اشعار ویژه شب قدر و مرثیه امام علی (ع) ماه رمضان سال ۱۴۰۱

متن شعر مرثیه امام علی (ع) و شب قدر
به مسجد می رود معنا کند روح عبادت را
به مسجد می برد با خود علی امشب شهادت را
دلیل محکمی دارد اگر در داخل محراب
فرادا می کند در سجده ی دوم جماعت را
مگر اینبار در بستر بخوابد ساعتی آرام
که سوزانده است عمری در فراقش خواب راحت را
برای کشتنش از بدر تا محراب ، راه افتاد
ندیدم هیچ جا از تیغ ، تا این حد سماجت را
چنان آغوش واکرده است رفتن را که تا امروز
میان مرگ با انسان ندیدم این قرابت را
سحر ، در کمتر از یک لحظه ارکان هدی لرزید
مگر گویاتر از این بود تفسیر قیامت را ؟!
رها شد نغمه ی فزت و رب الکعبه در عالم
علی می خواست دریابیم معنای سعادت را
بلی گفتیم عشقش را و اینک چارده قرن است
به دوش شیعه می بینم غم بار امانت را
شاعر:محسن ناصحی
________________________________________________________________
متن شعر مرثیه امام علی (ع) و شب قدر
از ابتدای کار جهان تا به انتها
دیباچهای نبود و نباشد بِه از دعا…
وقت است اگر به دعوت «أدعونی أستجب»
دستی برآوریم به درگاه کبریا
یارب به حق نقطۀ «أَنّی أنا الغفور»
کاندر بسیط مرکز عالم نیافت جا
یارب به حق آیت «لاتقنطوا» که هست
سرمایۀ سعادت و پیرایۀ رجا…
یارب به حق لوح که بر وی کشیدهای
نقش وجود «ما هُو کائن کَما تَشا»…
یارب به حق وسعت کرسی که بر فلک
«تعظیم وُسعِه وَسعَ الأرض و السما»…
یارب به حق قوّت «ذوالقوَّةِ المَتین»
روحالامین که سدره بدو داد منتها…
یارب به حق کوثر و تسنیم و سلسبیل
کآن بر حبیب حضرت خود کردهای عطا…
یارب به حق ابر بهاران که میرسد
هر شب ز فیض شبنم او خاک را نما
یارب به بوی رنگ گل و لاله بر چمن
کز رنگ و بویشان تو دهی خاک را صفا…
یارب بدان قیام که آزاده سرو راست
چون عابدی که شرط قیام آورد به جا…
یارب به حق خاک که اصل طهارت است
«مِن إبتداءِ خِلقَتِه کان طیِّبا»…
یارب به حق طینت آدم ابوالبشر
مسجود سجدۀ مَلأ قدس برملا…
یارب بدان سفینه که خوف هلاک او
«حقٌّ لّمَن تخلَّفَ عنها و قَد أبی»…
یارب بدان رسول که مِن بعد بعث او
«أُنظُر إلی طَعامِکَ» کردی بدو ندا…
یارب بدان ذبیح که قربان کیش توست
آنجا که کرد در ره تسلیم جان فدا…
یارب بدان مشام که از بوی پیرهن
کرد از فراق دوست چو گل پیرهن قبا…
یارب به حق موسی و آن بقعۀ شریف
«وادٍ مُقدّسٍ بمناجاتِه طُوی»
یارب به حق و حرمت هارون وزیر او
در امر او شریک «بما جاءَ بالهدی»
یارب به حق خضر که چندین هزار سال
در جان او فزودی از آن آب جانفزا…
یارب بدان مبشّر «مِن بعدی إسمُه»
کاو کرد اشارتی به بشارت به مصطفی
یارب به حق سنبل مشکین احمدی
بر گل عبیربیز چو بر لاله مُشکسا…
یارب بدان امام مطهر که ذات او
مخصوص «لافتی» بُد و منصوص «هل أتی»
یارب به زهرخوردۀ زهرا که میدهد
دلهای خسته را لب مسموم او شفا
یارب به حق آن گل ریّان که سرخ گشت
از خون حلق تشنۀ او خاک کربلا…
یارب به حقّ حرمت ذریۀ رسول
«هادینَ مُهتَدینَ إلیَ الساعةِ القَضا»
یارب به زاهدان که بهشت است وعدهشان
آنجا که گفتهای «وَ نَهَی النَّفسَ عَن هَوا»
یارب به حق مهد خواتین روز حشر
«الشّافعاتُ هُنَّ تَشَفَّعنَ لِلنِّسا»…
یارب به نُه کواکب رخشان که بودهاند
در تحت آفتاب جهانتاب «والضحی»…
یارب به دعوتی که اجابت قرین اوست
یارب به حاجتی که کند لطف تو روا…
یارب در آن زمان که تو مانی و ما و بس
رحمت کنی و بازنگیری ز ما عطا…
مستوجب عذاب الیم و عقوبتیم
ما را اگر به شرط عمل میدهی جزا…
ما را به خوان جود تو «قُل یا عباد» خواند
چون «یغفرالذنوب» تو دردادهای صلا…
ای وای ما که سعی عبادت نکردهایم
«و العَبدُ فی القیامةِ یُجزی بما سَعی»
«ابن حسام» را عملی موجب ثواب
گر نیست هست رحمت عام تو ملتجا
امّید من به رحمت بیمنتهای توست
یا منتهی الرّجا مکن امّید من هَبا
سهوی که بر زبان من آمد تو عفو کن
گر گفتهام به عمد و اگر کردهام خطا
دعوت چو بیدرود محمد تمام نیست
«صلّوا علیه سیدنا أکرَمُ الوَری»
شاعر:ابن حسام خوسفی
________________________________________________________________
متن شعر مرثیه امام علی (ع) و شب قدر
امشبی چشمِ امیدم به درِ رحمتِ توست
تا سحر منتظرِ بخششِ بی غایتِ توست
ای خدایی که کریمی و مُجیبُ الدَعوات
تو ببخش آنچه که بخشندگی در وسعتِ توست
همه ذراتِ جهان چشم به الطافِ تواند
عرش تا فرش سرِ سفره ی با برکتِ توست
می ستایند همه خلق تو را با دل و جان
عزتم ده که جهانم همه در عزتِ توست
خالقِ هر دو جهانم تویی ای ذاتِ کریم
عالمِ کون و مکان در یدِ با قدرتِ توست
آن که جانش عطشِ نورِ حقیقت دارد
دائماً چشمه ی جانش طلبِ رحمتِ توست
من که جز داده ی تو هیچ ندارم ز خودم
ای خدا هر چه که دارم همه از دولتِ توست
آمدم با تو کمی از تهِ دل حرف زنم
دلِ من تشنه ی یک جره ای از رافتِ توست
رهروِ شب زدهام آمدهام بهرِ وصال
بعلیِِ بعلی بر لبِ من طاعتِ توست
چقدَر این دلم ایوانِ طلا می خواهد
به تولای علی که غمِ او غربتِ توست
کربلا رفتم و دیدم بدنی بیکفن است
شاهِ لب تشنهی عریان که دور از وطن است!
