آهنگهای ویژه

  • استاد زارع شیرازی

    استاد زارع شیرازی

    آلبوم مجالس سال 1403

  • استاد زارع شیرازی

    استاد زارع شیرازی

    آلبوم مجالس محرم و صفر سال 1403

  • حاج عبدالرضا هلالی

    حاج عبدالرضا هلالی

    آلبوم مراسم عزاداری شب پنجم محرم 1403/04/20 هیئت الرضا (ع)

  • کربلایی جواد مقدم

    کربلایی جواد مقدم

    نماهنگ رفیق

  • حاج محمد طاهری

    حاج محمد طاهری

    نماهنگ ساعتی بندگی - رمضان 1402

  • کربلایی امیر برومند

    کربلایی امیر برومند

    نماهنگ تصور کن

  • حاج محمود کریمی

    حاج محمود کریمی

    آلبوم مراسم عزاداری شب اول محرم 1401 - هیئت رایة العباس

اشعار مدح امام علی (ع) سال ۱۴۰۱

23
اشعار مدح امام علی (ع) سال 1401

شعر مدح امام علی (ع)

در یک کلام، سوره ی زلزال و عنکبوت
فرموده: بی ولایت او می کنی سقوط

لبخند اوست علت سر سبزی شمال
اخم علیست علت سوزِ کویر لوت

علّامه های دهر گرفتند سال ها
بعد از شنیدن سُخنش روزه ی سکوت

خود را زمان خاکسپاری خود رساند
جبرییل دید و گفت: به او “حی لایموت”

مشغولِ پخش کردن رزق ملائک است
وقتی ز قاب قوس خدا می کُند هبوط

شیرین شدند بعد قبول ولایتش
حتی انار و انبه و انگور و موز و توت

یوسف مدد گرفت ازو در درون چاه
یونس مدد گرفت ازو در درون حوت

قنبر، عبای پشمی او را تکان مده
بندیم روی دامن آن شاه ما به فوت

همراه  با  ولایت او  می شود قبول
تکبیر،حمد و سوره،رکوع،سجده و قنوت

آه ای زبیر پشت به نان علی مَکن
آن سفره های چرم چه دارند !؟زَغنبوت…

یادش بخیر سر به بیابان گذاشتیم
راهی شدیم سمت نجف از مسیر کوت

روزی که می رویم  ازین دشت ماه خیز
روزی که می زنیم به پای غمش فُلوت

اُمید بسته ایم بگوید به ما أجل
در ساق عرش جلوه ی مولاست رو به روت….

شاعر:علی اصغر یزدی

____________________________________________

شعر مدح امام علی (ع)

مینویسم نام رب العالمین را یا علی
نقطه ی آغاز خلقت جان گرفته با علی

او یدالله است و این پرسش مکرر میشود
خالق عالم خداوند است یا مولا علی؟

در شبی که رفت پیغمبر به خلوت باخدا
در کنارش بود اینجا مرتضی آنجا علی

عشق رازی که به دست فاطمه شد برملا
عشق یعنی آتش نام جنون آسا علی

آیه ها بر حضرت خاتم شده نازل ولی
اول هر سوره ای را کرده است امضا علی

دفتر تقدیر عالم در دو دست مرتضاست
خیر در دنیا علی و خیر در عقبی علی

رزق ها با نام مولا میرسد در دست ما
رزق ما امروز حیدر رزق ما فردا علی

شاعر:سید حسین آقا میری

____________________________________________

شعر مدح امام علی (ع)

دل عاشق تپش دارد اگر علت علی باشد
قسم بر حق رواگردان هر حاجت علی باشد

الا ای عارفان ای عالمان ای عاشقان حق
صراط المستقیم عشق را غایت علی باشد

به گرد نقطه‌ای مردم همه جمعند و مبهوتند
که از بالا ببینی نقطه‌ی حیرت علی باشد

برو سالک پی حیدر که استاد الاساتید است
که بین خلق تنها مظهر طاعت علی باشد

بدون حب او اسلام تفسیری نخواهد داشت
بدون شک برای دین حق شوکت علی باشد

شاعر:سید حسین آقا میری

____________________________________________

شعر مدح امام علی (ع)

چون درخت پسته که در خاک رفسنجان طلاست
در نجف وقتی بنوشی چایی گیلان طلاست

گرچه درجام طلا،دور ازتو خواهد شد نجس
برضریح تو ولی انگور آویزان طلاست

زنگ ساعت زیر باب ساعتت با ضربه هاش
آن به آن هی می کند تأکید اینجا آن طلاست

لشکری از زیورآلاتند دور مرقدت
قسمت فرماندهی اش دست یک گردان طلاست

هرقَدَر نزدیک تر بر مضجعت مرغوب تر
چوب شد وقتی نگهبان حرم، دربان طلاست

آی خیل سائلان رحمتش دقت کنید
اینکه می بینید گنبد نیست یک همیان طلاست

مرقدت مانند قرآن است و ایوان جلد اوست
متن این قرآن علی و جلد این قرآن طلاست

هرطلایی پیش او مانند مشتی آهن است
تا عیار یکصد و ده نمره ی ایوان طلاست

چونکه می گویم علی در محضر ایوان تو
گوئیا از انعکاسش روکش دندان طلاست

می رسد بر گرد جای پای نعلین علی
اینکه جنس خاک پای حضرت سلمان طلاست

شاعر: مهدی رحیمی

____________________________________________

شعر مدح امام علی (ع)

هرآنکس حُبِّ حیدر را  تمنا می‌کند هر دم
دلش را جایگاه عشق مولا  می‌کند هر دم

کسی کز اشیاقِ دل نظر بر  دُرّ  می‌اندازد
ثواب روُیت روی علی را می‌کند هر دم

نجف عاشق‌ترین‌ها را به سوی خویش می‌خواند
نجف‌رفته، هوای کوی مولا می‌کند هر دم

علی‌ٌ حُبّهُ  جُنَّه، قَسیمُ النّار والجَّنَه
ولایش جنت و دوزخ مُجزّا می‌کند هر دم

رسول الله، افلاک است تحت منظرش اما
خدا را در جمال “او” تماشا می‌کند هر دم

مگر می‌شد به یک شب در چهل منزل یکی باشد
علی هست آنکه حل این معما می‌کند هر دم

شگفتی آفرین باشد، ولی المومنین باشد
خداوند تعالی را هویدا می‌کند هر دم

به ایوانش اگر رفتی، مباشی کمتر از خورشید
که خورشید ارتزاق نور از اینجا می‌کند هر دم

تمام آفرینش چشم بر دست علی دارد
ولی مولا نظر بر دستِ زهرا می‌کند هر دم

شاعر: محمد جواد مطیع ها

____________________________________________

شعر مدح امام علی (ع)

ای نفسهایت دلیل خلقت لیل و نهار
ای به اذنت آسمانها کهکشانها استوار
ای یگانه ای پس از معبود صاحب اختیار

هر چه دارد از تودارد از تو دارد روزگار
لافتی الا علی لاسیف الا ذوالفقار

هیچ کس مثل تو از اسرار حق آگاه نیست
ای یداله هیچ کس غیر از تو عین الله نیست
هرکه شد همراه تو تا به ابد گمراه نیست

هر که شد خاک کف پای علی شد رستگار
لافتی الا علی لاسیف الا ذوالفقار

دل علی دلبر علی دلخواه علی دلدار علی
سر علی سرور علی ساغر علی سردار علی
فاطمه میگفت روزی یکصد و ده بار علی

بی قرارم بی قرارم بی قرارم بی قرار
لافتی الا علی لاسیف الا ذوالفقار

یا علی و یا علی أنْتَ اَمین أنْتَ یقین
یا علی و یا علی أنْتَ و قرانٌ مبین
یا علی و یا علی أنْتَ امیرالمومنین

ای که داده نام زیبایت به دنیا اعتبار
لافتی الا علی لاسیف الا ذوالفقار

عالم و ادم به قربان تو شاه لو کشف
لطف تو جاری ست در ارض و سما از هر طرف
با نگاهت سنگ بی مقدار شد دُرّ نجف

