آهنگهای ویژه

  • استاد زارع شیرازی

    استاد زارع شیرازی

    آلبوم مجالس محرم و صفر سال 1403

  • حاج عبدالرضا هلالی

    حاج عبدالرضا هلالی

    آلبوم مراسم عزاداری شب پنجم محرم 1403/04/20 هیئت الرضا (ع)

  • استاد زارع شیرازی

    استاد زارع شیرازی

    آلبوم مجالس سال 1403

  • کربلایی جواد مقدم

    کربلایی جواد مقدم

    نماهنگ رفیق

  • حاج محمد طاهری

    حاج محمد طاهری

    نماهنگ ساعتی بندگی - رمضان 1402

  • کربلایی امیر برومند

    کربلایی امیر برومند

    نماهنگ تصور کن

  • حاج محمود کریمی

    حاج محمود کریمی

    آلبوم مراسم عزاداری شب اول محرم 1401 - هیئت رایة العباس

متن روضه و مقتل

متن سینه زنی و توسل ویژهٔ لیلة الرغائب سال ۱۴۰۲

6
متن سینه زنی و توسل ویژهٔ لیلة الرغائب سال 1402

متن سینه زنی و توسل به امام زمان روحی له الفدا

سینه‌زن سینه بزن آخه
شب دوری از مصائبه
بیا باهم آرزو کنیم
شب لیلة الرغائبه

آرزو کنیم ، تا نفس داریم
بمونیم تو سایه‌سارِ علم
آرزو کنیم ، همه‌مون بشیم
یه‌روزی مدافعان حرم
آرزو کنیم ، آرزو کنیم

تا که همیشه پایِ سفره‌یِ کرم باشیم
یه نوکر آبرودار و محترم باشیم
وقتی خدا اجازه‌ی آرزو کردن داد
یاد شهیدای مدافع حرم باشیم

“سُبُّوحٌ قُدُّوسٌ ، سُبُّوحٌ قُدُّوسٌ
رَبُّ الْمَلائِكَةِ وَ الرُّوح

می‌دونه یک خبرایی هست
اونی که رِندِ مُراقبه
خوبیا رو از خدا بخواه
شب لیلة الرغائبه

از خدا بخواه ، یه روزی بیاد
پیش فاطمه بشی روسپید
از خدا بخواه ، آخرین نفس
بشی رو دامن ارباب شهید
از خدا بخواه ، از خدا بخواه

جلوی اشکمو میگیرم ای‌خدا زوری
جابمونم چیکار کنم با غم مهجوری
هرکسی جامونده شد از قافله‌ی عشاق
یه‌عمر باید شبیهِ شمع آب بشه از دوری

“سُبُّوحٌ قُدُّوسٌ ، سُبُّوحٌ قُدُّوسٌ
رَبُّ الْمَلائِكَةِ وَ الرُّوح”

هرکسی که دغدغه‌ش فقط
غیبتِ حضرت صاحبه
برایِ ظهور دعا کنه
شب لیلة الرغائبه

دعامون اینه ، به‌زودی زود
غصه‌هامون بگیره خاتمه
دعامون اینه ، صبح جمعه‌ای
بیاد از راه پسر فاطمه
دعامون اینه ، دعامون اینه

کاشکی بشه که لایق زیارتش باشیم
ما هم توی صفِّ نماز جماعتش باشیم
وقتی برای انتقام تیغ دو دم برداشت
ایشالله که ‌پابه‌رکاب حضرتش باشیم

“سُبُّوحٌ قُدُّوسٌ ، سُبُّوحٌ قُدُّوسٌ
رَبُّ الْمَلائِكَةِ وَ الرُّوح”

_____________________________________________________________________________

متن زمزمه و توسل به حضرت سیدالشهدا علیه السلام

نذار دیر شه..
نذار گناها سمت من سرازیر شه
نذار که گریه‌هام بدون تأثیر شه
نذار که نوکرت توی گناه پیر شه

گرفتارم..
آخه مگه به غیر تو کیو دارم؟
به کشتی نجات تو امیدوارم
حسین! همه جوره بهت بدهکارم

تویی امیدِ عبد بیچاره
یا ثارالله و ابن ثاره
شنیدم این اشکا اثر داره
یا ثارالله و ابن ثاره

قبولم کن..
بذار تا آخرین نفس گدات باشم
توی شلوغیای روضه هات باشم
منم یه گوشه و کنار باهات باشم

دلم تنگه..
نذاری نوکر تو بی سعادت شه
نذاری دوری از حرم یه عادت شه
نذاری اربعین برام یه حسرت شه

دلم هوای کربلا داره
یا ثارالله و ابن ثاره
چشام داره برا تو می‌باره
یا ثارالله و ابن ثاره

_____________________________________________________________________________

متن مناجات و توسل به حضرت زهرا سلام الله علیها

امشب شب آمال ها و آرزوهاست
درگاه حق امشب پُر از با آبروهاست

امشب رغائب آمده ای چِشمِ گریان
لطف الهی بر همه گشته نمایان

ای عاشقان امشب همه با هم نشینید
تا چهره ی آن یوسفِ زهرا ببینید

ای غایب از دیده بیا در جمعِ یاران
بنگر به سوز و حالِ این شب زنده داران

*آقای من!ماه عبادت و شب زنده داری رسیده اومدم با تو یه عهد و پیمانی ببندم ان شالله ماه رجبم با همه ی عمر و زندگیم فرق کنه ، شروع بندگی و اطاعت از خدا باشه…*

امشب شبِ جمعه،شبِ طاعات باشد
مانند قدراست و شب حاجات باشد

درهای رحمت را گشودن
دلهای مردان الهی را ربودند

یا رب بحق فاطمه زهرای اطهر
بگذر ز جرم شیعیانت روز محشر

اولین شب جمعه ی ماه رجبه، از خدا اشک بخواه، حال بخواه، سوز بخواه
قیامت، مادر میاد وسط محشر، چادرش رو به سر می کنه.منادی صدا میزنه یا اهل محشر”غُضُّوا أبصارَكُم”..
امام باقر فرمود: ما اهل بیتم وقتی گرفتار میشدیم رو به قبله می گفتیم الهی بفاطمه…قیامت خود بی بی میاد ندا بلند میشه فاطمه ی من! حبیبه ی من! از منِ خدا یه چیزی بخواه، خدا داره ناز زهرا رو می خره، فاطمه بیا وارد بهشت شو،اگه حاجتی داری بگو من روا کنم..
فاطمه میخواد لب به سخن باز کنه ..اول خواسته ی فاطمه چیه؟میگه بذار برم وسط محشرگنهکارای امتم رو جدا کنم، میاد عینِ کبوتری که از زمین دونه جدا میکنه دونه دونه گنهکارای امتش رو جدا میکنه..*

«به لبش خنده ی عفو و
به سرش تاج شفاعت»

*دوباره ندا میرسه فاطمه ی من!،حبیبه ی من!بازم از ما چیزی بخواه،حاجتی، خواسته ای… ببین قیامتو فاطمه چه جوری دوباره قیامت میکنه، بی بی میاد وسط قیامت میگه خدایا! همه منتظرن، مات و متحیر، فاطمه چه خواسته ای از محضر خدا داره. صدا بلند میکنه، خدایا دلم برا حسینم تنگ شده، میخوام یبار دیگه حسینم رو ببینم ندا بلند میشه فاطمه!طاقت داری حسینت رو نشانت بدم؟ یه اشاره میکنن گوشه ی قیامت و محشر،یه نگاه میکنه ، حسینش با بدن بی سر، پاره پاره و زخمی و غرق خون، یه ضجه ای میزنه صدا بلند میشه بُنیّ….همه بگیدحسین….

تو محشر را کنی یکباره محشر
حسین آید حضورت لیک بی سر

تو می آیی و، چَشمت پر زِ الماس
به روی دست داری دستِ عباس

_____________________________________________________________________________

متن نماهنگ و توسل ویژه لیلة الرغائب

منم که محتاجمو تویی که بی نیازی
من خودمو شکستم که باز منو بسازی

هوای توبه داره دلِ زمین گیرِ من
کاش با خودت طی بشه روزای تقدیر من

راحمِ شیخُ الکبیر، رازقِ طفلِ صغیر
بازم مثِ همیشه دست منو زود بگیر

کاشکی بشه نبینم که عمر من تباهه
موهام شده سفید و پیشِ تو روم سیاهه

باز شب جمعه اومد چشام داره میباره
هواییه حسینه چون که هوامو داره

میگن شبِ جمعه ها، شده شبای رحمت
با پهلوی شکسته زهرا میره زیارت

امشب بریم زیارت، عاشقای گرفتار
زیارتِ بی کفن، زیارت علمدار

_____________________________________________________________________________

متن مناجات و توسل به حضرت سیدالشهدا علیه السلام

آواره و غمگین و دل خسته
با چشم تر، با بغض، با حسرت

راهش بده جایی نداره جز
یه گوشه از پایین این هیئت

وقتی اسیر دست این دنیایی
از زندگی دلخور شدن خوبه

بین مناجاتِ شب جمعه
تو کنج هیئت پر شدن خوبه

هر بار باتو درد و دل کردم
شِکوای اشک و بغضِ آهم بود

چیزی که آوردم درِ خونت
تنها همین روی سیاهم بود

با معصیت دنیای من پر شد
با معصیت هر روز سَر کردم

کم توبه نشکستم من اما باز
تو منتظر هستی که بر گردم

سَرگرم دنیا باشه دل وقتی
خوبه که غرقِ تاب و تب باشه

میگن زمانِ توبه کردن هم
خوبه که تو ماهِ رجب باشه

وقتی قراره این دلِ خسته
لبریز از بویِ خدا باشه

یه آرزو داره دلم اینکه
این اربعین کرب و بلا باشه

*حسین جان یه آرزوی دیگه دارم…*

وقتی قرارهِ پرچمِ سُرخت
تا سایه ی روی سرم باشه

ای کاش اسمِ من! تو این راهت
جزء شهیدای حرم باشه

«ارباب حسین..ارباب حسین»

_____________________________________________________________________________

متن مناجات و توسل ویژه شب لیلة الرغائب

حال و احوالِ گرفتار تماشا دارد
گریه ی عبدِ گنه کار تماشا دارد

هرچه شد بین من و تو زِ همه پوشاندی
آبرو داریه ستّار تماشا دارد

بارها زیرِ همه قول و قرارم زده ام
دستگیری تو هر بار تماشا دارد

مهربانی به گنهکار بود عادت تو
کرم سفرهٔ غفار تماشا دارد

*شیخ بهایی در کشکولش میاره.. میگه: یه جوان لاابالی میدونست بعد مرگش کسی کفن و دفنش نمیکنه، پول داد چند نفرو اجیر کرد، بعد مردنش کفن و دفنش کنن. بعد یه مدتی از دنیا رفت. اون سه چهار نفری که بهشون پول داده بود، جمع شدن، کفن و دفنش کردن. نصف شب از خونه خارجش کردن، ببرن تو یکی از بیابون های اطراف شهر دفنش کنن. چهارتا حمّال داشتن می‌بردنش، یهو دیدن از دور عالمِ بزرگ شهر داره دوان دوان میاد. تعجب کردند. این وقت شب این عالم اینجا چیکار میکنه؟! تا رسید بهشون گفت: صبر کنید کجا می‌برید این بنده‌ی خوب خدارو؟ کی رو ؟! حاج آقا اشتباه گرفتید، این بنده که اگه خوب بود وضعش این جوری نبود که بخواهیم نصف شب کفن و دفنش کنیم! این بنده خدا میدونست کسی براش نماز نمیخونه، دفنش نمیکنه، پول به ما داد، آوردیمش اینجوری دفنش کنیم. گفت: نه، الان تو عالم رؤیا، دیدم هاتفی داره صدا میزنه چرا خوابیدی؟ بلند شو، دارن بنده خوب منو غریبونه تشییع اش میکنن. برو نذار.میگه عالم شهر صدا زد: نبریدش، فردا صبح همهٔ مردم شهر باید جمع بشن. خودم باید براش یه بار دیگه نماز بخونم. با جلال باید دفنش کنیم. میگه بعد دفن براش سوال بود؛ این لاابالی، چرا خدا اینجوری بهش مقام داده؟ اومد در خونه اش زنش درو باز کرد. صدا زد: خانوم، این شوهرت چکاره بود؟ گفت: خیلی وضعش خراب بود، شما بهتر میدونید. پس چرا خدا اینجوری آبرو بهش داده؟! کار خاصی می‌کرد تو خونه؟ گفت: نه! اما فقط چندتا چیز رو خوب رعایت میکرد؛اولیش این بود؛ همیشه نمازش رو به وقت اقامه میکرد. با همه بدی هایی که داشت میگفت با خدا قطع رابطه نمیکنم‌. اما یکی دیگه اش هم این بود؛ همیشه بعضی موقع ها میومد تو خونه یک گوشه می نشست، صدا میزد من خیلی بدم، تو خیلی خوبی. خدایا از سوزوندن من چیزی گیر تو نمیاد. اما از بخشیدن تو خیلی چیزا گیر من میاد.

«امشب به خاطر آقام منو ببخش…»

همه‌ی آرزویم یک سحر کرب و بلاست
شب جمعه حرم یار تماشا دارد..

*چه خبره شب جمعه کربلا؟..*

مادری دست به پهلو، پسری پاره گلو
گریه ها لحظه دیدار تماشا دارد..

روضه ی قحطی آب و لبِ عطشان حسین
گوشه ی صحن علمدار تماشا دارد…

«حسین…..»

_____________________________________________________________________________

متن نماهنگ و توسل ویژهٔ شبِ لیله الرغائب

گنهکارم گنهکارم پریشانم پشیمانم
تومیدانی نه سرمانده نه سامانم پشیمانم

قبول است اینکه بد کردم خزانم خسته ام زردم
کویرم تشنه ام دردم بیابانم پشیمانم

از اینکه زیر قولم می زنم باید ببخشی تو
از اینکه پای عهد خود نمی مانم پشیمانم

شنیدم شرطِ توبه، نم نم اشک است، پس امشب
شهادت میدهد بارانِ چشمانم پشیمانم

بخاطرخواهیم یارب! گناهم را ببخش امشب
که من عمری غلامِ شاهِ عطشانم، پشیمانم

گریزِ روضه جانسوز و، سکینه با خودش میگفت
از اینکه مشک دادم به عموجانم پشیمانم

عموجان! غنچه ها نشکفته پژمرد
به روی دستِ عمه دختری مُرد

عمو عباس!
مرا یک حرف باشد با تو آن هم
اگر بودی کسی سیلی نمی خورد

_____________________________________________________________________________

متن سینه زنی ترکی و توسل ویژهٔ شبِ لیله الرغائب

شب آرزوها شبِ جمعه باشد
و کتمان‌ کنم آرزویم حسین است

سرآغاز خلقت، سرانجام‌ هستی
خلاصه بخواهم بگویم حسین است

عَبدُالمَوالیم قاپووا گلمیشم‌ حسین
مَفتون خالیم قاپووا گلمیشم‌حسین

گر دستِ خالیم قاپووا گلمیشم‌حسین
گر لااوبالیم قاپووا گلمیشم‌حسین

حُرمت سیزین قاپیزدا ورَلر هر عاشِقَ

ابا عبدالله ..ابا عبدالله

سلام بر دو الگوی ایثار
سلام برحسین و سلام بر علمدار

_____________________________________________________________________________

متن مناجات و توسل ویژهٔ شبِ لیله الرغائب

“أَسْتَغْفِرُ اللَّهَ الَّذِي لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ الْحَيُّ الْقَيُّومُ الرَّحْمَنُ الرَّحِيمُ بَدِيعُ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ مِنْ جَمِيعِ ظُلْمِي وَ جُرْمِي وَ إِسْرَافِي عَلَى نَفْسِي وَ أَتُوبُ إِلَيْهِ”

*خدا ببین نذاشتم شب قدر بشه بیام درِ خونت،اولین شب جمعه ی ماه رجب اومدم
لیلة الرغائب با گریه کنای اباعبدالله اومدم درِ خونت، نذاشتم کار بیخ پیدا کنه یهوببینم شب قدره و بیچارَم، بالحسینِ الهی العفو….*

در پیشگاهِ قدسِ تو ای خدای من
میدانم اینکه رنگ ندارد حنای من

از بس که توبه کردم و توبه شکسته ام
چنگی به دل نمی زند این توبه های من

یارب ببین که از سرِ تکرارِ معصیت
دیگر شکسته قبحِ معاصی برای من

*هی شهدا رو نشونم دادی، هم سن و سالامو نشونم دادی که ببینم میشه تو این سن، تو جوونیم مشتری خدا شد، بنده های خوبتو نشونم دادی ولی من آدم نشدم. آخرشم گناه، قلبمو سیاه کرده، باید مرور کنم ببینم چند وقته پیش نشستم با خودت خلوت کردم. چرا انقدر من از تو دور شدم ؟چرا انقدر دیر به دیر میام باهات حرف میزنم ؟مهربون من!..*

گر تو مرا رها کنی از دست می روم
بی لطف تو شود دلِ دوزخ سرای من

سوگند میخورم به مقام ربوبیت
جز آستان تو نَبْوَد التجای من

*بگو خدا،شبای جمعه ی قبل میومدیم با یه جمله که میگفتن: حسین! ناله میزدیم امشب میخوایم بگیم بحق اون ناله ها، تو این لیلة الرغائبی دستمونو بگیر،لذت مناجاتتو به قلب سیاه من بچشون، میترسم چشم رو هم بذارم شبای قدرم از دستم بره،همه میگن رجب باید آماده بشی،استارت بزنی برای پاکی شبای قدر، منم شب رحمت الله الواسعه حسین اومدم…*

امشب بیا بخاطر اربابِ بی کفن
منت گذار و در گذر از خطای من

حسین حسین…

*بحق چشمای شهلای علی اکبر کاری کن بتونم چشمامو کنترل کنم، بحق اون اذون علی اکبرت کاری کن منم مال خدا بشم. بحق قد وبالای عباست، گناه رو از اعضا و جوارحم دور کن. حسین…*

امشب بیا بخاطر ارباب بی کفن
منت گذار و در گذر از خطای من

*یه قسم دیگه بدم…*

جانِ حسین، روزی ما را رقم بزن
امضا نما تذکره ی کربلای من

کربلا کربلا..