شاعر:هستی محرابی
________________________________________________________________
متن شعر مرثیه امام علی (ع) و شب قدر
بیا سنگینیِ بارِ گناهم را نبین امشب
مقدّر کن برایم بهترینها را همین امشب
برای استجابت فرصتی بهتر نخواهم یافت
گره خوردهست احیا با امیرالمؤمنین امشب
تمام عمر با خود، گرمِ جنگی تن به تن بودم
به دیدارت میآیم از جدالی سهمگین امشب
پناهِ من همین سجاده و تسبیح و قرآن است
نگاهی کن به این درماندۀ گوشهنشین امشب
شب قدر است و جا خوش کرده بغضی در گلوی من
مقدّر میشود آیا برایم اربعین امشب؟
به فردایم امیدی نیست، اکنون دستگیری کن
همین حالا، همین حالا، همین امشب، همین امشب
شاعر:رضا ابوذری
________________________________________________________________
متن شعر مرثیه امام علی (ع) و شب قدر
“بر عفو بیحسابت این نکتهام گواه است
گفتی که یأس از من بالاترین گناه است
من غرق در گناهم مسکین و رو سیاهم
تنها تویی پناهم «لا تَقنَطُوا» گواه است
هرگز نمیپسندی در بر رویم ببندی
آخر کجا گریزد عبدی که بیپناه است
در دیده اشک سُرخم بر چهره رنگ زردم
مویم شده سفید و پروندهام سیاه است
بازآمدم به سویت برگشتهام به کویت
این بندۀ فراری محتاج یک نگاه است
من عهد خود شکستم من راه خویش بستم
ور نه به جانب تو هر سو هزار راه است
یک جمله با تو گفتن ذکر هزار سال است
یک لحظه بیتو بودن یکعمر اشتباه است
یک یا اِلهی اَلْعَفو جبرانِ جُرمِ یک عمر
یک شام قدر با تو بِهْ از هزار ماه است”
شاعر:استاد غلامرضا سازگار
________________________________________________________________
متن شعر مرثیه امام علی (ع) و شب قدر
“کو شب قدر که قرآن به سر از تنگدلی
هی بگویم بِعلیٍّ بِعلیٍّ بِعلی
مطلعُ الفجر شب قدر، سلام تو خوش است
اُدخلوها بسلامٍ ابدیٍ ازلی
اولین پرسش میثاق ازل را تو بپرس
تا الستانه و مستانه بگوییم بلی
همه قدقامتیان را به تماشا بنشان
تا مؤذن بدهد مژدۀ خیر العملی
ای خوشا امشب و بیداری و الغوث الغوث
خوشترش خواب تو را دیدن و بیدار دلی
ای دریغا که شب قدر، علی را کشتند
قدرنشناسترین امت لات و هبلی
کسی آن سوی حسینیّه نشستهست هنوز
همه رفتند، شب قدر تمام است؛ ولی،
باز قرآن به سرش دارد و هی میگوید
بحسین بن علیٍ بحسین بن علی”
شاعر:مهدی جهاندار
________________________________________________________________
متن شعر مرثیه امام علی (ع) و شب قدر
آسمان بود غرق دلشوره
چرخ از گردشش پشیمان بود
حس و حالی غریب حاکم بود
گیسوی نخل ها پریشان بود
شب نمی خواست تا سحر بشود
شب شبیه غروب دلخون بود
در و دیوار ناله می کردند
دم هوهوی باد محزون بود
مقتل کوچه ها قدم به قدم
روضه می خواند و نوحه سر میداد
هق هق چاه کوفه هم آن شب
داشت از غصه ای خبر میداد
بانگ “حی علی الصلاة” آمد
پا شد از جای خویش “خیر العمل”
رفت تا صبح را کند بیدار
آنکه خود بود نور صبح ازل
در خانه ز شرم، ساکت بود
در دل ذوالفقار غصه نشست
“ارجعی” خواند و از سر شوقش
گریه کرد و عمامه اش را بست
داخل کیسه را نگاهی کرد
چند خرما و چند تا نان بود
وقت رفتن رسیده بود و غمش
غربت سفره ی یتیمان بود
به کمر شال سبز خود را بست
بود مشغول ذکر، لب هایش
دخترش در نگاه آخر خود
رفت قربان قد و بالایش
در طوافش پرنده ها گریان
آسمان ضجه می زند: برگرد
به سفر میروی و این دنیا
بی تو دیگر صفا ندارد، مرد!
شال او را گرفت حلقه ی در
گویی از قصه ای پریشان بود
در خانه به التماس افتاد
در خانه به فکر جبران بود
فکر جبران زخم سی ساله
زخم آن در که در مدینه شکست
آن دری که نداشت تاب لگد
سوخت و استخوان سینه شکست
وسط خطبه خواندن مادر
آتش افتاد بر دل حیدر
ناله ی “فضة خذینی”، آه …
غنچه ای ناشکفته شد پرپر
مادری یک تنه به عشق علی
در مصاف چهل نفر کافر
لگد و تازیانه یک طرف و
یک طرف دست بسته ی حیدر
دست بسته، طناب، آتش و دود
روضه در بزم واژه ها برپا است
تازه این شد شروع غصه و غم
شیعه دلخون ز دست بستن هاست
آه از داغ عصر عاشورا
ترس و اندوه بی امان حرم
اضطراب امام سجاد و
داغ نامحرم و زنان حرم
بستنِ دستِ مرد می باشد
پیش همسر اگرچه سخت اما
باور من نمیشود دیگر
بستن دستهای زینب را
اهل بیت حسین را در راه
زیر باران سنگ آزردند
زینبی را که سایه اش را هم
کس ندیده، به شام می بردند
شاعر:سید امیرحسین فاضلی ، علی اکبر نازک کار
________________________________________________________________
متن شعر مرثیه امام علی (ع) و شب قدر
خدایا دامنی آلوده دارم
به درگاه تو باز افتاده کارم
شنیدم مونسی با دلشکسته
نظر کن از کرم بر حال زارم
کریما، منعما، پروردگارا
ببین خوبیتو بد کرده ما را
گنه کردیم اگر پرده دریدیم
تو اما پردهپوشی کن خطا را
خدایا من کیام عبدی که دانی
ز تو غافل، پی لذات آنی
نمیآید ز من غیر از خطا، لیک
نمیآید ز تو جز مهربانی
نسیم عفو تو امشب وزیده
دو قطره اشک از چشمم چکیده
ملک در نامهی اعمالم امشب
به جز لطفت ندیده که ندیده
الهی محضرت را دوست دارم
تضرع بر درت را دوست دارم
مقرم در بساطم جز گنه نیست
ولیکن حیدرت را دوست دارم
دو دست سائل و دامان حیدر
من و احسان بیپایان حیدر
الهی بعلی بعلی
ز من بگدر خدایا، جان حیدر
فقیرم، زیر دین العفو گفتم
به رب عالمین العفو گفتم
شب قرآنبهسر آمد، دوباره
الهی بالحسین العفو گفتم
امام مهربان العفو میگفت
لبتشنه چنان میگفت
به زیر دشنه آقا فکر ما بود
برای شیعیان العفو میگفت
شاعر:امیر عظیمی
________________________________________________________________
متن شعر مرثیه امام علی (ع) و شب قدر
کنار من، صدف دیده پر گهر نکنید
به پیش چشم یتیمان، پدرپدر نکنید
توان دیدن اشک یتیم درمن نیست
نثار خَرمن جان علی، شرر نکنید
اگرچه قاتل من کرده سخت بیمهری
به چشم خشم،به مهمان من نظر نکنید
اگرچه بال و پر کودکان کوفه شکست
شما چو مرغ، سر خود به زیر پر نکنید
ازآن خرابه که شبها گذرگه من بود
بدون سفرۀ خرما و نان گذر نکنید
به پیرمرد جذامی سلام من ببرید
ولی زمرگ من او را شما خبر نکنید
ز کوچه ای که گرفتند راه مادرتان
تمام عمر شما هم چو من گذر نکنید
شاعر:استاد علی انسانی
________________________________________________________________
متن شعر مرثیه امام علی (ع) و شب قدر
ای کوفه حالا میچشی طعم یتیمی را
از دست خواهیداد بابایی صمیمی را
از رحمت حق بعد از او بیبهره خواهیماند
حتی نمیبینی به خود دیگر نسیمی را
شمشیر زهرآلود جهل و کینه میکارد
بر روی دلها تا ابد داغ عظیمی را
یکعمر از دست شما خون جگر خوردهست
با این که بر دل داشته زخمی قدیمی را
حکم علی حکم خدا بود و نفهمیدید
محکوم کرده حکمتان حکم حکیمی را
این چشمهای خیره بر در تا سحر مانده
باید کجا پیدا کند مرد کریمی را؟
از دست و پا افتاده کوه صبر در محراب
تا حس کند دنیا کمی حال وخیمی را
غیر از غمی جانکاه و زجرآور چهخواهد داشت؟
آه! این جهان بعد از علی دیگر چهخواهد داشت؟
ارکان دین با رفتن این مرد ویران شد
محراب مسجد قتلگاه شاهمردان شد
دیگر صدا از چاه نخلستان نمیآید
ازبسکه شبهایش پر از آه یتیمان شد
حالا جهان بیعلی دنیای بیدینهاست
دست بشر کوتاه از دامان ایمان شد
دلهای ما با رفتن او چون کویری خشک
در آرزوی دیدن یکقطره باران شد
مولای مظلومان همین که بار رفتن بست
جولان ظالمها در این عالم فراوان شد
“فُزتُ وَرَبِّ الکَعبه” را وقتی که سر میداد
تا روز حشر از محضرش شرمنده انسان شد
خون دلی که از فراق فاطمه میخورد
امروز از زخم سرش لعل نمایان شد
لعنت به آن که با مرادش نامرادی کرد
لعنت به آن که تا تو را کشتند، شادی کرد!