ای وصیُ المصطفی ای شاه ای دلدل سوار
لافتی الا علی لاسیف الا ذوالفقار

هو علی اعلا علی بالا علی والا علی
مادر ما حضرت صدیقه و بابا علی
یا علی و یا علی و یا علی و یاعلی

این زمین و آسمان شاگرد و تو آموزگار
لافتی الا علی لاسیف الا ذوالفقار

ای به عشقت روز و شب خیل ملائک سینه چاک
ما همه از خاک هستیم و تویی بابای خاک
یا امیرالمومنین یا مرتضی روحی فداک

در وجود پاک تو آیات حق شد آشکار
لافتی الا علی لاسیف الا ذوالفقار

یا علی ای اولین و آخرین امید ما
یا امیرالمومنین ای مرجع تقلید ما
در حقیقت روز میلاد تو باشد عید ما

ای میان خلق عالم عاشقانت بی شمار
لافتی الا علی لاسیف الا ذوالفقار

شاعر: محمود یوسفی

____________________________________________

شعر مدح امام علی (ع)

مایی که گشته ایم پریشانش این چنین
باید شویم خیره بر ایوانش این چنین

بیرون زده است خوشه ی انگور از ضریح
او رزق می دهد به فقیرانش این چنین

ما قصد کرده ایم که خاک رهش شویم
گر دست می بریم به دامانش این چنین

باید هر آن چه هست به قربان او شود
وقتی که گشت فاطمه قربانش این چنین

راهی به غیر راه علی مستقیم نیست
آری خدا نوشته به قرآنش این چنین
**
غیر از شب ولادت او کعبه هیچ گاه
پاره نبوده است گریبانش این چنین

شاعر: شهریار سنجری

____________________________________________

شعر مدح امام علی (ع)

همین که بادها خواندند با هوهو سرودش را
ملائک مژده آوردند در عالم ورودش را

زنان مصر دست خویش را با دیدن یوسف…
ولی کعبه به شوق دیدن حیدر وجودش را…

بجز مولای ما دیگر امیری نیست در تاریخ
که خود زحمت کشید اما به مردم داد سودش را

نه ملاها و عالم‌ها، نه سائل‌ها و مسکین‌ها
ندانستند قدرش را، نفهمیدند جودش را

زمین و آسمان و منبر و محراب دلتنگ‌اند
رکوعش را، سجودش را، قیامش را، قعودش را

فراز مطلق دنیاست وقتی در تمام عمر
ندیده هیچکس جز لحظه‌ی سجده فرودش را

خودش را مرکب طفل یتیمی می‌کند مردی
که شمشیر آرزو دارد ببیند رنگ خودش را

کسی که حق او را ناجوانمردانه غاصب شد
گناهی کرد و در چشم دوعالم کرد دودش را

چه‌می‌کردیم اگر این ذکر در دنیای‌مان کم بود؟
جهان بی‌نام زیبای “علی” مثل جهنم بود

اگر حتی بیفتد در زوایای جهان آتش
نمی‌سوزم که از عشق علی دارم به جان آتش

به آتش می‌کشم خود را و از خود می‌زنم بیرون
که دنیای تعلق را بسوزاند همان آتش

خودش عمری‌ست که در شعله‌های کینه می‌سوزد
کسی که آرزو دارد برای دیگران آتش

اگر از هرکسی -غیر از علی- دم می‌زدم، بی‌شک
به چشم خویش می‌دیدم که دارم بر زبان آتش

کجا آتش گلستان بقا می‌شد بر ابراهیم
اگر مولا نمی‌فرمود اذنش را بر آن آتش

همین که ذوالفقارش را به عزم رزم بردارد
می‌اندازد به ضربی در زمین و در زمان آتش

اگر از اهل دوزخ یک‌نفر یک یاعلی می‌گفت؛
به یُمن نام او خاموش می‌شد ناگهان آتش

برای دوستانش می‌شود عرش خدا تزیین
برای دشمنانش می‌شود هفت‌آسمان آتش

ندارد هیچ‌کس غیر از تو این شان‌وشجاعت را
قرائت کن برای خلق آیات برائت را

بساط غصه را از هر دلی برچیده‌ای مولا
که دنیا شادشد هربار که خندیده‌ای مولا

زمین درگیر تاریکی مطلق مانده بود اما
تو مثل ماه بر شب‌های آن تابیده‌ای مولا

از آن روزی که در کعبه به دنیا آمدی دیگر
در عالم قبله‌ی دل‌های ما گردیده‌ای مولا

تو عین‌الله ناظر بوده‌ای یعنی به چشم دل
خدا را قبل و بعد هر عبادت دیده‌ای مولا

کسی با دست‌خالی رد نشد از آستان تو
که حتی در نماز انگشتری بخشیده‌ای مولا

لباس تازه پوشیدند از لطف تو سائل‌ها
اگرچه خود عبایی کهنه را پوشیده‌ای مولا

چه شب‌ها که دعای خیر کردی آن کسانی را
که عمری بابت رفتارشان رنجیده‌ای مولا

نخواهد دید مانند تو را دیگر، که بعد از این
تو در چشم جهان خواب خوش نادیده‌ای مولا

جهان و هرچه درآن هست پیش تو اضافی بود
برای تو دو قرص نان، دو رخت کهنه کافی بود

رها کن جسم را یک‌لحظه و جان را تماشا کن
علی را بنگر و آیات قرآن را تماشا کن

در اخلاص علی، حلم علی، راز و نیاز او
صفا بنگر، فتوت بین و ایمان را تماشا کن

علی گندم نخورده در تمام عمر ای آدم!
تجلّی “وفا بر عهد و پیمان” را تماشا کن

چو دیدی نعره‌ی”هل مِن مبارز؟”می‌زند در جنگ
یلان ساکت و سر در گریبان را تماشا کن

یکی پرسید از پیغمبر خاتم؛ عبادت چیست؟
علی را دیده و فرمود؛ ایشان را تماشا کن

کمی از ماجرای دشت ارژن را اگر خواندی
هر آیینه کمال بهت سلمان را تماشا کن

برای دیدن پیغمبران دلتنگ اگر بودی
علی‌جان را، علی‌جان را، علی‌جان را تماشا کن

از آن روزی که فرمودی تو را با مرگ می‌بینیم
برای مرگ ما شوق دوچندان را تماشا کن

برای دیدن مولا هزاران بار می‌میریم
اگر هرشب به‌شوق وعده‌ی دیدار می‌میریم

نخواهد ماند دیگر شبهه در دین بعد از این نقطه
که بالا می‌رود دست تو تا بالاترین نقطه

به اذن‌الله یاری از تو می‌جوییم و می‌گوییم؛
ایاک نعبد نقطه، ایاک نستعین نقطه

نه مانده حرفی از هر علم در نزد تو نامعلوم
نه دور از چشم تو در آسمان و در زمین نقطه

اگر هم خطبه‌ی بی‌نقطه و هم بی‌الف داری
پر است این آستینت از الف‌، آن آستین نقطه

تویی آن نقطه‌ای که رفته زیر با بسم‌الله
که اسرار الهی جمع باشد در همین نقطه

فراوان است جای زخم و پینه بر تنت، اما
نداری از ریا یا سجده بر بت در جبین نقطه

تویی اول، تویی آخر، که در محشر سوالی را
جوابی نیست جز نام؛ امیرالمومنین .

می‌آید یک‌نفر مثل تو از نسل تو ای مولا
نخواهد شد کم‌وبیش از همه ارکان دین نقطه

می‌آید تا جهان یک‌بار دیگر با علی باشد
شعار مردم سرتاسر دنیا علی باشد.

