اشعار ویژه دهه کرامت مدح امام رضا (ع) و مدح حضرت معصومه (س) سال ۱۴۰۱

شعر ویژه دهه کرامت
خدا پوشانده بر آن قد و بالا رَختِ ایمان را
پدر، خواندهست در او آیه آیه شرحِ قرآن را
چه لطفی سایهاش افتاده یارب بر سرِ این شهر
که غم لبریزِ شادی میکند حالِ پریشان را
ندارم غیر بارانِ محبت پیشکش چیزی
خداوندا مگیر از من چراغِ چشمِ گریان را
به صحنش عقلِ من از کوچهء زنجیر برگشته
گواه آورده در درگاهِ او چاکِ گریبان را
بهجا ماندهست شعله جای دل در سینه از شوقش
فرستادم به جای نامه مدِّ آهِ سوزان را
به جایی که قدم بگذارد آن بانوی پاکیها
حیا در لحظه خالی میکند از شرم میدان را
هزاران بار حل کردند زائرهای گریانش
در این آیینهکاری روضهء شاهِ خراسان را
شاعر:محمد بختیاری
___________________________________________________
شعر ویژه دهه کرامت
هر که رو انداخت، خاطرجمع، زائر میشود
قبل زائر کولهبار راه، حاضر میشود…
خوش به حال خانۀ خشتی نزدیک حرم
آخرش یک تکه از صحن مجاور میشود
دل سپردن ساده اما دل بریدن مشکل است
هر کسی یکبار آمد قم، مهاجر میشود
شیخ مییابد مفاتیح الجنان را پشت در
شاطر عباس قمی در صحن شاعر میشود
از زبان شعر بالاتر در عالم هست؟ نیست
در حرم حتی زبان شعر، قاصر میشود…
رو به قم هر بار در مشهد سلامی میدهم
خادم باب الرضا با من مسافر میشود
دست را بر سینهات بگذار و چشمت را ببند
رو به رویت گنبد و گلدسته ظاهر میشود
شاعر:محمد حسین ملکیان
___________________________________________________
شعر ویژه دهه کرامت
از خیابان إرم رد میشود ابيات من
میرود شعرم زیارت با همه حاجاتِ من
با سلامی این حرم را بوسه باران میکند
باز هم با عاشقی طی میشود ساعاتِ من
هر چه با ایوان آیینه صمیمی تر شدم
بیشتر شد شوقِ من! تکثیر شد لذّاتِ من
دارد از زهرا(س) نشان! دلداده اش هستم که هست
عمهٔ سادات نامش؛ فاطمه ساداتِ من
دلبخواهش میشوم هر روز نذر مادرش
کم شود کاهی اگر از کوهِ ایراداتِ من
خواندمش بی بی کریمه تا که دستم پُر شود
تا بگردانَد کرَم را جزو خُلقیاتِ من
خواهر شاه خراسان عشق اجداد من است
دوستش دارند حتی تک تکِ امواتِ من
آرزو دارم بخوانم این زیارتنامه را
آنچنان با معرفت که دل بماند ماتِ من
إذن از موسی بن جعفر(ع) از ازل دارم اگر
هست نذر حضرت معصومه(س) احساساتِ من!
شاعر:مرضیه عاطفی
___________________________________________________
شعر ویژه دهه کرامت
شهر پیغمبر دوباره نور باران میشود
خانه ی دلهایمان امشب چراغانمیشود
می رسد یکگوهری که میدهد بر دل صفا
با ورودش عالمی مثل گلستان میشود
باب حاجات همه خنده به لب دارد چرا ؟
فاطمه.. بار دگر دارد نمایانمیشود
غصه را بیرونکن از دل نعره ی شادی بزن
نازل از عرش خدا الطاف بارانمیشود
کیست اینبانو فقط تندیس عشق فاطمی
با محبت کردنشدنیا گلستانمی شود
نام او معصومه شد معصومه ی هفت آسمان
با حضورش قسمت م سرو جانان می شود
خواهر سلطان رسیده.. ای به نازمبر حیا
با زیارت کردنش آقا چه خندان میشود
میرسد یک روز این خواهر برادر بی گمان
قبله گاه.. عده ایی در ملک ایرانمیشود
شهر قم یک روز می گردد تجلی گاه عشق
ماه..هماز دیدنش در خویشپنهانمیشود
کاشمی شد روزی ام تا بر حریمش پر کشم
خوش بحال آنکه این ایام مهمان میشود
شاعر:محسن راحت حق
___________________________________________________
شعر ویژه دهه کرامت
در پاسخ به هتک حرمت ساحت عظیم امام رضا (علیه السلام)
نه تارهای ضعیف است و سست و بی مایه
حکایت تو و دلهای بسته بر مویت
که ریسمان کمند است و عروة الوثقی
حدیث رافت و لطفی که هست در کویت
برای هرچه که سیاره هست بر گِردت
به کهکشان خراسان یگانه خورشیدی
به خاک های گِل طینت مریدانت
تو با زلال نگاهت حیات بخشیدی
به هیچ نقطه از این بارگاه حک نشده
گناهکار نیاید به مرقد و حرمش
که دور بوده و هست و همیشه خواهد بود
غرور و بخل و ریا از بزرگی و کرمش
عجیب نیست که با اینهمه جلال و شکوه
به طعنه دَم زده، اهریمنی خلافش را
سیاهچال چه درکی کند ز خورشیدی
که آفتاب بَرد رشک یک طوافش را؟
شنیده ام به فرنگ از قرار معلومی
گرفته خرده به مجنون کنیزکی دانا!
پیام داده به ایرانِ ما یکی گربه
به جشنواره شده تائب و مسلمانا!
برو تو ای لَهلِه ی مهربان تر از مادر
نسوز جان و دلت را عزیز بعد از این
کلام آخر خود را برای امثالت
ز قول سعدی شیرین سخن کنم تضمین
تویی که از سر کویش به قهر می گذری
برو که سلسه ی موی دوست دام بلا است
و هرکه نیست در این حلقه از مریدانش
بدان که فارغ از این ماجرا است، ره پیداست
شاعر:جواد محمود آبادی
___________________________________________________
شعر ویژه دهه کرامت
بانوی کریمه ای کرامت کردی
هر بار که خوانده ایم اجابت کردی
پرونده سیاه و، رو سیاهم امّا_
با لطفِ خودت مرا شفاعت کردی!
این آتشِ جانِ من و این حسِ غریب
این قلبِ خزانِ من و این حسِ غریب
ای خواهرِ خورشید تو که آگاهی از
این دردِ نهانِ من و این حسِ غریب!
من تجربه کردم همه احسانت را
آن زمزمِ قطره های بارانت را
اینها همه از عنایتِ فاطمه(س)است
بر دستِ گدا سپرده دامانت را!
از بس به شما عشق و ارادت دارم
از خاکِ رَهت دخیلِ حاجت دارم
دیدی چه کبوترانه می آیم من_
چون سخت به آب و دانه عادت دارم!
معصومه همان عطرِ گلِ زهرا است
خورشید، درونِ چشمِ او پیدا است
چون مادرِ خود حقِ شفاعت دارد
هر قطره به یمنِ کرَمش دریا است!
تو معصومه ای زینتِ آلِ طاها
در صورت و سیرتت شبیهِ زهرا(س)
بانوی پسندیه و فخرِ عجمی
تو عشقِ رضایی و عزیزِ موسی!