دنیا پس از تو میشود آیینهی غمها
رنگ عدالت را نمیبینند آدمها
دیگر فقیران ماندهاند و خاطرات تو
هر نیمهشب دارند با یاد تو عالمها
کار خلافت میرسد در دست نااهلان
دار محبت میشود معراج میثمها
راه نجات این است که یار علی باشیم
وقتی که دنیا پر شود از ابنملجَمها
روزی که از نسل علی یک مرد میآید
بر زخمهای کهنه میبارند مرهمها
او عاقبت با ذوالفقار از راه میآید
تا سرنگون گردند در هر گوشه پرچمها
پر میشود از دوستان او بهشت، اما
پر میشود از دشمنان او جهنمها
ما چشممان کور است، بین ما ولی هستی
عین علی، عین علی، عین علی هستی
ای منتقم ما شوق دیدار تو را داریم
ما نیز مانند علی مشتاق دیداریم
تو در لباس و سیره مانند علی هستی
ما هم برایت قنبر و سلمان و تماریم
هر روز ما روز قیامت میشود بیتو
هرشب شب قدر است و با یاد تو بیداریم
در سینهی ما هیچترسی از شهادت نیست
تا در رکاب یک نفر از نسل کراریم
یا با تو باید بود یا با دشمنان تو
این حرف سنگین است و ما آن روز مختاریم
آنجا مشخص میشود هر دوست از دشمن
ما دوستان از دشمنانت سخت بیزاریم
حاشا که از این باور خود دست برداریم
ما از سقیفه داغ “مادرکُشتگی” داریم
وقتی بیایی مرهم این درد خواهی شد
راه تمیز مرد از نامرد خواهی شد.
شاعر:مجتبی خرسندی
________________________________________________________________
متن شعر مرثیه امام علی (ع) و شب قدر
مَردمِ كوچههای خوابآلود، چشم بیدار را نفهمیدند
مرد شبگریههای نخلستان، مرد پیكار را نفهمیدند
وصلههای لباس و پاپوشش، و یتیمان مست آغوشش
راز آن كیسههای بر دوشش، در شب تار را نفهمیدند
مردمِ دلبریده از بعثت كه فقط فكر آب و نان بودند
مثل اشراف عهد دقیانوس، قصهٔ غار را نفهمیدند
با تبر باغ را درو كردند، حالی از باغبان نپرسیدند
خم به ابرویشان نیاوردند، در و دیوار را نفهمیدند
نیمهشب بود و سایهها آرام، كوچه را خیس اشک میكردند
گفت مولا كه زود برگردیم، تا غم یار را نفهمیدند
لاتهایی كه عبدود بودند، ابتدا با هبل بلی گفتند
بعد از آن هم كه یاعلی گفتند، «أین عمّار» را نفهمیدند
آخر قصهاش بهاری بود، سورهٔ انفطار جاری بود
عالمان قرائت و تفسیر، شوق دیدار را نفهمیدند
كودكانی كه باخبر بودند، از همه روزهدارتر بودند
بس كه لبتشنه سحر بودند، وقت افطار را نفهمیدند
شاعر:احمد حسینپور علوی
________________________________________________________________
متن شعر مرثیه امام علی (ع) و شب قدر
بخوان که اشک بریزم کمی به حال خودم
دل شکستۀ من! ای شکسته بال خودم
بخوان به لهجۀ اشک و بخوان به لحن سکوت
چقدر خستهام از لحن قیل و قال خودم
اگر رسید صدایت به شور عشق بگو
مرا رها نکند لحظهای به حال خودم
شب معاشقه قرآن به سر بگیر و بخوان
که رزق گریه بگیرم برای سال خودم
قرار بود من و تو به آسمان برسیم
مرا ببخش که اینگونه خود وبال خودم
شبی به لطف علی میرسم به صحن نجف
تمام عمر، خوشم با همین خیال خودم
شاعر:محمد میرزایی بازرگانی
________________________________________________________________
متن شعر مرثیه امام علی (ع) و شب قدر
راه را کاش که اینبار تو پیدا نکنی
گره ای را که زده در به عبا وا نکنی
دست بر دامن تو زد درِ خانه، اما
میشود یاد زمین خوردن زهرا نکنی؟
تو طبیب همه ای…زخم سرت را هم پس
تو خودت خواستی انگار مداوا نکنی
روضه را بازتر از این نکن، اصلا آقا!
شال را میشود از دور سرت وا نکنی؟
کم بزن حرف سفر را و وصیت، بلکه
بیش از این خون به دل زینب کبری نکنی…
روی دامانِ که بگذارد از این غم سر را؟
کاش بودی که نبینند غم دیگر را
آه از خاطره ها…بعد تو هر شب باید
دست اندوه فقط وا بکند این در را
اینکه با تیزی اش افتاده ای از پا، قبلا
با غلافش زده بودند زمین مادر را
رفتنت داغ گرانی ست که زینب بسته ست
بعد تو اینهمه محکم گره معجر را
چاه بسیار تو کندی، همه ی درد اینجاست
قطره ای آب ندادند علی اصغر را
شاعر:مسعود یوسف پور
________________________________________________________________
متن شعر مرثیه امام علی (ع) و شب قدر
یارب گناهانم ز من ایمان گرفتند
ایمان من را راحت و آسان گرفتند
رودی که دریا را نبیند مرده رود است
شبهای قدر از من فقط باران گرفتند
در دیگران رکعت به رکعت روح امید
در من فقط دلواپسی ها جان گرفتند
شمشیر نه ، این سُبحه ها از من علی را
در سجده با سبحانَ یا سبحان گرفتند
قرآن به سر می گیرم و فرقی ندارم
با نیزه هایی که به سر قرآن گرفتند
از سر گذشته است آب و دیگر فرصتی نیست
سلول هایم بوی الرحمن گرفتند
شاعر:محسن ناصحی
________________________________________________________________
متن شعر مرثیه امام علی (ع) و شب قدر
دو لقمه اشک و نان و بغض، خورد از سهم افطارش
نمکدان ریخت بر زخم دلِ از زخم سرشارش
گلویش میزبان استخوان و خار در چشمش
لبش را میگَزید از دردهای «حیدر آزارش»
تبسمهای بغضآلود، از درد دلش میگفت
نگاهش روضه بود؛ اما لبش میکرد انکارش
دو چشمش ابر شد وقتی نگاهش را به بالا دوخت
تمام آسمان شد خیس، از آیات رگبارش
سکوتش را شکست «انا الیه الراجعون»هایش
نمیدانم چرا بوی سفر میداد اذکارش
قدومش خسته بود از ماندن و رویای رفتن داشت
همان مردی که در دل دردهای مردافکن داشت
پدر از کوچههای نوحهی «بابا بمان» میرفت
زمین همراهِ جانش آسمان تا آسمان میرفت
به زخم شانهاش فرمود: امشب استراحت کن
به وقت هر شبش؛ این بار بیانبان نان میرفت
کلون در دخیلش را گره میزد به دامانش
و بابا از میان روضهی در؛ روضهخوان میرفت
تمام شهر، خوش بودند در خوابِ زمستانی
امیرالمومنین از دستِ سرد کوفیان میرفت
شهادت داد بر مظلومیاش همراه گلدسته
مراد «اشهدُ انّ علی» سمت اذان میرفت
قدوم قبلهی سیار، مسجد را مزیّن کرد
چراغ روضهی خود را به دست خویش روشن کرد
به وقت سجده؛ مسجد اتفاقی را خبر میداد
سجود آخر مولا به ذکرش بال و پر میداد
به دستی مست، میرقصید تیغِ کهنهی کینه
چه شمشیری که زهرش بوی خونِ میخ در میداد
خدای روضه از آوار ارکانُالهدیٰ میگفت
نمازِ غرق خون «فزتُ و ربّ الکعبه» سر میداد
تَرک در تارک خورشیدِ نخلستانی کوفه
خبر از آیهی مکشوفهی «شقالقمر» میداد
شب قدری که قرآن جای قرآن؛ تیغ بر سر داشت
درخت آرزوی دیدن زهرا ثمر میداد
محاسن را خضاب و دست خود را شست از دنیا
به جای “یا علی” هنگام رفتن گفت “یا زهرا”
شاعر:رضا قاسمی
________________________________________________________________
متن شعر مرثیه امام علی (ع) و شب قدر
نه در آیینه ابیات می تابد ثنای تو
نه در این واژه های گنگ اوصاف رسای تو
کدامین بال خواهد برد ما را تا بلندایت
پری از نور میخواهد پریدن در هوای تو
پدرها پاک دل بودند و مادرها از آن بهتر
که اکنون پر شده جان و دل ما از ولای تو
چنان صحن و سرای توست قلب عاشقان اما
پر است از عاشقان اینک دل صحن و سرای تو
چه دستانی گره خورده به دامان ضریح آقا
چه دلهایی که جا مانده در ایوان طلای تو
یتیمان میشناسندت تمام درد مندان هم
نگاهی نیز بر ما کن که جان ما فدای تو
گره ها باز خواهد شد به وقت یاعلی گفتن