شاعر: مجتبی خرسندی

____________________________________________

شعر مدح امام علی (ع)

باید که به تصویر کشم نقش حرم را

در رکن یمانی بزنم کِلکِ قلم را
باید که بگویم سخن از مرتبهء او
باید بِزُدایم زِ دلم چهرهء غم را
می گردم و بر گردِش گرداب سوارم
موجم که به آشوب کشم دور و بَرَم را
انگشت به لب مانده جهانی زِ تعجّب
ماندیم چه نامیم شهِ ملکِ عدم را ؟
در بیتِ خدا زاده شده تا که بدانیم
این طفل برون می کند از بیت صنم را
چون قامتِ او عین الف بود ندیدند
جز نزد خداوند، از او قامتِ خم را
جبریل بیان کرد به هنگام رکوعش
یک آیه که تفسیر کند طرزِ کرم را
با خطبهء بی نقطه و یا بی الفش او
فهماند به ما معنیِ معنایِ اتم را

ایوان نجف قبله گهِ ماست ولاغیر
لیلای دلم همسرِ زهراست(س)، ولاغیر

شد مولدِ او افضلِ بر کلِ موالید
شد موعدِ چشمک زدنِ زهره و ناهید
هر کوچه و برزن پُرِ از عطرِ خدا شد
چون عنبرِ گیسوش بر این خاک تراوید
پیکانِ دل و قبله نما رو به علی(ع) شد
وقتی زِ دلِ کعبه برآمد خودِ خورشید
این کیست که بر مسندِ این خانه نشسته
این کیست که از خوفِ خداوند نخوابید
این کیست که صد زخم به هر معرکه برداشت
این کیست که از دردِ خودش هیچ ننالید
این کیست که مرآتِ خدا روی زمین است
این کیست که مثلش به خلائق نتوان دید

یوسف شد و از شوقِ رخش دست بریدند
آنان که مریدند و مریدند و مریدند

لالائیِ هر روز و شَبَم، نغمهء یا هو
شد کارِ همه صبحدمَم زمزمه با او
جز او نتوان گفت به کس شیرِ دلاور
جز او نشود هیچ کسی همسرِ بانو(س)
در کار علی(ع) نیست عجب اینکه بگویند
جز نزدِ خداوند، نزَد سجده و زانو
عالم به علی(ع) نازد و مولا به عبادت
پس نیست فقط مرتبه اش آن یَد و بازو
هرچند که دشمن زره انداخت دمی که
انداخت علی(ع) نقشِ گرِه بین دو ابرو
دامی است در آن خالِ لب و زلف که بی شک
صیدش شده هرکس که بُوَد عبدِ خداجو
تاج سرِ ما هست، علیً ولیُ اللَه
حقَ است بخوانیم هوَ الحیُ و هوَ الهو

ما دست ز بیگانه کشیدیم، علی(ع) جان
معنای عسل با تو چشیدیم، علی(ع) جان

بر کفّهء دین وزنه و معیار تو بودی
بر خلقتِ ما بانی و معمار تو بودی
گفتند ملائک که چرا خلقتِ آدم
برداشت خدا پرده، پدیدار تو بودی
خورشید بر آمد به طوافِ قدمِ تو
هرچند خود مطلعُ الانوار تو بودی
هربار پیمبر ز خداوند مدد خواست
یک تن به مدد آمد و هر بار تو بودی
یعنی که بدانیم علی(ع) بود و علی(ع) هست
تا دین خدا بوده به کَرّار تو بودی

تکرار نبودی که شدی اول و آخَر
دریاب لبِ تشنهء ما ساقیِ کوثر

شمشیر نیاور که کسی مردِ خطر نیست
تو میرسی و زمزمه جز اَینَ مَفَر نیست
هر چند که در قابِ قلاف است ولیکن
برگیری اگر هیچ تَنی لایِقِ سر نیست
یک لشگر و تنها توئی و احمد مختار
یک ذره ولی در دلت از خوف اثر نیست
بیهوده نگفتم اگر اینگونه بگویم
در سینهء یک دشمنِ تو هیچ جگر نیست
چون بیت خداوند صدف بود شدی دُر
پس خاکِ به زیرِ قدَمت غیرِ گُهَر نیست
باید که بسوزم ز غمِ غربتت آقا
در سینهء من از غمِ تو غیر شرر نیست
کُشتند گُل و غنچهء تو پیش دو چشمت
گهواره در این خانه مگر جای پسر نیست
گهواره که گفتم همه جا کرببلا شد
برگرد علی اصغر(ع) من وقت سفر نیست
حلقوم تو باریک تر از چوبهء تیر است
حلقوم تو بازیچهء آن تیر سه پر نیست
بر نیزه نشستی پسرم، غنچهء مادر
ای وای تو را آب ندادم دمِ آخر

شاعر: محمد رضا افشان

____________________________________________

شعر مدح امام علی (ع)

نمیابم میان تاجداران چون تو شاهی را

که شاهان هم نمیابند چون تو سر پناهی را

اگر انکار دوزخ کرده‌ام حب تو علت بود
که مهرت بسته روی خلق درب هر گناهی را

تمام انبیا از پیروان مکتبت هستند
که سوی حق نمیابند جز راه تو راهی را

سلاحی نیست در عالم ز ابروی تو کاری تر
که بر آن گر گره افتد براندازد سپاهی را

به جز پوچی چه دارد زندگی منکران تو
چه تاوانی برازنده‌است آخر این تباهی را

زمانه باز هم بر غربت مولای ما افزود
برای خود بنا کرد‌ه است مولا باز چاهی را

ز تن جان می رود با دیدن ایوان زیبایت
بیا جان مرا بستان علی جان گاه گاهی را

شاعر: سید حسین آقا میری

____________________________________________

شعر مدح امام علی (ع)

شانه می‌زد تا به گیسوی علی، بنت اسد
می‌شنید از هر سرِ مو: «قل هو الله احد»

مست شد از عطر جاری در هوای خانه‌‌اش
به! چه عطری! خوش به حال شانه و دندانه‌اش

شانه می‌زد حلقه حلقه، شانه می‌زد مو به مو
مو به مو، توحید حق و حلقه حلقه، سِرّ هو

می‌رسند عشاق حق و حلقه بر در می‌زنند
حلقه بر این در، فقط با عشق حیدر می‌زنند

عالمی چون کعبه، از حیرت، دهانش باز شد
با محمد، «یاعلی گفتیم و عشق آغاز شد»

مانده سر در آوریم از کار این گیسو، هنوز
از هزاران نکته‌ی باریک تر از مو، هنوز

عاشق تیغ تو را، با هر خم ابرو چه کار؟
مست را با نکته‌ی باریکتر از مو، چه کار؟

پیچ و تاب راه عشق ، از پیچ و تاب زلف توست
ﻟﻴﻠﺔ القدر، آن هزارش، با حسابِ زلف توست

یا علی! دستان تو، کاری خدایی کرده است
عالمی را ﻟﻴﻠﺔ الزلفت، هوایی کرده است

آن صراطی را که گفت احمد، زِ مو نازکتر است
در معاد عاشقان، یک تار موی حیدر است

سر «سبحان الذی اسرا»، شبِ گیسوی توست
آیه‌ی «انا فتحنا»، نقش بر بازوی توست

تیغِ کج، شد عاشقانت را «صراط المستقیم»
یک دعا ما را ست، آن هم: «یا علی و یا عظیم»

من نه آن اللهی‌ام، مولا! نه این اللهی‌ام
جای من، امن است در ایمان، «امین اللهی‌»ام

عاقلان در مکه، گرمِ علم و آگاهی شدند
عاشقان وجه رب، سوی نجف راهی شدند

ساقیِ بزمِ «سَقاهُم رَبُّهُم» هستی، علی‌!
از همان روزی که پیمان، پایِ خُم بستی، علی!