کربلا دلم تنگه برات
شیشه ی دلم ای خدا زیر سنگه برات

*زیارت رجبیه ی حسین رو میخوام، دلم میخواد تا رجب تموم نشده یه بار برم بین الحرمین، …آه حسین..*

 

 

متن سینه زنی و توسل ویژهٔ شهادت امام هادی (ع) سال ۱۴۰۲

0
متن سینه زنی و توسل ویژهٔ شهادت امام هادی (ع) سال 1402

سینه زنی و توسل به امام هادی علیه السلام

یه گوشه کنج حرم تنها
سمت ضریح و نگاه میکنم
میگم آقا از راه رسیدم
گره بغضم و وا میکنم

این منم که دوباره سرگردانم
از تو چی بگم آقا نمیدونم
من به امام هادی مدیونم
زیارت جامعه میخونم

“اَلسَّلامُ عَلَيْكُمْ يا اَهْلَ بَيْتِ النُّبُوَّةِ
وَمَوْضِعَ الرِّسالَةِ، وَمُخْتَلَفَ الْمَلائِكَةِ”

کنار غربت شیش گوشه
چشمه ی گریه که میجوشه
لحظه به لحظه فقط یک آه
زمزمه ی لبِ خاموشه

باز اسیرِ سکوت وغم میمونم
محو روضه ی حرم میمونم
من به امام هادی مدیونم
زیارت جامعه میخونم

“اَلسَّلامُ عَلَيْكُمْ يا اَهْلَ بَيْتِ النُّبُوَّةِ
وَمَوْضِعَ الرِّسالَةِ، وَمُخْتَلَفَ الْمَلائِكَةِ”

وقتی مشتاقم ومهجورم
شبایی که از حرم دورم
زیارتنامه رو لبهامه
زائر صحنِ پر از نورم

من هرجاکه باشم اینجا مهمونم
مهمون همین سفره میمونم
من به امام هادی مدیونم
زیارت جامعه میخونم

“اَلسَّلامُ عَلَيْكُمْ يا اَهْلَ بَيْتِ النُّبُوَّةِ
وَمَوْضِعَ الرِّسالَةِ، وَمُخْتَلَفَ الْمَلائِكَةِ”

غروبِ جمعه و دلتنگی نگاهِ منتظر و بارون
چرا نمیرسی ای مولا به داد این دل سرگردون

أنتُمُ الْأَوَّلُ وَالْآخِر
أنتُمُ الظَّاهِرُ وَالْبَاطِن
چش به راه شما میمونم
أنَا بِرَجْعَتِكُمْ‏ مُؤمِنْ

آه میون صحرای عشق مجنونم
به یاد مولای عشق دلخونم
من به امام هادی مدیونم
زیارت جامعه میخونم

“اَلسَّلامُ عَلَيْكُمْ يا اَهْلَ بَيْتِ النُّبُوَّةِ
وَمَوْضِعَ الرِّسالَةِ، وَمُخْتَلَفَ الْمَلائِكَةِ”

_____________________________________________________________________________

سینه زنی و توسل به امام هادی علیه السلام

“يا أهلَ بَيْتِ النُّبُوَّة
سَعِدَمَنْ والاكُمْ
هَلَكَ مَنْ عاداكُمْ”

رنگ و بوی درد داره کوچه های سامرا
گریه می کنیم هر شب پا به پای سامرا

این غربت آغازش مدینه ست، دنبالش کربلاست
تا همیشه جاریه، غربت بی انتهاست

مظلومیم و مقتدریم، تا عالَم بهاری بشه
خون از رگ رگِ شیعه ها پای هدف جاری بشه

“يا أهلَ بَيْتِ النُّبُوَّة
سَعِدَمَنْ والاكُمْ
هَلَكَ مَنْ عاداكُمْ”

خط به خط کلامِ تو از بصیرت دینه
بغضِ تو صدات واسه درد غربت دینه

این غصه، اندوه فاطمه ست، اشک خون خداست
تا به ابد نورِ عشق، با ظلمت آشناست

باید سر سپرده بشیم تا موعودِ صبح ظهور
شیعه پای عهدی که بست می مونه همیشه صبور

“يا أهلَ بَيْتِ النُّبُوَّة
سَعِدَمَنْ والاكُمْ
هَلَكَ مَنْ عاداكُمْ”

_____________________________________________________________________________

روضه و توسل به امام هادی علیه السلام

اهل دردم غم هادی دارم
سامرایی ست دل بی تابم
زنده ی فیض مدام یارم
مُرده ی یک نَفَسِ سردابم

امشب از خویش بُرون می آیم
تا به چشمان پر آبش گِریَم
گاه بر حال دل شعله ورش
گاه بر قبر خرابش گِریَم

کینه ی اهرمنِ تیره سِرشت
با مَدار طبقِ نور چه کرد
فتنه ی قوم پلیدِ ابلیس
با جمال پسر حور چه کرد

دست تزویر دوباره بی رحم
آتش کینه ی خود را افروخت
در پسِ پرده ی تنهایی خود
مردی از نسلِ صلابت می سوخت

رفته رفته اثری سخت نمود
زهر در جان شریفِ آقا
در تب و تاب شد و سوسو زد
شمعِ چشمان شریفِ آقا

خاک بر فرق من از این جمله
هم چو بِسمل به قفس پرپر زد
پسرش پاره گریبان، گریان
در عزاداری او بر سر زد

جگرِ زهر چشیده یعنی
آب گردیدن گل در آتش
هر که از نسل علی شد مسموم
ناله زد فاطمه، مادر، آتش

تا نمانده به تن و دیده پر آب
سینه سوزان و لبش خشک ولی
زمزمه کرد و به سینه کوبید
که فِدای تو حسین بن علی

*همه ی اهل بیت لحظات آخرِ جان دادن، برا حسین گریه کردن، حتی قبل از شهادت ابی عبدالله. پیغمبر همینطور، فرمود: رو سینه ام باشه من آروم جون میدم. روزی میاد رو سینه ی حسینم سنگین میشه، علی همینطور، لحظه های آخر، دست عباس و حسینو تو دست هم گذاشت، مادر همینطور، فرمود: علی جان! برا من گریه کن برا بچه هام گریه کن برا این کربلائیه خیلی گریه کن. امام مجتبی همینطور، گفت: “لا یوم کیومک یا اباعبدالله”..*

بر سر پای پسر سر بنهاد
لحظه ی آخر جان دادن بود
از لبش ذکر نمی افتاد و
یاد آن صحنه ی افتادن بود

یاد می کرد از آن ساعت که
از فراز فَرس آقا افتاد
تشنه لب با بدنِ غرقه به خون
گوشه ای در دلِ صحرا افتاد

یاد آن یوسف افتاده به چاه
گرگ ها دور و برش زوزه کشان
گرگ وحشی تری از راه رسید
چنگ زد بُرد سرش زوزه کشان

گوش کن مابقی قصه ز من
گرچه این روضه دهد آزارت
سر بریدند، و دوان سوی حرم
این بُود معنی قتل و غارت

«ای حسین…»

_____________________________________________________________________________

سینه زنی و توسل به امام هادی علیه السلام

یا رب از زهر جفا سوخت ز پا تا به سرم
شعله با ناله برآید همه دم از جگرم

جز تو ای خالق دادار کسی نیست گواه
که چه آورده جفای متوکل به سرم

می دوانید پیاده به پی خویش مرا
گرد ره ریخت بسی بر رخ همچون قمرم

زهر نوشیدم و راحت شدم از عمر ولی
ریخته خاکِ یتیمی به عُذار پسرم

با که این ظلم بگویم که به زندان بلا
قبر من کَند عدو پیش دو چشمان ترم

هر زمان هست در این دارِ فنا مظلومی
حق گواه است که من از همه مظلوم ترم

_____________________________________________________________________________

روضه و توسل به امام هادی علیه السلام

میخوام مسافرت باشم
بیام مجاورت باشم
دوباره زائرت باشم

گدای سامرا باشم
قطره باشم رها باشم

گفتم با دلم تا که یه کم آروم شه
چیزی نمونده دیگه ساختِ حرم تموم شه

توی دعاهام از خدا خواستم آقا
موقعِ نصب ضریح منم باشم سامرا

غریب آقا غریب آقا …

کبوترای خسته جون حالا دارن یه آشیون
خاکی نمیشه پراشون

اما دلم پریشونه
بقیع دلو میسوزونه
دنیا اینجور نمی‌مونه

ایشاالله یه روز بقیع حرم می‌سازیم
برا غریبِ مادر بابُ الکرم می‌سازیم

اون روز می‌رسه که شیعه سرفرازه
برا حریم مادر هیجده تا صحن می‌سازه

_____________________________________________________________________________

روضه و توسل به امام هادی علیه السلام

*شب شهادته آقام امام هادیه. امام صادق (ع) فرمودند: ما در مصائب مون پرده رو دل دوستانمون می اندازیم تا کُنه مصیبت ما رو درک نکنند. اگه درک کنند که با ما چه کردند این خلق خدا؛ همشون در دم جان میدن و می میرند…*

آسمان را آه جانسوزت ز پا انداخته
مادرت را باز در هول و وَلا انداخته

*قربون دلت برم زهرا جان، امشب دور و بر سامرا میگرده، دور و بر قبر پسرش می چرخه…*

امشب به امام هادی عرض کن: آقا جان! همه دار و ندار من همین چند قطره اشکه، میریزم به پات امشب..آقا در عوضش یه چیز بزرگ ازت میخوام، اونم اینه؛درهای دل من رو به رو معارفت باز کنی، من وقتی زیارت جامعهٔ کبیره ات رو میخونم، فقط الفاظ و لقلقهٔ زبونم نباشه، بفهمم چی دارم میگم، به کی دارم میگم..*

پوستی بر استخوان داری شبیه مادری
خونِ دل خوردن تو را از اشتها انداخته

رفته رفته حجره ات گودال سرخی می شود
زهر، لبهای شما را از نوا انداخته

*امام هادی تو لحظه های آخرعمرش خودش رو کشید سمت کربلا..همون لحظه هایی که تشنگی کامش رو خشک کرده، زهر به بدن اثر کرده، زبان در دهان مثل چوبِ خشک..سمت کربلا نشست دست راست رو گذاشت رو قلبش..صلی الله علیک یا جداه یا اباعبدالله..حسین…*

میدونم آقا جان، شدت زهر رمق رو از شما گرفته بود. لب هات به هم میخورد، صدات نمیومد. اما بازم خداروشکر، نفس که میکشیدی با هر دم و بازدم کلی خاک تو حلقت نمی رفت….من یه غریب سراغ دارم کربلا.. صورتش رو خاک ها.. محاسنش غرقِ خون. خون از همه ی رگ ها فوران میزنه……
قربون اون آقای غریبی که هم زهرِ تیرهای زهرآلود تشنه اش کرده، هم رفتنِ خون های فراوان تشنه اش کرده، هم آفتاب سوزانِ کربلا تشنه اش کرده، هم داغِ علی اکبر تشنه اش کرده، هم داغِ علی اصغر تشنه اش کرده، هم غصه ی معجر زینب تشنه اش کرده…*

جام می شرمندهٔ اندوه چشمان تو شد
ماجرا را گردن شام بلا انداخته

_____________________________________________________________________________

سینه زنی و توسل به امام هادی علیه السلام

ای که نام پاک تو، گشته رمز عاشقی
یا عَلیَ بنَ محمد، اَیُّهَا الهادِی النَّقی

قصه ی تبعید و غربت برده از دل صبر و طاقت
قصه ی خورشیدِ مظلوم در حصار شام ظلمت

ما گدای سامراییم ای کریمِِ سامرایی
عادت تو جود و احسان عادت ما بی وفایی

ای امامِ مهربان، ای ولیِّ مُتقین
یا عَلیَ بنَ محمد، اَیُّهَا الهادِی النَّقی

ای که در مشت تو باشد حکم رعد و موج و طوفان
با سرانگشت تو باشدگردش تسبیحِ باران

سایه بانت ابرها و پرده دار تو نسیم است
سایه ی مهرت بهشت و آیه ی قهرت جحیم است

*ای که در مشت تو باشد حکم رعد و موج و طوفان، با سرانگشت تو باشد، گردش تسبیح باران، دو سه جمله ی جامعه ی کبیره ست، بِکُم فَتَحَ الله و بِکُم یَختِم و بِکُم یُنَزِّلُ الغَیث، و بِکُم یَمسِکُ السَماءَ اَن تَقَعَ علیَ الارض، سایه بانت ابرها و پرده دار تو نسیم است، یعنی چی؟ ابن شهر آشوب در مناقب نقل کرده یروز یکی از خُطَبای متوکل اومد اعتراض کرد، اینجوری که تو به علیِ النقی احترام میکنی کسی نمیکنه، وقتی وارد میشه همه خدمتشو میکنن، وقتی میخواد بیاد یکی پرده رو کنار میزنه، موقع خروج هم همینطور.. گفت دیگه کسی حق نداره پرده براش بالا بزنه، خدمتی بکنه، یه روز امام هادی وارد شد راوی میگه به خدا قسم قبل از ورودش بادی وزید، پرده کنار رفت وارد شد، موقع خارج شدن دوباره نسیمی آمد پرده رو براش بالا زد..*

یاوران تو سعید، دشمنان تو شقی
یا عَلیَ بنَ محمد، اَیُّهَا الهادِی النَّقی

جامعه داده به جانم شوق و ذوق و شور و حالی
چه سلام دلنشینی چه مناجات زلالی

قَوْلُكُمْ حُكْمٌ وَ حَتْمٌ
وَ رَأْيُكُمْ عِلْمٌ وَ حِلْمٌ وَ حَزْمٌ
بِأَبِي‏ أَنْتُمْ‏ وَ أُمِّي وَ أَهْلِي وَ مَالِي

اَنتَ مصباحُ الدُجی، اَیُّهَا البرُّ التقیّ
یا عَلیَ بنَ محمد، اَیُّهَا الهادِی النَّقی

_____________________________________________________________________________

سینه زنی و توسل به امام هادی علیه السلام

دور از وطنم، میلرزه تنم
آتیش می‌گیرم من از اشکِ حسنم

مادر بیا کنارم این دم آخر
روضه میخونم با دل مضطر
به یاد جدم شهید بی سر

هر چند مسموم زهر کینه ام اما
غارت نمیشه پیکرم اینجا
تنم نمیمونه روی خاکا

«واویلا امون از این غریبی..»

من نیمه جونم، أَشهد میخونم
میشه حرم و قبرم این گوشه خونه‌م

میرم دیگه از این زمونه دل سیرم
تو غربت و غریبی میمیرم
تموم میشه روزای دلگیرم

بوی مدینه پیچیده دیگه اینجا
یعنی رسیده مادرم زهرا
شدم شبیه سامره تنها

«واویلا امون از این غریبی…»

*هنوز صدای رباب بلنده..
مهدی میاد..اصغرم بخواب قائم ما میاد منتقم میاد…*

لالا لالا یکم دیگه دووم بیار
یکم دیگه دندون روی جیگر بذار

رفته عموت آب بیاره الان میاد
داره صدای تکبیرش میاد

لالایی ایشاالله بارون می‌باره
لالایی علی دیگه جون نداره

«همه بگن حسین…»

_____________________________________________________________________________

روضه و توسل به امام هادی علیه السلام

آمده جان من از زهر كینه بر لب
روز من در غریبی تیره تر بود از شب

*امشب اونهایی كه اومدن برا امام هادی عزاداری كنند،گفتند:اگر امشب سامرا امام هادی زائر نداره،ما میریم به آقامون امام زمان تسلیت میگیم، میگیم آقاجان سرت سلامت …*

بسته بال و پرم كنج قفس میمیرم
گریه ی نور چشمم كرده از جان سیرم

در طول عمرم جز غصه و غم هرگز ندیدم
ویرانه دیدم، زخم زبان و طعنه شنیدم

* داستان امام هادی عجیب، شبیهه سرگذشت امام سجاد بوده. لذا در ارشاد شیخ مفید نوشته: وقتی آقا رو از مدینه به سمت سامرا می آوردند،مثل امام سجاد كه سه روز و سه شب پشت دروازه ی ساعات، آقارو نگه داشتند. امام هادی رو هم در یك خرابه ای سه روز بیرون از شهر نگه داشتند. یه روزم وقتی آقا رو وارد بزم شراب كردند،نانجیب حرومزاده جام شراب به امام هادی تعارف كرد.می خوام بگم آقا جانم! اما در هر دو روضه یه فرق بزرگ بین روضه ی شما و امام سجاد بود.درسته شمارو هم در خرابه جای دادند، اما دیگه ناموستون رو با دستای بسته وارد نكردند،جلو چشمت ناموست رو با تازیانه نزدند،آقا شما رو هم وارد بزم شراب كردند اما جلو چشمت سر بابات رو داخل تشت نگذاشتند، با چوب خیزران بر لب و دندان بابا نزدند….*

در طول عمرم جز غصه و غم هرگز ندیدم
ویرانه دیدم زخم زبان و طعنه شنیدم

كربلایم سامراست بر لب من یا زهرا
نیمه شب بود و از غم خاطرم آزردند
بی عمامه مرا از خانه ام میبردند