چه حاجت ها روا کرده ید مشکل گشای تو
عجب زیباست بعد از مرگ بیداری به شرطی که
به پا خیزیم مولا جان به لحن آشنای تو
به پیش هیچ کس دست گدایی بر نخواهم داشت
سرم بالاست وقتی میگذارم سر به پای تو
شاعر:حسن شیرزاد
________________________________________________________________
متن شعر مرثیه امام علی (ع) و شب قدر
همین که تیغ بَر سر بر جبین خورد
میانِ خانهاش زینب زمین خورد
نه تیغ اینقدرها زوری ندارد
غلط گفتم که میخی آتشین خورد
علی را عاقبت از پا درآورد
که با خود تیغ یادِ مادر آورد
چنان زد تیغ هم نالید از درد
چنان زد دادِ زهرا را درآورد
سرِسفره دلِ دختر تَرَک خورد
فقط سه لقمه امشب با نمک خورد
علی امشب هوایِ روضهها داشت
فقط میگفت بودم او کتک خورد
همانهایی که بانو را شکستند
خدایا بِینِ اَبرو را شکستند
چنان زد فاطمه اُفتاد از پا
گمانم باز پهلو را شکستند
چه با این مَرد این شمشیر کرده
چه با این فرق این تقدیر کرده
چنان بد زد نشد بیرون کشانَد
گمانم تیغ در سر گیر کرده
حسن با داغِ خود درگیرتر شد
تمامِ مسجد از شمشیر تر شد
علی اُفتاد رویِ دامنِ او
حسن پیر است حالا پیرتر شد
نه مرحم نه دوا آورده بودند
فقط آه و نوا آورده بودند
فقط یک ضربه خورده بود اما
برای او عبا آورده بودند
زمین اُفتاد و مینالید بابا
که هر گوشه علی میدید بابا
عبا آورده بودند و کمش بود
علی را روی هم میچید بابا
علی جانش علی جانش زمین ریخت
که حتی آه مژگانش زمین ریخت
کشیدش در بغل این بارِ آخر
ولی از بین دستانش زمین ریخت
صدا زد آتشِ دل را نشانید
مرا بر شانههای خود کشانید
جوانان بنی هاشم بیایید
علی را بر درِ خیمه رسانید
شاعر:حسن لطفی
________________________________________________________________
متن شعر مرثیه امام علی (ع) و شب قدر
من و دست دعا و روضه ی پر اشک و آه امشب
به درگاه شما آورده ام رویی سیاه امشب
قنوت من پر است از یارب و یا نور و یا قدّوس
کدامین عشق را من آورم نزدت گواه امشب
دلی دارم گناه آلوده و حسرت نصیب اینجا
کدامین دست می گیرد دلم را در پناه امشب
تو ستّارالعیوب ستی و من عبد گنه کارم
به دیدار شما من هستم و کوه گناه امشب
خجالت می کشم چون پرده برداری ز اعمالم
بگو بیرون نیاید لحظه ی دیدار ، ماه امشب
به دیدار شما آورده ام حال خرابی را
مدارایی نما با بنده ات ، آه ای اله امشب
چه کم می گردد از دریای لطفت این که بخشایی
حساب جرم و عصیان مرا کوهی به کاه امشب
خداوندا ، مرا سیراب کن از جان شیرینت
نصیب من شود از سوی مولا یک نگاه امشب
شاعر:علی کفشگر
________________________________________________________________
متن شعر مرثیه امام علی (ع) و شب قدر
چه دشمنی است که با ذوالفقار هم بوده
برای یاری دین جان نثار هم بوده
کنار ذکر و مناجات و خواندن قرآن
برای گریه شدن بی قرار هم بوده
مگر غریب تر از این ؟! که دشمن حیدر
کنار او وسط کارزار هم بوده
کدام درد ، از این بیشتر که قاتل او
به وقت ضربه زدن روزه دار هم بوده
همیشه شیعه ی حیدر میان معرکه است
به نخل بسته شده سر به دار هم بوده
خدا کند که بگویند بعد رفتنمان
شهید ، شیعه ی چشم انتظار هم بوده
شاعر:محسن ناصحی
________________________________________________________________
متن شعر مرثیه امام علی (ع) و شب قدر
امشب افتاد شکاف و خللی در محراب
رفت از حال، امام ِ ازلی در محراب
نائبِ ناخلفِ آن خُلفای باطل-
-إبن ملجم(لع) شد و آمد أجلی در محراب
مُهر و پیشانی را تیغ ستم دوخت به هم
وای! رخ داد چه شرّالعملی در محراب
غرق در سجده و با فرقِ به خون آغشته
با خدا داشت ملاقات علی(ع) در محراب
عاقبت جاری شد پاسخ ایام ِ «ألَست»
عاقبت با سرِ خود گفت: «بلی» در محراب
قلبش آرام شد و «فزتُ و رب» را میخواند
مرد و مردانه و با صوت جلی در محراب
از غمش ضجه زنان قلعهٔ خیبر میگفت
خورده بد ضربهٔ شمشیر؛ یلی در محراب
در خم کوچه علی(ع) ضربتِ اصلی را خورد
ثبت شد در دل تاریخ ولی در محراب!
شاعر:مرضیه عاطفی
________________________________________________________________
متن شعر مرثیه امام علی (ع) و شب قدر
رازقِ من..بعدِ اللهِ تعالے حیدر است
بهترین خلقِ خدا قطعا که مولا حیدر است
کیست جز مولاے ما عابدترین زاهدترین؟
الگوی صدهاهزاران مثلِ عیسا حیدر است
از مقاماتش چه مے دانیم الحق جاهلیم..
فوقِ. ادراڪِ خلایق اصل معنا حیدر است
در شبِ معراج پیغمبر نظاره کرد و دید..
هرطرف تصویرےاز عالیِ اعلا حیدر است
مات و مبهوتم دراین عرصه..خداامدادکن
باعثِ حیرانے ام تنها و تنها حیدر است
نه فلڪ مانندِ یڪ قطره ست در پیشِ علی
مطمئن باشید واسعِ تر ز دریا حیدر است
بعدِ ختم المرسلین..دل رانده. بردیگران
چونڪه تنها جانشینِ شخصِ طاها حیدر است
افتخاراتِ عجیبے داده شد بر مرتضا..
همسرِبانوےما، هم شانِ زهرا حیدر است
فاش مے گویم امینُ اللهِ في ارضه..علیست
حضرت عالیجنابِ ارضِ دلها حیدر است
بے امیرالمؤمنین اصلا ندارم رنگ و بو..
رنگ وبوے شیعیان با نغمه ے یا حیدر است
شاعر:محسن راحت حق
________________________________________________________________
متن شعر مرثیه امام علی (ع) و شب قدر
شبِ قدر است و دلم کرببلا می خواهد
کربلا هم که دلِ غرقِ صفا می خواهد
یا حسین اِبنِ علی(ع) نوکرِ خود را دریاب
دلِ آلوده ی من از تو جلا می خواهد
روضه ی آب و عطش گر چه ملول است ولی
دلِ بشکسته ی پُر شور و نوا می خواهد
شبِ قدر و به سرم شورِ حرم افتاده است
وا که این صحنه عجب حال و هوا می خواهد
آخر این غرقِ گنه را چه به این حال و هوا
جانِ من جرعه ای از آبِ شفا می خواهد
عاشقم در سرِ خود شوقِ زیارت دارم
زیرِ پرونده ام امضای شما می خواهد
باز پروانه ی دل طالبِ شمعِ رُخ توست
این تبِ عشق مگر چون و چرا می خواهد
کی شود قسمتِ من هم بشود کرببلا
دلم عطرِ حرمِ شاهِ ولا می خواهد!
شاعر:هستی محرابی
________________________________________________________________
متن شعر مرثیه امام علی (ع) و شب قدر
گریه کن لؤلؤ و مرجان، که هوا دم کرده
چاهِ کوفه عطشِ چشمۀ زمزم کرده
ذوالفقاریست که سر خم نکند پیشِ کسی
پشتِ ابروی تو را خونِ جگر خم کرده
شانهای محرمِ غم نیست که این ابرِ حزین
رو به چاه آورده، پشت به عالم کرده:
«آه! ای چاه، به این قومِ وفادار بگو
که علی خوبی در حقّ شما کم کرده؟»
صبر کن صبر، علی! کربوبلا نزدیک است
مزدِ احسانِ تو را کوفه فراهم کرده
مصحف اینبار به شمشیر ورق خورد و علی
ختمِ قرآنش را نذرِ محرّم کرده
شاعر:مبین اردستانی
________________________________________________________________
متن شعر مرثیه امام علی (ع) و شب قدر
امام رو به رهایی عمامه روی زمین
قیامتی شد ـ بعد از اقامه ـ روی زمین
خطوط آخر نهج البلاغه ریخت به خاک
چکید خون خدا در ادامه روی زمین
خودت بگو به که دل خوش کنند بعد از تو
گرسنگان «حجاز» و «یمامه» روی زمین
زمان به خواب ببیند که باز امیرانی
رقم زنند به رسم تو نامه روی زمین:
«مرا بس است همین یک دو قرص نان ز جهان
مرا بس است همین یک دو جامه روی زمین»..