می‌‌کِشاند باز ما را عاشقی، سوی جنون
در هوایت، می‌شویم «السّابقونَ السّابقون»

می‌شویم السابقون، در عشقِ تو مولا! به صف
می‌شویم السابقون، از شوقِ ایوان نجف

شاعر: قاسم صرافان

____________________________________________

شعر مدح امام علی (ع)

کسی که از تو بگوید سر خمار ندارد
دلی برای گرو بازیِ قمار ندارد

به پای بند ندارد و پایبند نشسته
چرا که شبهه به لایمکن الفرار ندارد

به دست دامن خود را تکانده ای و که گفته
ابوتراب تفقد به این غبار ندارد ؟

دلم حریم خدا و تو شرط حصن خدایی
که گفته است که ملک خدا حصار ندارد؟

نماز منکر تو نردبان نقش زمین است
بدون ریل ولا مقصدی قطار ندارد

کسی که درّ نجف  دستگیر او شده باشد
از استلام حجر دیگر انتظار ندارد

چه خرده‌ایست به غالی که در میان لغاتش
برای وصف تو بهتر ز کردگار ندارد

کشانده ام سر تشکیک عدل ، جبر قضارا
که هرکه عاشق تو باشد اختیار ندارد

بلند می‌کند این شرک اگر که گردن من را
رجای دیدن روی تو خوف دار ندارد

علی و فاطمه حی اند و لایموت شگفتا
نجف کجاست خدایا علی مزار ندارد

شاعر: سعیده کرمانی

____________________________________________

شعر مدح امام علی (ع)

موجیم تا به سینه‌ی ما جز و مد که هست
ما عاشقیم ، عشق نفس می‌زند که هست

آری خدا ندیده‌ام اما مقابلم
آیینه‌ای برای خدای اَحد که هست

دنبال قبله بودم و گفتند  کعبه نه…
ایوان طلایِ شاهِ نجف تا ابد که هست

شیر‌زنی که شیر خدا آورد کجاست؟
فرمود مکه فاطمه بنت‌اسد که هست

دین من است دین ابو طالب ای جهان
این اعتقاد ماست قسم بر صمد که هست

گفتند عرش لایق تو نیست گفته‌ایم
قلبی میان سینه‌ی ما می‌تپد که هست

سنگ تو می‌زنیم بر این سینه تا ابد
حتی اگر به پات بمیرم لحد که هست

ما هیچ ، با رسولِ‌خدا وقتِ سختِ جنگ
می‌گفت جبرئیل  علی‌جان مدد  که هست

خاکیم اگر ، حرارت طوفان گرفته‌ایم
گفتیم یا‌علی مدد و جان گرفته‌ایم

تا هست عشق و رایحه‌ی بی کرانی‌ات
ما را نوشته‌اند اویسِ یمانی‌ات

تو صاحبِ تمامِ جهانی ، عجیب نیست
موسی نموده وقت جوانی شبانی‌ات

تیغی زدی و آنهمه لشگر  دونیمه شد
جانم فدای سر زدنِ امتحانی‌ات

می‌خواستی که ذوالفقار کمی گرمتر شود
دید آسمان  شروع شده میدان تکانی‌ات

تو تازه سرد بودی و لشکر به جوش بود
کارش نمی‌کشید به آتش فشانی‌ات

خیبر کجا و آن طرف کهکشان کجا
در را بگیر با رجز پهلوانی‌ات

جمع‌اند جبرئیل و خدا و پیمبرش
تا حَظ برند موقع قلعه پرانی‌ات

نشناخت جز خدا و پیمبر تو را کسی
ره بسته است هیمنه‌ی لَن‌تَرانی‌ات

عالم کجا و نفس پیمبر شناختن
باید روند در پی قنبر شناختن

کعبه نَه  رویِ توست دلیل  طواف‌ها
ایوان طلاست معبدِ این اعتکاف‌ها

ما از شرابّ تاک ضریحت چشیده‌ایم
مائیم و عمر و سرخوشی و این خلاف‌ها

با انبیا مقایسه‌ات هم نمی کنیم
از عرش تا به فرش بود اختلاف‌ها

تقصیرشان نبود به تو سجده کرده‌اند
عمری نموده‌اند از این اعتراف‌ها

تا نُطق می‌کند دو دمِ ذوالفقارِ تو
لالند لالِ لال ، اهالی لاف‌ها

وقتی که می رسی و زمین لرزه می‌شود
راهی نمانده است به غیر از غلاف‌ها

آرامتر بزن ملک‌الموت هم رسد
گم کرده است ردِ تو را در مصاف‌ها

با عَمرو وَد  رسید تمامی کفر و شرک
با عَمرو وَد پرید سر ائتلاف‌ها

دست خدا نوشت امیرِ همه علی است
با مرتضاست فاطمه با فاطمه علی است

ما را ببر به چشمه‌ی شعر و شراب‌ها
ما را ببر به  خاطره‌ای از کتاب‌ها

هرشب هزار رکعتِ فیضِ تو شاهد است
پهلو تُهی نموده‌ای  از رخت خواب‌ها

هرگز ندید دیده‌ی لیل و نهار‌ها
چون لیلت‌المبیتِ علی در حساب‌ها

یک شب فقط نگاه تو مهمانِ خواب بود
شامی که بود دور و برت التهاب‌ها

در بستر برادر خود تا سحر بخواب
ای خوابِ تو عبادتِ اُمُ‌الکتاب‌ها

تو گرمِ خواب بودی و گردنکشانِ کفر
نیزه به دست  گِردِ تو همچون سراب‌ها

مکه شنید ناله‌ی واویلتایشان
این حیدر است حضرت عالی جناب‌ها

تنها امیر ، نقش تو را تیشه می‌زند
وقتی که بُت تراش کند انتخاب‌ها

ما را ببر نجف به دَمِ ما دوا بریز
امشب بیا به کاسه‌ی ما کربلا بریز

شاعر: حسن لطفی

____________________________________________

شعر مدح امام علی (ع)

تشنه‌کامی که لبِ او رَبَّنا برداشته
آب را از چشمه‌سار مرتضی برداشته

از وضوی او حیات جاودانه می چکد
خضر از مَسحِ علی آب بقا برداشته

زحمت خَلقِ تشیُّع را خودش گردن گرفت
بار ما را حیدر از دوش خدا برداشته

کعبه را بی پرده ی مشکی تصور کرده اند
تا علی از شانه های خود عبا‌ برداشته

از زمانی که علی بین قنوتش اخم کرد
طاق محراب مساجد انحنا برداشته

کار دست قابض الارواح داده وقت جنگ
ذوالفقارش را به قصد حمله تا برداشته

وصله‌پینه فوت و فنِّ کیمیای حیدر است
بارها فضّه ز نعلینش طلا برداشته

روز محشر دست حسرت بر سر خود می زند
هرکه دست از حُبِّ آل مرتضی برداشته

آمده که شیعه ی حیدر،شفیعش فاطمه است
این مُسَبب شد که من را هم هوا برداشته

می توان بر شکِّ قلبش با یقین خرده گرفت
زائری که در نجف قبله‌نما برداشته؟!

در حریمش شاعران سرگرم مضمون یابی اند
جای جای صحن او را محتوا برداشته

گنبد و گلدسته را انسان تجسم می کنم…
گوئیا ایوان‌طلا دست دُعا برداشته

اذن دیدار پسر را هم پدر امضا کند
در “نجف” زائر براتِ “کربلا” برداشته

آن کفن های بهشتی سهم فرزندش نشد
پس برای خود حسینش بوریا برداشته

شاعر: بردیا محمدی

____________________________________________

شعر مدح امام علی (ع)

رها کن غم صورت ظاهری را
قبا کی بپوشاند این لاغری را ؟!

به کهنه لباست بسازی ، خدایت
نصیبت کند سُندُس و عَبقَری را

نه هر کس که بالا رود ، گشت بالا
نه هر منبر ارزش دهد منبری را

به سجده سر از سِرّ حق دربیاری
به پستی نهاده خدا مهتری را

به گردن بیانداز طوق خدا را
همان ذات از عیب و پستی ، بری را

به باطن چه داری ؟ که فردای محشر
نخواهد خرید از تو بازیگری را

خودت را سبک کن ز دنیا ، که مرگت
بگیرد ز تو آنچه که میبری را

“تَخَفّف” اگر قصد داری که “تَلحَق”
بنازم پر و بال این بی پری را

عمل در قیامت به تو بازگردد
به دقّت ببین آنچه که میخری را

سرت عاقبت خاک راه است اینجا
برون کن ز سر خوی خیره سری را

سرت را فقط خاک پای علی کن
که آنجا ببینی فقط سروری را

غلام علی هر که شد میتواند
به زیر آورد چرخ نیلوفری را

قلم میزنم در ثنایش مگر که
به جا آورم شیوه ی چاکری را

بگیرم دوات از خود آب کوثر
قلم سازم اینبار بال پری را

قلم بشکند زیر بار جمالش
چسان گویم آن هیبت حیدری را؟!

نباشد توان سخن پیش نطقش
نه فردوسی و سعدی و انوری را

فقط دل به مهر علی داده و بس
نخواهیم غیر از علی ، دیگری را

مجو از خسان ، حُبّ شاه ولا را
که گوهر خوش آید فقط گوهری را

به اعجاز قرآن تو را میشناسم
کجا التفاتی کنم ساحری را ؟!