*هم امام هادی و هم امام صادق رو نیمه ی شب از خانه بیرون بردند،اما بی عمامه، بی ردا، وقتی خوب توجه میكنی فاطمیه تموم شده، اما مگه میشه روضه های فاطمه تموم بشه، میخوام یه چیزی بگم رد شم،این كه امام هادی و امام صادق رو بی عمامه بردند،شاید دلیلش این باشه،شیخ جعفر مجتهدی میگه تو حرم امیرالمؤمنین گفتم: آقاجان! میخوام ببینم صحنه ای كه شما رو از خونه بیرون كشیدند، در عالم مكاشفه ،در كتاب مرحوم شیخ جعفر مجتهدی یک، این قضیه رو نوشته: در عالم مكاشفه امیرالمؤمنین فرمود:شیخ جعفر طاقت نمیآری ببینی رها كن این خواسته رو، میگه عرض كردم آقا جان به من اجازه بدهید ببینم چه خبر بوده مدینه، بی شرمی این قوم رو میخوام بفهمم، آقا فرمود: شیخ جعفر حالا كه اصرار داری بسم الله، یه مرتبه پرده از جلو چشمم افتاد دیدم در خونه ی امیرالمؤمنین باز شد، یازهرا… عمامه ی امیرالمؤمنین رو دور گردن آقا انداختند دارند از خونه بیرون میكشنند….*

نیمه شب بود و از غم خاطرم آزردند
بی عمامه مرا از خانه ام میبردند

در غریبی زظلم و كینه آبم كرده اند
وای من وارد بزم شرابم كرده اند

جام شراب و لبخند دشمن آن نیمه ی شب
لرزیدم و آه از دل كشیدم با یاد زینب

حالا امام هادی میخواد برات روضه بخونه

سر خونین، تشت زر، چوب و لب های دلبر

* تو مجلس یزیدِ ملعون سر داره قرآن میخونه،یه وقت نانجیب شروع كرد با چوب خیزران بر لب و دهان ابی عبدالله زدن،یه وقت دیدند قاطی این زن و بچه،یه نازدانه رو پا بلند شده،هی میگه عمه جان، این سر بابای منه؟!.. بگو به چه جرمی دارند با چوب خیزران میزنند، حسین…… *

آن شبی كه مرا خواند سوی بزم شراب
گشت از شدت غم مرگ عیان در نظرم

زهر نوشیدم و راحت شدم از عمر ولی
ریخته خاك یتیمی به عذار پسرم

_____________________________________________________________________________

مدح و توسل به امام هادی علیه السلام

بر سرم سایه ی ایوان طلایی دارم
گوشه ی صحن عجب حال و هوایی دارم
از سر سفره ی او نان و نوایی دارم
سامرایی ام و عادت به گدایی دارم

سامرا کرب و بلایی به نظر می آید
این دو شش گوشه به دنیا چقدر می آید

ردّ پایش همه جا قبله نما می سازد
یک خط از جامعه اش جامعه را می سازد
خادمِ خانه اش از خاک طلا می سازد
کرمش نیز به شدّت به گدا می سازد

بی سبب نیست اگر عادتش احسان شده است
نوه ی ارشد آقای خراسان شده است

ذوالفقار تو به هر معرکه گفتار تو است
مثل آن حرز جوادی که نگهدار تو است
چه کسی با چه امیدی پِی آزار تو است
نفسِ فاطمه و دست علی یار تو است

گوشه ی چَشم تو کافی است اشارت بکند
دشمنت که عددی نیست جسارت بکند

شیعیان تا به ابد بر سر پیمان هستند
تو اگر امر کنی گوش به فرمان هستند
صف به صف لشگرت از مردم ایران هستند
که به فرماندهی شاه خراسان هستند

سخت سیلی زده بر بی ادبی، با ادبش
هرکه لبیک علی النقی آید به لبش

ناله ها از دلِ بیچاره کنم کافی نیست
خویش را از غمت آواره کنم کافی نیست
گریه بر داغِ تو همواره کنم کافی نیست
پیروهن در غمِ تو پاره کنم کافی نیست

سال ها هم نفس حجره ی صبرت شده ای
کنج زندانی و همسایه ی قبرت شده ای

«حسین آرام‌جانم حسین روح وروانم
برمشامم میرسد هرلحظه بوی کربلا
بردلم ترسم بماند آرزوی کربلا
تشنه ی آب فراتم ای اجل مهلت بده
تا بگیرم در بغل قبر شهید کربلا»

_____________________________________________________________________________

روضه و توسل به امام هادی علیه السلام

یا رب از زهر جفا ؛ سوخت ز پا تا به سرم
شعله با ناله برآید همه دم از جگرم

جز تو ای خالق دادار کسی نیست گواه
که چه آورده جفای متوکّل به سرم

*متوکّل خیلی آقای ما را اذیت کرد..
مسعودی در مُروج الذَهب نوشته: اومدن پیش متوکّل ملعون، گفتن امام هادی اسلحه جمع میکنه، میخواد خروج کنه. اتراک رو فرستاد در خانه امام هادی. اینا خیلی قسی القلب بودن، شبانه آمدن در خانه اش.”فَهَجَموا دارَه لَیلَه” شبانه حمله کردن..
برات تازگی نداشت در خونهٔ مادرت هم شلوغ شد..
“فَلَم یَجِدوا فیها شئً ” چیزی پیدا نکردن. حجره ها رو دونه دونه گشتن، دیدن آقا داخل اتاق نشسته، عبادت میکنه، قرآن میخونه..” فَحُمِلَ عَلی حالِه تِلکَ الی المُتَوَکِل ” اجازه ندادن آماده بشه، عمامه بر سر بذاره.. همون جور آقای ما رو پای پیاده بردن..*

می دوانید پیاده به پی خویش مرا
گرد ره ریخت بسی بر رخ همچون قمرم

آن شبی را که مرا خواند سوی بزم شراب
گشت از شدّت غم ، مرگ عیان در نظرم

*آخه روایت نوشته: ” وَ کانَ المُتَوَکِل جالِساً فی مَجلِسِ الشراب ” نشسته بود شراب میخورد..*

خواست تا بر منِ مظلوم دهد جام شراب
شرم ننمود در آن لحظه ز جدّ و پدرم

*شراب تعارف کرد، گفت شراب بخور. آقافرمود: گوشت و خون من به شراب آلوده نشده.. گفت حالا که شراب نمیخوری برام شعر بخون. آقا فرمود: منو معذور بدار. گفت: نه، باید برای من شعر بخونی. من شراب میخورم تو شعر بخون. یه شعری خوند این ملعون شروع کرد ناله زدن، شروع کرد گریه کردن. دور و بری هاش همه گریه می‌کردند. بعد با احترام آقا رو روانه منزل کرد. عیشش مُنَقَّص شد.
“باتوا عَلَی قُلَلِ الاَجبالِ تَحرُسُهُم، غُلبُ الرِّجالِ فَلَم تَنفَعهُمُ القُلَل “اینجا آقای ما اینطور شعر خوند مجلس شراب به هم خورد….

من یه مجلس شرابی می شناسم، که یه نفر قرآن میخوند، یکی دیگه شعر می خوند، این خیزران رو بلند کرده بود، هی صدا میزد: “لَیْتَ أَشْیاخِی بِبَدْر شَهِدُوا ” ای کاش اجداد من که در بدر، بابای تو اونها رو کشت، بودند و می‌دیدند من چطور به لب و دندان تو میزنم، به من میگفتن یزید دست مریزاد. یه وقت خواهرش صدا زد: “مهلاً یا یزید” زینب سلام الله علیها نگاه کرد و گفت: مهلاً یا یزیدمُنتَحِياً عَلى‌ ثَنايا أبي عَبدِ اللَّهِ تَنكُتُها بِمِخصَرَتِكَ” داری با این چوب خیزران به لب و دندان برادر من میزنی! بعد یه سوال کرد گفت: ” امِنَ العَدلِ یا ابن الطُّلَقاء تَخدیرُکَ حَرائِرُک اِماءک و سوقُک بَناتُ رسول الله سَبایا؟! ”
آی نامرد آیا این عدالته زنهای خودت و کنیزکان خودت رو پشت پرده ها نگه داشتی، اما دختران پیغمبر این طور اسیر باشن وپرده حجابشون رو بدری؟

 

متن سرود و توسل به امام محمد باقر (ع) سال ۱۴۰۲

0
متن سرود و توسل به امام محمد باقر (ع) سال 1402

مدح و توسل به امام‌ محمد باقر (ع)

خشکی ام رفت و وصل دریا شد
سردی ام رفت و فصل گرما شد

فارغم از خودم، خدا را شکر
آسمانی شدم ، خدا را شکر

آمدی و دلم نجات گرفت
باز هم مُرده ای حیات گرفت

ای حیاتِ مجدّدِ دنیا
دومین یا محمدِ دنیا

یا من اَرجوهِ آستانِ لبم
پنجمین رکعتِ نماز شبم

ای که تنها خدا شناخت تو را
مثلِ بیتُ الحرام ساخت تو را

قافیه های بیت ما تنگ است
در مقامَت کُمیتِ ما لنگ است

ای نسیمِ پُر از بهارِ حسین
حسنی زاده ی تبار حسین

قبله ی مردمِ مدینه تویی
حسنِ دومِ مدینه تویی

ای، ظهورِ پیمبر اکرم
حاصلِ وصلت دعا و کرم

مادرت دخترِ کریمِ خدا
پدرت حضرتِ کلیمِ خدا

وسط هفته ها برای منی
التماس سه شنبه های منی

سرِ شب ، فکرِ نور تو بودم
فکر شب های طورِ تو بودم

خواب سجاده ی تو را دیدم
صبح دیدم کنارِ خورشیدم

ای نمازِ پر از قنوتِ حسن
حاصل چله ی سکوتِ حسن

تو تولای دفترم هستی
قسمِ نون والقلم هستی

تکیه بر بالِ جبرئیل زدی
مزرعه داشتی و بیل زدی

بهترین میوه ی تو ایمان بود
گندمِ کالِ تو پُر از نان بود

بی تو این حوزه ها کمال نداشت
میوه ای غیر سیبِ کال نداشت

وقت آن است اجتهاد کنی
بی سوادِ مرا سواد کنی

وقت آن است منبری بزنی
حرف یک حرف بهتری بزنی

عِلم را باز هم شکاف دهی
در کلامت مرا طواف دهی

اگر علم تو را حساب کنند
زندگیِ تو را کتاب کنند

علم و اخلاق می شود با هم
آدمی می کند بنی آدم

پرِ جبریل، زیر پای تو بود
گردن آویزِ بچه های تو بود

میوه ی بهتر از رطب سیب است
باعث التیام تب، سیب است

فاطمه سیبِ جنّتُ الاعلاست
پس شفای تبِ تو، یا زهراست

*در روایات آمده هروقت امام باقر علیه السلام تب داشت چند بار می گفت یا فاطمه.. یا فاطمه..تب ازبدن‌مبارکشون‌ دور میشد…*

چه کسی گفته بی مزاری تو
یا چراغِ حرم نداری تو

قبرِ تو بارگاهِ توحید است
شمعِ بالاسرِ تو خورشید است

چه کسی گفته سایبانت نیست
صحن در صحن ، آسمانت نیست

عرش که آسمان نمی خواهد
نور که سایبان نمی خواهد

تو خودت سایبان دنیایی
بهترینِ آسمانِ دنیایی

_________________________________________________________________________

سرود و توسل به امام‌ محمد باقر (ع)

رسیده پیکِ حق تعالی برای گفتنِ خوش آمد
تو اولین امام هستی که شده همنامِ محمد

تو برتر از معاصران خود شبیه دُر و گوهرنابی
هم نوه ی کریمِ آلُ الله هم نوه ی حضرتِ اربابی

*میدونی که مادرِ امام باقر علیه السلام ، دخترِ امام حسن مجتبی ست ، یعنی یک جدش امام حسن مجتبی علیه السلام است ، یک جد امام باقر هم ، آقاسید الشهداست … *

«مولانا ، یاحضرت باقر..»

تو پنجمین امام دنیا وارث علمِ انبیایی
همرهِ کاروانِ ارباب سفیر دشتِ کربلایی

قبل از ولادت شما آقاخاتم الانبیا سلامت داد
نور دو چشم حضرت سجاد ولادت شما مبارک باد

«مولانا، یاحضرت باقر..»

_________________________________________________________________________

سرود و توسل به امام‌ محمد باقر (ع)

شبِ اول رجب دل من بی تابه
که شب تولده نوه ی اربابه

آسمونا ستاره بارونه
کلِّ زمین آیینه بندونه

کاش ببینم چنین شبی آقا
دور تا دور بقیع چراغونه

لیلةُ الرغایبِ شب جمعه که میاد
دل من از تو فقط آقا کربلا میخواد

فدای شادی و غمت مولا
فدای لطف و کرمت مولا

وقتی بقیع و بسازن میشم
کارگر ساخت حرمت مولا

توی دانشگاه تو اون کسی قبول میشه
که فقط ذکرِ لبش یاحسین همیشه

گل پسر روح دعایی تو
آیینه ی علمِ خدایی تو

همبازی رقیه ی ارباب
یادگار کرب و بلایی تو

_________________________________________________________________________

سرود و توسل به امام‌ محمد باقر (ع)

سلام و درود خدا به تو
صلواتِ اهل سما به تو
سلام ما به تو، سلام‌ما به تو

سلام همه انبیا به تو
تَحیَّت خَیرُالوَری به تو
سلام ما به تو، سلام‌ما به تو

آینه‌ی حُسنِ طاهایی وارثِ شکوه مولایی
نام حسنین از تو زنده نورانیت تو زهرایی

شیدای روی تو جابر ای عشقِ اول و آخِر
ای جانِ حضرت سجاد مولانا حضرت باقر

«مولانا حضرت باقر….»

نورِ محفلِ تو نورِ حراء
اعجاز تو اعجاز انبیاء
ای گل مصطفی

ای آینه‌ی قدر و هَل أَتی
ای کوثر حُسن بی‌انتها
ای گل مصطفی

با تو شده این مکتب زنده
با تو شده شیعه پاینده
خورشیدِ کلامِ تو مولا چلچراغ راه آینده

دل‌ها تا کوی تو راهی عِلم تو نامتناهی
روشن با مهرِ تو جان‌ها نور تو نور الهی

«مولانا حضرت باقر…»

تویی که نَه هستی خدا، علی
نَه از خدا یک‌ دم جدا علی
علی و یا علی…

تویی سَید الاوصیا، علی
جانِ شیرینِ مصطفی علی
علی و یا علی..

عالمی به زیر دِیْنِ تو
ندیدیم آقایی عینِ تو
زُهد و عدالت معنا می‌شد
با وصله‌های نعلین تو

مولای ما همه حیدر نورِ بی‌خاتمه حیدر
مدّاحِ فضلِ تو قرآن ای جانِ فاطمه حیدر

_________________________________________________________________________

سرود و توسل به امام‌ محمد باقر (ع)

شیرین شده باز کامِ دل هامون
بارونی شده دیدۀ بارون
دنیا اومده نوۀ ارباب
نورانی شده همه دنیامون

امشب درایِ رحمت حق به روی دنیا وا شده
امشب حضرتِ امامِ زین العابدین بابا شده

«یابن الزهرا، یاامام باقر، یاامام باقر»

از شور و شعف هر دلی زائره
تا شهرِ نبی تا بقیع زائره
امشب که شبِ مستیِ عاشقاس
میلاد آقام حضرتِ باقره

«یابن الزهرا، یاامام باقر، یاامام باقر، »

خندون شده این نوگلِ زیبا
گهواره ی اون بازوی سقّا

لالایی اون وقت خوابیدن
ذکرِ یاحسینِ زینبِ کبری

آقا دستِ خالی اومدم نذار که باز خالی برم
آقا روم سیاهِ میدونم ولی تویی صاحب کرم

از سفرۀ تو میچینم خوشه ای
از رحمتِ تو میبرم توشه ای

من ملتمسِ یه نگاهِ توأم
کن قسمت من صحنِ شش گوشه ای

«یابن الزهرا، یاامام باقر، یاامام باقر»

باز فکر حرم تو سرم افتاد یادِ اولین سفرم افتاد
با عنایتِ حضرت زهرا بازم گذرم به حرم افتاد

ارباب، ناله هایِ این دلِ پاره به جایی نرسد
ارباب، گریه های منِ آواره به جایی نرسد

میگن تا که از جانب معشوق نباشد کششی
ارباب، کوشش عاشق بیچاره به جایی نرسد

از کودکی ام‌ مَستم و عاشقم
بر درگهِ شاه بندۀ صادقم

آخر یه روزی دعای خواهرِت
آغوش حرم میشود لایقم

«یابن الزهرا، یاامام باقر، یاامام باقر»

_________________________________________________________________________

سرود و توسل به امام‌ محمد باقر (ع)

به شوق میلادِ دلبر امشب دلم از غم آزادِ
مدینه محو دیدار پسر امام سجاد

تجلیِ نور داور، یا مولا ..
باقر آل پیغمبر، یا مولا ..

به مقدمش امشب هستن ستاره ها بی تاب
فلک میباره پیشِ پاش، بارونی از مهتاب
به روی ماهش زده شکوفه گل بوسۀ ارباب

تجلیِ نور داور، یا مولا ..
باقر آل پیغمبر، یا مولا ..

بهشتِ علم و تقوایی خورشیدِ سپهرِ ایمانی
تو کشتیِ بی همتایِ، دریایِ علومِ قرآنی

تموم حکمت پا بسته ت، یا مولا
مشیت حق، در دستت، یا مولا

به شوق میلادِ دلبر امشب دلم از غم آزادِ
مدینه محو دیدار پسر امام سجاد

تجلیِ نور داور، یا مولا ..
باقر آل پیغمبر، یا مولا ..

