آهنگهای ویژه

  • استاد زارع شیرازی

    استاد زارع شیرازی

    آلبوم مجالس سال 1403

  • استاد زارع شیرازی

    استاد زارع شیرازی

    آلبوم مجالس محرم و صفر سال 1403

  • حاج عبدالرضا هلالی

    حاج عبدالرضا هلالی

    آلبوم مراسم عزاداری شب پنجم محرم 1403/04/20 هیئت الرضا (ع)

  • کربلایی جواد مقدم

    کربلایی جواد مقدم

    نماهنگ رفیق

  • حاج محمد طاهری

    حاج محمد طاهری

    نماهنگ ساعتی بندگی - رمضان 1402

  • کربلایی امیر برومند

    کربلایی امیر برومند

    نماهنگ تصور کن

  • حاج محمود کریمی

    حاج محمود کریمی

    آلبوم مراسم عزاداری شب اول محرم 1401 - هیئت رایة العباس

اشعار مرثیه امام سجاد – مصائب شام – سال ۱۳۹۹

0
اشعار مرثیه امام سجاد (ع) - مصائب شام - سال 1399

شعر مرثیه امام سجاد – مصائب شام

من از دیارِ غم و روزگارِ بارانم
من از اهالیِ اشک و تبارِ بارانم

کسی نمانده برایم غریب می‌میرم
کسی نمانده بگویم چقدر دلگیرم

کسی نمانده بسوزم که عُقده وا گردد
کسی نمانده زِ قلبم غمی جدا گردد

قسم به سرخیِ چشمم به گرمیِ آهم
نرفته از نظرم خاطراتِ جانکاهم

چگونه با که بگویم غروب غمگین است
غمی که مانده به دوشم چقدر سنگین است

من اشکِ بی کسیِ خیمه‌گاه را دیدم
میانِ خیمه ولی قتلگاه را دیدم

که ذوالجناح پُر از خون ولی سواری نیست
به جای جایِ تو غیرِ زخمِ کاری نیست

حرامیان همه بر گِردِ پیکرش بودند
تمام نیزه به‌دوشان پِیِ‌سرش بودند

به یک طرف به جگر شعله خواهرش می‌زد
به یک طرف به سر و سینه مادرش می‌زد

چگونه با که بگویم غروب را دیدم
به رویِ نیزه سری از بدن جدا دیدم

صدای هلهله‌ها تا به گوش ما آمد
صدای حرمله از پشت خیمه‌ها آمد

به پشتِ خیمه نوکِ نیزه‌ای زمین می‌خورد
کسی به خنده سرِ کوچکی به نِی می‌بُرد

حرامیان نه فقط گاهواره می‌بُردند
لباس را زِ تَنی پاره‌ پاره می‌بُردند

به رویِ دوش همه تازیانه می‌آمد
زِ گوشهای همه گوشواره می‌بُردند

درونِ خیمه زمین‌گیر بودم اما سوخت
تمامِ بستر من با خیام یکجا سوخت

زِ داغ تاول آتش صدای ما می‌سوخت
میان شعله سر و دست و پایِ ما می‌سوخت

چگونه با که بگویم حکایتِ سر را
حکایت عطش و خیزران و پیکر را

زمانِ غارت ما بود و خنده‌ی دشمن
که دید چشم غریبم دو چشمِ خواهر را

نمیرود زِ خیالم دَمی که می‌دیدم
به سمت نیزه‌ی بابا نگاهِ دختر را

دوید کودکی و یک نفر به دنبالش
گرفت پنجه به زلف و کشید معجر را

شاعر: حسن لطفی

____________________________

شعر مرثیه امام سجاد – مصائب شام

پسر مادرِ آبی؛ پدر اشک شدی
در مسیر غمِ خود همسفر اشک شدی
آسمان خیس شد از بارش بارانِ زمین
تا که بالا برود؛ بال و پر اشک شدی

در دل سوخته‌ات یک غمِ چندین ساله‌ست
چشم تو مقتل مکشوفه‌ای از گودال است
لحظه‌ی شعر نوشتن قلمم می‌لرزد
موقعِ گفتن از این روضه زبانم لال است

تنِ تو تب زده بود و تنِ بابا بر خاک
نیزه‌ای شد قلمِ مقتل و شد دفتر؛ خاک
تا نوشتند، حسین بن علی را کشتیم …
آسمان خورد زمین؛ ریخت زمین بر سر؛ خاک