شاعر:محمد مهدی سیار
________________________________________________________________
متن شعر مرثیه امام علی (ع) و شب قدر
تو پادشاهی و من مستمند دربارم
مگر تو رحم کنی بر دو چشم خونبارم
مرا اگر به جهنم بیفکنی ای دوست
هنوز نعره برآرم که دوستت دارم…
ردای عفو، برازندۀ بزرگی توست
وگرنه من به عذاب تو هم سزاوارم
امید من به خطاپوشی تو آنقدر است
که در شمار نیاید گناه بسیارم
تو را به فضل تو میخوانم و امیدم هست
اگر به قدر تمام جهان خطاکارم …
شاعر:سجاد سامانی
________________________________________________________________
متن شعر مرثیه امام علی (ع) و شب قدر
شنیدم آفتابی گریه می کرده است در چاهی
عجب افسوس جانسوزی، عجب اندوه جانکاهی
سکوتِ اهل غم را ترجمانی نیست غیر از اشک
معانی هم نمی گنجند در ظرف بیان گاهی
خدا می خواست خود را بنگرد در چشم او انگار
که خورشیدی تجلی کرد در آیینهی ماهی
عبادت نیست شرک آلود سر بر خاک ساییدن
ندارد مقصد توحید جز حب علی راهی
کریمان آنچه را خود نیز می خواهند می بخشند
ز مسکین چشم پوشیدن محال است از چنین شاهی
ز درگاهش کسی با دست خالی بر نمی گردد
از این دریای بخشایش طلب کن هرچه میخواهی
شاعر:علی مقیمی
________________________________________________________________
متن شعر مرثیه امام علی (ع) و شب قدر
چندیست تا با چاه خلوت میکند مولا
از دردهای خویش صحبت میکند مولا
چندیست مولا مانده است و کوه غمهایش
شبهای نخلستان و آهنگ قدمهایش
چندیست مولا همزبانی را نمییابد
او شانههای مهربانی را نمییابد
دیگر چرا بانگ سلام از در نمیآید
دیگر به یاری «مالک اشتر» نمیآید…
پیمانشکنها فاتحان روز میداناند
آوردگاه است و فقط منزلنشیناناند
جایی که ایمان در صف اَلحُکمُللهیست
نقل حدیث بیشتر معیار آگاهیست…
هر صبح در چشمانشان رنگ دغل دارند
هر شام یکبار دگر عزم جمل دارند
یک روز روی نیزهها قرآن میآویزند
یک روز بر پیراهن عثمان میآویزند
هربار با یک شیوه او را خون به دل کردند
آبی که آمد از حرا در کوفه گل کردند
در کوفه چیزی از غدیر خم نمیدانند
در کوفه تنها مرهم مولا یتیمانند
مولا شب آخر به پا میخیزد از بستر
داد از شب آخر، شب آخر، شب آخر
مولا به راه افتاده، نان آورده، برخیزید
قصد وداع با یتیمان کرده، برخیزید
این آخرین شبگرد بیدار است میآید
نانآور امشب آخرین بار است میآید…
این کوچهها مهتابباراناند با مولا
آرامش ماقبل توفاناند با مولا
از حمد تا والنّاس را مرغان شبخوان هم
در چارده تحریر میخوانند با مولا
انا الیه راجعون میجوشد از هر سو
آیات رحمت رو به پایاناند با مولا
این قوم خوابآلوده غیر از نارفیقیها
رفتار و کرداری نمیدانند با مولا…
حالا که دارد میرود مسجد، ملائک هم
«فزت و رب الکعبه» میخوانند با مولا
مولا شب آخر به پا میخیزد از بستر
داد از شب آخر، شب آخر، شب آخر
فرمود تا بر سفره ظرف شیر نگذارند
مولا سحر مهمانی رنگینتری دارند…
از او در و دیوار خواهش کرد، اما رفت
در جامهاش «در» چنگ زد برگرد، اما رفت
تو میروی و برنمیگردی خدا یارت!
اشک ملائک را درآوردی خدا یارت
از روزهای عید زیباتر سراپایش
از لحظههای جنگ محکمتر قدمهایش
دارد در و دیوار میگرید برای او
در صحن مسجد بانگ میگیرد صدای او
برخیز اعرابی نمکگیر توام امروز
بیدار شو مشتاق شمشیر توام امروز
لرزید ارکان زمین تکبیرة الاحرام
اللهاکبر، آخرین تکبیرة الاحرام…
شاعر:مهدی فرجی
________________________________________________________________
متن شعر مرثیه امام علی (ع) و شب قدر
در همان عصری که فرمان برد خورشید از علی
چشمه چشمه، اشک غربت خیز جوشید از علی
خطبه ی بی نقطه را کوفه شنید اما دریغ
خطبه ی با آه را جز چاه، نشنید از علی
مو به مو آگاه بود از سرّ عالم، حیف حیف…
دشمن از تعداد موی ریش پرسید از علی!!
شان او را روزگار آورد پایین…روزگار
آنچه که باید بفهمد را نفهمید از علی
عدل بود و داد، داد از قوم اشباه الرجال
عدل را این طایفه کِی میپسندید از علی
تا قیامت هم عقیل اصرار اگر میکرد…باز
غیر از این برخورد، برخوردی نمیدید از علی
آی حاجی های بیعت کرده! از سمت غدیر
خانه برگردید…اما برنگردید از علی
دوخت چندین وصله ی نو بر عبای غربتش
بد به دنیایی که آخر چشم پوشید از علی
شاعر:مسعود یوسف پور
________________________________________________________________
متن شعر مرثیه امام علی (ع) و شب قدر
دیگر رسید لحظه ی فردای بی علی
پوچیم و هیچ ما پس از این ، (ما)ی بی علی
ای کاسه های شیرِ به صف ننگ بر شما
گَر از علی کنید تمنای بی علی
مُرغ از قفس پرید ندا داد جبرئیل
اینک شما و وحشتِ دنیای بی علی
قرآنِ بی علی ثمرَش ابنِ ملجم است
دارد خطر تلاوتِ هر آیه بی علی
بوی شکافِ کعبه گرفته طوافِ ما
باید گریخت وَرنَه ز هَر جای بی علی
جز یاعلی مگو و مَدد از جهان مجو
شیطان نشسته در پَسِ هر (یا) ی بی علی
با یاعلیست گَر دَمِ او زنده می کُند
بی معجزه ست هر دمِ عیسای بی علی
رَمزِ شکافِ کعبه و دریا علیست ، پس
غرق است بینِ حادثه موسای بی علی
در (عین) و (لام) و (یا) همه ی درس ها گُمند
بیهودگیست مَشقِ الفبای بی علی
یک عده پای غیرِ علی پا گرفته اند
اسلامشان شده ست چه بی پایه بی علی
شیری که خورده اند از آن رو که نیست پاک
ازآنشان شده ست اذان های بی علی
((ما را خدا ز زُهدِ ریا بی نیاز کرد))*
دلخوش بمان تو شیخْ به تقوای بی علی…
شاعر:محسن کاویانی
________________________________________________________________
متن شعر مرثیه امام علی (ع) و شب قدر
مگر مولا بپرسد از کرم حال موالی را
که غیر از او نمی گیرد کسی دستان خالی را
کسی جز او نمی گیرد سراغ دردمندان را
کسی جز او نمی فهمد چنین افسرده حالی را
اگر دست کرم را وا کند انگشتر لطفش
گشاید برخلایق باب فضل لا یزالی را
نگاه مهر او بارانی از جود و کرم دارد
ببارد گر به ما پایان دهد این خشکسالی را
نمی گنجد مضامینش به شعر شاعران آری
صفاتش برده بیرون از تصورها تعالی را
علی علم است یا حلم است یا فضل است یا عدل است
چه تمثیلی سزاوار آید این حد بی مثالی را
ولی و والی و والا ،علی و عالی واعلا
که دارد غیر مولا اینچنین اوصاف عالی را
شراب نام او بخشیده ارزش جان عاشق را
وگرنه بر نمی دارد کسی جام سفالی را
علی حق است حقی آنچنان واضح که خورشیدش
فروزان کرده مثل روز روشن این حوالی را
میان صحن رو در روی ایوان از علی گفتن
خدا از ما نگیرد لطف این نازک خیالی را
به وقت مرگ چون می آید او خوش باد جان دادن
بیا ای مرگ و از ما بر نگیر این نیک فالی را
شاعر:حسن شیرزاد
________________________________________________________________
متن شعر مرثیه امام علی (ع) و شب قدر
تمام دلخوشی زندگی من این است
که وقت مرگ می آئی و مرگ شیرین است
مگر نگفتی علی جان؛ فَمَن یَمُت یَرَنی
بیا که وقت وفایت به عهد دیرین است
به رغم کوه گناهی که می کِشم بر دوش
سبک شدم چو پَر کاه و سینه سنگین است
شهادتین مرا فاطمه تقبُّل کرد
بیا همه کس و کارم! زمان تلقین است
سلام وادی من؛ وادی السلام علی!
