متن روضه و توسل ویژه شب اول محرم ۱۴۰۰

متن توسل به امام زمان (عج)
“اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللَّهِ وَ عَلَى الاَْرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِناَّئِکَ عَلَیْکَ مِنّى سَلامُ اللَّهِ (اَبَداً) ما بَقیتُ وَ بَقِىَ اللَّیْلُ وَ النَّهارُ وَ لاجَعَلَهُ اللَّهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّى لِزِیارَتِکُمْ”
* دوزانو دست ادب به سینه بگذارید شب اول مُحرمه ….*
هر که دارد به سرش شور و نوا بسم الله
هرکه دارد هوس کرب وبلا بسم الله
“اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَیْن”
“یا ربَّ الحُسَین بِحَقِّ الحُسَین
اِشفِ صَدرِ الحُسَین بِظُهورِ الحُجَّة”
“یا رب الحجه بحق الحجه اشف
صدر الحجه بظهور الحجه….”
مُحرمی که نباشی در آن مُحرم نیست
بدون تو ضربان زمین منظم نیست
چقدر ساده گرفتیم بی تو بودن را
هزار سال بدون تو زندگی…کم نیست
*اینقدر این فراق بینما طولانی شده دیگه برامون عادی شده ندیدنت ونبودنت ،چقدر محرما بیاد و بره نبینمت
آقا….”عَزیزٌ عَلَّیَ اَنْ اَرَی الخَلْقَ وَ لا تُری”
خدا نکنه این فراق عادی بشه عادتکنم به نبودنت ..آدم باید محرم بی قرار باشه برا امامش ..از همین امشب یاد بگیریم این بیقراری رو…
مسلم هر وقت که میگذشت بیشتر بی قرار امامش بود ..آقا خودت بخواه ما که هرچه خواستیم نشد ..*
خودت بخواه که دست از گناه بردارم
*از گناه خسته شدم به جدت قسم اومدم با این پیرهن مشکی دست از گناه بردارم … آقا جان!*
خودت بخواه که دست از گناه بردارم
که عهدهای منِ روسیاه محکم نیست
*هرچی عهد بستم هرچی بهت قول دادم همه رو شکستم اما امسال اومدم بگم: یا صاحب الزمان! میخوام به واسطه محرم عهد ببندم عهدی که زیر خیمه عزای جدت میبندم فرق داره ….آقا جان! ..*
هزار بار خودت را به ما نشان دادی
ولی چه فایده چشمان ما که مَحرم نیست
*اومدم یه چشمی بهم بدی مَحرم بشه لایق بشه این چشمی که پر از گناهه لیاقت نداره، اومدم چشمم رو شستشو بدم، واقعا هم همینه هرچیزی که بخواد پاکبشه باید شستشه بشه …من از شما سؤال میکنم چی بهتر از اشکبرحسین برای شستشه شدن …؟
آقا جان هیچجا بهتر از روضه پیدا نکردم ..حرف دلت هست یا نه ؟*
خودم به چشم خودم دیده ام که در روضه
حلاوتی ست که در هیچ جای عالم نیست
*یه شبِ روضه ی شمارو با عالم عوض نمیکنم یک ساله منتظر شب اول محرمم….*
حوائجم همه در بین روضه یادم رفت
*کی میگه حاجتی ندارم، مگه میشه کسی بی حاجت اومده باشه ..خیلی حاجت داشتم خیلی درد دارم گفته بودم شب اول میامکلی حاجت میارم وسط، اما تا اومدم نگام به این پرچمِ یا حسین افتاد تمام یادم رفت *
حوائجم همه در بین روضه یادم رفت
غمت چه کرده…غم روزگار یادم نیست
*خوشا به حال اونی که فقط غم امامش رو بخوره غم خودش یادش نیاد .. شهدای کربلا اینجوری بودن از غموغصه خودشون هیچوقت گریه نکردن وحرف نزدن ..فدای اون آقایی بشمکه توکوفه خیلی غمداشت خیلی بلا داشت خیلی مصیبت دید اما یه لحظه غمخودش یادش نیومد، فقط برا غم امامش گریه کرد ..فدات بشم آقاجان ..چهچوری مسلم توکوفه اسیرشد ..چهجوری غریب شد ..یه بار برا غمخودش گریه نکرد …فقط میزدتو سینه اش میگفت: حسین نیا کوفه ..