روی نی رفت، سری؛ دور و برش هلهله شد
دُزدها حمله نمودند، حرم ولوله شد
لرزش شانه‌ی تو قافیه را ریخت بهم
وای، ناموسِ خدا همسفر حرمله شد

مهربان؛ با دلِ تو گردش ایام نشد
گریه کردی همه جا و دلت آرام نشد
کوفه و کرب‌و‌بلا داغ، فراوان دیدی
آه، اما بخدا هیچ کجا شام نشد

وای، از شهرِ بلاخیز و حسودی‌هایش
دست‌های بزنش؛ جای کبودی‌هایش
همه‌ی بغضِ علی جمع شد و خالی شد
بر سر قافله با دستِ یهودی‌هایش

قدّ یک عمر، فقط رنج کشیدن سخت است
آه، هر ثانیه را زهر چشیدن سخت است
قصه‌ی خاطره‌های تو تمامش روضه ست
تو چه‌ها دیده‌ای آخر که شنیدن سخت است ؟!

شاعر: رضا قاسمی

____________________________

شعر مرثیه امام سجاد – مصائب شام

تا که چشمش به آب می افتد
یادِ طفل رباب می افتد

کوهِ آتشفشان اندوه است
از نگاهش مُذاب می افتد

پلک هایش که بسته می گردند
پرده های حجاب می افتد

نیمه شب خوابِ “شام” می بیند
نیمه شب ها ز خواب می افتد

نمکی چشم شور شامی ها
روی قلبی کباب می افتد

روی گلبرگ یاس های حرم
اثرات طناب می افتد

یاد آن خیزران و تشت طلا
یاد بزم شراب می افتد

شام را قتلگاه می بیند
نیزه ها را،”نگاه” می بیند

مثل کرببلا در اینجا هم
روبه رویش سپاه می بیند

تا تماشا شوند بین گذر
همه جا سدِّ راه می بیند

کوچه کوچه به گریه می افتد
کوچه کوچه گناه می بیند

معجری پاره پاره افتاده
یا که او اشتباه می بیند؟

تنِ دخترسه ساله ای را،آه..
از کبودی سیاه می بیند

بین آن ازدحام جان فرسا
عمه را گاه گاه..،می بیند

عمه را بین آن همه نامرد…
عمه را بی پناه می بیند

شاعر: بردیا محمدی

____________________________

شعر مرثیه امام سجاد – مصائب شام

خیال کن که پر از زخم ، پیکرت باشد
شکسته در غل و زنجیرها پرت باشد

خیال کن هدف سنگ های کوفه و شام
به روی نیزه سر دو برادرت باشد

فقط تو باشی و هشتاد و چار ناموست
و جمله های”حواست به معجرت باشد”

خیال کن حرمت بی پناه مانده و بعد
به روی نی سر سردار لشگرت باشد

کنار عمۀ سادات، یکطرف، شمر و
سنان و حرمله هم سمت دیگرت باشد

خیال کن که علی باشی و به مثل علی
دو دست بسته کماکان مقدرت باشد

خیال کن همه اینها که گفته ام هستند
علاوه بر همه توهین به مادرت باشد

یزید باشد و بزم شراب باشد و وای
به تشت زر سر بابا برابرت باشد

و بدتر از همه اینکه میان بزم شراب
نگاه باشد و باشیّ و خواهرت باشد

و باز از همه بدتر که مدت سی سال
تمام آن جلوی دیدهء ترت باشد

به اشک حضرت سجاد می خورم سوگند
که دیده هر چه که گفتیم ، باورت باشد

شاعر: مهدی مقیمی

____________________________

شعر مرثیه امام سجاد

السلام علیک یا سید الساجدین

سجادی و از سجده کن ها برتری تو
از هرکه مشتاق عبادت سرتری تو

اسلام بی حجت نمی ماند که تشنه است
از هرچه عباس است آب آور تری تو

داغ علی های پدر خونین دلت کرد
ای اربن اربا دل ! علی اکبر تری تو

در کربلا شمشیر بود و شام طعنه
در ازدحام سنگ بی سنگر تری تو

روزی علی بودی و خیبر را گرفتی
امروز منبر را مگر حیدر تری تو؟

آن خطبه قرآن یا تو بر منبر پیمبر؟!
اقراء به نام سر که پیغمبر تری تو

ابری است بعد از کربلا چشم تو ، هر روز
با روضه های سیلی و معجر ، تری تو

شاعر: محسن ناصحی

____________________________

شعر مرثیه امام سجاد (ع)

