شعر شهادت حضرت مسلم (ع) سروده استاد زارع شیرازی عرفه ۱۴۰۱

متن شعر شهادت حضرت مسلم (ع)
من تنها و همین شهر که تنهایم کرد
دلم اواره بر این کوچه ی غمهایم کرد
من. سفیر توام و بیکس و بی یار شدم
بین این مردمِ صد چهره . گرفتار شدم
چه غریبانه . برای تو چه گریان شده ام
در غمت صاحب یک سینه ی سوزان شده ام
روز با من همگی عهد ولایت بستند
شب بوالله . در خانه برویم بستند
بین این کوچه نشستم ز غمت گریانم
تک و تنهام فدای توام ای جانانم
گر که گریان شده دیده . ز غمت گشته. حسین
مسلمت بهر تو اینجا شده سرگشته .حسین
جان من. کوفه نیا. نیزه برایت دارند
قلبشان دشمنی ی دینِ خدایت دارند
فکر کرده ست بر این کرب و بلایت. خولی
تیزمیکرد سرِ نیزه برایت خولی
وای . بر نیزه شود راسِ علی اکبر تو
حرمله .تیر زند حنجره ی اصغر تو
تو نیا کوفه که اینجا همگی نامردند
شامگاهان .همگی پشت به مسلم کردند
خواهرت راه اسیری برود زینب تو
دخترت اشک بریزد ز غم و در تب تو
پای پُر ابله هم سهم به دُردانه شود
زینبت. شام بلا. ساکنِ ویرانه شود
تازیانه بشود قسمت کلثوم و رباب
قلبِ عالم ز غمِ روضه ی تو هست کباب
دستِ عباس. جدا میشود از تن . آقا
خون شود قامتِ پاکِ تو به گلشن . آقا
چه بگویم که چه بر اهل و عیالت برود
چه مصیبت به سر و نقش جمالت برود
سرِ تو روی نی و گریه ی زینب .جاری
زخم برقلب عزیزان تو گردد کاری
ای تن و جانم ازین داغ. فدایت ارباب
من به قربان تو در عشق و هوایت ارباب
روضه زارع شیراز.پر از آلام است
با ولای تو حسین جان. دل من آرام است
1- تنها دیدگاه هایی که با زبان فارسی نوشته شوند منتشر خواهند شد.
2- دیدگاه هایی که خلاف قوانین جمهوری اسلامی ایران باشند، تائید نخواهند شد.
3- از نوشتن دیدگاه هایی که ارتباطی با این مطلب ندارند خودداری کنید.