آهنگهای ویژه

  • استاد زارع شیرازی

    استاد زارع شیرازی

    آلبوم مجالس سال 1403

  • استاد زارع شیرازی

    استاد زارع شیرازی

    آلبوم مجالس محرم و صفر سال 1403

  • حاج عبدالرضا هلالی

    حاج عبدالرضا هلالی

    آلبوم مراسم عزاداری شب پنجم محرم 1403/04/20 هیئت الرضا (ع)

  • کربلایی جواد مقدم

    کربلایی جواد مقدم

    نماهنگ رفیق

  • حاج محمد طاهری

    حاج محمد طاهری

    نماهنگ ساعتی بندگی - رمضان 1402

  • کربلایی امیر برومند

    کربلایی امیر برومند

    نماهنگ تصور کن

  • حاج محمود کریمی

    حاج محمود کریمی

    آلبوم مراسم عزاداری شب اول محرم 1401 - هیئت رایة العباس

اشعار ویژه شهادت امام جواد (ع) سال ۱۴۰۱

0
اشعار ویژه شهادت امام جواد (ع)

متن شعر مرثیه امام جواد (ع)

مهر شما در دل عاشق فتاد
خیر دو دنیا به من این فیض داد
باب کرم هستی و باب المراد
اسئَلُکَ بحودک یا جواد

تا که توسل به تو آغاز شد
هر گرهی داشت گدا باز شد

ای نمک سفرۀ سلطان طوس
محضر تو خیل ملک خاک بوس
آینۀ صورت شمس الشموس
دلخوشیِ عمر انیس النفوس

ای علی اکبر ملیح رضا
حلقۀ موی تو ضریح رضا

جود تو شد مظهر کُلِّ صفات
نام تو فتاح همه مشکلات
نازترین تک پسر کائنات
حق بده بابات بمیرد برات

بوسه زلبهای تو کار رضا
ای همۀ دار و ندارِ رضا

گوشۀ حجره شده جایت چرا ؟
مرگ شده ذکر و دعایت چرا ؟
بسته شده راه صدایت چرا ؟
آب نیاورده برایت چرا ؟

شعله به جان و دل زهرا مکش
جان رضا روی زمین پا مکش

ضربه به حیثیت افلاک خورد
رنگ کبودی به رخی پاک خورد
موی به هم ریخته ات خاک خورد
داد زدی دورِ لبت چاک خورد

با جگر سوخته پرپر زدی
بر دَرِ حجره چقدر سر زدی

خون ز لب خشک تو پاشید وای
لحظۀ پرپر زدنت دید وای
چشم به چشمان تو خندید وای
تشت زنان دورِ تو رقصید وای

شعله به جان تو چنین ریخته
آب به پیش تو زمین ریخته

آب نخوردی … بدنت پا نخورد
یک نخی از پیر و هنت پا نخورد
در ته گودال تنت پا نخورد
مثل حسین بر دهنت پا نخورد

یاد حسین دیدۀ تر داشتی
هر چه سرت آمده ، سر داشتی

چنگ به موی سرش انداختند
روی تن بی سر او تاختند
خیل زنان رنگ ز رخ باختند
پیکر غارت شده نشناختند

عمۀ سادات زمین گیر شد
بر سر بوسیدن رگ پیر شد

طول کشید از نَفَس افتادنش
حنجر پاشیده روی دامنش
عده ای اعراب دَمِ رفتنش
با کتک از کرب و بلا بُردنش

عمه از آن لحظه گرفتار شد
ناقه نشین راهی بازار شد

شاعر:قاسم نعمتی

____________________________________________

متن شعر مرثیه امام جواد (ع)

می دهد با نگاه بی رمقش
رو به مشهد سلام آخر را
کرده تکرار تشنگی جواد
ماجرای علیِ اکبر را

تشنگی از نگاه او پیداست
جگرش بی شکیب می سوزد
جگر پاره پاره اش پیش
عده ای نانجیب می سوزد

چِقدر بی کس است این آقا
دل شکسته شده و مایوس است
حس غربت به خانه اش دارد
با غریب مدینه مانوس است

این علی اکبر امام رضاست
که ندارد دگر پر و بالی
می زند دست و پا می خندند
عده ای با خوشی و خوشحالی

روی یک تخته پاره افتاده
پیکر پاک و اطهرش..ای وای
میخ ها هم به گریه افتادند
تازه شد داغ مادرش..ای وای

زیر نور گرم خورشید است
طاقت از جان یک جوان بردند
من بمیرم برای این آقا
بدنش را کشان کشان بردند

گرچه در آفتاب سوزان است
ولی حرف تیغ و خنجر نیست
با لب تشنه کشته شد اما
صحبتی از بریدن سر نیست

گرچه در آفتاب سوزان است
صحبت از زخم بر بدن نشده
کفنش کرده اند شکرخدا
حرف از پاره پیرهن نشده

شاعر:آرمان صائمی

____________________________________________

متن شعر مرثیه امام جواد (ع)

