متن روضه و توسل ویژه شبِ هفتم محرم

سینه زنی و توسل به حضرت علی اصغر علیه السلام اجرا شده شبِ هفتم محرم
تو تشنه و من با دو چشِ پر آب
عمو نیومده فدات شه رباب
خبری از سقا نشد، قلبم و آرامش بدم
یه قطره آب پیدا نشد طفلکمو آبش بدم
«گلم، لالایی لالایی لالایی بالام»
یه تیر و دو نشون غمِ پدرته
گلوی خونیتو دل مادرته
الهی بمیره اونی که سوخته دل مادرتو
آخه چه نامردی زده رو سرِ نیزه سرتو
«گلم، لالایی لالایی لالایی بالام»
خوابیدی زیر خاک همهٔ نَفَسَم
من و میبرن و اسیرِ قفسم
من که دیگه وقتی نباشی تو و بابات میمیرم
دیگه برام فرق نداره که گهواره اتو پس بگیرم
«گلم، لالایی لالایی لالایی بالام»
حرمله، خدا تحقیرت کنه
توی داغ بچههات، پیرت کنه
یه جوری زدی زمین گیرم کنی
الهی خدا زمین گیرت کنه
«گلم، لالایی لالایی لالایی بالام»
حرمله گُلشنمو ازم گرفت
گل رو دامنمو ازم گرفت
من اگه لالا نگم، دق میکنم
لالایی گفتنمو ازم گرفت
دیگه تا دنیا هست، میگه صدایی
تو که نیستی لالایی بی لالایی
ما پای این گهواره عمری گریه کردیم
یک وقت دست از لای لایی برنداری
________________________________________________________________________________________
زمزمه و توسل به حضرت علی اصغر علیه السلام اجرا شده شبِ هفتم محرم ۱۴۰۱
لالا لالا یکم دیگه دووم بیار
لالا لالا یکم دیگه دووم بیار
یه کم دیگه دندون روی جیگر بذار
مشکو یکی بُرده که بر می گرده زود
وقتی می رفت همش به فکر خیمه بود
نده با اشک، زندگیم و به باد
آب می رسه، اگه خدا بخواد
عمو رسید، کنار علقمه
صدای تکبیرش میاد
لالائی، عموش رفته آب بیاره
*ولی عموش نیامدعموش قول داده بود ولی نیومد.امام حسین اومد بالا سرعباس سعی کرد این بدن رو جمع کنه.صدازد:”یا اَخی ما تُریدُ مِنّی؟! “حسینم میخوای با من چه کنی؟! من و به خیمه ها نبری.مادرش فهمید دیگه از عمو خبری نیست.لحن مادر عوض شد.انقطاع برای او حاصل شد.دست به آسمون بلند کرد…*
«لالائی الهی بارون بباره»
لا لا لا لا، منو نکن خونه خراب
چیزی نمونده عمو جون بیاره آب
بابات رفته به یاریِ آب آورش
داره میاد! چرا خمیده کمرش؟
*مقتل مقرَّم نوشته “وَ رَجَعَ الحُسین إلَی الْمُخَیَّم”دخترا همه نگاه می کردندهمه منتظر بودند.دیدند حسین برگشت.”مُنکَسِراََحَزیناََ باکیاََ”دیدند کمرش خم شده داره گریه می کنه.”یُکَفکِفُ الدُّموعَهُ بِکُمِّه”قبل از اینکه به خیمه ها برسه هی با آستینش اشکاش رو پاک می کرد.سکینه آمد جلو “وَ سَاَلَتهُ عَن عَمِّها”بابا عموکجاست؟”فَاخبَرَها بِقَتلِه”عموت رو کشتن، دستاش رو بریدن ،پاهاش رو بریدن.زن ها شروع کردن گریه کردن راوی میگه نگاه کردم دیدم”فَبَکی الْحُسَین مَعَهُنَّ “دیدم وسط زن ها ایستاده داره گریه می کنه…*
علیم داره، میزنه دست و پا
بچم داره، میمیره ای خدا
ببین هنوز به سمت علقمه ست
نگاه مضطر بابا
«لالائی، الهی بارون بباره»
لالا لالا، مادر تو بشه فدات
خون می بارن فرشته ها با گریه هات
سوخته دلم رو نفسایِ داغِ تو
آهی بکش شاید که بارون بگیره
خدا تو رو، نمی بره زِ یاد
خونده برات، بابا “وَ إنْ یَکاد”
الهی که، سپیدیِ گلوت
به چشمِ حرمله نیاد
*گفت:حرمله مگه نمی بینی بچه شو رو دست بلند کرده؟ یه اتفاقی افتاد.یه وقت
خون پاشید تو صورت امام حسین.”فَذُبِحَتِ الطِّفل مِنَ الاُذُنِ الی الاذُن”سر بچه رو گوش تا گوش بریدن.اینجا خون گلوی علی به صورت امام حسین پاشیدساعتی نگذشت سینه مبارکش سنگین شداون ملعون نشست.نفس عالَم ایستاد آسمان ها تیره و تار شد.خون که به صورتش پاشید،منادی صدا زد:”قُتِلَ الحُسین….” *
ای هق هق تو زمزمهٔ آب آب آب
جز اشک چَشم خویش ندارد رباب آب
این سوی دشت یک سره در پیچ و تاب، طفل
آن سوی دشت یک سره در پیچ و تاب،آب
رفته است ماه علقمه با مَشکِ تشنه ای
تا آورد به سوی حرم با شتاب، آب
شَقُّ القمر شد و کمرِ کوه را شکست
صدا زد:”اَلانَ اِنکَسَرَ ظَهری”کمرم شکست
1- تنها دیدگاه هایی که با زبان فارسی نوشته شوند منتشر خواهند شد.
2- دیدگاه هایی که خلاف قوانین جمهوری اسلامی ایران باشند، تائید نخواهند شد.
3- از نوشتن دیدگاه هایی که ارتباطی با این مطلب ندارند خودداری کنید.