وزیر است هارون فقط بعد موسی
نخواهیم گوساله ی سامری را

شده طالب حُسنِ تو ماه و انجم
مکن رد ز دکّان خود مشتری را

به خطبه لبی تر نما تا خطیبان
بفهمند معنای نازک تری را

به جز تو که مصداق والصابرون ی
که داد آبرو معنی صابری را ؟!

قسیم جزا و ثوابی به محشر
خدا داده در دست تو داوری را

بکش ذوالفقار و بفهمان به دشمن
تفاوت بُوَد سحر و پیغمبری را

من از تو طلب دارم آقا خودت را
مکن سدّ راه من انگشتری را

مگر اشک ما دست ما را بگیرد
مگیر از دو چشمان ما این تری را

گناهان من سد راهم شد آخر
بیا برکن این قلعه ی خیبری را

غرض ، گفتن از مدح مولاست ما را
وگرنه نمیخواستم شاعری را

شاعر: عاصی خراسانی ، علی مقدم

____________________________________________

شعر مدح امام علی (ع)

برای دیدهٔ بینا نویدِ حور لازم نیست
و بر آنکس که نابیناست دیگر نور لازم نیست

ببین در معجزات نام او قندِ خدایی را
که بر این کام شیرین ، منّت از زنبور لازم نیست

ضریحش را ندیده زاهد و هر روز می گوید
برای حالت خوش ، خوشهٔ انگور لازم نیست

گدا و شاه را ، چوب و طلا را می خرند آنجا
به ظلّ بارگاه شاه ، جنسِ جور لازم نیست

نمیخواهد بخواهی حاجت خود را که می داند
که حتی بر حوائج ، نیت و منظور لازم نیست

بگو موسی بیاید زیر ایوان مطلایش
که بر هم صحبتیِ با خدایش طور لازم نیست

مگر دلمردگان را نام او کم زندگی داده
یقین با یاعلی در حشر نفخِ صور لازم نیست

مَلک دیوانه را در وادی مولاش خواهد برد
بدانید آشنایان که ، محب را گور لازم نیست

نبود امر امامت بعد از او بی شبهه می گفتم
که با زینب ، امیرالمومنین را پور لازم نیست

شاعر: حامد آقایی

____________________________________________

شعر مدح امام علی (ع)

آسمان باز شد… علی آمد
چشم کعبه، به زلف صاف افتاد
ناگهان تابدار شد کمرش
سجده کرد و به اعتکاف افتاد

قدر فهم کسی نبوده و نیست
از چه اینگونه “گونه بر خاک” است؟!
هیچکس پی نبرد کعبه چرا
روی پیشانی اش شکاف افتاد!

آنکه رسم تقیه اش بغض است
“خطبه‌ی شقشقیه” اش بغض است…
آه! وصف بقیه اش بغض است…
بس که در کوفه اختلاف افتاد

درب علم نبی شکسته شد و
فاطمه ایستاد پشت سرش
تا که “در نجف” زمین نخورد
جسم یاقوت، در مصاف، افتاد

بعد زهراست، چاه، یار علی
تحت امر است ذوالفقارِ علی
که به امرش گهی به جنگ نشست
گاه در بستر غلاف افتاد‌

ای تو خرمای پای چوبه‌ی دار!
مثل سلمان و یاسر و تمار
جان به عشق تو در نماز آمد
سر به پای تو در طواف افتاد

شاعر: عارفه دهقانی

____________________________________________

شعر مدح امام علی (ع)

گوش کن ای دل حدیث نور را..
لال‌کن صوت دف و تنبور را
جور کن این وصله ی ناجور را
نوش جان کن خوشه انگور را

نوش جان! این خوشه تاکش منجلی ست
باغبانش کیست؟مولانا علیست

خیز و از کوثر وضویت را بساز
کسب تکلیفی کن از شاه حجاز
قبله گاهت را نجف کن در نماز..
بعد بر این سجده عالی بناز

سجده عشاق جور دیگر است
مقصد من از عبادت حیدر است

هجر را بر وصل منتج کن برو
سر به تیغ ابرویش کج کن برو
با همه غیر علی لج کن برو
در طوافش نیت حج کن برو..

سور و سات ما نجف را دیدن است
حج ما دور علی گردیدن  است

چشم او چشم خطاپوش خدا
بوده از آغاز هم دوش خدا
به لب او بسته شد گوش خدا
باز شد بر رویش آغوش خدا

روی پایش بوسه اول خاک زد
کعبه از شوقش گریبان چاک زد..

وقت وضع حمل تا درمانده شد
مریم از بیت الهی رانده شد
مادر تو سوی کعبه خوانده شد
برخلایق اینچنین فهمانده شد..

کعبه ای که قبله گاه عالم است
ملک شخصی علی اعظم است

بسته شد با تو قرارم بعد از این
سکه شد پس کارو بارم بعد ازین
لب به ساغر میگذارم بعد ازین
سیزده را دوست دارم بعد ازین

این هم از لطف جناب  حیدر است
سیزده از هر عدد زیباتر است

با خدا راز کهن دارد علی
مثل او لحن سخن دارد علی
ذات پاک ذوالمنن دارد علی
جانشینی چون حسن دارد علی

بوالحسن خوانم‌ اگر اورا رواست
دست بوس او امام مجتبی ست

مرد اگر مولاست مردان جمله هیچ
اون نباشد دین و ایمان جمله هیچ
بی علی صد ختم قرآن جمله هیچ
بی علی صد سال عرفان جمله هیچ

با علی کوه گناهم‌ شد ثواب
یک علی گفتم هزاران شد حساب

گرچه دورش تا قیامت دشمن است
راه مولا مثل نامش روشن است
سهمش از دنیا همین پیراهن است
بخدا این مرد بابای من است

گرچه اورا تاج سر میخوانمش
موقع گریه پدر میخوانمش

نان مارا داد و نان خود نخورد
بار مارا شب به شب بر شانه برد
جای زشتی خوبی مارا شمرد
آمد و مارا به زهرایش سپرد

بعد ازآن شد سرپناه ما همه
سایه ی چادر نماز فاطمه

هرکجا دیدی که حرف حیدر است
روضه ی زهرا کلام آخر است
حرف دیوار است صحبت از در است
بانوی خانه چرا بی سنگر است

آخر از این داغ می‌میرد علی
کوثر و شلاق!می‌میرد علی.‌.

شاعر: سید پوریا هاشمی

____________________________________________

شعر مدح امام علی (ع)

خوشا آنانکه بر سر سایبان از پرچمی دارند
به گرمای بیابان هم بهشت خرمی دارند

کسانی که به دنبال خدای خویش میگردند
مگر غیر از تماشای علی دیگر غمی دارند

خوشا آنانکه باور کرده اند رزق از نجف آید
و بر این باور خود اعتقاد محکمی دارند

علی گویان نمی جویند امواج تعلق را
از این دریای دنیا بهره به قدر نمی دارند

درِ این خانه چه از دور یا نزدیک فرقی نیست
همیشه یک اویسی یا همیشه میثمی دارند

همین ساعت که ما در حسرت یه بوسه میسوزیم
کسانی در نجف پیش ضریحش عالمی دارند

شاعر: میثم مومنی نژاد

____________________________________________

شعر مدح امام علی (ع)

جبریل شنید از تو برای خبر آمد
پر سوخت و پر ریخت و بی بال و پر آمد

می خواست بگوید که خدا داخل کعبه است
دیوار ترک خورد و خبر زودتر آمد

بتخانه فرو ریخت و میخانه بنا شد
از میکده ساقی سر کوی و گذر آمد

ای عشق بفرما قدمت روی سر ما
خاکیم و از این شاد که ما را پدر آمد

میخانه نه آن است که گفتند و شنیدیم
میخانه از اطراف ضریح تو برآمد

با عشق تو بر نقره زدم بوسه و دیدم
از جای لبم خوشه انگور درآمد

محراب به محراب پی قبله دویدم
ایوان طلاکوب توام در نظر آمد

میخواستم از مدح تو چیزی بنویسم
یک واژه نگفتم من و عمرم به سرآمد

آیات خدا را همه در شور تو دیدم
هر آیه که خواندم به لبم نیشکر آمد

با اشک وضو کردم و قرآن که گشودم
بدخواه تو در آیه فقط کور و کر آمد

شاعر: محسن ناصحی

____________________________________________

شعر مدح امام علی (ع)