تو باقرالعلمی و از خدا لقب داری
به هر کلامت اعجازِ شاهِ عرب داری
به آل طاها تو از حسین و حسن نسب داری

تجلیِ نور داور، یا مولا ..
باقر آل پیغمبر، یا مولا…

_________________________________________________________________________

سرود و توسل به امام‌ محمد باقر (ع)

اومد خورشیدی که هیچکس شبیه
رجب شد باقرِ آلِ پیمبر
رسیده رسيده رسیده رسیده

«یامولا مددی…»

حضرت باقر تویی نور مناقر
بذا پا رکابت باشم منم شبیه جابر

شدم هوایی مثه مرغ مهاجر
شب تولدت دل تو مدینه شده زائر

«مولانا یاباقر…»

توی ماه رجب کاشکی دعامون
بگیره بگیره بگیره بگیره

الهی هر چی وهابی تو دنیا
بمیره بمیره بمیره بمیره

غصه تمومِ نگو شادی حرومه
شبِ تولدِ حضرت باقرالعلومه

توی همین ماه بخدا آرزومه
ببینم تو نجف ایوون طلایی روبه رومه

«مولانا یاحیدر..یاحیدر»

_________________________________________________________________________

سرود و توسل به امام‌ محمد باقر (ع)

جلوه‌ی نور خدایی معدن جود و سخایی
مدینه شد با تو روشن باقرِ آل عبایی

کرمت زبونزده آقا نداری روی زمین همتا
به فدای تو که هستی از هست پاک علی و زهرا

خیلی تو مَحشری دل از دلِ امام حسین می‌بری
به قلب عاشقم خودت سروری یقین دارم نوکرتو میخری

«مولا مولا یا حضرت باقر…»

عرش خدا شد چراغون مَطلَع نور آسمون
دستا رو بالا بیارید عیدی میده صاحب زمون

میدرخشه عالم بالا پُره از طراوته هر جا
یا مَن اَرجُوهُ لِکُلِّ خَیر میشه زمزمه روی لب‌ها

مستیمون بی حده سلاله‌ای از دو امام اومده
کبوتر دل تا بقیع پر زده عیدی ما تو‌ دستای حیدره

«مولا مولا یا حضرت باقر…»

کوری چشم حسود به ساحتت عرض درود
چیزی نمونده به نابودی آلِ سعود

تو بقیع بنا میشه مرقدچهار تا صحن و عَلم گنبد
بچه شیعه‌های ایرانی می‌سازند حرم مثل مشهد

حرف دل میزنم ترسی ندارم بره سر از تنم
با دشمنت تا آخرش دشمنم ریشه‌ی بدخواه تو رو میکنم

«مولا مولا یا حضرت باقر…»

_________________________________________________________________________

مدح و توسل به امام‌ محمد باقر (ع)

رسیده ماه رجب در سرم هوای مدینه
نوشته اند دوباره مرا گدای مدینه

گرفته است بهانه دلم برای مدینه
فدای چهارم امام گره گشای مدینه

کبوتر دل من تا بقیعگشته مسافر
سلام مقصد پنجم سلام حضرت باقر

نبود این دل ما حیدری اگر تو نبودی
نبود روزی ما نوکری اگر تو نبودی

نداشت دین خدا لشکری اگر تو نبودی
نداشت جسم تشیع سری اگرتو نبودی

بزرگ و کوچک ما زیر دین راه نجاتت
غلام حیدر و زهرا شدیم با زحماتت

تویی همان که پیمبر رسانده است سلامت
تویی که درک خلایق نمی‌رسد به مقامت

شبیه زینب کبری حماسه داشت کلامت
شدست منبر روضه حیات بخش ز بیانت

همیشه کرده حدسث تو گرم روضه مارا
نتیجه تلاش توییم و صادقت آقا

امام پنجم عالم، امید پنج تنی تو
بزرگ تر ز تمام تصورات من تو

فدای عزم بلندت امام بت شکنی تو
خودت بگو بنویسم حسینی یا حسنی

تویی که وارث جمع فضایل حسنینی
امام امتی و میوه‌ی دل حسنینی

همیشه مثل حسن بود عادت تو کرامت
زبان زد است همیشه جود وعطایت

بزرگواری فقیر دارد پیش تو حرمت
و در مرام شما نیست دین به غیر محبت

تو و کرم تو و بخشش تو عطای فراوان
همیشه لطف تو شده است شامل مهمان

تویی که حاصل عمرت همه معارف دین است
به زیر رچمت آقا کسی که سایه نشین است

به دست او رگ خواب همه زمان وزمین است
بقیع حرمت بهشت اهل یقین است

به رقم خواسته منکران اصل ولایت
حرم نداشتنت نکرد هم کم ز مقامت

 

 

متن سینه زنی و توسل به حضرت ام‌ کلثوم (س) سال ۱۴۰۲

0
متن سینه زنی و توسل به حضرت ام‌ کلثوم (س) سال 1402

سینه زنی و توسل به حضرت ام‌ کلثوم (س)

عمه‌ی صاحب الزمان، بانو
من فداي شما گداي شما

مددي كن كه خاك بوس توأم
ام‌كلثوم، دختر زهرا

بي بي چاره ساز ادركني
اي شفاعت كننده‌ی فردا

ما همه مستحق لطف توئيم
دستمان را بگير، روز جزا

من و ايل و تبار من مجنون
تو و ايل و تبار تو ليلا

پدر و مادرم به قربانت
خواهر بي نظيرِ خون خدا

جان زهرا بيا همين امشب
كربلاي مرا نما امضا

نوه‌ی پاك حضرت احمد
جايگاهت بود بسي بالا

در حجاب و عفاف، فاطمه‌اي
خواهر خوبِ زينب كبري

در صبوري حسن، به شكل دگر
در شجاعت شبيه شير خدا

زنده‌ی ربناي تو حيدر
کشته‌ی گريه‌هاي تو عيسي

فرش راه تو بال جبرائيل
خاك پاي تو جنت‌الْاَعلي

اي نجابت دخيل چادرتان
وي سخا و شرف دخيل شما

اُسوه‌ی پايداري و عفت
اي وقار هميشه پا بر جا

دائماً بر زبانتان جاري
سورهی قدر و كوثر و شورا

چشم تو ساحلِ نجات همه
دل طوفانيِ شما دريا

ساكن كوي تو همه عالم
ريزه خوار دو دست تو موسي

شب آخر چه روضه‌اي داري
در دلت باز هم شده غوغا

تا كه يك جرعه آب مي‌بيني
خود به خود روضه مي‌شود بر پا

بوده‌اي در كنار اهل حرم
در زمين غريب كرببلا

نينوايي شدي بلا ديدي
اي ركابِ امام عاشورا

موقع رفتنت فقط بودي
ياد لبهاي تشنه‌ی سقا

غمِ زينب غمِ شما بانو
غمتان داغ سيدالشهدا

ياد آن روزها كه مي‌ديدي
آتش از خيمه‌ها كه زد بالا…

معجرش سوخت بينِ آتش و دود
دختري از نوادگانِ شما

ياد آن روز كه ميان حرم
تشنگي بود و آه بود و نوا

ياد آن روز كه به نِي زده شد
سرِ شش ماهه‌ی رباب حتي

ديدي از نِي چگونه مي‌افتاد
سرِ پاك عليِ اصغرها

دست و پا زد مقابل چشمت
قاسم و اصغر و گل ليلا

مادري كودكش لبش تشنه
در پيِ آب بود واويلا

روي تل بوده‌اي؟ نمي دانم
همره خواهرت گل طاها

ياد آن روز كه جدا مي‌شد
رأس پاك برادرت ز قفا

بين گودال دست و پا مي‌زد
شاه، در زير دست و پا تنها

كربلا داشت زير و رو مي‌شد
با صداي شكسته‌ی زهرا

كربلا بود و نغمه وَلَدي
كربلا بود و ذكر وا اُمّا

___________________________________________________________________

مدح و توسل به حضرت ام‌ کلثوم (س)

ای حجابت فرشته را چادر
حوریان در طواف معجر تو
آن قدر ناز داری ای بانو..!
بال جبریل فرش معبر تو

پیش پایت تمام حور و ملک
در رکوع و سجود افتاده
نسل برتر ز خانواده نور..!
دخت مولا و فاطمه زاده

ای مقامت فراتر از مریم
ای شکوهت رساتر از حوا
ام کلثوم ! خواهر زینب
عصمت الله دوم زهرا

از نفسهایت ای نسیم بهشت
بوی عطر و گلاب می آید
التماس دعای نیمه شبان
سوی تو مستجاب می آید

تو کجا و تبار ناپاکا
تو ملیکه ز عالم ملکوت
تو بهشتی چه نسبتی داری
به کویر و به دوزخ و برهوت؟

قرص خورشید و زمهریر سیاه
جمع ایمان و کفر ممکن نیست
هرکه این قصه را کند باور
به خدا شیعه نیست مؤمن نیست

انتهای عروج جبرائیل
اولین پله مقام شما
کربلا زنده مانده اما، با
خطبه زینب و کلام شما

مثل زینب غروب عاشورا
داغدار برادرت بودی
آمدی در حوالی گودال
و کمک حال مادرت بودی

دست سنگین عصر عاشورا
روی ماه تو را کبود، نمود
آن طرف زینبی که بود سپر
این طرف تو میان آتش و دود

مثل زینب میان بزم شراب
تکیه گاه یتیم اربابی
کربلا؛ کوفه؛ شام؛ کرب و بلا
تا مدینه چو ماه، می تابی

زینب و تو ؛ مکمل عشقید
تو درخشنده ؛
زینب الماس است
ادبت در مقابل خواهر
در مثل ،
چون حسین و عباس است

ای کاش توای شهید مظلوم
ای گشته ز حق خویش محروم
تیری که به قلب اصغرت خورد
میخورد به قلب ام کلثوم

___________________________________________________________________

روضه و توسل به حضرت ام‌ کلثوم (س)

می‌نویسم برای آن بانو
که زند صبر پیش او زانو
بانویی که به‌راهِ زینب بود
شاهدِ اشک و آه زینب بود

بانویی که شکسته شد بالش
و نگفتند شرحی از حالش
دخترِ فاطمه‌ست این خانوم
نام او هست ، حضرتِ کلثوم

مثل زهرا شریف و با عزّت
مثل حیدر غیور و با غیرت
خلق و خویش به مرتضی رفته
غربتش هم به مجتبی رفته

با برادر به کربلا رفتُ
قاضریه به نینوا رفتُ
شد علمدارِ خواهرش زینب
سپر و یار خواهرش زینب

کربلا پابه‌پایِ زینب بود
گریه‌هایش برایِ زینب بود
روضه‌هایی عجیب را دیده
بدنی را هجا هجا دیده …

بدنِ پاره‌پاره‌ای را دید
رویِ نیزه ستاره‌ای را دید
شاهد کشتنِ برادر بود
شاهد ناله‌هایِ خواهر بود

کعبه نی خورده او به‌جایِ همه
ضربه هی خورده او به‌جایِ همه
چادرش چنگ خورده چندین بار
به‌سرش سنگ خورده چندین بار

بعد روزِ دهم اسارت رفت
زیور آلاتِ او به غارت رفت
بر سر و روش بی‌امان میزد
دست او بسته و سنان میزد

سر بازار بردنش ای وای
بینِ اغیار بردنش ای وای
شمر و خولی تمسخرش کردند
بس‌که پست و کثیف و نامردند

*امام باقر علیه السلام فرمودن: جدِ غریبِ ما رو با پنج حربه و وسله به شهادت رسوندن .. نیزه دار با نیزه میزد .. شمشیر دار با شمشیر میزد .. بعضی ها با چوب میزدن .. بعضیا از دور با سنگ میزدن .. اما پنجمی بیچاره میکنه ، بعضیا از دور بی ادبی میکردن .. ناسزا میگفتن …حسین …*

___________________________________________________________________

سینه زنی و توسل به حضرت ام‌ کلثوم (س)

با غم و غربت عجینه
گله داره توو مدینه
غصه ها داره توو سینه

مثله بارون خون میباره
طاقت موندن نداره
مگه خاطرات میزاره

یه عمر ، شونه به شونۀ برادراش
زینبُ هیچ موقع تنها نزاشت
حالا غریبی مونده براش

امون ، از کارِ دنیایِ بی وفا
کسی نموند از برادرا
تنها رفیقش اشکِ چشماش

اُم کلثوم، همه کَس شُو داده پایِ مکتب
اُم کلثوم، غریبه شبیه حسین و زینب

نورِ چشم مرتضایی
یادگارِ کربلایی
تو غریبِ آشنایی

خواهرِ شهیدِ عشقی
همسرِ شهیدِ عشقی
همدمِ آیینه هایی

خانم ، یه دهه روضه کمه برات
ناله زدی و گرفت صدات
جوونیِ ما بی بی فدات

خانم ، وارثِ خونِ خدا تویی
گریه کنه کربلا تویی
خونِ همیشه اشکِ چشات

اُم کلثوم، دمایِ آخرته نیمه جونی
اُم کلثوم، شبیه مادرتی بی نشونی

شَرفُ الشمسِ حجازی
تو که معنایِ نمازی
بانویِ حماسه سازی

لرزه انداختی به لشکر
زنده شد یادِ پیمبر
خطبه خوندی مثله حیدر

بگو ، به کوفه از شانُ و عزتت
از پدر و از اصالتت
فدایِ صبر و جلالتت

بگو ، که خونِ حیدر تو خونته
جونِ حسین بندِ جونتِ
فدایِ حلم و صلابتت

اُم کلثوم، تو خونۀ علی تو نورِ عینی
اُم کلثوم، تویی که مونسِ غم حسینی

___________________________________________________________________

سینه زنی و توسل به حضرت ام‌ کلثوم (س)

می افتی از پا ،آروم آروم
غم تو حالا ، میشه معلوم
شبیه زهرا ، بودی مظلوم

مگه میشه ، یادت بره خاطره های کربلا
تنی به زیر دست و پا سری به روی نیزه ها

«ای وای..ای وای.. ام کلثوم»

نداری زائر، تو این روزا
ناله زدم من، واویلتا
وقتی شنیدم، که دشمن ها
ضریحتون و، بردن حتی

«ای وای.. ای وای.. ام کلثوم»

صبر ما هم، سر اومده دیگه شبیه صبر تو
مُرده باشیم، بخوان بیان برای نبش قبر تو

« ای وای …ای وای … ام کلثوم»

___________________________________________________________________

روضه و توسل به حضرت ام‌ کلثوم (س)

قسمت این بود از همان اول
عاشقان پایِ هم کنند ایثار
یک نفر صاحبِ حرم باشد
یک نفر بی نشان، بدون مزار

یک نفر شد خدیجه خانوم و
قبر او مانده خاکی و تنها
همه هستیِ خودش را ریخت
پایِ مدفونِ گنبدِ خضرا

یک نفر نیمه هایِ شب رفت و
مانده چون گوهری میانِ صدف
یک نفر قبلگاهِ عالم شد
صاحبِ صحن و بارگاهِ نجف

یک نفر سيّدِ بنی الزّهرا
در بقیع و بدون صحن و سراست
همه عزت و شکوه او
همگی نذر شاهِ کرببلاست

در میانِ دو دخترِ زهرا
یک نفر پایِ ماه، کوکب شد
امِّ کلثوم با تمامِ وجود
هستی اش نذر نامِ زینب شد

در مدینه دو داغِ سنگین دید
او عزادارِ جد و مادر بود
آن دوشنبه که مادرش افتاد
شاهدِ بی حیائیِ در بود

دید مادر نفس نفس میزد
دید مسمارِ نانجیب چه کرد
دید سنگینیِ لگدها با
شاخه باردارِ سیب چه کرد

دید یک زن چگونه دوره شده
دید زیرِ قلاف بازو را
دید چادر چگونه خاکی شد
کتکِ یک شکسته پهلو را

دید وقت هجوم نامَحرم
دردسرهایِ زن چه چیزی شد
عاقبت هم رسید جایی که
پیش او صحبت کنیزی شد

پا به پایِ عقیله هر منزل
بارِ ماتم کشیده این بانو
دیده بر رویِ نیزه هجده تا
یوسفِ سربریده این بانو

با تمامِ مخدراتِ حرم
سرِ بازارِ شام گیر افتاد
پایِ راسِ بریده عباس
وسط ازدحام گیر افتاد

دید سنگی ز راه دور آمد
سرِ بر نیزه را تکانی داد
بارها پیشِ چشم خواهرها
همه سرها ز نیزه ها افتاد

میشنید از کنارِ راسِ حسین
هرقدم ناله هایِ زهرا را
نالة یا بُنَی می آمد
هر چهل منزل از دل صحرا

مادری قد کمان صدا میزد
تشنه لب جان سپُردی ای پسرم
بین گودال من خودم دیدم
چِقَدَر نیزه خوردی ای پسرم

دست انداخت بر محاسن تو
جایِ حنجر زیرِ گلویت ماند
چون گلو از جلو بریده نشد
پیش چشمان من تو را چرخاند

___________________________________________________________________

روضه و توسل به حضرت ام‌ کلثوم (س)

می نویسم به اِذن ثارُالله
از زنی با وقار همچون ماه
راوی صادقِ بنی هاشم
از علوم خفیِ حق آگاه

مَهد علم و مفسر قرآن
کوه عصمت، مقرب درگاه
چون حسین و حسن سخاوتمند
مثل زینب صبور آل الله

مثل زینب بلا چشیدن را
ام کلثوم بوده خاطرخواه
با صلابت مبارزه می کرد
با سلاح دعا و اشک و آه