بعد از آن واقعهٔ سرخ، بلا سهم تو شد
پیکر سوختهٔ کرب‌وبلا سهم تو شد

بعد از آن واقعه، هفتاد و دو آیینه شکست
ناگهان داغ دل آینه‌ها سهم تو شد

بعد از آن واقعه آشوب قیامت برخاست
بر سر نیزه سر خون خدا سهم تو شد

بعد از آن واقعه خون جوش زد از چشمانت
خطبهٔ اشک برای شهدا سهم تو شد

بعد از آن واقعه در هرولهٔ آتش و خون
در شب خوف و خطر خطبهٔ «لا» سهم تو شد

بعد از آن واقعه در فصل شبیخون ستم
خوردن زخم ز شمشیر جفا سهم تو شد

خیمهٔ نور تو در فتنهٔ شب سوخت ولی
کس نپرسید که این ظلم چرا سهم تو شد

بعد از آن واقعه، ای زینت سجادهٔ عشق
از دلت آینه جوشید، دعا سهم تو شد

بعد از آن واقعه، ای کاش که می‌مردم من
مصلحت نیست بگویم که چه‌ها سهم تو شد

بعد از آن واقعهٔ سرخ حقیقت گل کرد
کربلا در تو درخشید خدا سهم تو شد

شاعر: رضا اسماعیلی

____________________________

شعر مرثیه امام سجاد (ع)

قسمت این بود بال و پر نزنی
مرد بیمارِ خیمه ها باشی
حکمت این بود رویِ نی نروی
راوی رنج نینوا باشی

چقدر گریه کردی آقاجان!
مژه هایت به زحمت افتادند
قمری قطعه قطعه را دیدی!
ناله هایت به لکنت افتادند

سر بریدند پیش چشمانت
دشتی از لاله و اقاقی را
پس گرفتید از یزید آخر
علم با شکوه ساقی را؟؟؟

کربلا خاطرات تلخی داشت
ساربان را نمی بری از یاد
تا قیام قیامت آقاجان
خیزران را نمی بری از یاد

خونِ این باغ، گردنِ پاییز
یاس همرنگ ارغوان می شد
چه خبر بود دور طشت طلا ؟
عمه ات داشت نصفه جان می شد

جمل شام پیش رویت بود
خطبه ات، تیغ ذوالفقارت بود
«السلام علیک یا عطشان»
ذکر لبهای روزه دارت بود

خون خورشید در رگت جاری
از بنی هاشمی، یلی هستی
دستهای تو را بهم بستند
هر چه باشد تو هم علی هستی

کاش می مُردم و نمی خواندم
سرِ بازارها تو را بردند
نیزه داران عبایِ دوشت را
جایِ سوغات کربلا بردند

شاعر: وحید قاسمی

____________________________

شعر مرثیه امام سجاد (ع)

سر به دریای غم‌ها فرو می‌کنم
گوهر خویش را جستجو می‌کنم

من اسیر توام، نی اسیر عدو
من تو را جستجو کوبه‌کو می‌کنم

تا مگر بر مشامم رسد بوی تو
هر گلی را به یاد تو، بو می‌کنم

استخوانم شود آب از داغ تو
چون تماشای آب و سبو می‌کنم

صبر من آب چشم مرا سد کند
عقده‌ها را نهان در گلو می‌کنم

تا دعایت کنم در نماز شبم
نیمه‌شب با سرشکم وضو می‌کنم

هم‌کلامم تویی روز بر روی نی
با خیال تو شب گفتگو می‌کنم

جان عالم تو هستی و دور از منی
مرگ خود را دگر آرزو می‌کنم

شاعر: استاد حبیب چایچیان

____________________________

شعر مرثیه امام سجاد (ع)

مثل من هیچ‌کس در این عالم؛
وسط شعله‌ها امام نشد
در شروع امامتش چون من؛
این‌قَدَر دورش ازدحام نشد

لشکری از مغیره می‌آمد،
خیمه‌ غارت شد و در آتش ‌سوخت
غیر زهرا به هیچ معصومی
این‌قَدَر گرم احترام نشد

به لب تشنۀ‌ علی‌اصغر،
به لب تیز ذوالفقار قسم
تا به امروز هیچ شمشیری؛
این‌قَدَر تشنه در نیام نشد