اصلا خودش رو ندید فقط با آقاش نجوامیکرد*
سرم رو شکستند فدا سرت
اینا نقشه دارند برا سرت
میترسم که رو نیزه ها سرت
قرآن بخونه…قرآن بخونه ..
میترسم بازم مثله مادرت
یه دستی بلند شه رو دخترت
همه ترسم از اینکه خواهرت
غریب بمونه…..
فرقی نمیکنه، تو کوفه مرد و زن
دیدم با این چشام، اینا غریب کُشن
گودال میکنند، بد جور میزنند
حتی زنا شونم، از دور میزنند
*یه جوری زدنش، گفت: منو اینجور میزنید با حسینم چه میکنید؟…*
یه گودال برام کندن و زدن
یه عده میخندیدن و زدند
غریب گیرم آوردن و زدن
همه دور گودال نشستنُ
زدند دندونم رو شکستنُ
توی کوچه دستم رو بستنُ
*من نایبت بودم اینجوری میزنند، موندم که با خودت میخوان چیکار کنن؟..*
سیلی که میزدن از پا میوفتادم
یاد مدینه و زهرا میوفتادم
________________________________________________________
متن روضه و توسل به حضرت مسلم (ع)
*روضه شب اول شروع شد، امشب شب اولین فدایی حسینِ، میخوام اسم یه فدایی دیگه رو ببرم، دونفر اولین فدایی امام شدن ..قرآن میگه: “السَّابِقُونَ السَّابِقُونَ، أُولئِک الْمُقَرَّبُونَ”
این دونفر السابقون السابقونن….
روضه ،روضۀ این دو نفره، هر دو نفر تنهایی چشیدن ، هر دو نفر غربت چشیدن، هر دو نفر رفتن در خونه هارو زدن اما کسی در رو وا نکرد، هر دو نفر پشت در بسته افتادن، هر دو نفر واسۀ خودشون گریه نکردن، هر دو نفر برا امامشونگریه کردن ..یه کلمه هایی توی روضه هر دو نفر مشترکه این کلمه ها خودش یه روضه است……
اولیش کوچه است، دومیش آتیشه….
سومیش تازیانه است … یا صاحب الزمان!
یه چیز دیگه ام توروضه این دونفر مشترکه، تو روضه این دونفر چند نفر ریختن سر یه نفر … مدینه همچند نفر ریختن سر یه مادر، میخوامبگم اگه ریختن سر مُسلم، مُسلم مرد بود، شجاع بود، دلیر بود، فرمانده بود.. جنگجوبود، سردار بود، کسی بود جنگهای زیاد دیده بود، اگه ریختن سرش چهارتا زدن چهارتا خوردن، جنگه مَرد با مَرد.اما مادرِ ما یه خانم هجده ساله بود، مادر ما خانومی بود دفاع نداشت، مدافعی نداشت، مادر ما بارشیشه داشت، یکی نیومد بگه این خانوم نباید بین در و دیوار باشه ..
نانجیب تا فهمید فاطمه است خودش نوشته چند قدم اومدم عقب، یا صاحب الزمان!
وقتی مسلم توخونۀ طوعه گیر افتاد فهمید خونه محاصره شده ریختن دور خونه، تا دید آتیش آوردن خونه محاصره شد، زد از خونه بیرون، میدونی چرا از خونه زد بیرون؟ فهمید یه زن تو خونه است .. گفت اینا مرد و زن نمیفهمن یادش افتاد .. گفت یه زن تو مدینه توخونه گیر کرد .. دیگه نمیخوام تکرار بشه…
توی مدینه، نانجیب میگه برگشتم یادِ علی افتادم هرچی کینه داشتم چنان لگدی به در زدم .….