خطبه مانند مرتضی می خواند
خطبه هایی پر از غم جانکاه
مدح او را بس است چون بوده
دختر فاطمه، سخن کوتاه

دختر دوم ولی خدا
ام کلثومِ حضرت زهرا
آن قدر داغ و دردسر دیده
قد کمان و نحیف گردیده

بعد داغ غم رسول الله
یاس را در دل شرر دیده
وسط کوچه ی بنی هاشم
یک نفر به چهل نفر دیده

خاک غم روی چادرش مانده
چون شکاف سر پدر دیده
جگرش پاره شد کنار حسن
طشت لبریز از جگر دیده

چادر خواهر بزرگش را
وسط خیمه شعله ور دیده
لب گودال بر زمین خورده
غارت جسمِ محتضر دیده

کوفه و شام پر بلا رفته
بر سر نیزه ها قمر دیده

نیزه ها را ببر از این جا شمر
دور کن چشم بی حیا را، شمر

با دلی پُر شراره و گریان
لقمه ها را گرفت از طفلان

* بی بی بود وقتی یکی از بچه ها ، لقمه رو گذاشت توو دهانش ، از شدت گرسنگی ، حضرت انگشت انداخت از دهانش درآورد ، عزیزم ، بر ما صدقه حرامه ؟؟ دوتایی گریه کردند ، وای وای … اون کسی که صدقه آوردش ، گفت شما مگه کی هستید ، حضرت فرمودند : ما آلِ رسولُ الله هستیم ، اون سری که می بینی بالای نیزه است اون سرِ حسین ، پسر پیغمبر(ص) …. حسین جان ، حسین جان …*

 

متن سرود و توسل ویژهٔ ولادت حضرت زهرا (س) سال ۱۴۰۲

0
متن سرود و توسل ویژهٔ ولادت حضرت زهرا (س) سال 1402

سرود و توسل ویژهٔ ولادت حضرت زهرا (س)

تو قلبم خودِ خدا می دونه چه خبره
قانونِ دلم اینه، هر روز روزِ مادره

«زهرا مادرمه…زهرا مادرمه…»

عشقه که بال و پرِ پرواز یه کبوتره
پرواز تو هوای تو از عرش هم بالاتره

عَطرِ آشنایِ تو،دل هامون رو می بره
شوقِ یک نظرِ تو، با دنیا برابره

تا مشکل گشا تویی هر دردی بی اثره
دستم رو به ضریحت می گیرم بالاخره

«زهرا مادرمه…زهرا مادرمه…»

محبوبِ خدا تویی،جانِ مصطفی تویی
اصل خط به خط دین، نورِ هل اتا تویی

مهر تو آب و گلم، عشقِ عاشقا تویی
دردی می مونه مگه تا مشکل گشا تویی

راز صحبتِ خدا، با آل عبا تویی
آرومِ جونِ علی، روحِ مرتضی تویی

حیدر آیینه ی تو و سِرّ لافَتی تویی
خونِ نهضتِ حسین، قلبِ مجتبی تویی

«زهرا مادرمه…زهرا مادرمه…»

زهرا همدمِ علی، گرمایِ دمِ علی
استعداد اثرِ، اسم اعظمِ علی

اسمت دار و ندار ودستت مرهم علی
با تو سینه می زنم، زیرِ پرچمِ علی

هستی تو الی الابد، تسکینِ غم علی
ذکر یا علی مدد، مولای همه علی

«مولای همه علی…مولا یا علی علی…
زهرا مادرمه…زهرا مادرمه…»

مادر تاج سرمه، امیِّد آخرمه
جنت زیرِ قدمش، بود و هست و عدمه

دستِ رحمت خداست، اصلِ جود و کرمه
جبریل پرده دارشه، دستش تیغِ دو دمه

هر لحظه با خبره، از دردِ دل همه
هر حاجت روا میشه، با ذکر یا فاطمه

قلب من ضریحشه، کی گفته بی حرمه؟
عالم اینو بدونه، که زهرا مادرمه…

«زهرا مادرمه…زهرا مادرمه….»

___________________________________________________________________

سرود و توسل ویژهٔ ولادت حضرت زهرا (س)

دنیا به وجودت کرده مباهات
همه دنیا نذر پسرهات
سر میذارن زیر پاهات، مادر سادات

بارون محبت سوره ی کوثری
همه می دونن زندگی حیدری
به به به، عجب مادری

رسیده امشب عزیز دلها
تماشا داره خروش دریا

همه می خونن مدد یا زهرا
مدد یازهرا ،مدد یا زهرا …..

آسمون خونته، جات عالم بالاست
خاک پاهات عرش معلاست
هر چی دارم از دعای حضرت زهراست

آسمونِ رحمت گلِ پیغمبری
خدا میگه که، از همه زنها سری
به به به، عجب مادری

سرود دنیا، شده أعطینا
با تو میگیرم،با تو میگیرم، سرم را بالا

همه میخونن مدد یازهرا ،
مددیا زهرا .‌‌‌….مدد یا زهرا

___________________________________________________________________

مدح خوانی و توسل ویژهٔ ولادت حضرت زهرا (س)

تو کیستی ؟که نُه فلک مُلک توست
عرشِ عظیم عرشه‌ی فُلکِ توست

تو آیةُ الکرسیِ کبریایی
آیتِ کبرای خدا نمایی

به نورِ تو، دیده نبی خدا را
باطنِ وَالنَّجْمِ إِذَا هَوَى را

تعالیِ قدر تو، بی‌انتهاست
صَدرِ تو، عِنْدَ سِدْرَةِ الْمُنْتَهى‌ست

نبی‌ ست خاتَم و تویی خاتمه
خداست فاطر و تویی فاطمه

ذکر مَلَک، ثنای اسماء توست
طوف فلک به نقطه‌ی فاء توست

مساحتِ وجود، ساحت توست
محیط، آن شعاع رحمت توست

مَطلعُ انوارِ تو، ذاتِ خداست
مَظهر اسماء و صفاتِ خداست

هویتَت فراتر از درک ماست
شناسنامه‌ات حدیث کساست

ختم رُسُل که رُکنِ عالم شده
در دو مقام، قامتش خم شده

یکی نماز، در حضورِ داور
یکی به دست بوسی‌ِ تو مادر

این سخنِ ختمِ پیمبران است
بهشت زیر پای مادران است

مادری‌ات مایه‌ی افتخار است
پنج گُلت، حاصل نُه بهار است

کیست کسی کُفِّو تو، چون بوتراب ؟
او پدر خاک و تو مادر آب

کُفِّو تو را کتاب کرده تشبیه
به ذٰلِكَ الْكِتٰابُ لاٰ رَيْبَ فِيهِ

کتاب سرنوشت در کَفِ توست
دست خدا کاتب مصحف توست

تو کیستی ؟ که در مقام رضا
سیدتی خوانده تو را مرتضی

*یعنی خانومِ من ، سَرور من ، فاطمه ی من ، … موقعی که حضرت گریه میکرد ، دمِ آخرش ، سرش روی زانوی امیرالمومنین بود ، امیرالمومنین بهش فرمود :” یَا سَیِّدَتِی مَا یُبْکِیکِ ؟ ” تاج سرِ من، برای چی گریه میکنی ؟ قربان تو که امیرالمومنین بهت میگه : سَیِّدَتِی … { بحار الانوار، ج ۴۳، ص ۲۱۸} …. *

فراتر از سوره انسان تویی
هر آینه عروسِ قرآن تویی

ای حَسنِ تو ، حُسن قرآن تو
حسین هَلْ جَزاءُ الْإِحْسانِ تو

سلام بر حقیقت باطنت
به سِرّ مُسْتَوْدَعِ تو مُحسنت

آینه‌ی آیه‌ی الله و نور
منزلت منزل تو فوق طور

نور تو در آینه‌ی نور مستور
دعای نور تو کتاب مستور

نور دعای تو به سلمان رسید
که او به اِعتلای ایمان رسید

دعا کن ای عالیةُ المضامین
که بشنویم از ائمه «آمین »

به ما هر آن‌چه از خدا رسیده
به لطف اِشفعی لنا رسیده

مَنِ ارْتَضى‌ رمز شفاعت توست
مَنْ يُطِعِ اللَّهَ اطاعت توست

هر آنکه با مِهر تو همراه شد
مَعَ الَّذِينَ أَنْعَمَ اللَّهُ شد

ای قلم از مدیحه‌ی تو عاجز
مَناقبت المدینةُ المعاجز

کوثر قرآن و عطیةُ الله
اُسوه‌ی حُسنای بقیةُ الله

بقیةُ النبوة تا قیامت
وَدیعةُ الرسول بر امامت

___________________________________________________________________

سرود و توسل ویژهٔ ولادت حضرت زهرا (س)

شور انگیزه، قلب عاشقم میتپه تو سینه
روز مادر، وعده امون باشه همگی مدینه

مادرم همه ی جونمه عشق اون تو رگ و خونمه
مادرم مهربونه…

مادرم سوره ی کوثره، مادرم بخدا محشره
مدینه گل بارونه …

ای آسمونِ من، مادر! ای مهربونِ من، مادر!
ای هم زبون من مادر، یا زهرا…

دست افشونم با فرشته ها، با همه ی عالم
میگم تبریک، با جون و دلم به رسول خاتم

مَلَک و ملکوت نوکرش، گلای رازقی زیورش
کرمش قَدِّ دنیاست

قدم و نفسش گوهره مادرم یه تنه حیدره
مادرم کُفِّو مولاست

روح عبادتی مادر شرط اجابتی مادر
سِرِّ ولایتی مادر ..یا زهرا.

___________________________________________________________________

سرود و توسل ویژهٔ ولادت حضرت زهرا (س)

امشب شب دریاست، تو قلبِ من غوغاست
حالِ دلم امشب، از چِشم من پیداست

حال منو میدونه هر کی که مجنونه
بی خیال دنیا باش، از ما جز، خوب و بد نمی مونه

دنیا به من رو میزنه، تا وقتی دلبرم تویی
آسمون پیش پاهام زانو میزنه، تا وقتی شَهپرم تویی

گردنم پیش کسی، دیگه خم نمیشه
تا وقتی مادرم تویی

تاج سرمی تاج سرمی، اعتقاد من باورمی
اگه یه چیز باشه بخوام بهش فخر کنم اینه
تو مادرمی

«الحمدلله که من نوکرتم
الحمدلله که تو مادرمی»

___________________________________________________________________

مدح خوانی و توسل ویژهٔ ولادت حضرت زهرا (س)

هر دختری که اُمّ أبیها نمی‌شود
هر مادری که مادر دنیا نمی‌شود

نور تمام عالَم امکان به روی هم
یک جلوه نورِ، چادرِ زهرا نمی‌شود

وقتی که اختیارِ دو عالَم به دست اوست
محشر بدون فاطمه بر پا نمی‌شود

یعنی که بی‌ولایت او هیچ طاعتی
اِذن ورودِ جنت الاعلی نمیشود

فردا به قله‌های سعادت نمیرسد
هر کس دخیلِ چادر زهرا نمی‌شود

حبلُ‌المتین شیعه نخِ جانماز اوست
بی او، گِره ز کار کسی وا نمی‌شود

می‌افتد از نگاهِ پُر از مِهرِ فاطمه
هر کس فدائیِ رهِ مولا نمیشود

___________________________________________________________________

سرود و توسل ویژهٔ ولادت حضرت زهرا (س)

اومده اون کسی که یار حیدر
یک نفره برا علی یه لشکره
شأن نزول آیه های کوثره

رو دستای پیمبربهشتی و معطره
فاطمه اُم الحسنین از همه عالمین سره

روشنی چشم رسول اعظم بند دل بی تاب
حضرت صدیقه زهرایی و چون دُر نجف نایاب
کفو علی مرتضی مادر خوب حضرت ارباب

«مدد یا زهرا ، مدد یا زهرا ، مدد یا زهرا …»

جار میزنم که فاطمه مادرمه
چادر بی بی سایه ی رو سرمه
ذکرِ نجات لحظه ی آخرمه

بی عَلم و بی حرمه، دوسش دارم یه عالمه
فخر تموم کائنات فاطمه اسم اعظمه

من به تو محتاجم و دستم به پر چادر مادر اسم علی نقش نگینِ روی انگشترته مادر
حضرت جبریلِ امین خادم دور و بَرته مادر

«مدد یا زهرا ، مدد یا زهرا ، مدد یا زهرا»

این روزا بزم مستیمون فراهمه
هر چی بگم از کرمش بازم کمه
گدای این خونه چقدر محترمه

مادر شاه علقمه، خادمه ی تو مریمه
ذکر گره گشای من، سَیدتی یا فاطمه

به نوکری و خادمی بچه هات کاشکی بشم لایق شیعه ی حیدری ام و یه عمره هستم به خدا عاشق
مادر شیعه ها تویی طبق حدیث حضرت صادق

«مدد یا زهرا ، مدد یا زهرا ، مدد یا زهرا»

___________________________________________________________________

سرود و توسل ویژهٔ ولادت حضرت زهرا (س)

شب شادی و شب نزولِ آیاته
دل پیغمبرمون ، غرق مناجاته

دیگه دل نمونده توو دلِ رسولُ الله
که شب ولادتِ مادر ساداته

مهتاب دنیایی حضرت فاطمه ی زهرایی
تو روح قرآنی معنی آیه ی اعطینایی

ذکر لبهام، تا خود محشر
دوستت دارم حضرت مادر …

السلام ای ضربانِ دلِ این عالَم
به خدا توو همه دنیا به تو می بالم

من محبتِ شمارو توو دلم دارم
با شما قبول میشه تمومِ اعمالم …

با شوقت ، این شب ها شاد و خندونه لبای مولا
دل تنگ و، بی تابه برای دیدن روی زهرا

ای دنیایِ فاتحِ خیبردوستت دارم
حضرت مادر …زهرا ، زهرا ، اُمِّ ابیها …

___________________________________________________________________

مدح خوانی و توسل ویژهٔ ولادت حضرت زهرا (س)

آسمان، کوثر به دنیا آمده کوثر بخوان …
با سرودِ وحی ،مدحِ دُختِ پیغمبر بخوان

مدحِ آن مَمدوحه ی محبوبه یِ داور بخوان
با زبان خویشتن، نه، با دَمِ حیدر بخوان

با زبان حیدر از صدیقه ی اطهر بخوان
هر چه زیبا خوانده ای امروز زیباتر بخوان

ماهِ عصمت اخترِ برج هُدی را مدح کن
روحِ احمد لیلةُ القدرِ خدا را مدح کن

جان عالَم ، یک جهان جان را گرفته در بغل …
دست دل بگشوده ،قرآن را گرفته در بغل

مَطلع الانوارِ ایمان را گرفته در بغل …
گوهرِ دریای غفران را گرفته در بغل

هستیِ دادار منَّان را گرفته در بغل …
هر چه گویی ، بهتر از آن را گرفته در بغل

ای پیمبر ، ای پیمبر عصمتِ کُبراست این
بوسه زن بر آفتابِ طَلعتش، زهراست این

این زِ پا تا سر تجلاّی جمال داور است
این نه یک دختر تمام هستی پیغمبر است

این به احمد کوثر است و دختر است و مادر است
بلکه مامِ یازده عیسای عیسی پرور است

چارده معصوم را شخصیّت او محور است
جز محمّد (ص) از تمام انبیا بالاتر است

ذات حق، با آیه ی قرآن ثناها گویدش
اوّلین شخصیّت عالَم فداها گویدش

مَخزن اسرار حق گوهر ندارد مثل او
ذات ربُّ العالمین مَظهر ندارد مثل او

مُصحفِ ختمِ رُسل کوثر ندارد مثل او
نخلِ سر سبزِ نبوّت بَر، ندارد مثل او

شخصِ ختمُ الانبیا دختر ندارد مثل او
شیرِ حق، دست خدا یاور ندارد مثل او

هر چه گفتم ، هر چه گویم در ثنای او، کم است
مدح ناموس خدا فوق بیانِ عالَم است

آفرینش باغ توحید و بهارش فاطمه است
دین و قرآن تا قیامت اعتبارش فاطمه است

مصطفی، فخر نبوّت افتخارش فاطمه است
مرتضی، دست خدا و دستیارش فاطمه است

دستیارش نه، همه دار وندارش فاطمه است
ای خوشا آن کس که روز حشریارش فاطمه است

در ثنای او همان اقرار عجز ما ، بس است
گفتن اوصاف این دختر نه کار هر کس است

فاطمه یعنی بهشت رحمةٌ للعالمین
فاطمه یعنی تمام هستی هست آفرین

فاطمه یعنی حجاب و عصمت و تقوا و دین
فاطمه یعنی چراغ آسمانها در زمین

فاطمه یعنی یداللّهی دگر ، در آستین
فاطمه یعنی علی یعنی همان حبلُ المتین

فاطمه یعنی جمال بی مثال کبریا
فاطمه یعنی کتابُ الله کلّ انبیا

فاطمه در فُلک هستی ناخدایی می کند
فاطمه در روز محشر کبریایی می کند

فاطمه از شیر حق مشکل گشایی می کند
فاطمه در چشم حیدر خودنمایی می کند

فاطمه در بندگی کار خدایی می کند
فاطمه بر شیعیان لطف نهایی می کند

فاطمه یعنی چراغ محفل افلاکیان
فاطمه یعنی ز رأفت همنشین با خاکیان

کیست زهرا ؟یک بهارستان به گلزار وجود
کیست زهرا؟ کعبۀ جان قبله ی اهل سجود

کیست زهرا ؟راز دار عالم غیب و شهود
کیست زهرا ؟برترین محبوبۀ حیّ ودود

کیست زهرا ؟ باب رحمت دست احسان، بحر جود
کیست زهرا؟ خیمۀ سبز ولایت را عمود

کیست زهرا ؟آفتابی کبریایی طلعت است
کیست زهرا ؟ چارده معصوم در یک صورت است

ای بهشت قرب پیغمبر جمالت فاطمه
ای تمام انبیا مات جلالت فاطمه

ای امیرالمؤمنین محو کمالت فاطمه
ای ملایک بندۀ صفّ نعالت فاطمه

ای تمام وحی در موج خیالت فاطمه
ای همه مَرهون فیض بی زوالت فاطمه

طاهره، انسیّه، حورایی نمی دانم که ای
فاطمه، صدّیقه، زهرایی نمی دانم که ای

من نمی گویم غلام دختر پیغمبرم
من نمی گویم که بنشانی کنار قنبرم

من نمی گویم بلالت پا گذارد بر سرم
من نمی گویم ثنایت گشته بر لب گوهرم

من نمی گویم بسوزان تا کنی خاکسترم
لیک می گویم قبولم کن گدای این درم

دوست دارم تا زلطف و مرحمت شادم کنی
دوزخی هستم تو خود از دوزخ آزادم کنی

___________________________________________________________________

سرود و توسل ویژهٔ ولادت حضرت زهرا (س)