شاعر:هستی محرابی
___________________________________________________
شعر ویژه دهه کرامت
تاجی از آفتاب سر قم گذاشتند
نوری ز عشق در دل مردم گذاشتند
بانو! تو آمدی، سر هر سفرۀ تهی
سیب گلاب و سبزه و گندم گذاشتند
باران گرفت و عطر هزاران گل انار…
روی لبِ کویر، تبسّم گذاشتند
از برکت قدوم شما شورهزارها
رودی شدند و سر به تلاطم گذاشتند
این شهر را به عشق شما «شهر اهلبیت»
شهر ستارگان زمین… قم گذاشتند
«اینجا برای چیدن یک خوشه یاد تو
هر گوشه از حریم تو را خم گذاشتند»
دستان مهربان تو را آسمانیان
بر شانههای خستۀ مردم گذاشتند…
شاعر: مریم سقلاطونی
___________________________________________________
شعر ویژه دهه کرامت
آفتاب قم همیشه جور دیگر بوده است
از زمین تا آسمان خیر سراسر بوده است
لذتی دارد نگاه آسمان شام او
هر ستاره در خطوط دب اکبر بوده است
صحبت روز ازل از ابتدای ابتداست
پس یقیناً روز مادر روز دختر بوده است
در میان واژه های بی نهایت مثل هم
نام تو با نام زینب نام خواهر بوده است
بارها دیدم که در آیینه کاری حرم
چهره های زائران جمع مکسر بوده است
وعده ی جنت به زائر های تو داده رضا
حب تو اصل و اساس روز محشر بوده است
از کریمان انتظار دیگری دارد فقیر
در نگاهش حداقل حداکثر بوده است
شاعر:فربد افشاری
___________________________________________________
شعر ویژه دهه کرامت
در پاسخ به هتک حرمت ساحت عظیم امام رضا (علیه السلام)
تاری که از ولای تو در من تنیده شد
بر عمق جان نشست و ز مهرت قصیده شد
چون تو شروع یک غزل ناب گشته ای
یاد تو در سراسر دفتر گزیده شد
از شوق دیدن تو نکرده است خواب خوش
پلکی زد آفتاب و ز نورش سپیده شد
یادی که در حریم تو بوده است یک دمی
از آنچه غیر یاد تو باشد، بریده شد
هر کس به هر کجا به لبش گفته یا رضا
صوتش به ماورای فلک هم شنیده شد
“هرگز نمیرد آنکه دلش زنده شد به عشق”
عشقی که از محبت مادر مکیده شد
چون آهوی رمیده به سویت روان شدم
باید که صید کوی تو شد تا رهیده شد
شاعر:رجبی کاشانی
___________________________________________________
شعر ویژه دهه کرامت
خو گرفتیم به هجران و گرفتاری خویش
بیقراریم و دچاریم به ناچاری خویش
طلب ما ز کریمان سرِ جایِ خودش است
ما فراموش نکردیم بدهکاری خویش
قرب ما گوشه نشینان به نوازش نکشید
گریه کردیم سحر، موقع دلداری خویش
برو سجادهء ما را بتکان، مِی بردار
بسکه مستیم در این میکده با زاری خویش
وسط حلقهء عشاق، زمینگیر شدیم
خوب شد بین گداهای حرم پیر شدیم
خاکِ ویرانِ زمین عالم بالا شده است
راهِ معراج همه خانهء موسی شده است
می کشانند عقب قافله تا عرش، مرا
طورِ موسی همه اش جلوهء زهرا شده است
دختر فاطمه در اصل، خودش فاطمه است
بی جهت نیست که معصومهء بابا شده است
خواهری آمده تا دل ز برادر ببرد
آنکه با اذن رضا آبروی ما شده است
مات او گنبد و گلدسته و ایوانِ طلاست
ذات او جلوه ای از پنج تن آل عباست
بین ما زمزمه و حال دعایش پیچید
در محله، خبر لطف و عطایش پیچید
بیشتر گرم طوافش که شدم فهمیدم
دور و اطراف ضریح، اسم خدایش پیچید
خِیریّت داشت بماند، نرود جای دگر
وسط کوچه اگر پای گدایش پیچید
خوب شد درد مریضی که به پایش افتاد
خوب تر شد که رضا نسخه برایش پیچید
جای ما امن شده تا به تلاطم نخوریم
بهتر این است که از کنج حرم جُم نخوریم
خاک، زر می شود از یک نظر رهگذرش
آمدم سجده کنم باز روی خاک درش
وقت و بی وقت، چرا درب حرم را نزنم
حرجی نیست به دیوانه اگر زد به سرش
با گنهکاری خود آمدم و راهم داد
باز شرمندهء زهرا شده ام بیشترش
آه ای بادصبا آه دلم تنگ شده
حاجتم را برسان دست ضریح پدرش
شدنی نیست بگیرد دل ساقی ز کسی
شدنی نیست نگیرند سراغی ز کسی
خواهری سوخت ولی مضطر و رنجیده نشد
وسط معرکه ها بال و پرش چیده نشد
به سر و صورت و آن پوشیه اش دست نخورد
نور خورشید، نهان مانده و تابیده نشد
هرکسی دور و برش بود فقط محرم بود
نخی از معجر او دست کسی دیده نشد
محترم بود و سر کوچه و بازار نرفت
وسط بزم می و مجلس اغیار نرفت
شاعر:رضا دین پرور
___________________________________________________
شعر ویژه دهه کرامت
در پاسخ به هتک حرمت ساحت عظیم امام رضا (علیه السلام)
بی ریشه ، حرامزاده و ناخلف است
با تیغِ غیورِ سرخِ شیعه طرف است
هر کس که به ساحتت جسارت بکند
او بی شرفِ بی شرفِ بی شرف است
شاعر:حسن لطفی
___________________________________________________
شعر ویژه دهه کرامت
در پاسخ به هتک حرمت ساحت عظیم امام رضا (علیه السلام)
جز خاک کوی دوست مرا تاج سر مباد
بی نور گنبدش شب من را سحر مباد
هر کس گرفت دامن او نامدار شد
هر کس نشست در حرمش، در به در مباد
سلطان اگر رضاست! رعیّت شدن سزاست
جز مُهرِ مهرِ یار به دل معتبر مباد
ما را نسیم صبح حرم بیمه کرده است
در دوزخ گناه، جز اینم سپر مباد
بیت المقدسم حرم پاک مشهد است
ای عنکبوت زاده از اینت خبر مباد؟!
تا بوده است بوده همین! عالم وجود
جز عرصه ی مقابله ی خیر و شر مباد
با قیمت فروختنِ غیرت و شرف
ای کاش حاصلِ احدی سیم و زر مباد
خرمای نخل میثم تمار خورده ایم
نخل طلای کن! خَذَفی بیشتر مباد …
خذف: سنگریزه
شاعر:محمد حسین مهدی پناه
___________________________________________________
شعر ویژه دهه کرامت
سلام حضرت جان،مهربان دوران ها
سلام مأمن آرامش پریشان ها
ضریح نور تو مصداق کعبه ی جان ها
شکوه صحن عتیقت بهشت مهمان ها
نفس بریده ام و جان تازه می خواهم
برای از تو سرودن اجازه می خواهم
رسیده ای که بتابی به آسمان همه
تو ای صبور ترین یار،هم زبان همه
مرام آینه ها را بده نشان همه
دوباره جان بده بر جسم نیمه جان همه
برای شانه ی من تکیه گاه یعنی تو
امید هر دل بی سرپناه یعنی تو
همیشه زائر دور از تو مثل زندانی ست
نصیب عاشق دور از حرم پریشانی ست
و هرچه شیعه در عالم دلش خراسانی ست
ارادت به شما اصل هر مسلمانی ست
لباس خادم این نورخانه سنگین است
خیال نوکری ات حسرت سلاطین است
شکوه ناب ترین عکس هایمان اینجاست
همیشه وقت غم و درد جایمان اینجاست
صداقت دل بی ادعایمان اینجاست
مدینه و نجف و کربلایمان اینجاست
پناه مردم دلخسته از ستم هایی
تمام دلخوشی کشور عجم هایی
اگرچه شهر پر از صحنه های عصیان است
هنوز نام تو اسم شب خراسان است
امید روشنمان ذکر یا رضا جان است
درون سینه به مهرت،گناه سوزان است
همیشه زائر از اینجا به دست پر برگشت
گناه کار به اینجا رسید و حر برگشت
ضریح، سنگ صبور غم مسافر هاست
تمام حوصله ات خرج درد زائر هاست
بهشتِ مشهد تو مقصد مهاجر هاست
رسیدنِ به عبایت امید شاعر هاست
نه دعبلم نه فرزدق،گدا حسابم کن
تو آفتابی و چون ذره ها حسابم کن
نیامدم که تو را باز درد سر بدهم
رسیده ام که در این آستانه سر بدهم
کبوترانه به شوق تو بال و پر بدهم
برای عرض ارادت دو چشم تر بدهم
گرفتم از در این خانه اعتقادم را
جواب داده ای هر ذکر یا جوادم را
به زخم بی کسی ام التیام می خواهم
سلام داده،علیک السلام می خواهم
ز جرعه های مرامت،مرام می خواهم
میان حصن حصینت دوام می خواهم
نفس نفس به هوایت همیشه محتاجم
خرابم و به دعایت همیشه محتاجم
حرم شنیده فقط بغض در صدایم را
نگفته ام به کسی جز تو رنج هایم را
کسی نداشته جز چشم تو هوایم را
فقط تو باخبری بغض کربلایم را
خدا کند که دلم تنگ، بیش از این نشود
دلم مسافر محروم اربعین نشود
اجازه می دهی ام غم نصیب تان باشم؟
منم مخاطب یابن الشبیب تان باشم؟
مرید عشق حسین غریب تان باشم؟
گریز روضه ی شیب الخضیب تان باشم؟
“بلند مرتبه شاهی ز صدر زین افتاد
اگر غلط نکنم عرش بر زمین افتاد”
شاعر:حسن کردی
___________________________________________________
شعر ویژه دهه کرامت – مدح امام رضا
تا که در باغ بهشتت یارضا داخل شدم
اختیارم رفت از کف ..ناگهان سائل شدم
گم شدم بینِ شلوغے حرم ..شڪرخدا
باعنایاتِشما ..پیداشدم قابل شدم..