تلّ و گودال و نعل و علقمه …آه!
ذوالجناح و لب و گلو… انگار
مثل زینب کسی دلش این‌قدر؛
خون ز تکرار حرف لام نشد

آه! زینب کجا و بزم یزید،
او کجا و جواب ابن زیاد
باز هم صد هزار مرتبه شکر
اینکه با شمر هم‌کلام نشد

این چهل سال گریه‌ام شاید
از همان روز اربعین باشد
هر قدر عمّه سعی کرد صبور
به حسینش کند سلام نشد

دیدم از زیر چادرش زینب
گفت طوری که نشنود عباس
رنج‌ها دیده‌ام حسین! اما؛
هیچ‌جایی شبیه شام نشد

چه مسلمانی عجیبی بود
که در آن بر عیال پیغمبر
نان و خرما حلال بود، اما
سنگ‌ انداختن حرام نشد

شاعر: قاسم صرافان

____________________________

شعر مرثیه امام سجاد (ع)

مانند ابر پیش یتیمان گریسته
مردی که پای غصه ی جانان گریسته

هر لحظه زندگی خودش را حسین دید
با این حساب از دل و از جان گریسته

از داغ و غصه های اسارت درون شام
با حال زار و موی پریشان گریسته

قطعا به یاد نیزه ی غربت میان دشت
او یا حسین گفته فراوان گریسته

در تشت چوب بود وحروف مقطعه
عمری برای قاری قرآن گریسته

شاید برای دختر دردانه ی حسین
وقتی که دید خار مغیلان گریسته

قطعا درون زندگی اش سود می کند
هرکس که پای عشق تو از جان گریسته

یعقوب چشم خویش برای حسین داد
کی !؟او برای یوسف کنعان گریسته

شاعر: علی اصغر یزدی

____________________________

شعر مرثیه امام سجاد (ع)

سر می گذارم بر سر دیوار روضه
وقتی که می افتم به یاد یار روضه

عرض ارادت می کنم بر آن مسیحی
که روی دوش خود گرفته دار روضه

مصداق کل یوم عاشوراست این مرد
او شاهدی زنده است در اشعار روضه

زخمی قدیمی از در و دیوار دارد
آزرده او را واژه ی مسمار روضه

سی سال اشک و هق هق و ذکر مصیبت
در چشم او شد زندگی سرشار روضه

بیماری کرببلایش مصلحت بود
بیمار بوده او ولی بیمار روضه

هر شب به روی سفره اش با دیدن آب
می کرد با خون جگر افطار روضه

هر جا که ذبحی را کنارش سر بریدند
افتاد یاد مقتل غمبار روضه

بابای مظلوم مرا لب تشنه کشتند
وقتی که شمر نحس شد آوار روضه

خیلی خجالت می کشم از عمه هایم
از ازدحام کوچه و بازار روضه

بی معجری ها یک طرف، از یک طرف هم
گوش رقیه، غارت گوشوار روضه

شاعر: امیر عظیمی

____________________________

شعر مرثیه امام سجاد (ع)

غرقِ تب! افتاد از تاب و توان بعد از پدر
شد نگهدار و پناه کاروان بعد از پدر

دست بر مویِ پریشان رقیه(س) میکشید
بود دستانش امیدِ کودکان بعد از پدر

اشکِ پنهانی او را دیده بود و گشت و گشت
مثل پروانه به دورِ عمّه جان بعد از پدر

گر چه دستش بسته بود اما کماکان غیرتی
شد سپر در پیش چشم دیگران بعد از پدر

خطبه اش جنگِ مجسّم بود و هر ثانیه داد-
کاخ دشمن را چنان محکم تکان بعد از پدر

«أشهدُ أنّ علی(ع)»…داغِ برادر تازه شد…
شد پریشان-حال هنگام اذان بعد از پدر

خورد با بغض ِ گلو! دلتنگ! با چشمان خیس
هر کجا که بر دهان بگذاشت نان بعد از پدر

یادِ آن لب های خشک و پیکرِ در بوریا…
سال ها در خلوتش شد روضه خوان بعد از پدر!