این دل شده مؤمن به علیّاً ولی اللّه
طاهر شده باطن به علیّاً ولی اللّه

ممنون پدر مادر خویشم که درونم
مؤمن شده هر ژن به علیّاً ولی اللّه

بیچاره و بدبخت و ذلیل است به قرآن
هرکس شده خائن به علیّاً ولی اللّه

اصلاح شد و سمت علی شد متمایل
هر نامتقارن به علیّاً ولی اللّه

خوردند محک اول خلقت شب قالوا
انس و ملک و جن به علیّاً ولی اللّه

ذوق است ولی معتقدم اینکه فرو ریخت
ایوان مدائن به علیّاً ولی اللّه

ایرانیم و معتقدم ضامن آهو
ما را شده ضامن به علیّاً ولی اللّه

هنگام نماز است ببینید که برخاست
فریادِ مؤذّن به علیّاً ولی اللّه

شاعر: محسن ناصحی

____________________________________________

شعر مدح امام علی (ع)

چنان شیری که از بیشه خرامان میزند بیرون
علی از قلب بیت الله خندان میزند بیرون

علی مرز میان کفر و ایمان است ،با مهرش
یقیناً از میان کفر، ایمان میزند بیرون

کسی که حب حیدر دارد از آتش نمی‌ترسد
که جای شعله از هیزم گلستان میزند بیرون

یقین دارم که اسماعیل ذکر یاعلی گفته است
که زمزم از لب خشک بیابان میزند بیرون

زمان خواندن مدحش میان جمع دقت کن
پس از نام علی از هر دهان جان میزند بیرون

کسی که با علی آغاز کرده کار و بارش را
سراسر برکت از روزی دکان میزند بیرون

کسی که اهل تفسیر است میداند بدون شک
فقط مدح علی، از بطن قرآن میزند بیرون

اشارت میکند خورشید هم با شوق از مغرب
به عشق ماه رویش از گریبان میزند بیرون

رصد میکرد میدان را علی قبل از رجز خوانی
از این آرامش در جنگ طوفان میزند بیرون

چنان بر قلب لشگر میزد انگار از دل دریا
به سمت ساحل ، امواج خروشان میزند بیرون

علی از میمنه بر قلب لشگر میشود داخل
علی از میسره با تیغ بران میزند بیرون

خمارآلوده می‌بوسد چنان هرگوشه را انگار
شراب کهنه از دیوار ایوان میزند بیرون

به دامان نجف دست توسل میزند عالم
همیشه سائل از دربار سلطان میزند بیرون

شاعر: سجاد روان مرد

____________________________________________

شعر مدح امام علی (ع)

دلم‌ گرفته از این روزگار زجرآور
جهان که لطف ندارد بگو نجف چه خبر

تمام کون و مکان را اگر نگاه کنی
جز او کسی به نظرها نمیرسد به نظر

همه اجاره نشین شهنشه نجفیم
زمین عمارت شخصی اوست سرتاسر

مسیح میشوم و مُرده زنده خواهم‌‌ کرد
به دست من برسد خاک پایی از قنبر

هوارِ میثم تمار روی دار این بود
ضرر نکرده کسی که در عشق کرده ضرر

هراسِ مرگ بدل شد به اشتیاق وصال
“فَمَن یَمُت یَرَنی” تا شنیدم از مادر

به خاکِ تیره نخواهد نشست میّت ما
درون قبر بریزند تربت حیدر

دل شکسته ی مارا چه میشود بخرند
برای او بفرستند، هِدیه روز پدر

چه عافیت چه بلا، راضی ام به تقدیرم
به دستِ دست‌خدا هست تا قضا و قدر

مَبین که پیرهن وصله دار می پوشد
تراب با نظر بوتراب گردد زر

علیست کیسه به دوش مدینه و کوفه
علی به سوره ی انفاق و هل اتی مظهر

به جز علی چه کسی قادر است وقت نبرد
سلاح خویش ببخشد به دشمن کافر

امیر بودن و هم سفره ی فقیر شدن
از عهده ی احدی غیر از او نیامده بر

نوشتم آنچه که خوبیست را به پای علی
نوشتم آنچه بدی هست، پای آن سه نفر

یکی ز جنگ فراری یکی بلاگردان
بگو کدام شود جانشین پیغمبر؟!

اگر ملاک جگر هست؛ “ماجرای ِ مَبیت ”
اگر که قدرت بازوست؛قلعه ی خیبر

کَنَنده ی در خیبر اگر چه بوده ولی
شکسته است غرورش در آستانه ی در

شاعر: گروه یا مظلوم

____________________________________________

شعر مدح امام علی (ع)

باء بسم الله عالم، اشرف الانسان علی شد
مرز بین حق و باطل، قاطع البرهان علی شد
چشم دریا خیره مانده، تشنه را باران علی شد
جان احمد جان حیدر، پس جهان را جان علی شد

مست کرده حق جهان را باده را داده به دستش
لافتی الا علی لاسیف الا چشم مستش

ذکر او اصل عبادت، خانه اش سمت هدایت
کوه ایمان، شاه مردان، نسل او نسل سیادت
کعبه سینه چاک او شد در همان بدو ولادت
بوده زهرا در کنارش؛ با ولایت تا شهادت

خوش به حال او که مانده بر همان عهد الستش
لافتی الا علی لا سیف الا چشم مستش

عرش را بی تاب کرده لحن جانسوز کمیلش
یوسف آمد بر درش تا پر شود از عشق کیلش
شک ندارم قلب جنت سمت قلب اوست میلش
هر برات کربلامان اسم مولا هست ذیلش

من فدای مهربانی های جان حق‌پرستش
لافتی الا علی لاسیف الا چشم مستش

نوح کشتی را نشانده تا که اسمش بر لب آمد
برق شمشیرش چو رعدی بر سپاه مرحب آمد
نور او قلب جهان را همچو ماهی در شب آمد
خطبه هایش جان گرفت و بر لبان زینب آمد

شور و شیدایی در عالم از وجود اوست هستش
لافتی الا علی لاسیف الا چشم مستش

میثمت کو تا ببازد پای عشق تو سرش را
چشم بگشا عدل مطلق، آشنای راز شبها
قصه ی دست عقیلت شد نیاز هر شب ما
بارالها قلب مان را شیعه ی نابش بفرما

تیر عشقش بر دلم زد نازشستش، ناز شستش
لافتی الا علی لاسیف الا چشم مستش

شاعر: زهرا آراسته نیا

____________________________________________

شعر مدح امام علی (ع)