کجاست مسکن امنِ کسی که مسکین است
رسیده جان به لبم یا لبم رسیده به جان
مرا دو بوسه به روی ضریح، تسکین است
کفن کنید مرا رو به قبله ی حرمش
نجف چه جای قشنگی برای تدفین است
فراق و وصل مرا می کُشند یک میزان
سرم به دامن حیدر، به روی بالین است
سرم مقابل ایوان طلای شاه نجف…
سرم مقابل زهرا همیشه پائین است
علی که ابروی او قابِ قوس اَو اَدناست
اگر مرا نرساند به عرش، غمگین است
بخواه روزی از این پادشاه، بنده خدا!
گدای خانه او هر که هست تضمین است
ممات، عین حیات است و نار، عین بهشت
کسی که دل به علی بسته است خوش بین است
شاعر:رضا دین پرور
________________________________________________________________
متن شعر مرثیه امام علی (ع) و شب قدر
مرهم نزن دوباره، خون روی سرم را
زینب بیا و بردار، با گریه بسترم را
گیرم طبیب امشب زخم مرا دوا کرد
پیش تو می شکافم صد زخم دیگرم را
حال بد یتیمان حال مرا عوض کرد
نگذاشتم ببینند این دیدهء ترم را
گوشم پُر از صدای دشنام پیرزن بود
خانه به خانه بردم، این بار محترم را
یک عمر چاه کوفه، هم نالهء علی بود
با فاطمه گرفتم، احیای آخرم را
سی سال پهلوی من حرمت فقط شکستند
آنها که بد شکستند، پهلوی همسرم را
زهرا میان بستر، رویش کبود بوده
بگذار پای آن غم، زردی پیکرم را
او را که غسل دادم، سر را زدم به دیوار
چه خوب شد ندیدی بازوی پر ورم را
زهرا غم حسن را، در کوچه دید و جان داد
رویش نشد بگوید بردار زیورم را
طبق روال مادر، روضه فقط حسین است
رفتم به کربلایت، پایان منبرم را
از صبح تا غروبی صدبار گریه کردم
گودال را بگویم یا غارت حرم را
اصلا ً بیا ابالفضل؛ جان تو، جان زینب
در بین کوفه تنها نگذار دخترم را
حق می دهم اگر که از نی سرت بیفتد
زینب اگر بگوید، بردند معجرم را
شاعر:رضا دین پرور
________________________________________________________________
متن شعر مرثیه امام علی (ع) و شب قدر
نگاه مهربان شاه چرخید و به سائل خورد
همین که روی دیوار اتاق من شمایل خورد
نباید غافل از ذکر علی مولا مدد باشیم
که آدم سیب را وقتی شد از این ذکر غافل خورد
علی بی دغدغه از مرز های عرش رد می شد !!!
همان مرزی که جبرائیل هم حتی به مشکل خورد
به شأن خطبه ی بی نقطه اش قرآن ثنا گو بود
که اطراف ضریحش آیه ی پنج مُزَمِل خورد
برای عُروه و کافی دو جامی الغدیرش ریخت
و جامی هم ز مدح مرتضی شرح «وَسائل» خورد
برای ما که مخموریم سلمان جرعه ای آورد
خوشامستی که درپای ضریحش جام کامل خورد
علی عادل ترین مولا ی عالم بود و آخر هم
به اویک ضربه قاتل زد،از اویک ضربه قاتل خورد
غریبی ارث اولاد علی بود و یقین دارم
حسن در فکر مادر بود وقتی که هلاهل خورد…
شاعر:علی اصغر یزدی
________________________________________________________________
متن شعر مرثیه امام علی (ع) و شب قدر
هر چه گشتم در جهان مانند تو پیدا نشد
حضرت کهف الامان مانند تو پیدا نشد
یا ابوالایتام….. مانند یتیمان آمدیم…
تکیه گاهی مهربان مانند تو پیدا نشد
نام زیبایت شده شهد عسل در کام من
با حلاوت بر زبان مانند تو پیدا نشد
تا که با نهج البلاغه انس و الفت یافتم
در دلم.. شیرین بیان مانند تو پیدا نشد
باز هم فرمانروایی می کنی در سینه ها
پادشاه انس و جان مانند تو پیدا نشد
بعد ختم الانبیا گشتم به دنبال وصی..
یا امیر مؤمنان.. مانند تو پیدا نشد..
هرچه گشتم تا شبیهی را بیایم یا علی
در زمین و آسمان مانند تو پیدا نشد
شاعر:محسن راحت حق
________________________________________________________________
متن شعر مرثیه امام علی (ع) و شب قدر
«نگویی هر ستمگر یاعلی گفت!!»
چوشیرم داد مادر یا علی گفت
زبان و دل مکرر ياعلي گفت
سفر با نام او پرواز عشق است
به معراجش پیمبر یا علی گفت
به ایران انقلابی رخ نمی داد
اگر رخ داد رهبر یا علی گفت
بسیجی دردفاع هشت ساله
گذشت از جان به سنگر یا علی گفت
شب حمله به قلب جبهه دیدم
برادر با برادر یا علی گفت
نوشتند ابن ملجم نیز چون زد
علی را ضربه بر سر ياعلي گفت!
غلّو است این عبارت، کی توان گفت
علی را کشت وکافر یا علی گفت؟
اگر او ياعلي گفت ای مسلمان
برای نفیِ حیدر ياعلي گفت
شعار قهرمانان است این ذکر
به میدان مالک اشتر ياعلي گفت
علم چون زد کنار نهر علقم
ابوالفضل دلاور ياعلي گفت
ملاحت دارد اشعار (کلامی)
چو در آغاز دفتر یا علی گفت
شاعر:استاد کلامی زنجانی
________________________________________________________________
متن شعر مرثیه امام علی (ع) و شب قدر
از دستهای بیرمقم دست برندار
ای عشق،ای عزیزترین خلقِ روزگار
از من بگیر این دلِ بی اعتبار را
دلدار جان! دلی که به کار آیدم بیار
در اوجِ درد و دلهره آرامِ جان شدی
ای قلبهای خسته و آشفته را قرار
ای آسمان به حال بیابان ترحّمی!
بارانِ من بیا و بر این سرزمین ببار
با اینکه شرمسارِ توام دوست دارمت
از بندِ عشقِ نابِ تو لا یُمکن الفِرار
یٰا سَیّدی أغِثْ و تَصَدَّقْ عَلَی الفَقیر
یٰا أیّها ألّذی بیَدِهْ سَیفُ ذوالفَقار
شاعر:نوید نیری
________________________________________________________________
متن شعر مرثیه امام علی (ع) و شب قدر
باز هم خانه و یک بستر خون آلوده
زنده شد خاطره ی مادر خون آلوده
شیرمرد اُحُد افتاده کجایی زهرا
تا ببندی سر این حیدر خون آلوده
این سر و صورت خونین شده هم ارثی شد
بعد از آن کوچه و نیلوفر خون آلوده
ریشه ی هرچه بلا آن در و دیوار شده
سینه ی مادر و میخ درِ خون آلوده
مثل پهلو سرِ پاشیده زِ هم خوب نشد
چه کند زینب و این پیکر خون آلوده
دور زینب همه هستند همه مَحرم ها
وای از کرببلا و پَرِ خون آلوده
با لبانی که ترک خورده به گودال آمد
بوسه زد با قد خم حنجر خون آلوده
درسرازیریِ تل رو به روی شمر رسید
چشمش افتاد به موی سرخون آلوده
خوب شد خورد به تاریکی شب غارت ها
جمع شد قافله ای دختر خون آلوده
می فروشند در این کوفه، سرِ بازارش
گوشوار و سپر و معجر خون آلوده
شاعر:قاسم نعمتی
________________________________________________________________
متن شعر مرثیه امام علی (ع) و شب قدر
من یا علی چو ذره به مهر تو زیستم
جز در هوای ماه لقای تو نیستم
فردا ز چشم خویش میفکن مرا که من
تا چَشم داشتم به حسینت گریستم
شاعر :استاد علی انسانی
________________________________________________________________
متن شعر مرثیه امام علی (ع) و شب قدر
ای شیرِ بدر و خیبر رفتی خدا نگهدار
مظلومِ عالم حیدر رفتی خدا نگهدار
ای هم نشینِ غمها دیدی که بیقرارت_
شد دخترِ پیمبر رفتی خدا نگهدار
ای شمعِ جانم امشب از چه تو بیصدایی
چشمانِ کوچه در رَه مانده که تو بیایی
شد پرسشِ یتیمان بابا چرا نیامد؟
اشک از دو دیده جاری آه از غمِ جدایی
قلبِ مرا شکسته فرقِ شکسته ی تو
بازوی ناتوان و از هم گسسته ی تو
ای بیقرارِ ایتام ماندی به بسترو حیف!