شاعر: مرضیه عاطفی

____________________________

شعر مرثیه امام سجاد – مصائب شام

من چهل سال غم و غصه مکرر دیدم
نرود از نظرم آنچه که آخر دیدم

بلبلان از غم گلها همه بیتاب شدند
غنچه ها را همه پژمرده و پرپر دیدم

کوچه ی تنگ ندیدم چو عمویم امّا
تنگی قتلگه و پیکر بی سر دیدم

مات و مبهوت نظر کردم و فریاد زدم
جای یک زخم هلالی روی پیکر دیدم

آنچه من دیده ام ای کاش نبیند چشمی
من خودم کاکل او در کف لشکر دیدم

از همه سختی گودال همین بس باشد
قتل صبر پدر و نیزه و خنجر دیدم

بوریا جمع تنش را همه بر عهده گرفت
پی انگشت پدر در همه جا گردیدم

با عبا جمع نمودم که نریزد عباس
پاره های تنِ سقای دلاور دیدم

کاش می مردم ازاین غم که نبینم امّا
چادر سوخته وپاره ی خواهر دیدم

وای از شام که ناموس خدا را بردند
خنده و هلهله در مردم کافر دیدم

سخت تر از همه بازار یهودی ها بود
عمه ها را همه در حالت مضطر دیدم

سخن از برده فروشی شد و لرزید رباب
به روی نیزه سرشک علی اصغر دیدم

شاعر: محمود اسدی

____________________________

شعر مرثیه امام سجاد – مصائب شام

من سلاحم گریه و با گریه طوفان می
کنم
سنگ را حتی به وقت گریه ، گریان می کنم

مثل زهرا مادرم ، مثل رقیه خواهرم
دودمان ظلم را با اشک ویران می کنم

زندگانی مرگ تدریجی است بعد از کربلا
کنج غربت درد را با درد درمان می کنم

بی اراده ذکر لب عجل وفاتی می شود
هر زمان که یاد از شام غریبان می کنم

گاه یاد قاسم و گاهی به یاد اکبرم
هر زمان که قصد رفتن بر گلستان می کنم

حرمله داد مرا بدجور در آورده است
تا توانم لعن بر آن نامسلمان می کنم

هر کجا که حرف کفن و دفن آید در میان
بی اراده یاد از آن جسم عریان می کنم

تا صدای قاری قرآن به گوشم می رسد
یاد از آن مجلس و آن چوب و دندان می کنم

خواهرم آن شب جلوی چشم من دق مرگ شد
شرم از آن ماجرای کنج ویران می کنم

شاعر: محمدحسین رحیمیان

____________________________

شعر مرثیه امام سجاد – مصائب شام

دریا به دیدگان ترم گریه می کند
آتش به قلب شعله ورم گریه می کند

خون می چکد زدیده يِ خون بار ِ سلسله
زنجیر هم به بال وپرم گریه می کند

با کعب نی دهند تسلیِّ خاطرش
هر دَم سه ساله همسفرم گریه می کند

وقتی زدند خنده به اشکم زنان ِ شام
دیدم به نی سر ِ پدرم گریه می کند

چشم رباب تا به سر اصغرش فتاد
گفتا هنوزهم پسرم گریه می کند

برداغ جان گداز اسیری عمه ام
هر صبح و شام منتظرم گریه می کند

شاعر: استاد غلامرضا سازگار

____________________________

شعر مرثیه امام سجاد – مصائب شام

آتش کشیده هستی و دار و ندارت را
یک نصف روز تلخ ،کل روزگارت را

در خیمه ها دیدی چگونه شعله می سوزاند
قلب تو را، جان تورا ، باغ و بهارت را

در کوچه اطفال گریزان را که میبینی
با گریه می گویی دوباره (…بالفرار)ت را

نوزادی آوردند در گوشش اذان گفتی
نوزاد…اصغر…گریه…می دزدد قرارت را

مثل علی بودی و جنگیدی ، چهل منزل
بیرون کشیدی خطبه‌های ذوالفقارت را

از کوفیان میخواستی که:(فحش نه!زن هست!)
اما برآورده نکردند انتظارت را

شاعر: محمد کابلی

____________________________

شعر مرثیه امام سجاد – مصائب شام

شد اسیر غل و زنجیر تنِ بیمارش
سوختم یکسره از غربت و حالِ زارش

چقدر خواند دعا تا که پدر برگردد
رفت دلتنگِ پدر! تازه نشد دیدارش

داشت عادت به اذانِ علي اکبر(ع) امّا…
بی برادر شده بود و غم دل شد یارش

تا در آغوش گرفتش کمی آرام شد و
شد رقیه(س) رمقِ هر نفس ِ تبدارش

او علی(ع) بود و همین داغ برایش بس بود
اینکه عمّه(س) سرِ بازار رسیده کارش

یک نفر خنده زنان هستۂ خرما زد و رفت
گفت با خنده که از روی سرت بردارش

لرزه افتاد به پایش! چه چراغان شده بود
دورِ دروازۂ ساعات و در و دیوارش

مانده هر ثانیه در خاطرِ ویرانۂ شام
چشم ِ گریان شدۂ تا به سحر بیدارش!