تادخیلِپنجرهفولادِ تو بستم ..دلم..
بیبرو برگرد بر الطاف تان شامل شدم
من کجا و این حریمِ باصفا..جداًمنم!!
اےنچنین در محضرِ پاکِ شما نائل شدم
“السلام…اےآینهدارِ پیمبر السلام”
“السلام اے زاده ے زهرا اطهر السلام”
تو رئوفے ..مهربانیدلبرے ..دلدادهاے
مثلِ جدّت مرتضے ساقیِ صدها باده ای
نیست در قاموسِ تو ..راندن عزیزِ فاطمه
لطف هاے بے امان دارے به هر افتاده ای
حال و روزم را تماشا کن کنارے مانده ام
گاهگاهے یڪ نگاهے کن کنارِ جاده ای
مطمئنم باز مے بخشے مرا سلطانِ عشق
پادشاهِ نه فلڪ آخر تو زهرا زاده اے ..
“السلاماے وارث ِ موسے ابن جعفر السلام”
“السلام اے زاده ے زهراے اطهر السلام”
بالِ پروازے بده..آقااسارتمے کشم
در معاصے و گناهان سخت ذلّت مس کشم
باز درگیرِ خودم هستم ..نجاتم مے دهی؟
خوبمے دانے که من هم داغِ غربت مے کشم
در سیاهے ها گمم باید که پیدایم کنے
رنج هاے بے شمارے در ضلالت مے کشم
آه اے همسایه ام ..ای مهربانتر از همه
سالهاے سال در این خانه منّت مے کشم
“کے خریدارے کنے این نوکرِ آلوده را ”
“یڪ عوض کن با نگاهے کلّ ِاین شالوده را ”
شاعر:محسن راحت حق
___________________________________________________
شعر ویژه دهه کرامت – مدح امام رضا
زنگ نقاره ی تو باز پریشان شده است
یک مسیحی وسط صحن مسلمان شده است
خلق در فکر طوافند بگو سرش چیست
دور تا دور حریمت پر میدان شده است!
با وضو بوسه بر این در زده زائر، به نظر
درِ چوبی حرم مصحفِ قرآن شده است
ای که ایمان همه بی تو به مویی بند است
مرد سلمانی از انفاس تو سلمان شده است
میرسد کار گدای تو به آنجایی که
همه ی شهر بفهمند سلیمان شده است
اسم تو گرچه بنا شد که بگویند رضاست
تو علی هستی و مشهد نجف اشرف ماست
زائرت حضرت موسا و حریمت طور است
آسمان، صحن تو و خادم صحنت نور است
گاهی آنقدر شلوغ است رواقت که دگر
کفشداری تو از دادن جا معذور است
مطمئن است شفا میدهی اش نابینا
گره ای هم که زده دور مشبک کور است
دانه پاشیدم و دیدم که محلم نگذاشت
کفتر صحن تو حق دارد اگر مغرور است!
از قدمگاه کمی گرد و غبار آوردم
خاک پاهای تو سوغاتی نیشابور است
من همان سائل انگشتری هر روزه
تو علی هستی و در نجفت فیروزه
دل زوار تو از شور و شعف پر شده است
صحن در صحن تو از عطر نجف پر شده است
اشک در صحن تو باران شدنش علت داشت
آهوی گمشده حیران شدنش علت داشت
از ضریح تو فقط خیر و کرم میریزد
سائل هر شبه سلطان شدنش علت داشت
اثر جذبه ی ایوان تو بود آقا جان
راهب دیر مسلمان شدنش علت داشت
پشت این پنجره فولاد شفا ریخته است
درد در صحن تو درمان شدنش علت داشت
کوری آمد وسط صحن تو، بینا برگشت
فلجی از حرمت روی دوتا پا برگشت
یک نفر شیعه شد از دین مسیحا برگشت
مرده در صحن گهرشاد به دنیا برگشت
تا دم صحن تو برداشت قدم گفت رضا
لال یکمرتبه در بین حرم گفت:
جان به قربان تو و معجزه های حرمت
من نفس میکشم…اما به هوای حرمت
خادمت خسته شد و چوب پرش رفت از دست
یکنفر باز گمان کرده ضریحت قبله ست
صد و ده بار علی گفته ام اطراف حرم
باز هم نام علی شعر مرا ریخت بهم
خیرهای کثیر را عشق است
کرم کم نظیر را عشق است
طول صحن غدیر را عشق است
سنگفرش مسیر را عشق است
زائر سر به زیر را عشق است
پیش سلطان اسیر را عشق است
اینهمه مستجیر را عشق است
حال و روز فقیر را عشق است
این حرم این امیر را عشق است
نغمه ی یا رضا رضا عشق است
مشهدت مثل کربلا عشق است
کل القاب تو بجا اما
اینکه اسمت علیست را عشق است
حب آل علیست راه نجات
بر گل روی مرتضی صلوات
شاعر:مسعود یوسف پور
___________________________________________________
شعر ویژه دهه کرامت – مدح امام رضا
حرم لبخنده، آرومه، عزیزه ،دست و دل بازه
حرم سنگ صبوره ، مهربونه ،محرم رازه
یه موقع سفرهی عقده ، یه وقت درمون بیمارا
یه وقت آغوشه واسه چشمای خیس عزادارا
حرم شیرینیِ لبخند، توی جیب خادمهاس
یه کاسه آب سقاخونه توی هق هق گرماس
یه چشمه اشک شوقه تو دل هر تکه آیینه
جواب نامهی توی ضریحه ، بال آمینه
حرم همراه آدم، تو هجوم روزای سخته
اذون اولِ تو گوش نوزادای خوشبخته
برای غربت زائر ،حرم گرمای یه خونه اس
برای بال زخم یه کبوتر مرهمه، لونه اس
حرم اعجاز چایی واسهی یه شونهی خسته اس
یقینه واسه اون که کرده کل عمرشو دست دست
نسیم دل بخواه دور فواره اس سر ظهرا
دل شاد یه بچه اس واسه رو هم چیدن مهرا
یه نقشه توی برگ اول ادعیه هامونه
برای نوجوونا نقشهی یه گنج پنهونه
صدای شوق نقاره اس، صدای گرم امیده
خراسانه جواز رفت و آمدهای خورشیده
طناب دست یه معلوله که رو پاش وایساده
دل یه پنجره اس که میشنوه با اینکه فولاده
یه امضای عزیزه که قد یه دنیا می ارزه
حرم برگ برات کربلای یه کشاورزه
تسلای دل دلگیریه که با خودش قهره
سلام اول صبح خیابونای یه شهره
پناه بی کسی های یه همسایه اس که غمگینه
نمیشناسن حرم رو عنکبوتا غصه مون اینه
شاعر:سعیده کرمانی
___________________________________________________
شعر ویژه دهه کرامت
در پاسخ به هتک حرمت ساحت عظیم امام رضا (علیه السلام)
گم کرده راه را به هیاهوی جیغ و سوت.
یک عده خود فروخته بر قوتِ لایموت.
در مسلکی که سجده به شیطان مقدس است.
در خوابِ مرگ رفته هنر، زخمی از سکوت.
از میوه اش توقع برکت نمی رود.
مهمان سرای کِرم، اگر شد درخت توت.
تا قهقرایِ فتنه ی دجال می رود.
موشی خمارِ نغمه ی شیطانیِ فلوت.
خوش رقصِ بزمِ خیمه ی شب بازیِ هنر.
عفریته ای، عروسکِ در تارِ عنکبوت.
بذری عقیم کاشته طوفان درو کند.
بی ریشه ای که بوده اساسش، خرابِ فوت.
بر تار عنکبوت، نه، خورده دلم گره.