دیگر رَمق ندارد پاهای خسته ی تو
وای از غمِ فراقت، اشکِ سحر در آمد
داغی دِگر به قلبِ محراب و منبر آمد
ای ماهِ کعبه پا شو سجاده بی قرار و_
از ماذنه صدای الله و اکبر آمد
عالم سراسر امشب از غم شده سیه پوش
خورشیدِ دین و عترت یکباره گشته خاموش
زینب کنارِ بستر شد روضه خوانِ بابا
جسمِ غریبِ او را هر دم کشد در آغوش!
شاعر:هستی محرابی
________________________________________________________________
متن شعر مرثیه امام علی (ع) و شب قدر
کتاب ما علی و کیمیای ما علی است
حرای ما نجف است هوای ما علی است
“حرام زاده رهش از حلال زاده جداست”
که انتهای نسب نامههای ما علی است
برای قرب خدا تا ابد علی کافی است
که راه ما علی و رهنمای ما علی است
به کمتر از علی و آل او دلت مفروش
قسم به فاطمهاش که بهای ما علی است
تمام حیثیتِ شیعه از علی باشد
حسینِ ما علی است و رضایِ ما علی است
به حکم محکم لایمکن الفراراز عشق
که آنچه عشق نوشته به پای ما علی است
مرا زمانهی مرگم فقط نجف ببرید
که ابتدا علی و انتهای ما علی است
خوشا به زمزمهی وادیالاسلام نجف
که نُقل مجلس شبهای ما علی است
بگو بیاورد آنکه بجز علی دارد
بزن به سینه بگو ادعای ما علی است
بگو چه میکند آنکه علی ندارد او
برای او است جهیم و برای ما علی است
چه خاک بر سر خود میکند اگر بیند
به حشر کعبهی مشگل گشای ما علی است
شنیدهایم صدای درِ بهشت علی است
از آن به بعد سلام و صلای ما علی است
اگرچه درک علی از محالها باشد
به قدر ظرفیت اَدراکَمای ما علی است
من از رسول خدا نقل میکنم ، فرمود:
که استجابت هر ربنای ما علی است
بجز خدا و پیمبر کسی علی نشناخت
حدیث هرشب او باخدای ما علی است
علی مع الحق و حق باعلی است یعنی که
خدای ما نه ولی ناخدای ما علی است
فقط رسیدهایم اینجا که با علی باشیم
هزار شکر فقط ماجرای ما علی است
علی است کارگریِ پدر به خاطر ما
همیشه نان حلال سرای ما علی است
فرشته های خدا شب به شب فقط دیدند
به دست مادرمان لای لای ما علی است
کسی که عشق علی را ندارد او به جهنم
که فکر و ذکر و دل و دلربای ما علی است
“حدیث هول قیامت که گفت واعظ شهر ”
برای ما که نگفتند آشنای ما علی است
چه کارمان به سوالات منکر است و نکیر
بجای ماست رضا و بجای ما علی است
قسم به وعده شیرین من یمت یرنی
بهشت عدن خدا نه ، جزای ما علی است
به حلقههای ضریحش دخیلها بستند
گره گشای دل انبیای ما علی است
فقط فقط و فقط فاطمه از او میگفت
شفاست فاطمه دارالشفای ما علی است
من از حسین بگویم حسین فرموده
که نام جمله پسرهای ما علی است
قسم به پنجهی گوهر تراش های بهشت
همیشه قبلهی ایوان طلای ما علی است
علیست شاخص حق و علیست معنی خیر
نگاه کن به خود و گو کجای ما علی است
قسم به عین و به لام و به یای نام علی
که درد ما علی است و دوای ما علی است
کنار خانهی مولا یتیمها جمعند
عزایشان علی است و عزای ما علی است
چقدر کاسهی شیر آمده … چه میگویند:
دعای ما علی و هایهایِ ما علی است
و سهم شیر خودش را به قاتلش بخشید
کریمِ زخمیِ صاحب عطای ما علی است
به یاد مادرش اُفتاده پیش بابایش
که پارهی جگر مجتبای ما علی است
به حال زینب خود رحم کن نمیبینی
پس از تو روضهی کرببلای ما علی است
میان کرببلا تا علی به میدان رفت
صدا زدند فقط کینههای ما علی است
به زورِ نیزه علی را زِ اسب هُل داند
صدا زدند ببین ردِ پای ما علی است
حسین سمت جوانش رسید اما دیر
به ناله گفت چرا جای جای ما علی است
صدای عمهی سادات بود و بُهتِ حسین
چقدر پیشِ تو روی عبای ما علی است
شاعر:حسن لطفی
________________________________________________________________
متن شعر مرثیه امام علی (ع) و شب قدر
تو را میشوید امشب دستِ دریا
تو را با اشکِ ما با اشکِ زهرا
نمیدانم چرا میگویم امشب
بریز آبِ روان آهسته اَسمان
حسن زخمِ سرت را بست اُفتاد
لباسِ آخرت را بست اُفتاد
حسن حالِ مرا میدید پیشَت
دو چشمِ دخترت را بست اُفتاد
چگونه سَر کنم شب را عزیزم
چه سازم جانِ بر لب را عزیزم
بجای تو حسن ای کاش امشب
کفن میکرد زینب را عزیزم
به مادر گفتم ای جان رو مپوشان
شبیه فصلِ هجران رو مپوشان
خجالت میکشد بابا کنارت
تو پهلو را بپوشان رو مپوشان
حسن بگذار رویش را ببوسم
پریشانم که مویش را ببوسم
سفارش کرده بابا جایِ او هم
حسینش را گلویش را ببوسم
دعایی کُن که بی بازو نگردد
لبِ گودال از پهلو نگردد
زدم بوسه بر این حنجر ولی تو
دعایی کن که پشت و رو نگردد
شاعر:حسن لطفی
________________________________________________________________
متن شعر مرثیه امام علی (ع) و شب قدر
امشب زمین وآسمان را غم گرفته
با نالة محزون زینب دم گرفته
بابای ِ ما حاجت روا می گردی امشب
از داغِ سی ساله رها می گردی امشب
از خونِ سر بر رخ حنا می بندی امشب
چشمانِ خود بستی ولی می خندی امشب
امشب دگر وا می شود دستانِ بسته
چشمِ انتظارت مادرم پهلوشکسته
باید که امشب زخم، چون مادر بِبَندم
باچادرِ زهرا سرِ حیدر بِبَندم
باآهِ خود آتش کشیدی آسمان را
دورِ دهانِ خود بچرخانی زبان را
اِذنم دهی بایاد کوچه ای عزیزم
خاکِ تمام ِ کوفه را بر سر بریم
من خاطراتی تلخ از بیمار دارم
لبهایِ خود را رویِ زخمت می گذارم
با پاکشیدن بر زمین ،تو در بَرِ خود
بازی نکن با گیسوانِ دخترِ خود
بارِ دگر بر زخمِ ما مَرهَم نیامد
چون پهلویِ مادر سرِ تو هم نیامد
من نذر کردم مثلِ پیشانیت بابا
درشهرِ کوفه بشکند دشمن سرم را
با بودنِ تو حرمت من حفظ گردد
ای کاش دیگر زینب اینجا برنگردد
اصلا بَدَم می آید از این شهرِ ویران
ای کاش بعد از تو بمیرم من پدرجان
در نیزه سازی جمله قهّارند اینان
وقتِ غنیمت گُرگِ بازارند اینان
پرتابِ سنگِ کوفه مشهور است بابا
حتی هدف بر نیزه ای دور است بابا
ترسم غرورِ دخترِ تو لطمه بیند
راسُ حسینم روی خاکستر نشیند
چشمِ حرامی ها ببندد دست و پایم
بوسیدنِ او دردِ سر گردد برایم
می دانم آخر قبلة سیار گردم
آواره بین کوچه و بازار گردم
جز سفره تو دست بر نانی نبُردم
یک تکه حتی نانِ خیراتی نخوردم
می ترسم اینجا کوفیان فکر چه چیزند
درپیش پایم نان و خرمایی بریزند
شاعر:قاسم نعمتی
________________________________________________________________
متن شعر مرثیه امام علی (ع) و شب قدر
چشم، هر لحظه ای به هم زده است
شب معراج را رقم زده است
هر طرف رفت، دید پیغمبر
قبل او مرتضی قدم زده است
بی علی لحظه ای نبوده و نیست
پس نبی در نجف حرم زده است