________________________________________________________
متن روضه وتوسل به امامحسین (ع)
نسیم پرچم خون خدا می آید
دوباره بوی اسپند عزا می آید
بیایید ای فدائیان شاه مظلوم
دَمِ هَل مِن مُعین از کربلا می آید
تا عطر پرچم آمد از راه
اشک دمادم آمد از راه
اِحرام عاشقی ببندید
ماه مُحرم آمد از راه
حسین جانم حسین جانم اباعبدالله
دلم افتاده در دام اباعبدلله
*الحمدلله مادرامون با محبت تو مارو بزرگ کردن حسین! ،الحمدلله توی این روزگار توی این شلوغیا و گناهای دنیا حسین جان! هنوز اسمت میاد دلم میلرزه*
دلم افتاده در دام اباعبدلله
پریده بر سر بام ابا عبدالله
من آن هیچم من آن پستم من آن ناچیزم
که قیمت دارم از نام ابا عبدالله
من کُشتهی غم حسینم
مدیون پرچم حسینم
*خدا رحمت کنه اونایی که پرچم دادن دستمون، گفتن: جلو دسته های سینه زنی بیا…*
عالم نمیآید به چشمم
وقتی در عالمِ حسینم
حسین جانم حسین جانم ابا عبدالله
دوباره در دلم شور عزا افتاده
*میخوام براتون روایت بگم، ما این شب ها دور هم جمع میشیم برای عزیز فاطمه گریه کنیم، “خدمت امام صادق رسید، عرض کرد: آقا جان! وقتی کسی که از دنیا میره یا به شهادت میرسه بعدش براش عزاداری میکنن، اما چرا وقتی ماه مُحرم شروع میشه هنوز حسین به شهادت نرسیده شیعیان این چنین میکنن قبل شهادتش؟ حضرت صادق علیه السلام فرمود: آخه وقتی هلال اول ماه محرم دیده میشه، ملائکةُ الله، به اذنِ مادرم زهرا پیراهن خونین و پاره پارهی حسین رو از عرش آویزان میکنن، مادرم پیراهن حسین رو به سمت زمین میتکاند، صیحه ای میزنن، شیونی میکنن، همهی اهل زمین بی قرار میشن…”
یعنی اگر امشب داری گریه میکنی به گریهی فاطمه گریه ….*
دوباره در دلم شور عزا افتاده
صدای ناله در عرش خدا افتاده
سرت بر نی تلاوت می کند قرآن را
تنت اما در این صحرا رها افتاده
ای تشنه لب، سالار زینب
در خاک و خونی، یار زینب
برخیز از جایت که دنیا
دارد سَرِ آزار زینب
*اگر مردا بلند بلند گریه نمیکنن بگم زن ها واسه حسین بلند بلند گریه کنن، چون پیغمبر فرمود: زهرا جان! یه عده ای میان برای حسینت مثل زنِ جوان مُرده داد میزنن…
آی رفقا! همچین که از مسیر خانه میای خیابون، جایی رو نمیگم، بازار رو نمیگم، اما اینجا که این همه برای عزاداری اومدن، میدونی همه چشماشون پاکِ، همه حسینی هستن، اما بازم مراقبی میگی: از جایی برم چشمی به چادرِ زن و بچم نیفته…
اما بمیرم، این روزگار یه کاری کرد که زینب بود و یه مشت نامحرم دورش… دستت بیاد بالا، میخوام از انتهای نفس داد بزنی، زن و مرد، پیر و جوان، شب اولیِ بلند صدا بزن: یا حسین*…
________________________________________________________
متن روضه وتوسل به امامحسین (ع)
امام حسین!
میدونی که فقط تو رو میخوام، حسین!
همه میرن تو می مونی برام، حسین!
چند ساله بی قرار کربلام، حسین!
فقط حسین
غیر تو چیزی نمیخوام ازت، حسین!
زندگی ما شده خط به خط، حسین!
تویی فقط مسیر بی غلط، حسین!
عشقت آقا برای ما تنها عشق مقدسِ
این که میگم حسین حسین تو این دنیا برام بسه
کاری کن ازت کم شه فاصلم
اسمت که میاد میلرزه دلم
اربابم حسین!
