجلم از لب عطشان رقیه . چکنم
از دل بی سر و سامان رقیه چکنم

ای برادر بفدای غم چشمان تو ام
من اباالفضل علی هستم و قربان توام

باب حاجات منی زارع شیراز توام
خاک عباس علی . عبد سرافراز توام

________________________________________________________________

شعر حضرت اباعبدالله (ع) – ۱۰ محرم

سرور پاک بهشت است به گودال افتاد
شاه امکان سماوات چه بیحال افتاد

بدنش خار ز نیزه ست هزاران نیزه
زینبت دید تنت بود و فراوان نیزه

سر ارباب جدا شد چه بگویم از دل
خون الله فدا شد چه‌بگویم از دل

یک حسین است و به گودی و دو صد شمشیری
بدنی هست هزاران اثری از تیری

نیزه هایی که شکسته به تنش واویلا
خون بجوشد ز تمام بدنش واویلا

خواهرش روی تل و مادر او زهرا هست
ناله ی وای عزیزم به همه صحرا هست

بدنی بی سر و یک راس بریده ای وای
زینبش جیغ زنان ناله کشیده ای وای

دختران راهی مقتل . سر او بر نیزه
خواند قرآن خدا را ز پیمبر . نیزه

ای امان از دل زینب . چه کشیدی خانوم
ته گودال . بجز روضه ندیدی خانوم

گفت زهرا به همان صوت . غریب مادر
دل صحرا بهمان صوت . غریب مادر

ناگهان زینب و آن بوسه به رگهای حسین
خون تازه که بجوشد ز همان نای حسین

بس کن ای زارع شیراز .دلش بشکسته
خواهرش هست کنار تن او بنشسته

 

 

لینک کانال اشعار استاد زارع شیرازی در تلگرام

 

لینک کانال اشعار استاد زارع شیرازی در ایتا

لینک کوتاه

اشتراک گذاری

در شبکه های اجتماعی به اشتراک بگذارید

دیدگاه ها

1- تنها دیدگاه هایی که با زبان فارسی نوشته شوند منتشر خواهند شد.

2- دیدگاه هایی که خلاف قوانین جمهوری اسلامی ایران باشند، تائید نخواهند شد.

3- از نوشتن دیدگاه هایی که ارتباطی با این مطلب ندارند خودداری کنید.