می‌کشدم تا قلم به صفحه‌ی دفتر
مرغ دلم می‌کشد به سمت نجف پر

روح مرا می‌برد به مقبره‌ی نوح
فکر مرا می‌برد به دیدن آن فر

فر چه بگویم شکوه عرش معلی
جنت و فردوس پیش اوست محقر

تاک چنان است دور مضجع آن بت
مست شود هرکسی به قدر مقدر

آدم و نوحند دور او چو محافظ
حال بگو با که‌اش کنیم برابر

نفس نفیس نبیّ احمد محمود
شخص شخیص ولی و والی و رهبر

آن‌که به مدحش دو صد هزار قصیده
قدر رباعی‌ست بلکه باز سبک‌تر

ِآن‌که ز مهرش کشیده سینه‌ی ما تیر
بهمن مدحش مرا نشانده به آذر

آن‌که زره شد رسول را همه‌ی عمر
زخم به روز احد شده‌ست سراسر

آن‌که پی مرگ رفته در شب هجرت
خفته به جای رسول در دل بستر

حبل متین آن ضمیر لحمک لحمی
روز قسم خوردن است جان پیمبر

منزلتش نزد احمد است چو هارون
والد شبّیر و شبّر است و مشبّر

مرتبه اش را مگر خدا بنویسد
هرچه بگویم بخوان هزار برابر

صوت خداوند وقت لیله السراء
دست خداوند وقت کندن خیبر

چشم خداوند وقت دیدن زهرا
گوش خداوند در شنیدن کوثر

راز خداوند وقت خلق عوالم
نور خداوند وقت ظلمت اکبر

وقت دمیدن به خاک روح خداوند
عبد خداوند تا به لحظه‌ی آخر

معجزه‌ی احمدی نه کاغذ و خط است
معجزه‌ی احمد است حضرت حیدر

اوست که قران ناطق است به دنیا
اوست که قران جاری است به معبر

برق نگاهش دلیل روشنی روز
شمس جمالش چراغ عرصه‌ی محشر

یک نفس اعجاز او به وقت جوانی‌ست
بردن خورشید در غروب به خاور

بذل چنان کرد در خویش به سائل
خویش اولوالامر شد گدای توانگر

جن و ملک را امام کیست به جز او
حیدر و صفدر امیر اول و آخر

همسر صدیقه کیست جز یل صدیق
طاهره را شوو مباد غیر مطهر

هجرت و جنگش شکوه هر دو عمل بود
ابن اخ حمزه و برادر جعفر

بسته به ابروی او توازن هستی
ارض و سما را علی‌ست یک تنه لنگر

وقت ملاقات با یتیم چو کودک
وقت نبرد است آن‌جناب غضنفر

صف به صف از هول صفدرند فراری
وز غضبش قبض روح هر جگرآور

دیده علی را هرآن‌که باخته دل را
عبدودش باخت بعد دیدن او سر

ضربت او افضل از عبادت عالم
از متقدم گرفته تا متاخر

مرحب آن دم که دید تیغ علی را
گفت فقط مرحبا و شد حب و شد مر

اینکه پیاده است در نبرد عجب نیست!
شیر خدا را چه حاجت است به استر

حال بگو با تمام آن‌چه که گفتم
کیست وصی خود علی‌ست یا کس دیگر

آدم عاقل کجا قیاس نماید
حیدر را با دو پیرمرد سبک‌سر

آن دو فراری به کوه از دل پیکار
آن دو دهان پاره آن دو بی در و پیکر

آن دو لقب دزد بلکه آن دو فدک دزد
آن دو منافق همان دو غاصب منبر

آن دو نفر صاحبان منکر معروف
آن دو که معروف بوده اند به منکر

ننگ به من باد اگر شبیه ببینم
آن دو نفر را به موی استر قنبر

غرق شد آن‌کس که سمت جوی دگر رفت
شیعه‌ی مولاست در غدیر شناور

((حق و علی مدقمند و لایتجزا
حق و علی با‌همند و لایتغیر))

گفت علی باب شهر علم رسول است
کاش قبولم کند شوم سگ آن در

گفت ببیند مرا هرآنکه بمیرد
کاش بمیرم ببینمش دم آخر

شوق حریمش گرفته صبر و قرارم
چون هوس کودکی به سینه‌ی مادر

حاصل طبعم همین چکامه‌ی سست است
هدیه نمودم رطب به نخل تناور

او که زمین کاغذ است شان کمش را
کی کُنَدَش مدح این قصیده‌ی لاغر

مدح علی کار هیچ همچو منی نیست
اوج هنر مر مراست شرح ابوذر

فهم علی قدر عقل ناقص من نیست
طایر این عرصه نیست مالک اشتر

رخصت اگر داده است تا که بگویم
اندکی از فضل او اگر چه به ابتر

خاک درش را رسانده است به خورشید
ذره ام از لطف بوتراب شدم زر

شاعر: سید محمد حسین حسینی

____________________________________________

شعر مدح امام علی (ع)

آمدم باز کنم چشم پر از باران را
و به عطر نجف آغشته نمایم جان را

آمدم در طلب سورۀ والشمس و ضحی
یک دل سیر تماشا کنم این ایوان را

آدم و نوح و محمد به حرم آمده‌اند
تا به الگوی علی شرح دهند انسان را

آیه آیه همه جا مدح علی می‌خواندند
ای دل غافل من باز بخوان قرآن را

أَفَمَنْ كَانَ عَلَىٰ بَيِّنَةٍ مِنْ رَبِّهِ؟
جز علی کیست که روشن کند این برهان را

خواستم شمّه‌ای از رزم علی بنویسم
نتوانم که به تصویر کشم طوفان را

او که از بدر و احد، خیبر و خندق آمد
تا به شمشیر دودم مسخ کند شیطان را…

شاخص عدل الهی بُوَد و می‌سنجند
به ترازوی مساوات علی، میزان را…

آنچه گفتیم فقط قطره‌ای از دریا بود
من که نشناختم آن وسعت بی‌پایان را

شاعر: محمد غفاری

____________________________________________

شعر مدح امام علی (ع)

خدا به عشق ٍعلی آفرید دنیا را
به اعتدالٍ علی آفرید عقبیٰ را

به قدر ٍقامت ٍنام ٍعلی ولی الله
کشید بر سرٍ کوه  آفتابٍ زیبا را

هم اینکه ماه ٍرخش برزمین نمایان شد
از آبـــــروی علی پُر نمود دریا را

دمید با دمٍ قدسش جهان مقدس شد
نشاند آدم و نوح و خلیل و موسیٰ را

خدا چقدر به نامٍ علی ارادت داشت
به احترام ٍ علی آفرید زهرا(س) را

نوای احمدی از ذوالفقار بالا رفت
که سجده گاه کند، مسجد وکلیسا را

علی امیر، علی بوتراب، علی اعلی
خدا به دستٍ نبی داد دستٍ مولا را

به حبٍ ساقی کوثر علی سلام الله
خدا به آتش دوزخ نمی بــرد ما را

علیست اَشرفُ و زَین و حَلیف و باب الله
خدا به مهر علی وا نموده درها را

شاعر: صفیه قومنجانی

____________________________________________

شعر مدح امام علی (ع)

میشوم تا از زمانه خسته میگویم علی(ع)
در سکوتم با زبانِ بسته میگویم علی(ع)

از مرام ِ نارفیقان میخورم هر جا زمین
ناتوان! با زانوانِ خسته میگویم علی(ع)

هستیِ قرآن علی(ع)، تفسیرِ المیزان علی(ع)
پای درس عالِمِ برجسته میگویم علی(ع)

میخورَد مُهرِ قبولی توبه ام! تا با ادب
پابه‌پایِ زاهدِ وارسته میگویم علی(ع)

در وضو؛ دل را روانه میکنم سمتِ نجف
در اذان با عرشیان پیوسته میگویم علی(ع)

می نشینم گوشه ای بر قامتش زل میزنم
مثل زهرا(س)عاشق و دلبسته میگویم علی(ع)

نیست از نامش در این عالم حلاوت بخش تر
تا به پیغمبر(ص) شوَم وابسته میگویم علی(ع)

عطرِ نخلستانِ حیدر میدهد! چون سالهاست
هر چه میگیرم ز خرما هسته میگویم علی(ع)!

شاعر: مرضیه عاطفی

____________________________________________

شعر مدح امام علی (ع)

ﺩﺭ ﺣﺮﻳﻢ ﻛﻌﺒﻪ ﺷﺎﻩ ﺍﻧﺲ ﻭ ﺟﺎﻥ ﺁﻣﺪ ﭘﺪﻳﺪ
ﺁﻧﭽﻪ ﻣﻘﺼﻮﺩ ﺩﻭ ﻋﺎﻟﻢ ﺑﻮﺩ، ﺁﻥ ﺁﻣﺪ ﭘﺪﻳﺪ

ﻛﻌﺒﻪ ﺧﻮﺩ ﻗﻠﺐ ﺟﻬﺎﻧﺴﺖ ﻭ ﺯ ﻏﻴﺐ ﺫﺍﺕ ﺧﻮﻳﺶ
سرِّ ﻏﻴﺐُ ﺍﻟﻐﻴﺐ ﺩﺭ ﻗﻠﺐ ﺟﻬﺎﻥ ﺁﻣﺪ ﭘﺪﻳﺪ

ﻣﻤﻜﻨﻲ ﭘﻴﺪﺍ ﺷﺪ ﺍﻣّﺎ ﻭﺍﺟﺐ ﺁﻣﺪ ﺩﺭ ﻇﻬﻮﺭ
ﮔﺸﺖ ﺟﺴﻤﻲ ﻇﺎﻫﺮ ﺍﻣّﺎ ﺳﺮِّ ﺟﺎﻥ ﺁﻣﺪ ﭘﺪﻳﺪ

ﮔﺮﺩ ﻋﺎﻟﻢ ﭼﻨﺪ ﻣﻲ‌ﺟﻮﻳﻲ ﻧﺸﺎﻥ ﺍﺯ ﺑﻲ ﻧﺸﺎﻥ
ﺑﻴﻨﺶ ﺍﺭ ﺩﺍﺭﻱ ﺟﻤﺎﻝ ﺑﻲ ﻧﺸﺎﻥ ﺁﻣﺪ ﭘﺪﻳﺪ

ﺗﺎ ﻛﻨﺪ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺗﻤﺎﺷﺎ ﺑﺎ ﻫﻤﻪ ﻭﺻﻒ ﻭ ﺷﺌﻮﻥ
ﺩﺭ ﺷﻬﻮﺩ ﺍﺯ ﻏﻴﺐ ﺁﻥ ﮔﻨﺞ ﻧﻬﺎﻥ ﺁﻣﺪ ﭘﺪﻳﺪ