از امشبم که اول مصیبتای زینبِ
فدای اون شهیدی که تشنه لبِ
فدای اون تنی که نامرتبِ
*یه کاری کردن خواهر اومد بالاسرش نشناخت، هی میگفت: حسین! کجایی داداش؟ مثل همونجوری که مادرش تو کوچه سیلی خورد، میگشت دور خودش… زینبم توی گودال میگشت، اونجا حسن اومد دست مادر رو گرفت، اینجا زینب شنید از زیر سنگها یکی میگه “اُخَیَّ!” چرا اینجوری شدی داداش؟*
چرا زدن؟ چرا تو رو یه عده بی حیا زن؟
تو دل قتلگاه با نیزه ها زدن؟
آخ فدات بشم سنگاشونو کجا زدن؟
توی گودال قتلگاه از سنگ و نیزه ها پُره
میدونی آخرش چیه وقتی خنجر نمیبره؟
داره خواهرت می بینه حسین
می شینه یکی رو سینه ی حسین
________________________________________________________
متن روضه و توسل به حضرت مسلم ابن عقیل (ع)
در روایت هست وقتی مسلم نماز عشا رو خوند برگشت،صف های عقب رو نگاه کرد؛دید سی نفر موندند ..
هزار هزار نامه نوشته بودند. ده ها هزار نفر بیعت کرده بودند؛ روایته دوازده هزار نامه از کوفه رفته بود؛رقم های دیگه.. هجده هزار.. زیر هر نامه ای رو عشیره ها امضا کرده بودند.. قبیله ها امضا کرده بودند؛ تعدادشون کم نبود… اوضاع کوفه جوری شد،مسلم برگشت،دید سی نفر هستند. بلند شد اومد از باب کِنده از مسجد کوفه خارج بشه، دید ده نفر باهاشن… پاشو که از مسجد بیرون گذاشت،یه لحظه برگشت، دید کسی با او نیست …
“فمشی متبلدا فی الازقة الکوفه”
تنها تو این کوچه ها می گشت…
“لایَدری اَینَ اَتَوَجَّه….”
نمیدونست باید کجا بره.. همین جور تو کوچه ها می گشت… خسته شد،رفت نشست کنار در یه خونه ای… پیرزن در رو باز کرد.
“یا عبدَالله لا يَصلُحُ لَكَ الجُلوسُ عَلى بابي…”
خوب نیست کنار در خونه ی من بشینی…بلند شو،برو…
گفت:آب داری به من بدی؟
پیرزن آب رو آورد و مسلم آب رو خورد…
گفت:مگه آب نخوردی؟!
اَلَم تَشرَب؟! بلند شو برو.
سه بار تکرار کرد… بعد گفت بلند شو برو پیش خانواده ت… صدا زد:
“یا اَمَةَ الله! ما لی فی هذالمصرِ اهلٌ و لا عشیرة”
من تو این شهر خانواده ای ندارم…
پناهگاهی ندارم…بعد اون جریاناتی که میدونید…
بالاخره فرداش اومدند.. پسر این زن فداکار؛اون ملعون، مسلم رو لو داد.. آمدند.. مسلم جنگ نمایانی کرد.. بردنش بالای دارالاماره.. دیدند
های های داره گریه می کنه.. یکی گفت:مسلم برای تو بده…شما برای کار بزرگی قیام کردید…چرا گریه می کنید؟
فرمود:”واللهِ ما لِنفسی بَکَیتُ.…”به خدا قسم من برای خودم گریه نمی کنم.
“ولا لها من القتل…؟
من از کشته شدن خودم نمی ترسم.
مرثیه نمی خونم برای خودم.
“ولکن ابکی للحسین و آل الحسین…”
من برای حسین گریه می کنم.
“فِداک ابی و امی اِرجِع…”
1- تنها دیدگاه هایی که با زبان فارسی نوشته شوند منتشر خواهند شد.
2- دیدگاه هایی که خلاف قوانین جمهوری اسلامی ایران باشند، تائید نخواهند شد.
3- از نوشتن دیدگاه هایی که ارتباطی با این مطلب ندارند خودداری کنید.