شاعر: مرضیه عاطفی

____________________________

شعر مرثیه امام سجاد (ع)

این ماه کیست همسفر کاروان شده؟
دنبال آفتاب قیامت روان شده

یک لحظه ایستاده که سرها روند پیش
یک دم نشسته منتظر کودکان شده

یک جا ز پیر کوفه شنیده‌ست ناسزا
یک جا به سنگ کودک شامی نشان شده

هم شاهد غروب گل ارغوان به خون
هم راوی حدیث لب خیزران شده

با پای خسته راه‌بر خلق آمده
با دست بسته کارگشای جهان شده

ای دیده داغ کودک شش ماهه تا به پیر
آه ای بهار تا گل آخر خزان شده

بعد از برادر و پدر و خواهر و عمو
تنهاترین ستارۀ هفت آسمان شده

از بس گریسته‌ست چنان شمع در سجود
از خلق، آفتاب مزارش نهان شده

شاعر: محمدسعید میرزایی

____________________________

شعر مرثیه امام سجاد (ع)

سی سال گریه کرده ام آن ظهر داغ را
چشمم سرود وسعت آن اتفاق را

تنهایی ام صحیفه صحیفه ورق زده ست
یعقوب وار قصه ی اشک و فراق را

هر شب عبور قافله ای باز می کند
در من مسیر تازه ی شام و عراق را

بگذار تا ز خاک سجودم برآورم
هفتاد و دو صنوبر آن کوچه باغ را

بگذار لب به لب شوم از جام تشنگی
در من بریز باده ی لبریز داغ را

در آب و خاک … آتش من گر گرفته است
طوفان ! به حال خود بگذار این اجاق را

حج مرا ببین و فرزدق شو و بخوان
شاعر ! بخوان و گریه کن آن اتفاق را

شاعر: زهراسادات هاشمی

____________________________

شعر مرثیه امام سجاد (ع)

بگو چرا چنین پر التهاب گریه می کنی
چه دیده ای چقدر بی حساب گریه میکنی

شبیه مادران بچه مرده آه می کشی
شدیدتر ز گریه ی رباب گریه می کنی

سه شعبه شیرخواره را به خواب برد و سال هاست
عبا به سر همیشه قبل خواب گریه می کنی

از آن زمان که دست ساقی حرم بریده شد
همینکه دست می زنی به آب گریه می کنی

به یاد پیکری که روی خاک ها سه روز ماند
نظر که میکنی به آفتاب گریه می کنی

ز مجلس یزید هر زمان سؤال می کنند
چرا به جای دادن جواب گریه می کنی

چه بر نگاه غیرتت گذشت که مقابلت
کنیز اگر کسی شود خطاب گریه میکنی

میان خلوتت به کوفیان که فکر می کنی
برای غربت ابوتراب گریه می کنی…

شاعر: علی ذوالقدر

____________________________

شعر مرثیه امام سجاد (ع)