بر تار و پودِ فرشِ حرم، مستِ هر قنوت.
شاعر:رسول رشیدی راد
___________________________________________________
شعر ویژه دهه کرامت – مدح امام رضا
کویری تشنه ام دورم نکن از دور بارانت
بخوان در زیر باران در حرم این کهنه مهمانت
نزن خط نام این زائر که رنجت می دهد گاهی
نمی خواند اگر چه شاعرت با سبک میزانت
دلم تنگ حرم شد دست و بالم بسته شد چندیست
دو سالی می شود جا مانده ام از جمع یارانت
تمام جاده ها باز است بر روی من الا طوس
نمی خوانی مرا اقا چرا سمت خراسانت
به شیرینی دیدار تو می ارزد عبوس تو
چه عشقی می کند در محضرت طفل دبستانت
فقط گل ها نباید از تو عطر تازه بردارند
بخوان خار سر راه خودت را هم به بستانت
شب میلاد درهای حرم تا اسمان باز است
شود تقسیم بین عرشیان لطف فراوانت
خدا دست تو را وا می گذارد در عطا کردن
اگر چه بوده این هستی از اول هم به فرمانت
کنار سفره خود می نشانی هر که می اید
نمی ماند یقین دست کسی خالی از احسانت
کبوتر ها چه حالی می کنند امشب بر این گنبد
چه حالی می دهد موسیقی این سجع خوانانت
برای کهکشان ها دیدنی تر می شوی امشب
تماشا می کنند از ارتفاع ان زلف پیچانت
حرم نزدیک شد گل دسته ها را دیدم از این جا
دلم جلد حرم شد چون کبوترهای مهمانت
نسیمت می وزد هر چند در این کوی و ابادی
مرا همراه کن در جاده ها با موج طوفانت
نگو: اهویی دشتم ز دستت بر نمی اید
بفرما, صید راهت می شوم. با تیر مژگانت
به سقاخانه ات بسپار جامم را کند لبریز
دهد پیمانه ات را دست این بشکسته پیمانت
اگر چه دشمنی از این مسافر بر نمی اید
به بند خود در اور چون گذشته دشمن جانت
غزل را از زیارت نامه ات لبریز خواهم کرد
غزل, با نام تو, جان من است این جان به قربانت
رضایت نامه ام را با رضایت امشب امضا کن
پس از یک استکان چای با قند فریمانت
شاعر:سید عل میری رکن آبادی
___________________________________________________
شعر ویژه دهه کرامت – مدح امام رضا
می ایستم دلتنگِ تو در باورم سمت حرم
یکباره می چرخد همه دور و برم سمت حرم
مثل کبوتر بچّه ای محض طوافِ گنبدت
یکریز پرپر میزند بال و پرم سمت حرم
خود را تصوّر میکنم در کنج سقّاخانه ات
زل میزنم لب تشنه با چشم ترم سمت حرم
در ذهن خود محض ِ نماز صبح می آیم سحر
در کوچه های مشهدت با مادرم سمت حرم
از راهِ خیلی دور خواندم خط به خط اذن دخول
یک چشم سمت جاده، چشم دیگرم سمت حرم
یاضامن آهو سلام از راهِ دورم را ببخش
راهی کن آقاجان مرا با همسرم سمت حرم
سلطانِ رأفت خواندمت! چون دیده ام پُر میشود
دستی که می آید به امید کرَم سمت حرم
روزی اگر از عشق تو آتش بگیرد پیکرم
من مطمئنّم میرود خاکسترم سمت حرم
*
هنگام جان دادن به حال خود مرا بگذار اجل
بگذار باشد تا دم ِ آخر سرم سمت حرم!
شاعر:مرضیه عاطفی
___________________________________________________
شعر ویژه دهه کرامت – مدح امام رضا
کسی که در دل عاشق شراره ریخته است
میان جام غزل استعاره ریخته است
زلال مدح انیس النفوس شمس شموس
به جان واژه شکوهی دوباره ریخته است
بیا به مشهد و بنگر که صبحدم خورشید
شراب سرخ به جام مناره ریخته است
به شوق بوسه ی بر پای زائرانش ماه
میان نم نم باران ستاره ریخته است
به هر که خسته و ناچار مانده است بگو
که بر ضریح خدا طرح چاره ریخته است
چه دردها که نگفته زدوده از دل تنگ
چه غصه ها که به پلک اشاره ریخته است
بپرس از لب جارو کشان صحن و ببین
که در حرم کرم بی شماره ریخته است
شاعر:حسن شیرزاد
___________________________________________________
شعر ویژه دهه کرامت – مدح امام رضا
آسمان دلگیر بود اینجا، زمینش خسته بود
قرنها بال کبوتر، پای آهو بسته بود
سرزمین عشق بود اما سلیمانی نداشت
ملک عاشق ها هزاران سال سلطانی نداشت
تا نوشت آیات هجرت را برایش سرنوشت
آمد و خاک خراسان قسمتی شد از بهشت
بعد از آن هر قلب غمگین، کنج گوهرشاد بود
قبلهی دلهای خسته، پنجره فولاد بود
چشم وا کن کور مادر زاد! گنبد را ببین
نور صحن عالم آل محمد(ص) را ببین
چشم وا کن پارهای از پیکر پیغمبر است
یا علی گویان بیا! همنام جدش حیدر است
گوش کن اینجا دل هر سنگ میگوید رضا
سینهی نقاره با آهنگ میگوید رضا
عشق میگوید رضا و نور میگوید رضا
مشهد از نزدیک و قم از دور میگوید رضا
آب سقاخانهی تو، خونِ غیرت میشود
آهوی تو، شیر میدان شهادت میشود
آمدیم این بار از دست تو، ای مولای عشق!
مثل یارانت بگیریم اذن میدان دمشق
ای شهید عشق! لب تر کن، تو از روی کَرَم
نام ما را هم ببر، بین شهیدان حرم
شاعر:قاسم صرافان
___________________________________________________
شعر ویژه دهه کرامت – مدح امام رضا
آسمان از ابر چشمان تو باران را نوشت
آدم آمد صفحهصفحه نام انسان را نوشت
آدم آمد هشت وادی دور چشمت چرخ زد
رو به گنبد کرد و آن حال پریشان را نوشت
نوح در کشتی میان موجهای خشمگین
گوشۀ دستار خود نام خراسان را نوشت
کاسهای از آب سقاخانه با خود داشتی
تا که ابراهیم در آتش گلستان را نوشت
حسن رویت ماه را در چاه پنهان کرده است
یوسف گمگشته حسبالحال کنعان را نوشت
گفت جبریل امین از هشتمین نور خدا
تا محمد با علی آیات قرآن را نوشت…
شاعر:حیدر منصوری
___________________________________________________
شعر ویژه دهه کرامت – مدح امام رضا
دوباره از سر خط..بسمه تعالى عشق
كه برد شعر مرا سوى بى كران ها عشق
غرض ز گفتن اين شعر مدح سلطان است
نوشتن از حرم و حضرت رضا با عشق
هميشه هست دلم رو به مشهد آقا
چرا كه نيست مرا اشتياقى الا عشق
به اين حرم بِنگر..بوى آسمان دارد
رواق عشق..صحن عشق..آقا عشق
كبوتران بهشتى به گنبد و به زمين
كه مى روند و مى آيند در حرم با عشق
به بست شيخ طبرسى كه ميرسى بينى
نوشته است از اين سو به سمت دريا عشق
در اين حرم همه مديون لطف آقايند
در اين حرم همه عاشق شدند…حتى عشق
ميان صحن گوهرشاد زائرى مى گفت
فداى غربت تو يا امام رضا يا عشق
به پاى پنجره فولاد سجده افتاده
همانكه گفت مرا نيست قبله الا عشق
چه دردهاى بزرگى كه تو شفا دادى
مسيح بر دم تو نازد اى مسيحا عشق
هميشه موقع اذن دخول جبرائيل
به خنده امر نمودى بيا..بفرما عشق
هرآنكه از در باب الجواد داخل شد
قسم نداده به او داده اى دو دنيا عشق
تو گفته اى كه فقط گريه بر حسين كنيم
تو گفته اى كه زنيم ناله وا حسينا..عشق
نديد حضرت زينب به غير زيبايى
و گفت عمه ى تان:ما رايت الاعشق
رسيد آخر شعر و دوباره حرف حسين
دوباره از سرخط..بسمه تعالى عشق
شاعر:آرمان صائمی
___________________________________________________
شعر ویژه دهه کرامت – مدح امام رضا
هنگامهٔ ظهورِ رئوفیّت خداست
امشب شب ِ تجلیِّ یا ایها الرضاست
لب وا نکرده حاجتِ یک عمر می دهد
بیهوده نیست خنده به روی لبِ گداست
در صحن انقلاب؛ نمازم درست شد
تعظیم ؛ رو به گنبد سلطان رکوع ماست
آقای مهربان به کسی “نه”نگفته است
از دور هم صدا بزنم حاجتم رواست
بوسیدن ِ ضریح؛ تقرُّب می آورد
حتی نگاه کردنِ گنبد گِرِه گشاست
مشهد ،کسی که یک شبِ خود را سحرکند
او همنشین فاطمه در عرش کبریاست
جاروکشان خانه سلطان ملائکند
گرد و غبار ِ خانه آقام کیمیاست
گرد و غبارِ این حرم از جنس تربت است
باب الجواد وقت ِ غروبش چه با صفاست
سوگند بر قدم به قدم راه ِ اربعین
از خانه امام رضا راهِ کربلاست
دربین حجره تاکه زمین خورد ناله زد
آتش گرفته این جگرم ، دلبرم کجاست
لب تشنه جان سپرد ولی نیزه ای نخورد
هنگام دست و پازدنش سینه اش رهاست
شبهای جمعه مادر اگر داد می زند
دیده تن ِ بدون ِ سری زیر دست و پاست
من یک سوال از عمرِ سعد می کنم
جای عزیز فاطمه در بین بوریاست
حتی وحوشِ دشت همه آب خورده اند
لب تشنه رأس شاه دوعالم به نیزه هاست
از آن حسین ؛ قدرِ کفِ دست مانده بود
فرمود خواهرش که ذبیحِ قلیلِ ماست
شاعر:قاسم نعمتی
___________________________________________________
شعر ویژه دهه کرامت – مدح امام رضا
وقت آن است خداوند مدد فرماید
به بیانم مددی بیش ز حد فرماید
مدد از حضرت جبریل فراوان برسد
واژه ها در طبق لولو و مرجان برسد
کلماتی چو گل و لاله و ریحان آید
پای این شعر خدایا به خراسان برسد
وقت آن است خداوند به امداد آید
بازهم نامه ی موری به سلیمان برسد
دست تقدیر فراهم شود ان شاءا..