ﻃﺎﻟﺒﺎﻥ ﺭﺍ ﻣﮋﺩﻩ ﺩﻩ ﻣﻄﻠﻮﺏ ﺁﻣﺪ ﺩﺭ ﻛﻨﺎﺭ
ﻣﻴﻜﺸﺎﻥ ﺭﺍ ﻛﻦ ﺧﺒﺮ ﭘﻴﺮ ﻣﻐﺎﻥ ﺁﻣﺪ ﭘﺪﻳﺪ

ﻋﺸﻘﺒﺎﺯﺍﻥ ﺭﺍ ﺣﺒﻴﺐ ﺑﺎﻭﻓﺎ ﮔﺸﺖ ﺁﺷﻜﺎﺭ
ﺩﺭﺩﻣﻨﺪﺍﻥ ﺭﺍ ﻃﺒﻴﺐ ﻣﻬﺮﺑﺎﻥ ﺁﻣﺪ ﭘﺪﻳﺪ

ﺍﺣﻤﺪ ﻣُﺮﺳﻞ ﻛﻪ ﺧﻮﺩ ﺭﻭﺡ ﺭﻭﺍﻥ ﻋﺎﻟﻢ ﺍﺳﺖ
ﺑﻬﺮ ﺁﻥ ﺭﻭﺡ ﺭﻭﺍﻥ، ﺭﻭﺡ ﺭﻭﺍﻥ ﺁﻣﺪ ﭘﺪﻳﺪ

ﺗﺎ ﻛﻪ ﺑﻨﻤﺎﻳﺪ ﺑﻠﺎﻏﺖ ﺭﺍ ﻧَﻬَﺞ ﺩﺭ ﺭﻭﺯﮔﺎﺭ
ﺁﻥ ﺧﺪﺍﻱ ﻧﻄﻖ ﻭ ﺧﻠّﺎﻕ ﺑﻮﺳﺘﺎﻥ ﺁﻣﺪ ﭘﺪید

ﺣﻖ ﻧﺪﺍﺭﻡ ﺧﻮﺍﻧﻤﺶ ﺟﺰ ﺣﻖ ﭼﻪ ﭘﻨﻬﺎﻥ ﺍﺯ ﺷﻤﺎ
ﻓﺎﺵ ﻣﻲ‌ﺑﻴﻨﻢ ﻛﻪ ﺣﻖ ﻓﺎﺵ ﻭ ﻋﻴﺎﻥ ﺁﻣﺪ ﭘﺪﻳﺪ

ﺑﺎ ﻭﻟﺎﻳﺶ ﺩﻝ ﺯ ﻫﻮﻝ ﺭﻭﺯ ﻣﺤﺸﺮ ﺍﻳﻤﻦ ﺍﺳﺖ
ﺩﺭ ﺣﻘﻴﻘﺖ ﻣﻌﻨﻲ ﻛﻬﻒ ﺍﻟﺎﻣﺎﻥ ﺁﻣﺪ ﭘﺪﻳﺪ

ﺣﺐّ ﻭ ﺑﻐﻀﺶ ﻣﻲ‌ﺩﻫﺪ ﺍﺯ ﻫﺎﻟﻚ ﻭ ﻧﺎﺟﻲ ﺧﺒﺮ
ﺑﻬﺮ ﻧﻘﺪ ﻗﻠﺐ ﻭ ﺧﺎﻟﺺ، ﺍﻣﺘﺤﺎﻥ ﺁﻣﺪ ﭘﺪﻳﺪ

ﻛﻲ ﺗﻮﺍﻥ ﺧﻮﺍﻧﺪﻥ ﻛﻒِ ﻓﻴّﺎﺽ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺑﺤﺮ ﻭ ﻛﺎﻥ
ﺁﻥ ﻛﻪ ﺍﺯ ﺟﻮﺩ ﻭﺟﻮﺩﺵ ﺑﺤﺮ ﻭ ﻛﺎﻥ ﺁﻣﺪ ﭘﺪﻳﺪ؟

ﺧﻴﺰﺩ ﺍﺯ ﻫﺮﺟﺎ ﻏﻠﺎﻣﻲ ﺑﻬﺮ ﺩﺭﮔﺎﻫﺶ ﺑﻠﻲ
ﻗﻨﺒﺮ ﺍﺯ ﺯﻧﮓ ﻭ”صغیر” ﺍﺯ ﺍﺻﻔﻬﺎﻥ ﺁﻣﺪ ﭘﺪید

شاعر: مرحوم استاد صغیر اصفهانی

____________________________________________

شعر مدح امام علی (ع)

شاه جهان، جان جهان، بوالحسن
بر ابدیت ز ازل تکیه زن

دست خدا، مظهر حق، اصل حق
فیض ازل، لطف ابد، بوالحسن

تاج شرف بر سر عالم نهاد
تا که در این مرحله شد گام‌زن

آمد و عالم شد از او سرفراز
کیست جز او نفس‌کُشِ بت‌شکن؟!

غیر خدا هیچ ندید و نخواست
کرد فراموش همه خویشتن

معنی انسان خدادوست اوست
وان دگران لاف زنان، مرد و زن

آن که بُوَد مدّعی عشق حق
یاد کجا آورد از جان و تن

خلق بسی دم ز خدا می زنند
تا چه بُوَد معنی این دم زدن

ای علی، از عشق تو نبوَد عجب
مرده به تن گر بدراند کفن

در شب میلاد تو در غرب و شرق
بسته مماناد به مدحت دهن

چیست ولای تو و دلهای ما
باد بهاری که وزد بر چمن

گر تو شناسای علی گشته‌ای
حبّ جهانت نشود راهزن

ماه رجب آمد و دور از همه
کرده دلم سخت هوای وطن

کاش چو هر سال دگر بودمی
مدح علی گوی به هر انجمن

نفس پرستی همه شد پیشه‌ات
غافلی از زندگی ذوالمنن

در دل خود بتکده‌ای ساختیم
نفس بداندیش در آن چون وثن

از علی آموز ره و رسم عشق
او ز ازل آمده استاد فن

شاه ولایت علی مرتضی
لطف الهی ست به سرّ و عَلَن

در همه جا بوده مرا دستگیر
حامی از او بِهْ نتوان یافتن

خوانمش از این سر دنیا و او
می رسد البتّه به فریاد من

ایکه به فرمان خدا آمدت
گردن ایام به زیر رسن

بی کس و بیمارم و بی خانمان
یک نظر از لطف به سویم فکن

جان تو پیوسته به ذات خداست
حاجت خود گفتم و کوته سخن

هرکه شد از لطف خدا ناامید
معنی آن نیست به جز سوءظن

شاعر: احمد ناظر زاده کرمانی

لینک کوتاه

اشتراک گذاری

در شبکه های اجتماعی به اشتراک بگذارید

دیدگاه ها

1- تنها دیدگاه هایی که با زبان فارسی نوشته شوند منتشر خواهند شد.

2- دیدگاه هایی که خلاف قوانین جمهوری اسلامی ایران باشند، تائید نخواهند شد.

3- از نوشتن دیدگاه هایی که ارتباطی با این مطلب ندارند خودداری کنید.