سلام بانو، سلام مادر،
سلام نور خونه امون، سلام مادر

سلام عشقم، سلام مادر
سلام ماه آسمون، سلام مادر

سلام عمرم، سلام مادر
دلم خوش میشه که تو هوامو داری

سلام احساس، سلام مادر
سلام اولین شکوفه ی بهاری

سلام یارم، سلام مادر
سلام عشق همه امون، سلام مادر

برام خونه ت پناهگاهه
تویی که فلک میون دستاته

سفره ی نونت، حسرت شاهه
هر چی دارم تو زندگیم از یه نگاته

سلام دینم، سلام مادر
سلام آی مهربون سلام مادر

شهیدامون دم آخر به روی دامن تو سر میذارن
چقدر خوبه برا ما هم جواز شهادتو از تو بیارن

چقدر خوبه تو اون لحظه
بیای بالا سرمون سلام مادر

سلام بانو، سلام مادر
سلام نور خونه امون، سلام مادر

سلام عشقم، سلام مادر
سلام ماه آسمون، سلام مادر

___________________________________________________________________

سرود و توسل ویژهٔ ولادت حضرت زهرا (س)

خورشید می تابه، دریا بی تابه، میلاد مادرِ آبه
این مستی نابه، این مِی نایابه، امشب ساقی بوترابه
برقِ شادی توی چشماشه، حیدر محو نور زهراشه

به نبی نور عین اومده، شرف عالمین اومده
همونی که قراره بشه مادرِ حسنین اومده

شعار من اینه هر دم هر جا
غلامتم یا حضرت زهرا

«مادر، مادر، مادر، مادر زهرا، زهرا، زهرا، زهرا»

با مولا میگم، یازهرا میگم، از ام ابیها میگم
با غوغا میگم، بی پروا میگم، از ناموس خدا میگم

زهرا یعنی اوج یکتایی
حیدر یعنی مردی زهرایی

آره تموم باورمه، اینی که زهرا مادرمه
به عشق فاطمه ست که علی، عشق اول و آخرمه

شعار من اینه هر دم هر جا
غلامتم یا حضرت زهرا

«مادر، مادر، مادر، مادرزهرا، زهرا، زهرا، زهرا»

شب میلاده، دو عالم شاده،خدیجه دل از کف داده
بیارید باده، مستی آزاده، پیغمبر خونه ش آباده

امشب مکه رَشک جنّاته
امشب جشن عشق ساداته

حبیبه ی خدا اومده، سیده النساء اومده
نگاه کنید که چه شعفی تو دل مرتضی اومده

شعار من اینه هر دم هر جا
غلامتم یا حضرت زهرا

«مادر، مادر، مادر، مادرزهرا، زهرا، زهرا، زهرا»

___________________________________________________________________

مدح خوانی و توسل ویژهٔ ولادت حضرت زهرا (س)

درمیانِ شعر تو بانو اگر حاضر شدم
خواندنم اول کوثر و با نام تو طاهر شوم

در خیالم صحن و گنبد ساختم زائر شدم
نام شیرین تو بردم فاطمه! شاعر شدم

رشته ای بر گردنِ ابیاتِ من افکنده دوست
می‌برد شعر مرا آنجا که خاطر خواهِ اوست

ناگهان دیدم میان خانه ی پیغمبرم
چون خدیجه غرقِ نوری از جهان دیگرم

چرخ میزد یک نفس روح القدس دوروبرم
تا نوشتم فاطمه بوسید برگِ دفترم

از شکوهش آسمان ساییده اینجا، سر به خاک
آسمان را با خودش آورده این دختر به خاک

ای محمد! دشمنت را دوست ابتر می‌کند
خانه ات را بوی ریحانه معطر می‌کند

دیدنش بار رسالت را سبک تر می کند
دختر است اما برایت کارِ مادر می‌کند

دختران آیاتِ رحمت مادران مهرآفرین
می‌شود ام ابیها هر دو باهم بعد از این

یک زره خرجِ جهازت، حُسن هایت بی شمار
با تو حیدر روزِ خیبر حرز می‌خواهد چه کار

تا تو از تیغِ دو دم با عشق میگیری غبار
بعداز این مستانه ترصف می‌شکافدذوالفقار

قوت بازوی مولایی به مولا، فاطمه!
قصه ی پیوند دریایی به دریا، فاطمه!

در هوای عاشقی باهم کبوتر میشوید
هر دو کوثر میشوید و هر دو حیدر میشوید

هست شیرین نامتان، قندِ مکرر میشوید
هر دو در کُفواً احد با هم برابر میشوید

بیت هایم بر در بیت تو زانو می‌زند
شاعران تنها برای یک نظر رو می‌زند

در کسا بی پرده با الله صحبت میکنی
هل أَتی را سفره ی نور وکرامت می کنی

فکرخلقی نیمه شب باحق که خلوت میکنی
در غم همسایه، ترک خوابِ راحت میکنی

مادری الحق که می آید به نامت، فاطمه!
می‌دهد از سوی ما مهدی سلامت، فاطمه!

امتحان پس داده ای درآسمان پیش از این
سالها بر عرش می تابید نورت چون نگین

حضرت حق چون دلش آمد بیایی بر زمین
واقعاً الحمدالله، رَبِّ العالمین

جلوه ی نور تو را تنها خدایت دیدوبس
فاطمه قدر تو را تنها علی فهمید وبس

عالمی در حیرت از این آسیا چرخاندنت
باتبسم خستگی را از علی پوشاندن است

در عجب روح الامین از طرز قرآن خواندنت
پیش نابینا میان حصنِ چادر ماندنت

حجب میراثت،حیا سایه نشین چادرت
داده دل حتی یهودی هم به دینِ چادرت

سفره ی نان خالی اما،سفره ی إِنعام پُر
خانه ات میخانه ساقی با سخاوت، جام پُر

از تو راضی ودلش از گردشِ ایام پُر
کعبه از بت خالی اما کوچه از اصنام پُر

ای زبانت ذوالفقارِ حیدر بی ذوالفقار
بت شکن! برخیز،بسته دست او را روزگار

عصا سلاح کلیم است نِی سلاح علی
علی به وقت حوادث عصا نمی گیرد

عصای فتحِ یدالله ذکر یا زهراست
بدون فاطمه فیض از خدا نمیگیرد

___________________________________________________________________

سرود و توسل ویژهٔ ولادت حضرت زهرا (س)

باز آسمونا آیینه بندونه لب تموم عاشقا خندونه
ملک تو بیت احمدی مهمونه دلم میخونه

شب سوروساته، عاشقای مادر
گل خنده وا شد، روی لبِ حیدر

بود سایه‌ی شما بر سرم
اینه دلخوشیم تویی مادرم

«یا فاطمه ام ابیها»

اومد دلیل خلقت ما فیها
تمومِ دلخوشی قلبِ مولا
دوباره گل کرده به روی لب‌ها
مدد یا زهرا…..

یه عمره که به زیر دِینَم
نگاهِ تو بوده، خادمِ حسینم

بُود بر لب همه زمزمه
که احمد شده ابَالفاطمه

«یا فاطمه ام ابیها»

___________________________________________________________________

مدح خوانی و توسل ویژهٔ ولادت حضرت زهرا (س)

بی فاطمه جبریل هم نازل نمی شد
قرآن بدون کوثرش کامل نمی شد

سر در نیاوردیم هرگز از مقامش
می ایستاد احمد برای احترامش

انسیه الحوراء، مثالش برگ گل بود
دستش کتاب بوسه ی ختم الرسل بود

آری پیمبر عشق زهرا مذهبش بود
هر بار دید او را فداها بر لبش بود

جان پیمبر، جان مولا بود زهرا
تفسیر پیوند دو دریا بود زهرا

تعریف ما از عشق در یک جمله این است
زهرا فقط کُفوِ امیرالمومنین است

با بودن زهرا، علی غم داشت؟ هرگز!
جز حضرت صدیقه محرم داشت؟ هرگز!

تلفیق عقلانیت و احساس زهراست
خیرالنسا تنها نه، خیر الناس زهراست

در خانه ای کوچک هزاران راز دیدیم
از وصله های چادرش اعجاز دیدیدم

اذن شفاعت روز محشر در کَف اوست
تقدیر عالم لا به لای مصحف اوست

خیر کثیرش می رسد از آیه هایش
غرق دعایش خانه ی همسایه هایش

ما که فقیریم و یتیمیم و اسیریم
باید فقط از دست او روزی بگیریم

باید برای بردن نامش وضو داشت
دیده است نابینا حجابی را که او داشت

با این همه، وقتش که شد آمد به میدان
جان علی با جان خود آمد به میدان

دست منافق را به دست خویش رو کرد
با خطبه اش تزویر را بی آبرو کرد

تاریخ را خواندی بگو با سست عهدان
اتمام حجت کرد او با سست عهدان

هر شب به همراه علی تنهای تنها
می رفت او تا خانه ی پیمان شکن ها

هر شب ولی خود را نشان دادند مردم
در پاسخ او سر تکان دادند مردم

در آتش عشق به مولا سوخت زهرا
درس ولایت را به ما آموخت زهرا

یک زن بزرگِ جمله مردان زمین است
دنیا تماشا کن حقوق زن همین است

زن را چنین چشم و چراغ خانه گفتند
در شان او ” اَلمِراةُ ریحانه ” گفتند

عفت پر پرواز او باشد، قفس نیست
زن گوهر عشق است، ابزار هوس نیست

زن نیست آنکه فِطرتش تاراج رفته
زن کیست؟ مرد از دامنش معراج رفته

جز راه دین رفتن برایش بی نتیجه است
دنبال الگویید آیا؟ زن خدیجه است

آنکه خدا یک روز دنیا را به او داد
دنیاش را بخشید، زهرا را به او داد

آسیه هم زن بود اما با جهادش
در کاخ فرعون ماند پای اعتقادش

زن را ز مردان هم فراتر می شناسند
عیسی بن مریم را به مادر می شناسند

ایثار و جانبازی در ایمان سمیه است
عمار سازی کار دامان سمیه است

زن جلوه اش در بطن عاشوراست آری
نور حسین از زینب کبراست آری

او که جهان شد زیر و رو با انقلابش
محدود بوده زینب آیا با حجابش؟

با صد بَزَک، ویرانه آبادی نباشد
پشت وَلنگاری که آزادی نباشد

زینب به جای مردها هم امتحان داد
آزاد بودن در اسیری را نشان داد

حالا کمی در بیت های آخرینم
باید بگویم از زنان سرزمینم

نام آور گمنام، نور در حجابند
در اصل آن ها صاحبان انقلابند

آن ها که فردای قیامت رو سپیدند
جمعند گرد فاطمه، مادر شهیدند

آن مادران که تا همیشه سرفرازند
با خون فرزندانشان تاریخ سازند

پهلوی زهرا، آخرین سوگندشان شد
قربانی فرزند او، فرزندشان شد

دنیا نمانده بی ولی الله مردم
فرزند زهرا می رسد از راه مردم

تقویم ما عَطری دگر دارد بهارش
زهراست بیش از هر کسی چشم انتظارش

از غربتش یک روز بیرون خواهد آمد
با لشکری از فاطمیون خواهد آمد

___________________________________________________________________

مدح خوانی و توسل ویژهٔ ولادت حضرت زهرا (س)

بهار سفره ی سبزی است از سیادت تو
شبِ تولد هستی ست یا ولادتِ تو

تو سرّ مخفی لولاکی و جهان گم بود
اگر نبود گل افشانی ولادتِ تو

شهود،شِمّه ای از رَبّنای شعله ورت
حضور، گوشه ای از خلوت عبادت تو

تو نورِ نورٌ علی نوری ای تمامَت نور!
یازهرا
کدام ذرّه ندارد سر ارادت تو؟

پر از جمال وجلالِ جمادی ورجبم
شب ولادت مولاست یا ولادت تو

___________________________________________________________________

سرود و توسل ویژهٔ ولادت حضرت زهرا (س)

خمار خمار خمارم، نگو با دلت کار ندارم
اگه بی تو باشم خزونم، اگه با تو باشم بهارم

اگه تو نبودی مَلَک نبود، اگه تو نبودی فلک نبود
اگه تو نبودی تا به قیامت تو عشق حیدر نمک نبود

«یا زهرا… یا زهرا»

اگه تو نبودی هدف نبود، اگه تو نبودی شرف نبود
اگه تو نبودی مدینه و کربلا و قدس و نجف نبود

به خدا دلم بی قراره، طاقتِ خماری نداره
اگه تو بخندی بی بی جون، همه ی جهنم بهاره

اگه تو نبودی پدر نبود، اگه تو نبودی پسر نبود
اگه تو نبودی آتیش عشقِ شیرِ خدا شعله ور نبود

اگه تو نبودی دلم نبود، اگه تو نبودی کَرم نبود
اگه تو نبودی پرچم رحمت توی قیامت عَلَم نبود

«یا حُجَّت اللهِ عَلی کُلِّ حُجَج..»

اسیر غمت غم نداره، علی رو داره کم نداره
زیر قدمای لطیفت داره گل مریم می باره

اگه تو نبودی سحر نبود، اگه تو نبودی قمر نبود
اگه تو نبودی سر سوزنی از حیا و عفّت، اثر نبود

اگه تو نبودی صفا نبود، اگه تو نبودی شفا نبود
اگه تو نبودی، ستاره ای توی آسمون خدا نبود

___________________________________________________________________

سرود و توسل ویژهٔ ولادت حضرت زهرا (س)

هرچه در بسته شده خانه‌ی مادر باز است
این دری هست که در سورهٔ کوثر باز است

درِ این خانه به روی احدی بسته نشد
از همان روز ازل، روز مقدَّر باز است

همه ی اهل‌ جهان هم که بیایند اینجا
سوخته گرچه ولی چند برابر باز است

ننویسید درِ خانه‌ی زهرا بسته‌است
بنویسید درِ خانه‌ی حیدر باز است

دل مولاست همان قلعه‌ی محکم که درش
به روی هرکه که دل بسته شود در باز است

اندرون دل او جای همین است ولی
روبه سمت دل سلمان و ابوذر باز است

چنگ بر در زدو افکند به سویی آن را
بعد از آن روز در قلعه‌ی خیبر باز است

سفره‌ی فاطمه و نان نمک‌گیرانش
به روی هرکه شود مالک اشتر باز است

از غلامان علی معجزه برمی‌آید
به دلیلی که در خانه‌ی قنبر باز است

خانه اش بیش‌ترین فوج کبوتر دارد
دل‌ما نیز به این عشق، کبوتر باز است

دل‌ما شیشه‌ی سرخیست پر از عطر حرم
درِ این شیشه‌ی زیبای معطر باز است

ای که درهای زمینی، به رویت بسته شده
غم مخور چون‌که در خانه‌ی مادر باز است

___________________________________________________________________

مدح خوانی و توسل ویژهٔ ولادت حضرت زهرا (س)

ای با عطای تو شده تکمیلِ هَل أَتی
وی قامت رسول به تعظیم تو، دو تا

ای هل أَتی و کوثر و تطهیر وصف تو
وی چون خدای، پاک و منزه زِ هر خطا

وقتی رسول گفت، که بابا شود فَدات
جا دارد ار شوند فداییت، انبیاء

هم خانه ی تو، قبله ی روح پیمبران
هم حجره ی تو، کعبه ی پیغمبر خدا

آدم هنوز آب و گِلش هم نبود و، بود
نورِ مُقدّس تو در آغوش کبریاء

ای چَشم عرش، فرش قدم های حضرتت
وی از کرم شده به زمین، همنشین ما

چون شد که پا ز عرش نهادی به چَشمِ فرش
ما خاکیان کجا و شما خاندان کجا

___________________________________________________________________

مدح خوانی و توسل ویژهٔ ولادت حضرت زهرا (س)

من الکنم برای بیان مقدمه
جایی که صحبت است ز روح معظمه
زهرا که نام نامی او می کند امام
هنگامه ی بلا و مصیبات، زمزمه

دستِ فلک، بریده شده از مقام او
زین رو خدای نام نهادش به فاطمه
محشر به حشرِ دیگر او ختم می شود
ظاهر شود شَفاعت از این حُسن خاتمه

روزی که جنُّ و انس پریشان و مضطرند
عشّاق در تکاپوی زهرای اطهرند

ماه شب چهاردهم روی فاطمه
محرابِ انبیاء، خمِ ابروی فاطمه
بویید سینه ی گلِ خود را نبی و گفت
بوی بهشت می وزد از سوی فاطمه

علامه ی امینی آن مرد بی نظیر
گفتا به مدح نِکهت مینوی فاطمه
من مانده ام که فاطمه را بوی جنّت است
یا جنّت خدای دهد بوی فاطمه

دانی که خداوند جهان، بر چه اساس
از فضل خود آفرید آن غنچه ی یاس
چون خواست ببینیم و بگوییم الحمد
چون خواست ببوییم و بگوییم سپاس

او فلسفه ی نزول باران باشد
احساسِ طراوت بهاران باشد
بی حال وضو به لب نیاور نامش
زهرا کلماتِ سبز قرآن باشد

باران باران همیشه باران، زهراست
احساس طراوتِ بهاران زهراست
مهریه ی آب ها فراوان زهراست
تنها نه همین سوره ی کوثر بلکه
یک سوره به طول و عرض قرآن زهراست

سوگند به هر سه آیه ی اعطینا
لبریز محبتیم دریا دریا
بشکافی اگر سینه ی ما، می بینی
هر گوشه ی آن نوشته، زهرا زهرا

بی تو هَیهات زمین میل بهاری بکند
یا که شمس و قمرش لیل و نهاری بکند

روز محشر همه را خاک نشین کرده خدا
تا فقط فاطمه اش ناقه سواری بکند
به فلانی و فلانی و فلان، گفتین نه
تا فقط از تو علی خواستگاری بکند

___________________________________________________________________

سرود و توسل ویژهٔ ولادت حضرت زهرا (س)

باز غزل خونِ لبام باز چراغونه زمین
از توی عرشِ خدا اومده امُّ العالمین

ستاره‌ی نبی اومد رو زمین
ماه روی دستِ خورشید و ببین

خدا خودش گفته بعد خلقتت
تبارک الله بر من آفرین

سیّدِزن‌ها، ام ابیها
تویی تویی تویی تویی، حضرت زهرا

جان پیمبر صاحب کوثر
حالا که مادرم شدی بابامِ حیدر

«مادر تولد مبارک…»

ای نِی کوثریم از ازل مادریَم
حق نوشته رو دلم که من حیدریَم

فرشتهٔ عشقِ قلب حیدره ام ابیهای خودِ پيامبره
به افتخار تو تقویم ما روزِ ولادت تو‌روزِ مادره

برای شیعه خدای عشقی
توی که الگوی دو بانوی دمشقی

ما سَر و جون و به تو می‌بازیم
تو مدینه یه روز برات حرم می‌سازیم

«مادر تولدت مبارک..»