تا سلامِ منِ دل خسته به سلطان برسد
بروم با پرِ جبریل به جایی که مپرس
و شوم زائر آن صحن و سرایی که مپرس
عرشِ هفتم شده آن بارگهِ زیبایش
خلدِ هشتم شده با آینه کاری هایش
زائر صحن وسرایی که ملک دربانش
آستانی که سماوات بلاگردانش
حرمی را که ملک خادم باب الکرمش
حضرت ضامن آهو که شده سلطانش
آستانی که رواقش شده بازار بهشت
فقرای همه عالم شده بازرگانش
السلام ای علم افراشته بر کشور ما
هشتمین نورخدا،حضرتِ تاج سر ما
عرشیان آمده از بهرِ مبارک بادت
صف کشیدند درآن مسجد گوهرشادت
جملگی معتکف صحن و سرایت آقا
متوسل شده بر پنجره ی فولادت
همه با دفتری از عشق فراآمده اند
و به تحریر مقامات شما آمده اند
که سرایند شما را به صفات دگری
وصفتان را به بیان و کلمات دگری
واژه ی وصف تو باید که معطر باشد
آیه در آینه قرآنِ مصور باشد
روحی از نفخه ی یاسین پیمبر باشد
هل اتیٰ باشد و تفسیر ز کوثر باشد
بهر توصیف تو از عرش قلم آوردند
همه ی جن و بشر یکسره کم آوردند
از مقامات شما درّ و گهر میریزد
جبرئیل است که می خواند و پر می ریزد
السلام ای حرمت قبله ی آمالْ مرا
عشقت از روز ازل داد پرو بال مرا
چون کبوتر شدن اقبال دگر میخواهد
نوکری حرمت حال دگر می خواهد
با نگاهِ تو بود نوکر اگر نوکر شد
و به درگاه خداوند مقرب تر شد
آمدم در حرمت نغمه سرایی بکنم
پرِ بغض آمده ام عقده گشایی بکنم
آمدم مشهدتان باز گدایی بکنم
و گدایی بکنم تا که صفایی بکنم
پادشاهی کن و این بار گدا را بپذیر
در حریم خودت این بی سر و پا را بپذیر…
شاعر:علی کفشگر
___________________________________________________
شعر ویژه دهه کرامت – مدح امام رضا
مثل آن پرچم سبزم که رها در باد است
که گرفتار تو مانده است اگر آزاد است
مثل این قافیه گل می کنم آن وقتی که
شاعرت در غزلش زائر گوهرشاد است
حال من حال جوانی است که در پای ضریح
مبتلا مانده به یک کوری مادرزاد است
راستی پای ضریحت چقدر بنشیند؟!
نامه اش دیرزمانی است که تو افتاده است
از سه باری که قرار است یکی هم کافی است
احتیاجی چه به رو کردن آن اسناد است
آهویی آمده با پای خودش در دامت
این چه صیدی است که دلباخته صیاد است
به طمع آمده ام ، باز عطش آوردم
به امیدی که بنوشانیم آبی با دست
آنقدر حرف زیاد است ،خودم خسته شدم
خوب شد حوصله ی پنجره از فولاد است
شاعر:محسن ناصحی
___________________________________________________
شعر ویژه دهه کرامت – مدح امام رضا
در کنار تو رضا جان دل مطهر میشود
هر چه حاجت هست در پیشت میَّسر می شود
خواستم…تا آبرو پیدا کنم… آمد ندا ..
آبرو یابد هر آنکه خاک این در می شود
یک نگاه تو بیاُفتد گر به دل های خراب
زیرو رو می سازد و دل ها مسخَّر میشود
پنجره فولاد تو.. دارالشفای عالم است
هر مریضی که بیاید زود بهتر می شود
چون غباری زیر پای زائرانت مانده ام
مطمئنم خاک این درگاه چون زر میشود
آه ای شمس الشموس نُه فلک.. بازم بتاب
تابشی گر که کنی قطعا که محشر میشود
آب سقا خانه ات لبریز عشق و عاطفه است
آب سقا خانه ات.. مانند کوثر میشود
تو به نامفاطمه حساس هستی یا رضا
درد های من دوا با نام مادر میشود
دعوتم کن تا بیایم محضرت صد بارها
وقت رفتن دیده ام با تو منور میشود
هرکسی دوری کند از این حریم با صفا
رفته رفته خلق و خویش هم مکدَّر میشود
دشمنی هرکس کند با تو امام هشتمین
از بها می اُفتد و از سگ نجس تر می شود
شاعر:محسن راحت حق
___________________________________________________
شعر ویژه دهه کرامت – مدح امام رضا
ایران به جز تو، هیچ سلطانی ندارد
همچون رضا خورشید تابانی ندارد
شکی ندارم بی کرانِ آسمان هم
مانندِ تو، ماهِ فروزانی ندارد
می آورم با خود حرم آقای خوبم
آن دردهایی را که درمانی ندارد
هر مشکلی را ممکن و آسان نمودی
هرآنچه را گفتند: امکانی ندارد!