بیرون زده از خیمه چه نوری، چه امامی
بیرون زده در روز، عجب ماه تمامی

می‌آید و در راه قیاماً و قعودا
گامی به زمین خورده و برخاسته گامی

می‌آید و پیشانی او صبح، چه صبحی
می‌آید و پیش نظرش شام… چه شامی

شمشیر به دست آمده لبیک بگوید
بی‌آنکه بگوید پدر از جنگ، کلامی

او تشنۀ سیب است، چه سیبی، چه نصیبی
این بوی حبیب است، چه عطری، چه مشامی

یک مرد به جا مانده، چه آغاز غریبی
یک مرد به جا مانده، عجب حسن ختامی

دل‌ها همه هستند اسیرش، چه اسیری
شاهان همه هستند فقیرش، چه امیری

با تشنه لبان دم زدن از آب، عذاب است
شرمنده‌ام از رویت اگر قافیه آب است

شرمنده‌ام از روی تو تنها نه فقط من
از شرم تو بر صورت خورشید، نقاب است

زینب سر بالین تو با گریه نشسته
تر کردن پیشانی بیمار، ثواب است

در خیمه برای عطشت نیست جوابی
از خیمه که بیرون بروی تیر جواب است

درد تو به تشریح، مضامین مقاتل
آه تو به تفسیر، خودش چند کتاب است

چشمان تو بسته‌ست، عجب روضۀ بازی!
با تربت گودال که سرگرم نمازی

ای هر سخنت هر عملت آیۀ قرآن
ای کوثر جاری شده در سورۀ انسان…

هر سجدۀ تو یک شب یلدای خلایق
هر ذکر تو یک سنگ به پیشانی شیطان

در گودی و بر نیزه و در طشت چه دیدی؟
ای موی تو هر سال در این ماه پریشان؟

بر پشت شتر، در غل و زنجیر چه دیدی؟
ای بی سر و سامان شدۀ سر به گریبان!

در قصر چه کردند؟ چه دیدی؟ چه شنیدی؟
ای روضۀ سر بسته در این مصرع عریان!

افتاده‌ای از پشت شتر از غم سرها؟
با نیزه رسیده‌ست به این شهر، خبرها

شاعر: محمدحسین ملکیان

____________________________

شعر مرثیه امام سجاد (ع)

امام مقتل و روضه، امام اشك و بكا
امام سجده و محراب امام ذكر و دعا

امام وارث آلاله‌های بی‌سر عشق
امام شبنم گلواژه‌های سرخ بلا

امام واقعهء حرّه، ای پناه همه
امام غربت شيعه، امام خوف و رجا

امام ناقهء عريان، امام شام‌ستيز
كه كرد خطبهء شامت يزيد را رسوا

امام روضهء «الشّام» وسنگ وآتش وبام
زنان و معجر و سرها، نظارهء اعدا

چقدر آينهء ريسمان و دست عليست
ميان اين غل و زنجير دست‌های شما

فدای غيرت چشمان بسته از شرمت
كه همسر تو ز سيلی فتاد چون زهرا

امام روضهء سختِ «زحرمله چه خبر؟»
امام گريهء مشك دريدهء سقا

امام پيرو خورشيد سرخ نيزه‌نشين
امام بوسه به حلق مقطّع‌الاعضا

تمام عمر زآب وغذا وطفل وجوان
گريز روضه زدی ياد ظهر عاشورا

هجوم اين همه گرگ و دريدن يوسف
به تير ونيزه وخنجر، به تيغ وسنگ وعصا

امام نالهء شب‌های بی‌چراغ بقيع
كه بی‌صداست چو فرياد زائران شما

شاعر: سعید نسیمی

____________________________

شعر مرثیه امام سجاد (ع)

همان وقتی که خنجر از تن خورشید سر می‌خواست
امامت از دل آتش چنان ققنوس برمی‌خاست

علی باشی و در میدان نجنگی، داغ از این بدتر؟
خدا او را به بزم عشق‌بازی شعله‌ور می‌خواست

علی در خونِ خود پرپر، علی با تیرِ در حنجر
علی از شعله سوزان‌تر، علی بودن هنر می‌خواست

نباید شعلۀ این ماجرا یک لحظه بنشیند
عبایش سوخت در آتش که آتش بال و پر می‌خواست

به پاهای کبوتر نامه‌ای از جنس زنجیر است
که فریاد بلند تشنگان، پیغامبر می‌خواست

مصیبت تازه بعداز کربلا آغاز شد یعنی
به غیر از خونِ تن، دشمن از او خون جگر می‌خواست

امامت را زنی با جان و دل می‌برد آهسته
که زینب بود، اگر او زیر دست و پا سپر می‌خواست

پدر لب‌تشنه جان داد و گذشت اما تمام عمر
صدای شرشر باران چه از جان پسر می‌خواست

غریب است آنچنان کعبه میان آشنایانش
که استعلام حقانیتش را از حجر می‌خواست

شاعر: سیدحمیدرضا برقعی

 

لینک کوتاه

اشتراک گذاری

در شبکه های اجتماعی به اشتراک بگذارید

دیدگاه ها

1- تنها دیدگاه هایی که با زبان فارسی نوشته شوند منتشر خواهند شد.

2- دیدگاه هایی که خلاف قوانین جمهوری اسلامی ایران باشند، تائید نخواهند شد.

3- از نوشتن دیدگاه هایی که ارتباطی با این مطلب ندارند خودداری کنید.