متن سرود ویژهٔ ولادت و ورود حضرت معصومه (س) به شهر قم

متن سرود ویژهٔ ولادت و ورود حضرت معصومه (س) به شهر قم
به یُمن مقدم بی بی فلک چراغونیه
هوای شهر قم امشب ستاره بارونیه
خوش آمدی، به شهر ما
خواهر شه خراسان
رو چشمامون قدم بزار
فدای تو کل ایران
«یا معصومه،بی بی جانم»
فرشته ها میان امشب زیارت حرمت
چشم همه زائرا هست به دست با کرمت
با یک نگاه، روا کنی حاجتمونو دوباره
بی بی شفای مریضا برا شما کار نداره
امشب ببر کرب بلا دلارو با یک اشاره
«یا معصومه، بی بی جانم »
مژده بدید به همه فاطمه معصومه اومده
تموم دار و نداره امام رضا اومده
پیچیده عطر گل یاس دل ما هوایی داره
صحن و رواق حرمت عجب صفایی داره
«یا معصومه بی بی جانم »
ای دختر خورشید ای خواهر دریا
زهرا ترین زینب، زینب ترین زهرا
ماه مقیم قم مهتاب بیتُ النور
در سایه سار توست سر تا سر دنیا
فهم حقیر ما پایین تر از پایین
وصف بلند تو،بالا تر از بالا
تنها به دست توست ای سوره ی انفاق
دنیای ما امروز عقبای ما فردا
مائیم و چشمی تر ای چشمه ی کوثر
بر ما عطایی کن از فیض اعطینا …
_________________________________________________________________________________________________
ذکر توسل به مناسبت ورود حضرت معصومه (س) به شهر قم
خوشا به حال مردم قم، من میگم بارکَ الله به مردم قم، امروز تا با خبر شدند، حضرت معصومه داره میاد قم، کیلومترها راه اومدند بیرون قم، به استقبال خواهر امام رضا، گل آوردند، نقل و شیرینی آوردند، قربانی کردند، با سلام و صلوات، از دختر موسی بن جعفر و خواهر امام رضا، استقبال کردند …
یه بارکَ الله هم به مردم خراسان باید گفت، وقتی امام رضا توخراسان از دنیا رفت، مردم خراسان همه اومدند، بدن امام رضا رو برداشتند، حتی زنهای نوقانی، اومدند به مرداشون گفتند، ما مَهریه هامون رو به شما می بخشیم، به ما باجازه بدید بریم تشیع جنازه این آقا، این آقا تو شهر ما غریبه، مادر نداره، خواهر نداره، … حضرت معصومه را هم نگذاشتند غریب بمونه، هفده روز تو قم بود، قمی ها بهترین محل بی بی رو اسکان دادند، دورِ بی بی میگشتند، … تو شهر غربت بود، اما نگذاشتند غریب بمونه …
اما مردم، من یه خانمی رو سراغ دارم، تو شهر خودش غریب بود، توو محله خودش غریب بود، تو مدینه غریب بود فاطمه، این روزها بیماره،بستریه، اما کسی ملاقاتش نمیاد، … معمولا کسی که مریضه، توو بستره، نگاهش به در هست، ببینه کی ملاقاتش می آد ؟ این روزها سلمان اومد ملاقات بی بی، … بی بی بهش گلایه کرد، فرمود : سلمان تو هم دیگه بعد بابا سراغ مارو نمیگیری ؟ چه عجب به ما سری زدی سلمان ؟ بی بی جانم ، بی بی جانم …
نه تنها روزها کَس دیدن زهرا نمی آید
که بر دیدار چشمش خواب هم شبها نمی آید
1- تنها دیدگاه هایی که با زبان فارسی نوشته شوند منتشر خواهند شد.
2- دیدگاه هایی که خلاف قوانین جمهوری اسلامی ایران باشند، تائید نخواهند شد.
3- از نوشتن دیدگاه هایی که ارتباطی با این مطلب ندارند خودداری کنید.