هر زائری آمد به قصدِ عَرض حاجت
با خنده رفت و چشم گریانی ندارد
با دیدن صحن و سرایت درک کردم
احساس خوبی را که پایانی ندارد
شاعر:محسن زعفرانیه
___________________________________________________
شعر ویژه دهه کرامت – مدح امام رضا
خدا وقتی تجلی کرد با انوار پنهانش
کشید او پرده از غیب الغیوبش از شبستانش
خدا وقتی خودش را دید در آیینه بندانش
علی را آفرید و رفت با اسماء تابانش
به قربانش به قربانش به قربانش به قربانش
علیٌ حُبُهُ جُنَه قسیم النار یعنی او
امامُ الاِنس و جِنَه هزاران بار یعنی او
وصی مصطفی تکرار در تکرار یعنی او
فقط شیر خدا کرار در کرار یعنی او
چگونه شرح آنکه تا قیامت نیست پایانش
ببینید این مطهر در مطهر در مطهر را
تمام دلخوشی خانۀ موسی ابنجعفر را
علی یعنی تپش یعنی نفس زهرایِ اطهر را
علی یعنی رضا یعنی جگر حتی پیمبر را
علی یعنی مدینه مکه قربانِ خراسانش
دوباره رو به ایوانت امین الله های ما
سلام الله های ما نگاه و آه های ما
به درهای حرم خورده گره گر راه های ما
سر سال است دور تو بگردد ماه های ما
خداوندا سلامش کن یک ایران است و سلطانش
پشیمان میشود هرکس ننوشد جام سلطانی
چرا عاقل کند کاری که باز آرد پشیمانی
بگردان جام چشمت را که عالم را بگردانی
سلیمانی شود مردی که پیشت کرد دربانی
فدای جذبۀ چشمی که سلطان شد سلیمانش
چنان موری که خود را این همه پروانه گم کرده
که هر زائر که می بینی دل دیوانه گم کرده
چنان مجذوب این جایم که مستی خانه گم کرده
کنار آب سقا خانه ات پیمانه گم کرده
شنیدم از نجف این را فدای صحن و ایوانش
هنوز عطر تو از شبهای نیشابور می آید
هنوز از این ضریحِ نقره باره خوشۀ انگور می آید
هنوز از کفشهای زائرانت نور می آید
هنوز آن روستایی از مسیر دور می آید
دوباره پا برهنه ساده آمد پیش جانانش
تو عیدی رو به سوی تو نماز عید می خوانم
زیارت نامه را در خانۀ خورشید می خوانم
تو را ما با قنوت عشق با امید می خوانم
خیال ماست راحت تا که بی تردید می خوانم
که پیش از عرض حاجت حاجتم را داده دستانش
همیشه دیدهام اینجا مریضی که شفایش دید
زنی بر روی سجاده براتِ کربلایش دید
کنار بچهای معلول ، مردی گریههایش دید
هنوز اشکش به چشمش که؛پسر را روی پایش دید
من و دارالشفایی که نگفته نه به مهمانش
بیا اردیبهشتی کن تو این اسفند ماهی را
کبوتر کن کبوتر کن کلاغِ رو سیاهی را
قبول از ما کن امشب این نماز اشتباهی را
کمی خرجِ دل ما کن نگاه گاه گاهی را
نگاهی نه به من بر مادر و بر دست لرزانش
تویی تنها که می فهمی سلام آخری ها را
تویی که دوست می داری دعای آذری ها را
کنار کفشداری ها مقام پادری ها را
به جان مادرت تحویل گیر این مادری ها را
فقط دستم به دامانت فقط دستم به دامانش
شب جمعه حرم بودم کمی در پشت در خواندم
نشد در کربلا اما در اینجا از جگر خواندم
شنیدم مادرت رفته که از داغ پسر خواندم
دو خط از روضه اکبر کنارت مختصر خواندم
چه بد سر نیزه ها کرده پریشانش پریشانش
فقط شمشیر میآمد فقط تکبیر میآمد
به بالا نیزه میرفت و به پایین تیر میآمد
به رویِ اِرباً اربایی صدایی پیر میآمد
خدایا عمه از خیمه اگر که دیر میآمد
پدرجان داده بود از غم همانجا با علی جانش
شاعر:حسن لطفی
___________________________________________________
شعر ویژه دهه کرامت – مدح امام رضا
بار دگر به بارگهت بار من فتاد
آمد مرید مرده دل ای هشتمین مراد
از شکر عاجزم که مرا راه داده ای
جز عجز شکر یاد ندارم زاوستاد
من ریزه خوار خوان شما خانواده ام
خانه به دوش گشته ولی بوده خانه زاد
پایم اگر به کوی کس و دست سوی کس
پایم شکسته ماند و دستم بریده باد
صدبار من فتادم و دستم گرفته ای
لطفت زياد ديده ام و کم برم ز ياد
از من به خاک خویش زمین خورده ترمجوی
دستم بگیر ورنه ز پا خواهم اوفتاد
گفتم به عاشقی که گدایی چسان کنم
گفتا برو به طوس بگو یااباالجواد
یکدم اگر گدایی خود را رها کنم
آنروز من نباشم و آندم مرا مباد
شاعر:استاد علی انسانی
___________________________________________________
شعر ویژه دهه کرامت – مدح امام رضا
من دست خالی آمدم،دست من ودامان تو
سرتابه پادردوغمم،دردمن ودرمان تو
توهرچه خوبی من بدم،بیهوده برهردرزدم
آخربه این درآمدم،باشم کنارخوان تو
من ازهمه درراندهام،من رانده ای درماندهام
یاخوانده یاناخواندهام،اکنون منم مهمان تو
پای من ازره خسته شدبال وپرم بشکسته شد
هردربه رویم بسته شدجزدرگه احسان تو
گفتم منم درمیزنم،گفتی به توسرمیزنم
من هم مکررمیزنم،کوعهدوکوپیمان تو؟
سوی توروی آوردهام،ای خم سبوآوردهام
من آبروآوردهام،کو لطف بیپایان تو؟
حال من گوشهنشین،با گوشه ی چشمی ببین
جزسایه ی پرمهرتان،جایی ندارم جان تو
من خدمتی ننمودهام،دانم بسی آلودهام
امابه عمری بودهام،چون خاردربستان تو
شاعر:استاد علی انسانی
___________________________________________________
شعر ویژه دهه کرامت – مدح امام رضا
ساعت به وقت عشق همان هشت می شود
حتی زمان پخش اذان هشت می شود
کار خداست حکمت او را ببین چطور؟
تعداد درب های جنان هشت می شود
از آن زمان به بعد در انواع دلبران
نقش خطوط و خال و نشان هشت می شود
حتماً برای عرض ارادت و احترام
طرح جدید فرشچیان هشت می شود
وقتی که دست من به ضریح تو می رسد
ثانیه ، ثانیه ، ضربان هشت می شود
هر شب زمان خواندن نقاره خانه ها
ساعت برای کل جهان هشت می شود
شاعر : فرید افشاری
___________________________________________________
شعر ویژه دهه کرامت – مدح امام رضا
آمدی و آسمان بی حد چراغانی شده
کل ایران؛ بالأخص مشهد چراغانی شده
باز درهم میخری، از اشتیاق ِ این خبر
در دلِ عشّاقِ خوب و بد چراغانی شده
با نگاهی برطرف کن ظلمتِ خورشید را
نور میخواهد اگر ممتد چراغانی شده
عالِم آل محمد(ص) هستی و علامه ها
آمدند و منبر و مَسند چراغانی شده
ضامن آهو تویی و در شب میلاد تو
دشتِ آهوخیز صد در صد چراغانی شده
کوریِ چشم ِ تمام عنکبوتانِ ذلیل
با تلاش ِ کفتران گنبد چراغانی شده
هست یاقوتِ مقدس این حرم تا به ابد
با طلای ناب این مرقد چراغانی شده
تا ببیند رأفتَت را چشم نابینایشان
این حرم امشب چنین بی حد چراغانی شده!