در چنته‌ام به غیر دلی پرگناه نیست
در کوله‌بار آینه‌ام غیر آه نیست

گفتم که از تو شعر بگویم ولی نشد
این رخت در قواره‌ی این روسیاه نیست

آقا! قلم به دست خودت، این تو این غزل
حالا که حال و روز دلم رو به راه نیست

در آستان مهر تو ای ساقی‌الجواد!
حتی سر سبوشکنان بی کلاه نیست

از شدت فروغ دو خورشید کاظمین
فرصت برای جلوه‌ی خورشید و ماه نیست

در پیشگاه دانش بی منتهای تو
علم جهان به جز دو سه خط سیاه نیست

این همسر تو نیست که نوشانده زهر را؟
تصویر مبهم است ولی اشتباه نیست

ای ظالمان! جواب جگرگوشه‌ی رضا
وقتی که پاره شد جگرش قاه‌قاه نیست

در زیر آفتاب رها شد تنت ولی
صد شکر پایمال عبور سپاه نیست

شاعر:علی سلیمیان

____________________________________________

متن شعر مرثیه امام جواد (ع)

جوان خانه‌ی زهرا غریبِ زهرا تو
صدای ناله‌ی اَمَن یُجیبِ زهرا تو

بمیرم از غمت آقا کسی نداری که
غریب و زخمی و تنها کسی نداری که

میان حُجره پَرَت را کسی نمی‌گیرد
عزیزِ تشنه سرت را کسی نمی‌گیرد

چقدر غرقِ عرق غرقِ درد تب داری
میانِ سُرفه جگرپاره رویِ لب داری

به دادِ تو نرسیدند تا صدا نزنی
کسی نبود کنارت که دست و پا نزنی

صدای بال و پَر بسته از قفس نرسد
صدا نزن که صدایت به هیچکس نرسد

صدا نزن که نفسهات مختصر نشوند
صدای هلهله‌ها تا که بیشتر نشوند

صدای هلهله آمد رضا رضا نکنی
که دست و پا بزنی و خدا خدا نکنی

صدا نزن که به دَف می‌زنند در پَسِ در
جوابِ دادِ تو کَف می‌زنند در پَسِ در

نگو جوانِ رضا تشنه‌ای که آبی نیست
بیا نگو جگرت سوخت که جوابی نیست

عجیب زهر بدی بود شعله بر پاکرد
تمامیِ جگرت را که اِرباًاِربا کرد

کسی نگفت که آبی دهان خشکش را
کسی نگفت که رحمی زبانِ خشکش را

به پُشت حُجره کنیزان و همسرش اینجاست
کسی نگفت نخندید مادرش اینجاست

میان حجره پَرَت را کسی نمی‌گیرد
عزیزِ تشنه سرت را کسی نمی‌گیرد

نه ظرف آب کنار و نه بستری داری
نه گِرد خویش برادر نه خواهری داری

برادری که به قربان پیکر تو رَوَد
نه خواهری که رسد زود همسر تو رَوَد

نه گریه‌کُن که پِی‌ات سر به دشت بگذارد
نه خواهری که برای تو طشت بگذارد

میان خنده و دشنام بردنت آقا
کِشان کِشان به رویِ بام بردنت آقا

کنار خشکْ لبت ، کاسه‌های آب اُفتاد
کشان کشان بدنت زیر آفتاب اُفتاد

کشیده‌اند زِ پا با سرت چه بد خوردی
میان راه بگو چندتا لگد خوردی؟

به روی بام ولی مثل اینکه پامالی
به روی بام ولی نه میانِ گودالی

ولی به سویِ تو خیره نگاهِ دختر نیست
به روی جسم تو جز سایه‌ی کبوتر نیست

هزار شُکر که جسمِ تو نامرتب نیست
هزار شُکر که بر بام ، جای مَرکب نیست

شاعر:حسن لطفی

____________________________________________

متن شعر مرثیه امام جواد (ع)

آن روز کاظمین چو بازار شام شد
دنیا برای بار نهم بی‌امام شد

دجله که دیگر آبروی رفته هم نداشت
آن‌قدر اشک ریخت که چشمش تمام شد

جنت وزید و حُجرهٔ در بستهٔ امام
در بارش ملائکه خود، بار عام شد

تا سایه‌بان شود به تن زهر دیده‌اش
خورشید شد کبوتر و بر روی بام شد…

آن روز ذوالجناح حسین از نفس فتاد
آن روز ذوالفقار علی در نیام شد

آتش نشست در جگر کربلایی‌اش
یعنی به رسم خون خدا تشنه‌کام شد…

شاعر:عباس احمدی

____________________________________________

متن شعر مرثیه امام جواد (ع)

میان هلهله سینه مجال آه نداشت
برای گریه شریکی نبود و چاه نداشت

درست مثل فدک پاره‌پاره شد جگرش
شبیه مادر خود حال روبه‌راه نداشت

میان حجره کسی وقت احتضار نبود
چرا که فاطمه هم طاقت نگاه نداشت

بگو به آب که پاکی همیشه دعوی اوست
به تشنه‌ای نرسیدن مگر گناه نداشت

سپاه حرمله در پشت در به صف بودند
حسین بود و عطش، یک نفر سپاه نداشت

نبود نیزه، به دیوار تکیه زد یعنی
پناه عالمیان بود و خود پناه نداشت

برای کشتن او زهر بی‌اثر می‌ماند
میان سینه اگر داغ قتلگاه نداشت…

شاعر:محسن حنیفی 

لینک کوتاه

اشتراک گذاری

در شبکه های اجتماعی به اشتراک بگذارید

دیدگاه ها

1- تنها دیدگاه هایی که با زبان فارسی نوشته شوند منتشر خواهند شد.

2- دیدگاه هایی که خلاف قوانین جمهوری اسلامی ایران باشند، تائید نخواهند شد.

3- از نوشتن دیدگاه هایی که ارتباطی با این مطلب ندارند خودداری کنید.