بی علی سقف خانه کعبه
مثل ایمان خلق، نم زده است
بی علی، نوح غرقه ی دریاست
خضر هم خیمه در عدم زده است
نه فقط دوستان که آوردند
از علی، عمر و عاص دم زده است
در جوانمردی امیر عرب
خواهر عبدود قلم زده است
شده لا، لابه لای نُطقِ دو دم
هرکسی حرفی از جنم زده است
کوری آن دو تا بز کوهی
شیر حق در احد علم زده است
ای به قربان آن یدللهی
که صنم از پی صنم زده است
با همان دست پینه بسته ی خویش
تیشه بر ریشه ستم زده است
نیست پیراهنش دوتا، سندم
وصله هایی که روی هم زده است
بیشتر کاش پیشمان می ماند
دل ما چون یتیم غمزده است
اصبغ بن نباته می گرید
خلوت شهر را بهم زده است
روز رجعت مگر کند جبران
از علی کوفه حرف، کم زده است
شاعر:مسعود یوسف پور
________________________________________________________________
متن شعر مرثیه امام علی (ع) و شب قدر
آنکه کند فخر به هر حاکم و هرشاه
شیعه اثنی عشری پیرو آگاه
کوری چشم همه دشمنان مولا
اشهد ان علیا ولی الله
آنکه بود نور به هر جاهل گمراه
آنکه بود نوکر این درگه و درگاه
زیر لبش زمزمه دارد بدانید
اشهد ان علیا ولی الله
میشنود گوش دلم وقت شبانگاه
مینگرد چشم دلم وقت سحرگاه
ولوله دارند همه عالم هستی
اشهد ان علیا ولی الله
بشنو حدیث دل یک عاشق آگاه
عیسی اگرگشت بدین منزلت وجاه
وقت تولد به دهان بود نوایش
اشهد ان علیا ولی الله
حاصل مطلب بود این جمله کوتاه
ای که بری نام علی را تو به اکراه
روز قیامت خود الله بگوید
اشهد ان علیا ولی الله
شاعر:سید حسین میرعمادی
________________________________________________________________
متن شعر مرثیه امام علی (ع) و شب قدر
یک لحظه دلم زائر ایوان نجف شد
دل رفت به پابوسی ومهمان نجف شد
به به چه جلال وچه شکوه وجبروتی
سر تا قدم من همه حیران نجف شد
ذکر لب هر ذره علی بود در آن شب
دیدم در ودیوار غزل خوان نجف شد
ناد علیً یا علی، آمد به دل وجان
ذکرش زشعف سلسله جنبان نجف شد
بارید مرا اشک ز چشمان گنه کار
ناگاه دلم غرقه ی باران نجف شد
دل رفت به یادعلی و فرق پر از خون
از غصه فلک دست به دامان نجف شد
یادم به غم و غربتِ مولا علی افتاد
محراب هم از غصه پریشان نجف شد
شاعر:علی زینبی
________________________________________________________________
متن شعر مرثیه امام علی (ع) و شب قدر
شب گذشت و حوالیِ سحر است
کوفه در انتظار یک خبر است
لحظه ی تلخ رفتن قمر است
گله ام از قضا و از قدر است
چه وداعی است این چه پایانی است
شب مهتابِ کوفه ظلمانی است
مردم شهر غرق تردیدند
گرچه وجه خدای را دیدند
صوت حق را اگرچه بشنیدند
ذره ای را از او نفهمیدند
باء را بی حروف می خواهند
ماه را در خسوف می خواهند
حیف از نغمهی مناجاتت
نخلها بود و چاه و اصواتت
بس که والاست جلوهی ذاتت
نیست تفسیر بهر آیاتت
در خور تو میان این دنیا
نیست غیر پیمبر و زهرا
این طنین، ذکر سجده ی مولاست
غرق #سبحان_ربی_الاعلی است
جبهه بر خاک و تیغ کین بالا است
این چه حال است و این چه درد و بلا است
غرق خون است، وجه ماه منیر
فرق شیر است و ضربهی شمشیر
ساعت شوم اتفاق رسید
عاقبت موسم فراق رسید
صحبت از ماه و انشقاق رسید
طاقت آسمان به طاق رسید
همه جا بانگ قد قُتِل پیچید
رفت شیرازهی کتاب مجید
وای من پهلوان بدر و حُنین
دست بر شانه ی حسن وَ حسین
رنگ خون نقش قاب تا قوسین
ردّ زخم است بین لی تا عین
محو در جلوهی تعالِی شد
الف از یار بود و عالی شد
ای نماز شکسته یا مولا
ریسمان گسسته یا مولا
ای عمود نشسته یا مولا
مصحف گشته بسته یا مولا
ای ترازوی مُلک رستاخیز
بی تو امّت یتیم شد برخیز
شاعر:جواد محمودآبادی
________________________________________________________________
متن شعر مرثیه امام علی (ع) و شب قدر
بدان ردای خلافت فقط سزای علیست
که جایگاه پیمبر فقط برای علیست
که حرف های علی جملگی صدای خداست
که حرف های خدا نیز با صدای علیست
ببین که بین من و او شباهتیست بزرگ
نگاه کن که خدایم همان خدای علیست
نیاز نیست به اثبات اقتدار خدا
همین بس است برایم که مقتدای علیست
قسم به جان علی آیه های قرآن را
اگر درست بخوانیم ماجرای علیست
مگر نه اینکه “یدالله فوق ایدیهم” ؟
مگر نه اینکه یدالله دست های علیست؟
به کفر میکشد آیا سوال سادهی من؟؟
“خدا” برای چه در لفظ هم هجای “علی”ست؟
قسم به صاحب عرش عظیم ! عرش عظیم،
بعید نیست بفهمیم بوریای علیست
به نخ نمایی پیراهنش نگاه نکن
ستون اصلی عالم نخ عبای علیست
صفای خانهی پروردگار را بنگر
که ابتدای علی بود و انتهای علیست
پس از ولادت او سر به آسمان سایید
زمین از اینکه زمانیست زیر پای علیست
هوایی کس و ناکس نمیشوم هرگز
مرا هوای کسی نیست تا هوای علیست
بگو به آنکه فراریست سمت کوه از جنگ
میان معرکه جای تو نیست! جای علیست
بگو سوار جمل را فرار بیهودهست!
که در قفای شتر اسب تیزپای علیست
خروج کرده از اسلام هرکسی گفتهست:
“مگر ملاک مسلمان شدن ولای علیست؟؟!”
قسم به غربت طولانی اش دل شیعه
هنوز هم که هنوز است آشنای علیست
هنوز یک نفر از خاندان مولا هست
کسی که شادی زهراست(س) ، دلگشای علیست
همان که یوسف گمگشتهی زمانهی ماست
همان عزیز که پشت سرش دعای علیست
شاعر:علیرضا نور علی پور
________________________________________________________________
متن شعر مرثیه امام علی (ع) و شب قدر
هرگز نمیرد آنکه حی لایموت است
حیدر وجودش علّتِ اصل ثبوت است
تابوت بر دوش جنابان جهان رفت
دفن نمادین علی در آن زمان رفت
فی الواقع آن واقع برای اهل دین بود
مقصود از آن آینده ی اهل یقین بود
تدفین او ایجاد کعبه در نجف بود
تعیین قبله سمت او از هر طرف بود
جبریل و میکاییل که ره را گشودند
تابوت نه ، در حال حملِ کعبه بودند
حیدر کلامش حرف نه ، اوج بیان بود
صدیق اکبر در زمین و در زمان بود
وقتی قسم خوردست هر کس که بمیرد
در هر مکان هر مذهبی ، من را ببیند
یعنی «الیه راجعون» دیدار با اوست
رفته علی سوی علی ، از دوست تا دوست
نقل است در بعضی کُتب حتی که دارند
تابوت حیدر را به حیدر می سپارند
صدها گواه دیگر از این دست داریم
بر صحت این مدعا صحه گذاریم
هرگز نمیرد آنکه حیّ لایموت است
حیدر وجودش علّت اصلِ ثبوت است
شاعر:سید حسین میرعمادی
1- تنها دیدگاه هایی که با زبان فارسی نوشته شوند منتشر خواهند شد.
2- دیدگاه هایی که خلاف قوانین جمهوری اسلامی ایران باشند، تائید نخواهند شد.
3- از نوشتن دیدگاه هایی که ارتباطی با این مطلب ندارند خودداری کنید.