شاعر:مرضیه عاطفی
___________________________________________________
شعر ویژه دهه کرامت – مدح امام رضا
تا امامی مهربان داریم ما
در میان جسم جان داریم ما
در طواف کوه مهر و بخششیم
سینه ایی آتش فشان داریم ما
سفره اش رنگین تر از رنگین کمان
خوان لطفی بی کران داریم ما
عده ایی تجار و ماهم خاک بوس
در جهان سودی کلان داریم ما
گفت دین خلق را با ما چه کار
گفتم از او که امان داریم ما
خواست توحید مرا ، گفتم ببین
یا رضا را بر زبان داریم ما
معنیِ گلدسته بالا رفتن است
طوس داریم آسمان داریم ما
در بهشتش میوهٔ ممنوعه نیست
بهتر از جنت ، جنان داریم ما
شاعر:حامد آقایی
___________________________________________________
شعر ویژه دهه کرامت – مدح امام رضا
به اُمیدِ گوشه چشمت چقدر گدا نشسته
نه فقط گدا که حتی ، صف اغنیا نشسته
منِ بنده را ز خیل حشمت سوا مفرما
که به خوان لطف و جودت همه ماسوا نشسته
“اَنا مِن شروط” یعنی که ولای توست توحید
حرمت نشسته هر کس ، حرم خدا نشسته
“اَنا مِن شروط” یعنی که به گِرد کعبه حاجی
چو رضا نباشی از او ، ز خدا جدا نشسته
“اَنا مِن شروط” یعنی مرو راه دیگر ای دل
به خدا رسیده هر کس به ره رضا نشسته
تو ز هیچکس نپرسی : “ز کجایی و که هستی؟”
که غریبه هم ز لطفِ تو چو آشنا نشسته
نه فقط که رو سپیدان به نماز ایستاده
به نیاز ، روسیاهان همه با حیا نشسته
همگی به دام لطف تو اسیر گشته اینجا
که کمند لطف و جودت به کمینِ ما نشسته
به جز از تو که نشستی سر سفره با گدایان
به خدا نبوده شاهی بغل گدا نشسته
چو نگین پادشاهی که نشسته بر رکابش
به دلم محبّتِ تو چقَدَر به جا نشسته
شده “فابک للحُسین” تو دلیل گریه هایم
که همیشه در دل تو غم کربلا نشسته
شاعر:عاصی خراسانی
___________________________________________________
شعر ویژه دهه کرامت – مدح امام رضا
اینجا بهشت کشور ما مشهدالرضاست
صحن و سرای ارض و سما مشهدالرضاست
یک ذره کم نمی شود این اشتیاق ها
عمریست روح اهل ولا مشهدالرضاست
هر کس به مشهد آمده حاجت گرفت و رفت
حج اسیر و زار و گدا مشهدالرضاست
صحن عتیق و پنجره فولاد عشق ماست
ایوان طلای دوم ما مشهدالرضاست
زائر اگر زیارت کوی حسین خواست
اذن دخول کرب و بلا مشهدالرضاست
ای هفتمین سلاله ی حیدر عنایتی
” یا ایها العزیز و جئنا بضاعتی ”
سائل شدم به کوی شما یا اباالحسن
ای حجّت و ولی خدا یا اباالحسن
زیر نظر گرفته مرا مهربانی ات
ای عادت تو جود و سخا یا اباالحسن
ما را به نوکری خودت مفتخر نما
ای پادشاه لطف و عطا یا اباالحسن
تو هشتمین پیمبر قرآنی منی
زیبایی نماز و دعا یا اباالحسن
ای قبله ی حوائج ما یا اباالجواد
سلطان دهر و مهد وفا یا اباالحسن
ای هفتمین سلاله ی حیدر عنایتی
” یا ایها العزیز و جئنا بضاعتی ”
ای روشنیِ مهر و مه و آسمان ، رضا
ای نور چشم فاطمه نور جهان ، رضا
ای یادگار علم نبی مخزن علوم !
ای خاک بوس درگهِ تو عالمان ، رضا
یا ایها الرئوف ! سر و جان فدای تو
ای از بیان فضل تو ما ناتوان ، رضا
هادی و رهنمای همه شیعیان تویی
راه درست را بده بر ما نشان ، رضا
“خورشید” بی جمال جمیلت جمیل نیست
دل را نبسته ام به کسی غیرتان ، رضا
ای هفتمین سلاله ی حیدر عنایتی
” یا ایها العزیز و جئنا بضاعتی ”
شاعر:علی ساعتچی
___________________________________________________
شعر ویژه دهه کرامت – مدح امام رضا
نام تو پناه است، نگاه تو امان است
آغوش تو، دلبازترین جای جهان است
با نغمهی نقارهات، ای حضرت خورشید!
نبض دل ما، دم همه دم، در ضربان است
سر از پی سر، در دل صحن تو، به خاک است
دل از پی دل، از سر شوق تو، روان است
با فاصله، دلچسبترین واجبِ عالم،
آوردن نامت، پس از آن، گفتنِ جان است
من از تو شفا و تو صفا خواستی از من
حاجات من، این است، کرامات تو، آن است
جاروست در این صحن، به دستان بزرگان
خم، در خم ایوان تو، سرهای سران است
بیتاب رسیدیم و در ایوان تو دیدیم
آن ساحل امنی که خدا گفت، همان است
اینجا چه خبرهاست؟ که از چشمهی هر دل
تا برکهی هر چشم، خدا در جریان است
انکارِ تو، ای شمس جهان! کم هنری نیست
خفاش در این رشته، هنرمند زمان است
از غیرت عشق است، که آیینهی حُسنت
از دیدهی آلودهی بینور، نهان است
گفتند: مگو شاه، به این شاه، چه گویم؟
«آن را که عیان است، چه حاجت به بیان است؟»
سلطان، تو اگر نیستی، ای قبلهی ما! کیست؟
وقتی که به دست تو، دلِ اهل جهان است
شبگردم و این رخصتِ از شمس سرودن،
لطف پسر حضرت موسی، به شبان است
دل گفت: بچسبم به ضریحت، دمِ دل، گرم!
عقلم که فقط گفت: برو، وقت اذان است
شاعر:قاسم صرافان
___________________________________________________
شعر ویژه دهه کرامت – مدح امام رضا
ز راه دور سلامی به محضرت سلطان
تویی که مرتبت ذره پروری داری
غریبِ بنده نوازِ رئوف، یادت هست
که دورتر ز حریمت کبوتری داری؟
اگرچه دورم از آن بارگاه سلطانی
ولی دلم به بر آن حریمِ محترم است
به قول محتشم از نامهای این دنیا
“دلم خوش است که نامم کبوتر حرم است”
اگرچه بال و پرم گاه گشته آلوده
دوباره وصف تو بر کام من شده جاری
کمی ز حال خوشم را به عالَمی ندهم
دمی که هست به منقارم از تو اشعاری
کبوترانه به صحنت که بال بگشودم
به هر کجا اثر از التفات و رأفت بود
کنار پنجره فولاد خانه ات دیدم
که میهمان کثیری در این ضیافت بود
نشسته طفل مریضی و مادر و پدری
دخیل بسته به درگاه چشمه ی خورشید
دوباره نغمهی نقاره خانه می آید
طبیب، کودک بیمار را شفا بخشید
ز هرکجای حریمت ز جان زائرها
رضا رضا همه جا عاشقانه برمی خاست
به گوشه ی دگری عاشقی به قطره ی اشک
پیاده کرببلا را به اربعین می خواست
به قصد طوف ضریحت اجازه می خواهم
اجازه ای که کنار ضریح بنشینم
همیشه سفره ی عامت گشوده بوده و هست
دوباره آمده ام تا که دانه برچینم
دم طواف ضریح تو بارها گقتم
تویی ولیّ خدا لا اله الا هو
اگر گناه من از حد گذشته لطفی کن
بیا تو ضامن من شو دوباره، من آهو
بزن به گردن من یک پلاک تا هرکس
نشان ز مِهر تو گیرد به مُهر جانانم
نشانه ای به نشانی که هرکه من را دید
بداند آن که گرفتار لطف سلطانم
چه بهتر است که حرز جوادتان آقا
نشان شود بروی پوست تنم شاید
الی الابد اثر مهربانی و کرمت
به نقش عشق به چشمان عاشقان آید
نوشته اند که شاهی اگر رود جایی
تباه کرده عبورش دیار و سامان را
ولی ز معجزت ای پادشاه در عجبم
که مقدم تو صفا داده مُلک ایران را
نشسته خَلق به امّید لطف و مرحمتی
به جای جای خراسان، بر سر راهت
تو دلبری و به دلها قدم گذاشته ای
چه بقعه ای شده با این قدم قدمگاهت
تو آمدی که تمامی غصه ها برود
تو آمدی برود درد و تلخکامی ها
که باورش شود ای سفره دار روزی ما؟
نشسته ای به سر سفره ی جذامی ها
تو همنشین مساکین شدی عجب دارم
کدام شاه عنایت کند گدایان را؟
تو پادشاهی و ما را عزیز می داری
خبر دهید ز احسان تو سلیمان را
زبان زبانِ غزل نه شریطه اما هست
به غیر تو چه خماری طلب کنیم از تو