دل به فرمان شما، سر به دامان شما
من جونَم رو میکنم، به قربان شما

آیهٔ قرآنِ توی کلام تو
تو عشق مولای علی امام تو

یه روز میاد شیعه می‌گیره از عدو
با پسرت مهدی انتقامِ تو

از همه برتر ای سر سرور
ای سر سامون دلِ حضرت حیدر

حک شده بانو رو قلبِ نوکر
که تا ابد دوست دارم حضرت مادر

«مادر تولدت مبارک..»

___________________________________________________________________

سرود و توسل ویژهٔ ولادت حضرت زهرا (س)

دنیا حالا داره دنیا میشه رحمت
تازه داره معنا میشه

کجان اونا که، با طعنه گفتن وَ هُو الاَبتر
محمد داره بابا میشه

حوریه‌اس یا انسانه قُنداقه اس یا قرآنه
رودستِ رسول الله نشست خنده رو لب‌ها
تو گوشش که خوند بابا عَلیً وَلیُ الله

«به یُمن تولدِ کوثر فَصَلِّ لِرَبِّکَ وَالنْحَر»

اومد، دوای کلًِ دردهاشه
غم از دل حاجت دارا باشه
مادری کردم برای بچه هاش
که همیشه باید، مادر همه عالم باشه

تا یه کم‌ بشم آروم، از پناهِ این خانوم
پیدا نکردم بهتر، تو تنهایی یا سختی
سرشو میام وقتی صداش میزنم مادر

برا هدیه روز مادر
فَصَلِّ لِرَبِّکَ وَالنْحَر

راهِ آسمونا امشب بازه
عرش خدا شاد بی اندازه

هر کی گدای فاطمه باشه
درِ این خونه، کارشو علی راه میندازه

برا شادی زهرا علی علی میگم تا
به چشمت بیام امشب دل از غصه هام کندن
دخیلم رو می‌بندم من نجف می‌خوام امشب

به عشقِ زیارت حیدر
فَصَلِّ لِرَبِّکَ وَالنْحَر

___________________________________________________________________

سرود و توسل ویژهٔ ولادت حضرت زهرا (س)

موجیم و ساحل تویی اوجِ مراحل تویی
قرآنِ نازل تویی انسانِ کامل تویی

ما مبتلاتیم، ما خاک پاتیم
تو مادری و ما بچه هاتیم

مهربون مهربونایی
آسمونِ آسمونایی
مادر ما حضرت زهرایی

مهر تَولّا تویی ،عرشِ مُعلّا تویی
قلبِ دو دنیا تویی ،امِّ ابیها تویی

حال من از این بهتر نمیشه
هیچکی برا من مادر نمیشه

کوثر نور، دختر نوری
همسر نور، مادر نوری
تو شبیه هر سحر نوری

ما مبتلاتیم ما خاک پاتیم
تو مادری و ما بچهاتیم

روح مناجات تویی اوج مَباهات تویی
رمز کرامات تویی هستی سادات تویی

امشب دلامون شد مست مولا
عیدی می گیریم از دست مولا

روی اسمت شیعه حساسه
اوج شور و عشق و احساسه
عِطر عشقت عِطر گل یاسه

ما مبتلاتیم ما خاک پاتیم
تو مادری و ما بچهاتیم

___________________________________________________________________

شعرخوانی و توسل ویژهٔ ولادت حضرت زهرا (س)

جامعه دوزخی از مردم افراطی بود
حق، قربانی یک قوم خرافاتی بود

بشر از لطف خداوند مکدر میشد
شرم میکرد اگر صاحب دختر میشد

اشک، لالایی بی واژه ی مادرها بود
گور بی فاتحه، گهواره ی دخترها بود

ناگهان یک نفری غائله را بر هم زد
عشق پیدا شد و آتش به همه عالم زد

آن که بر شانه ی خود پرچم اسلام گرفت
دخترش فاطمه بانوی جهان نام گرفت

عشق را طبع خداوند به توصیف آورد
شرف هر دو جهان فاطمه تشریف آورد

سیده، محترمه،ممتحنه، حنانه،
حانیه، عالمه ،اُمُّ النُجباء ریحانه

عطر او آمد و عالم نفسی تازه گرفت
و به یمن قدمش نام زن آوازه گرفت

شهر با آمدنش عاطفه را باور کرد
زن به شکرانه ی او چادر شوکت سر کرد

خواست تا خیرِ کثیرش به دو عالم برسد
تا عقیقِ شرفُ الشمس به خاتم برسد

مادرانه به طرفداری احمد برخواست
تا ابوجهل سرِ عقل بیاید برخواست

جلوه ای کرد و دلیلِ زهقَ الباطل شد
و از آن نور، سه آیه به زمین نازل شد

بی گمان بولهب آن روز پر از واهمه بود
دامنِ پاک خدیجه ثمرش فاطمه بود

بنویسید که معصومه ی عصمت زهراست
سندِ محکم اثبات نبوت زهراست

دختری که لقب اُمّ ابیها دارد
پدرش بوسه به دستش بزند جا دارد

و خداوند اگر وَاعتَصِموا می گوید
از کرامات نخِ چادر او می گوید

سوره ی دهر چنین گفته به مدحی سخنی
تا ابد دهر نبیند به خود اینگونه زنی

نه فقط جلوه ی او سوره ی انسان آورد
چادرش یک شبه هفتاد مسلمان آورد

راه عرفان خداوند به او وابسته ست
جز در خانه ی زهرا، همه درها بسته ست

زهد با دیدن او حس تفاخر دارد
غره العین نبی وصله به چادر دارد

همه در خدمت بانوی دو عالم بودند
ابر و باد و مه و خورشید و فلک هم بودند

فضه هم بود ولی باز خودش نان می پخت
نان برای دل بی تاب یتیمان می پخت

بارها خادمه اش گفت به لطفت شادم
من از آن روز که در بند توام آزادم

فاطمه مرکز پیوند دو دریا شده بود
یعنی آیینه ی پیغمبر و مولا شده بود

غیر زهرا که بجز حق به کسی راغب نیست
احدی کفو علی بن ابیطالب نیست

عشق باید که پس از این سخن آغاز کند
مرتضی در بزند فاطمه در باز کند

آفتاب از افق خانه ی شان سر میزد
هر زمان فاطمه لبخند به حیدر میزد

کار او عشق علی بود چه خیرالعملی
کیست خوشبخت ترین مرد جهان غیر علی

وقت آن شد بنویسید که حجت زهراست
سند محکم اثبات ولایت زهراست

اولین شیعه ی بی تاب علی زهرا بود
که سراپای وجودش سپر مولا بود

یک جهان هم اگر از بیعت خود بر می گشت
باز هم فاطمه دور سر حیدر می گشت

نسل زهرا و علی سلسله ی طوبی شد
میوه ی این شجره نایبةُ الزهرا شد

آسمان ها پس از او یکسره کوکب دیدند
چادر فاطمه را بر سر زینب دیدند

زینب آن زن که علمدار دفاع از حرم است
خطبه ی دم به دمش وارث تیغ دو دم است

او که چون مادر خود پای ولایت مانده
یک تنه فاتحه ی کاخ ستم را خوانده

تا ابد در دل ما هست غم عاشورا
این خبر را برسانید به تکفیری ها

یا علی از لب سردار نیفتاده هنوز
علم از دست علمدار نیفتاده هنوز

کیست دشمن که در این معرکه جولان بدهد
پسر فاطمه کافی ست که فرمان بدهد

همه از خاتمه ی معرکه آگاه شوند
فاتحان باخبر از نصر من الله شوند

باز طوفان هدفش وادی شن خواهد بود
شیعه عکس العملش سخت و خشن خواهد بود

ننگ بادا به ابوجهل به همدست یهود
لعن تاریخ به موذی گری آل سعود

سپر خویش کنم غیرت سرداران را
به جهانی ندهم یک وجب از ایران را

پس چه شد دبدبه و کبکبه ی نادان ها
داغ شد بر دلشان داغی تابستان ها

چشم بد دور که این دشت پر از لاله شده ست
سرو خوش قامتمان تازه چهل ساله شده ست

سربلندیم اگر تکیه به دنیا نکنیم
آنچه داریم ز بیگانه تمنا نکنیم

غرق زخمیم ولی قامتمان خم نشده
سایه ی چادر او از سرمان کم نشده

بنویسید امید دل زهرا مهدی ست
چاره ی کار همه مردم دنیا مهدی ست

___________________________________________________________________

سرود و توسل ویژهٔ ولادت حضرت زهرا (س)

همه زیر پرچم زهراییم
دشمن از همینه که می ترسه

پای کشوری که اهلِ عشقه
اگه سر بدی بازم می ارزه

همه عاشقیم مثه حاج قاسم
واسه مادر عشقمون می ارزه

مثل زهرا تو رکابه مولا
اگه جوون بدیم بازم می ارزه

این عاشقی سرآمد خوبی هاست
اصلاً هدف رسیدن تا مولا

اهل ولا همیشه پای کارن
این مملکت به نام حضرت زهراست

ما به جمهوری زهرایی خود می نازیم
ور نبین فاطمه این خطهٔ ایران هیچ است

مارا بنویسید مسلمان رقیه
خاتم زگدایان سر خوان رقیه

این مملکته حضرت زهرای سه ساله است
جمهوری اسلامی ایرانه رقیه

تو اصلا ماهی تا رسیدن به حسین قشنگ ترین راهی
تو‌خود شاهی تو‌ خودت یه پا جناب اسدالهی

فرمانده لشکره بابا، یاور بابا
دردونه ی‌ دلبرِ بابا

___________________________________________________________________

سرود و توسل ویژهٔ ولادت حضرت زهرا (س)

می زنم فریاد از عمق وجود
بی تو بانو هیچ دنیایی نبود

شمسِ فلک نشین کجا؟ ذرّه ی کمترین کجا!
عشق علی خوش اومدی شما کجا زمین کجا!

سحرِ نبی اومده، الحمدالله
دلبر علی اومده، الحمدالله

مادر حسن و حسین الحمدالله
نورِ ازلی اومده، الحمدالله

امام آفرین کجا!؟ وصف کجا یقین کجا؟!
عرش کجا؟! فرش کجا؟ شما کجا زمین کجا!؟

ناموسِ خدا اومده، تبارک الله
امُّ النُجبا اومده، تبارک الله

مادرِ امام زمان، تبارک‌الله
ام ابیها اومده، تبارک الله

شب میلادت یا امُّ الشهدا
یا نجف خوبه یا کرب و بلا

بانوی عالمین کجا؟ بنده ی خاک نشین کجا!؟
انس کجا؟ حور کجا؟ شما کجا زمین کجا؟!

شکر خدا که اومدی، الحمدالله
یه سری به عالم زدی، الحمدالله

تو که برای مرتضی، الحمدالله
آیینه ی تمام قدی، الحمدالله

سحر نبی اومده، الحمدالله
دلبر علی اومده، الحمدالله

مادر حسن و حسین، الحمدالله
نور ازلی اومده، الحمدالله

یا علی علی علی…..

___________________________________________________________________

مدح خوانی و توسل ویژهٔ ولادت حضرت زهرا (س)

زهرا همان که در سحر آفریدنش
گفته خدا، تبارک بر وجه احسنش
زهرا همان که عطر خداوند می وزد
هر روز پنج مرتبه از باغ سوسنش
هر صبح در طواف ملائک به دور او
معراج می چکد زِ تماشای گُلشنش

زهرا همان که بر دلِ پیغمبرِ خدا
جانِ دوباره می دهد از شوقِ دیدنش
از ابتدای خلقت خود از همان ازل
دارد نگین عشقِ علی را به گردنش
دیگر از این چه مرتبه ای با شکوه تر
باشد بزرگِ کرب و بلا طفلِ دامنش

حتی “تَبَرَّمَت قَدَماها” حکایتی ست
از عاشقانه های سحر های روشنش
بی شک منا و مکّه، دگر مُحرِمی نداشت
پنهان نبود اگر ز نظر خاکِ مدفنش

روزِ حساب، توشه ی ما عشقِ فاطمه ست
ما را بس است خوشه ای از مِهرِ خِرمَنَش
شرح فضائلش همه عین عبادت است
تکریم پایداری و حلم و شهادت است

آمد که روشنی بدهد آفتاب را
بخشد به چَشم تارِ جهان نور ناب را
باران و رود و چشمه و دریا به نام اوست
مهریه اش نموده خداوند آب را
اصلاً تمام جنّت و دوزخ به دست اوست
داده به او شفاعتِ روز حساب را

با شرطِ حبّ فاطمه و آلِ فاطمه
پاداش می دهند قیامت، ثواب را
از سِرِّ نامِ فاطمه این نکته روشن است
برداشته خدا ز مُحِبَّش عذاب را

با آیه های روشنِ عمر شریف خود
تفسیر کرده سوره به سوره کتاب را
حتی به پیش سائل اَعمی، محال بود
بردارد از مقابلِ چهره نقاب را
بی حرمتی به ساحت قدسی فاطمه ست
هر کس که زیر پا بِگُذارد حجاب را

آری برای فاطمیون این وَقار ماند
با نورُ چادری که از او یادگار ماند

هر دختری که اُمِّ ابیها نمی شود
هر دختری که حضرت زهرا نمی شود
نورِ تمام عالمِ امکان به روی هم
یک جلوه نورِ چادر زهرا نمی شود

وقتی که اختیار عالم و آدم به دست اوست
محشر بدون فاطمه برپا نمی شود
یعنی که با ولایت او هیچ طاعتی
اذن ورودِ جنتُ الاعلی نمی شود
حبلُ المَتین شیعه نخ جانماز اوست
بی او گره ز کار کسی وا نمی شود

می افتد از نگاه پر از مِهر فاطمه
هر کس فدایی ره مولا نمی شود
دینی که رفت سمت تزلزل پس از نبی
بی انقلاب فاطمه اِحیا نمی شود

آغاز کرد یک تنه، تنها، قیام را
معلوم کرد حرمتِ خون امام را

وقتی که هست چهره ی حیدر مَطاف او
در خانه است مسجدِ او اعتکاف او
آیینه شد که جلوه کند عصمتِ خدا
معنا گرفت روح عفاف از عفافِ او
چرخِ تمام کون و مکان سنگ آسیاش
سر رشته ی زمین و زمان در کلاف او
در پیشِ چشمهاش چه دنیا حقیر بود
بوده به بوریا و سفالی کفاف او

چیزی نخواست فاطمه از ثروتِ جهان
یعنی بس است پیرُهَنِ دستباف او
جلوه گر نهایت ایثار فاطمه ست
انفاق خالصانه ی شام زِفاف او
آن بانویی که سایه ی او را کسی ندید
یک روز شد مدینه محلِ مصاف او
وقتی که دید بسته شده دست کعبه اش
آمد به کوچه جان بدهد در طواف او

از چشم اهل فتنه گرفته است خواب را
معلوم کرده معنی فصلُ الخِطاب را
باغِ حضور، غرقِ گلِ یاد فاطمه است
روح نماز و مسجد و سجاده، فاطمه است
تنها مدینه نه، همه ی عالم وجود
روشن ز سجده های سحر زاد فاطمه است
آن کس که در نهایت اخلاص و بندگی
ایمان به پای چادرش افتاده، فاطمه است

آن بانویی که بعدِ نبی با حماسه اش
درس وفا به اهل وفا داده، فاطمه است
این انقلاب، جلوه ای از انقلاب اوست
بی شک امام، هدیه ی میلاد فاطمه است
هستی ماست نوکری اهلِ بیت او
خیرُالعمل محبت اولاد فاطمه ست