“به محفلی که تو باشی به باده حاجت نیست”
بیار باده که ما نوشِ لب کنیم از تو
به یاد ساقی لب تشنگان، تو ای ساقی
که خَمر خمره ی تو جام روشن و صافی است
برای مستی ما باده ای محیا کن
شراب ساغرِ یابن شبیب تو کافی است
به گوش می رسد از دور بانگ قافله ای
برای آن دو سه تا جام گریه می خواهم
یکی برای ابالفضل و دیگری اصغر
و جام گریه برای رقیه می خواهم
بیار باده که این قافله تماشایی است
ز جام های بلا خیز عقده ها دارم
به مشهد آمدم اما نگیر خرده به من
حرم که آمده ام میل کربلا دارم
شاعر:جواد محمودآبادی
___________________________________________________
شعر ویژه دهه کرامت – مدح امام رضا
هرچه ما داریم داریم از رضا جانِ نجف
ای به قربان خراسان ای به قربانِ نجف
ما نمکگیرِ ضیافت خانهی زهرا شدیم
از تنورِ فاطمه خوردیم تا نان نجف
خاکِ ما خاکِ عزیز بچههای فاطمه است
ما از ایرانِ رضائیم و از ایران نجف
وای بر کاهی که بر مشهد نگاهی بد کند
دودمانش میرود با تیغِ سلطان نجف
بارها نادِعلی خواندیم در ایوان طلا
بارها رفتیم از این ایوان به ایوان نجف
ایلِ زهرائیم یعنی غیرت ما یا رضاست
آی دنیا گوش کن حیثیت ما یا رضاست
لحظه لحظه از حریمِ تو خبرها میرسد
هرچه میخواهیم بی اما اگرها میرسد
از ملائک دسته دسته میرسند و میبَرند
لطف پایِ زائران تو به پرها میرسد
کربلا با اکبر است و مشهدت هم با جواد
زود الطاف پدرها با پسرها میرسد
کار وقتی که گره خورده است نیمه شب بیا
دیدن آقای ما با مادر سحرها میرسد
گریههای ما براتِ کربلای ما نوشت
از سخنها زودتر آهِ جگرها میرسد
هرکه خوشبخت است تنها مرغ بختش مشهد است
کشورِ ما تا قیامت پایتختش مشهد است
ما به این صحن و در و دیوار عادت کردهایم
بر شفای اینهمه بیمار عادت کردهایم
بر همین آئینهکاریها به کاشیها به حوض و طاقها
یا به این فیروزهها انگار عادت کردهایم
حق بده وقتی که میبینم بقیع را دِق کنم
ما به این جمعیتِ زوار عادت کردهایم
کاش تنها ما تو را از تو بخواهیم و نه هیچ…
ما به این حاجاتِ بی مقدار عادت کردهایم
دور یا نزدیک آقاجان چه فرقی میکند
ما به این دیدار این دیدار عادت کردهایم
هر زمانی که در این دنیا مردد میشویم
با قطاری باز هم راهیِ مشهد میشویم
دور تا دورِ ضریحت دیدم اقیانوس را
ای خدا از ما نگیر این قبلهی مأنوس را
چند بیمار التماسم کردهاند از راه دور
میبرم از کفشداریَت غبارِ طوس را
عرش هم قدری ندارد پیش این پایینِ پا
جبرئیل اینجا چشیده لذتِ پابوس را
هرچه میگردد نمیبیند نگاهِ جبرئیل
ناامیدی ، بی پناهی ، زائری مایوس را
بیشتر از جمع بیماران طبیبان آمدند
دیدهام در پنجرهفولاد جالینوس را
هیچ چیزی که ندارم یک نگاه آوردهام
– بر امام مهربان خود پناه آوردهام-
شاعر:حسن لطفی
___________________________________________________
شعر ویژه دهه کرامت – مدح امام رضا
به رویِ سیمهایِ برق است و
در نگاهش عجیب غم دارد
خوب پیداست این کلاغِ سیاه
چقدر حسرتِ حرم دارد
خیره مانده به گنبد و میگفت
کاش مادر زِ باغ میآمد
چه قشنگ است این حرم ای کاش
با هزاران کلاغ میآمد
گفته بودند موقعِ رفتن
مَرو جایی که حسرتش با ماست
تو سیاهی غریبهای زشتی
نه ! حرم لانهیِ کبوترهاست
هرچه گفتند که نرو او گفت:
رنگِ بالاتر از سیاهی نیست
دستِ من نیست میبَرد شوقش
میروم تا امام راهی نیست
فکر میکرد اگر حرم بِرسد
دورِ خود چند آشنا بیند
هِی از آن دور خیره شد شاید
لااقل یک کلاغ را بیند
باخودش گفت اینهمه پرواز
اینهمه عشق اتفاقی نیست
پس چرا رو سفیدها جمعند
پس چرا آنطرف کلاغی نیست
طاقتش نیست گرچه بردارد
ازحرم چشمهای خیسش را
ولی انگار قسمتش این است
که وداعی کند انیسش را
عزم کرده به باغ برگردد
در پرش طاقت پریدن نیست
خواست تاکه دل کنَد اما
در دلش تاب دل بریدن نیست
همه آری کبوترند آنجا
رویِ گنبد طلایِ آقایش
خواست از راهِ خویش برگردد
آمد اما صدای آقایش
خستهای تشنهای عزیز منی
چشم بر راهِ دیدنت بودم
چند روزی است بین راهی و
به امید رسیدنت بودم
هرکجا که نشستی از پرواز
سر نهادی به روی دامانم
بال و پَرهای خاکیِ خود را
بتکان رویِ فرشِ ایوانم
چشم بر راه مانده بودم تا
بِرسی …آب و دانهات با من
هرکجا از حرم که میخواهی
بنشین آشیانهات با من
هرچه اینجا سیاهتر بهتر
زودتر رو سپید برگردد
نه ، محال است زائرم یکبار
از حرم نااُمید برگردد
جز درِ خانهام کجا داری
بهتر از گنبدم کجا بروی
دوست دارم کبوترم باشی
دوست داری به کربلا بروی؟
چند روز میهمان آقا بود
او کبوتر شد و رها میرفت
لطفِ این خانه شاملاش شده بود
داشت او هم به کربلا میرفت….
* * *
جُون آمد کنارِ اربابش
رخصتش را گرفت اما نه
التماسش نمود او فرمود
زحمتت دادهایم حالا نه…
گفت خارم ، وَ خار میدانم
پیش گُل رنگ و روی بد دارد
دست رد را مزن به سینهی این
رو سیاهی که بویِ بد دارد
حرفهای غلام آتش بود
از جگر بود بر جگر میزد
روی پای حسین چشمش بود
داشت از شوق بال و پر میزد
اندکی بعد غرقِ خونش بود
رویِ شن سر گذاشت چشمش بست
هیچ کس را صدا نزد از شرم
انتظاری نداشت چشمش بست
ناگهان بویِ سیب را فهمید
گفت وقتی شهادتینش را
باورش نیست اینکه میبیند
بر رُخِ خود رُخِ حسیناش را
سر او روی دامن است اما
زخمهای دلش نمک خورده
بوسهای زد به چهرهاش ارباب
بوسهای با لبی تَرَک خورده…
شاعر:حسن لطفی
___________________________________________________
شعر ویژه دهه کرامت – مدح امام رضا
دل را کنارِ خانهی تو جا گذاشتیم
بهر تو پا به جاده و صحرا گذاشتیم
ما را محبت علی و آل او بس است
در چنته، هر چه بود، به سودا گذاشتیم
یک قطعه در بهشت، به نامم سند زدند
تا در حریم امن شما پا گذاشتیم
سلطان قلبهای همه شیعیان توئی
کارِ عَدویتان به خدا وا گذاشتیم
یک گوشه از حریم شما بهتر از بهشت
حسرت به جانِ سینهی سینا گذاشتیم
آقا شدیم از سر لطف شما به دهر
تا سر به آستانِ تو آقا گذاشتیم
وقتی گشوده شد به حرم پای خستهمان
قفلِ ابد، به باقی درها گذاشتیم
شاعر:سید مرتضی موسوی
___________________________________________________
شعر ویژه دهه کرامت – مدح امام رضا
همه باورم امام رضا
سید و سرورم امام رضا
شاه بی تاج تخت مایی تو
صاحب کشورم امام رضا
به فدای شما و اجدادت
پدر و مادرم امام رضا
بوده از کودکیْم تا حالا
سایه ات بر سرم امام رضا
گم شدم چند مرتبه، دو سه بار
در هوای حرم امام رضا
حس طوف ضریح زیبایت
داده بال و پرم امام رضا
هر زمان کار من گره خورده
بوده ای یاورم امام رضا
شرط توحید را پذیرفتم
شیعه ی حیدرم امام رضا
با تو سلمانم و اباصلتم
بی تو من کافَرم امام رضا
بی تو خیلی خرابم آقاجان
با تو من بهترم امام رضا
مثل آن پیرمرد سلمانی
لحظه ی آخرم … امام رضا
شاعر:وحید محمدی
1- تنها دیدگاه هایی که با زبان فارسی نوشته شوند منتشر خواهند شد.
2- دیدگاه هایی که خلاف قوانین جمهوری اسلامی ایران باشند، تائید نخواهند شد.
3- از نوشتن دیدگاه هایی که ارتباطی با این مطلب ندارند خودداری کنید.