این انقلاب فاطمی است و حسینی است
با رهبری که آینه دار خمینی است

___________________________________________________________________

مدح خوانی و توسل ویژهٔ ولادت حضرت زهرا (س)

بِسْمِ اللّهِ النُّورِ، بِسْمِ اللّهِ نُورِ النُّورِ، بِسْمِ اللّهِ نُورٌ عَلى نُورٍ، بِسْمِ اللّهِ الَّذى هُوَ مُدَبِّرُ الاُْمُورِ، بِسْمِ اللّهِ الَّذى خَلَقَ النُّورَ مِنَْ النُّورِاَلْحَمْدُ لِلّهِ الَّذى خَلَقَ النُّورَ مِنَ النُّورِ

زمین بدون تو گم می کند بهارش را
گرفته است جهان از تو اعتبارش را
خدا به خاطرِ تو آفریده عالم را
سپس سپرد به دستِ تو اختیارش را

در شبِ معراج از حقیقت خلقت
پرده ز رازی گشود خالقِ اکبر
گفت به احمد نیافریده ام افلاک
جز که برای تو ای رسولِ مظفر

باز رسید این ندا که خلق نکردم
ذات تو را جز برای حیدرِ صفدر
هم که نیاورده ام تو را و علی را
الّا بر فاطمه، بتولِ مطّهر

برای آدمیان جا نمانده وقتی که
احاطه کرده هزاران مَلک مزارش را
هر آن که نوکریِ نوکران او را کرد

به قولِ اهل خِرد بسته است بارَش را
به فرض کلِّ درختان قلم شوند، قلم
چگونه وصف کند حُسن بی شمارَش را

تو رو زدند و علی مانده بود در آن بین
چگونه حفظ کند بغضِ ذوالفقارش را

علی که دید ولی کاش بعد از این دیگر
میان شعله نبیند کسی نگارش را

___________________________________________________________________

سرود و توسل ویژهٔ ولادت حضرت زهرا (س)

بازم شب و ستاره، هوا مث بهاره
بازم دلا خماره، دلا چه بی قراره

می تابه از پشت ابرا، ماهِ تموم شبای من
می ریزه قطره قطره مِی از لب های من

لبریزِ اشک شوق امشب از چشمای من
ای آقای من، دین و دنیای من

دریاب منِ بی دست و پا رو
ارباب بیا ببر دلا رو ستاره هارو
مهتاب نورانی کن شبا رو، ستاره ها رو

بازم شب و سپیده، بازم شبِ امیده
بوی خدا رسیده، گلِ علی رسیده

چون قلب پیغمبر شاده، برا قدم یه دردونه
تو چشمای اهل خونه، جشن بارونه

روی نوزادی که مثل زهرا می مونه
وقتی خندونه، جلوه ی خاتونه

___________________________________________________________________

مدح خوانی و توسل ویژهٔ ولادت حضرت زهرا (س)

دوباره آمدم ای عرشیان امان بدهید
به این شکسته قلم، ذرّه ای توان بدهید

برای اینکه در این شعر نور بردارم
درختِ قافیه ها را کمی تکان بدهید

شبِ ولادت زهرا رسیده و هر چند
که شب رسیده به من شمس را نشان بدهید

به پیش این همه قدر و جلالتِ مادر
فتاده ام ز تکلُّم، به من زبان بدهید

برای روحِ نماز و اذانِ عشق هر چند
گذشته وقتِ اذان باز هم اذان بدهید

به یُمن مقدم زهرا الهةُ الخَیرات
ز عمق دل بفرستید حیدری، صلوات

زمانه ی غم و داغ و فراق آخر شد
به عشق مولد امشب دوباره محشر شد

به عرشِ حق همه در انتظار، تا اینکه
رسید مژده، ملائک که بچه دختر شد

بخوان تو سوره ی کوثر، پدر شده احمد
و اِن یکاد بخوان چون خدیجه مادر شد

رسید فاطمه از راه و بینِ منتظران
شبیه روز، پر از نور چشمِ حیدر شد

به یُمن مقدم زهرا ترینِ زهرا هاست
که طعم چشمه ی زمزم شبیه کوثر شد

بخوان به کوری چشمان دشمن بد ذات
برای حضرت زهرا محمدی صلوات

___________________________________________________________________

سرود و توسل ویژهٔ ولادت حضرت زهرا (س)

ای جان مادر…ای جان مادر…
یا زهرا…یازهرا…

سلام دریا، سلام کوثر
سلام بارون، سلام مادر..سلام مادر

محبتت روز محشر، سایهٔ روی سرمه
دلی که دارم تو سینه، هدیه روز مادرمه

ام الحسن،ام الحسین،امِّ زینب،جانِ حیدر
ممنونتم اجازه دادی منم بهت بگم مادر

تویی که لیلایِ دل هایِ شیدایِ مولایی
منم اون دلداده، افتاده، اولادِ زهرایی

«ای جان مادر…ای جان مادر…»

تویی احمد، تویی حیدر
سلام بانو، سلام مادر

برایِ لبخند علی، ذکرِ یا زهرا می گیرم
روز محشر پا میشم، دستمو بالا می گیرم

فاطمه ای جانِ علی،محشر میشه با تو محشر
ممنونتم اجازه دادی،منم بهت بگم مادر

تویی که لیلایِ دل هایِ شیدایِ مولایی
منم اون دلداده، افتاده، اولادِ زهرایی

تویی که دنیایی، عقبایی ،عصمتِ کبرایی
منم اون دلداده، افتاده، اولادِ زهرایی

ای جان مادر…ای جان مادر….

سلام ماهِ شبِ محشر
سلام یاسِ علی مادر
سلام مادر…سلام مادر…

هر دلی که با فاطمه اس می تونه دریایی بشه
دستِ خدا رو سرشه هر کسی زهرایی بشه

مادر ببین شد دلِ من به عشق بامت، کبوتر
ممنونتم اجازه دادی منم بهت بگم،مادر

تویی که لیلایِ دل هایِ شیدایِ مولایی
منم اون دلداده،افتاده،اولادِ زهرایی

تویی که دریایی،زیبایی،دختر طاهایی
منم اون دلداده، افتاده، اولادِ زهرایی

«ای جان مادر…ای جان مادر…»

___________________________________________________________________

سرود و توسل ویژهٔ ولادت حضرت زهرا (س)

شب شیدایی شب شوره، شب عشقو
شب شیدایی شب شوره، شب مهرو
شب رویایی شب نوره، شب مهرو

اول سال چقَد رنگینه
احسنُ الحال که میگن اینه

ای دنیا! ای دنیا !نوشته روی دل من یازهرا
یازهرا یازهرا یازهرا یازهرا یازهرایازهرا…

خدا دونه؛ که امسال خوبو ومیمونه
همه عمرم، بیادم این روزا میمونه
چه صفایی، چه حال وهوایی
چه روزایی، چه شور و نوایی

یازهرای مطهر یازهرای مطهر
به مادرا مبارکه روزِ مادر

جبرئیل رو ببین که نشسته روی منبر
میخونه إِنّا أعطَیناکَ الکوثر

امشب یادِ امیرند
مست مست از جام غدیرند
از اول تا آخر داد میزنم یازهرا یاحیدر

ای ساقی کوثر! دوست دارم دوست دارم یاحیدر.
یاحیدریاحیدریاحیدریاحیدریاحیدر یاحیدر..

مثه دریا دلُم داره امشب جزر و مد
از مدینه یه سر زد به نجف حالا مشهد

السُّلطان عیدی عطا کن
من و راهی به کرب و بلا کن

ای خوش خو، زیبا رو
اباالحسن حضرتِ ضامنِ آهو

یاری کن مکتب رو
مدافعان حرم زینب رو

___________________________________________________________________

سرود و توسل ویژهٔ ولادت حضرت زهرا (س)

دریایی ودل دادی یک روز به دریایی
این شد که پدید آمد از عشق تودنیایی

هم صاحبِ آبی تو هم روحِ حجابی تو
هم نورِ دل ساقی هم مادرِ سقّایی

«یا فاطمة یازهرا…»

ای امّت دریا دل، اینجا عَلمی برپاست
این خیریه است امشب میثاق جهادیهاست

«یافاطمه یازهرا …»

با رایحه ی ایثار خوشبو شده این جانها
شد خدمت ما امروز میثاق جهاد ما فریادِجهاد ما

«یافاطمه یازهرا..»

___________________________________________________________________

سرود و توسل ویژهٔ ولادت حضرت زهرا (س)

یا علی یا فاطمه امضا کند فرقی که نیست
آخرش امضای زهرا عین امضای علیست

داروندارم دست مادرمه
صلاح کارم دست مادرمه
باید اجازه از مادر بگیرم
من اختیارم دستِ مادرمه

مادرمه، مادرمه حرفش بالای سرمه
مادرمه مادرمه، من نمیگم بگه فرزند،
بسه بگه نوکرمه

مادرمه، مادرمه این حرفِ پیغمبرمه
فاطمه مادرمه گرچه ظاهراً دخترمه

مادرمه، مادرمه حرف علی محترمه
که من علی حیدرِ حقّم فاطمه حیدرمه

مادرمه، مادرمه، این سخن از داورمه
شأن نزول إِنَّا أَعْطَيْنَاكَ الْكَوْثَرَمه

به دل دلبر مادر،به سر همسر مادر
نبی منظر مادر علی محور مادر

ولی پرور مادر، تویی کوثر مادر
إِنَّ شَانِئَكَ هُوَ الْأَبْتَرُ مادر

به مَه مَه تر مادر،به شَه لشکر مادر
ز خون هست این زنده، هلال احمر مادر

به‌ این کفتر مادر،بگو بپر مادر
کجاست قبرت تا من بیام با سر مادر

«جان مادر جانان مادر…»

مادر ارباب منی،نوکرتم
مادری هستم حسنی نوکرتم

با اینکه بی بی مادرم کنیزته، نوکرشم
قربونِ مادرِ تنی نوکرتم…

نوکرتم نوکرتم نوکرِ اون قنبرتم
مثل پدر مادرمم عبد پدر مادرتم

نوکرتم نوکرتم دل به دل دلبرتم
نوکرتم نوکر دربست شبانه روزی حیدرتم

نوکرتم نوکرتم از شجرِ اطهرتم
میوه ی چار فصل اون چار پسر دخترم

نوکرتم نوکرتم محو رخِ دیگرتم
دیوونه ی رقیه و نسخه ی کوچیکترتم

زنی اما زهرا،یلِ مولا زهرا
به دستات پرچمِ علی بالا زهرا

همش دنیا زهرا، تویی لیلا زهرا
به قوم سلمانی بگو منّا زهرا

بخر ما را زهرا، همین حالا زهرا
مدینه بنویس و بزن امضا زهرا

دعا کن تا زهرا، بیاد آقا زهرا
بسازیم صحنت رو،با وا أُمّاه زهرا

«جان مادر جانان مادر..»

___________________________________________________________________

سرود و توسل ویژهٔ ولادت حضرت زهرا (س)

نور روی تو بهشته و مِهر تو یه عمره دینمه
اسمِ تو همیشه رو لبِ مادرای سرزمینمه

نمک‌ پرورده‌ی دست‌ پرورده‌هاتم
به امر مادرم تا آخر باهاتم
خدا می‌دونه که محتاج دعاتم، مادر

خدایی تو مادر مادرهای مایی
خدایی نورِ دل اصحابِ کِسایی

تویی که امَّ الحسن و امَّ الحسینی

به به به مادر چه آقازاده‌هایی
اهلاً و سهلاً یا امَّ الحسنین…

اهل آسمون با شوق و ذوق دست به دست هم میدن همه
تا قدم بذاره رو زمین بَضعَةَ الرَّسولِ فاطمه

چقدر حال دل عالم رو به راهه
آخه رو دستای خورشید قرصِ ماهه
یه نور اومد که برامون سر پناهه، مادر

خدایی الحق که تو مِصباح الهُدایی
خدایی جز اینجا پیش کی بریم واسه گدایی
همیشه گفتن که تویی امُّ الائمه

به به به مادر چه آقازاده هایی
اهلاً و سهلاً یا امَّ الحسنین

تو دعا کنی بدون شک میمونم به پای این عَلم
بهتر از همه تو میدونی کُشته مرده‌ی حسینتم

اصن دنیا اومدم واسه حسینت
واسه سربازیِ عباسِ حسینت
میخوام باشم یارِ خاصِّ حسینت

خدایی آمین میگی وقت هر دعایی
خدایی امضا کنی میشیم کربلایی
شهیدا گفتن همه زهرا مادر ماست

به به به مادر چه آقازاده هایی
اهلاً و سهلاً یا امَّ الحسنین

___________________________________________________________________

سرود و توسل ویژهٔ ولادت حضرت زهرا (س)

جانِ نبی جانِ علی، جان را فدایت می کنم
هستم اگر فرزندِ تو، مادر صدایت می کنم

گریاندی و خنداندی ام با اشک و با لبخند خود
منّت نهادی بر سرم، خواندی مرا فرزندِ خود

ای جان ای جان آنام
جانیم سنه گوربان آنام

___________________________________________________________________

سرود و توسل ویژهٔ ولادت حضرت زهرا (س)

عشق می کنم که روزِ مادر باشه
عشق می کنم آخه تو قلبم جا شه

ترانه ی لالایی بچگیم
دلمو برد مادر از همون قدیم
دق می کنم نباشه تو زندگیم
عشق مادره

خنده ی شیرینش مث نوره واسم امّیده
مادرا همیشه مظلومن، کی شبیه مادرا دیده

عشق می کنم که روزِ مادر باشه
عشق می کنم آخه تو قلبم جاشه

باز اشکِ شوق، از آسمون می باره
عشق می کنه، خدا که زهرا داره

تو بغلِ خدیجه شبیه نور
خود خدا، شده گرمِ شوق و شور
ملائکه میرسن کرور کروریا فاطمه

هر چی آرزو داری بگو که همین الان جاشه
بگو با خودِ رسولُ الله میشه عیدیمون نجف باشه

عشق می کنم میگم تا روز محشر
عشق می کنم منم غلام حیدر

عشق می کنم که روز مادر باشه
عشق می کنم آخه تو قلبم جاشه

___________________________________________________________________

سرود و توسل ویژهٔ ولادت حضرت زهرا (س)

بِسمِ اللهِ النور
بِسم الله النورٍ النور
بِسم الله نورٌ علی نور

مستور زهرا
منشور زهرا
منظور از نور زهرا

مثلِ خورشید بالا سرمه
روشنی بخشِ محشرمه
نوری که منعکس شده و
برق تو چشمای ترمه
آره این نور، نور مادرمه

همتای حیدر
زهرا، زهرای حیدر
محرابِ مُصلّای حیدر

چشماش مهتاب
عشقش جذاب
بچه اش سلطان، ارباب

عشقِ زهرا تو باورمه
حرف اول وَ آخرمه
مثل خون جاریه تو رگام
هر کی داره برادرمه

آره این عشق، عشقِ مادرمه

ای تاج زن ها
مدح تو کار طاها
فرموده فِداها اَبوها

کارِت خِیرات
نَسلت سادات
جنّت خاک پاهات

فاطمه، محور کرمه
چادرش تو بهشت عَلَمه
اسمشو تو دلت بنویس
هر جا اسمش بیاد حرمه

بگو این دل جای مادرمه

زهرا که جلال او جلالُ الله است
مِرآت محمد رسول الله است
او را به کسی قیاس نتوان تنها
هم رتبه ی او علی ولی الله است

___________________________________________________________________

سرود و توسل ویژهٔ ولادت حضرت زهرا (س)

دختر و پسر با دعای پدر مادر
با چشای تر اومدن دم در مادر
دستتو رو سر، حس کنم من اگر مادر
کل عالمو میگیرم زیرِ پر مادر

مادر با یک نظر، مادر دلمو ببر
مادر منو بخر، مادر آب وگِلم مادر
عزیز دلم مادر، شمس و‌ قمر مادر

تو بهونه ی بی نشونه ی عاشقونه ی خلقت همه ای
نفس کوثروجان حیدرو روح محشر ومولا فاطمه ای

«فاطمه مدد.. فاطمه مدد.. فاطمه مددی »

تا نفس دارم تو سینه و تا خون تو رگهامه
پرِ چادر تو همیشه تو دستامه
مِهر مادرونَت همیشه باهامه
محبّتِ تو و بچه هات دینمه دنیامه

عصمت داوری نبود اگه نبودی تو
جنت وکوثری نبود اگه نبودی تو
احمدو حیدری نبود اگه نبودی تو
هیچ پیمبری نبود اگه نبودی تو

عصمت و داوری نبود اگه‌ نبودی تو
جنّت و کوثری نبود اگه‌ نبودی تو
احمد و حیدری نبود اگه‌ نبودی تو
هیچ پیمبری نبود اگه نبودی تو

ای بهونه ی خلقتِ آسمون مادر
ای نشونه ی قولِ کُن فَیکون مادر
شد ترونه ی عشقِ تو آسمون مادر
دونه دونه ی أشهَدای أذون مادر

مادرِ أمِّ ولا، مادر شفا و دوا، مادر!
روح البقا، مادر، گدات منم، مادر!
صدا میزنم مادر، نورِخدا، مادر!

حُبِّ عارفان حُسن محسنین
ماه رو زمین آسمونی ترین
آیهٔ یقین أُمِّ مومنین حال قلبِ
این عاشقا رو ببین

«فاطمه مدد…فاطمه مددی..»

خوش به حال اونا که تو براشون مثلِ مادر نه مهربون تر از مادر بودی و به پای تو افتادن و به راه تو رفتن و دَمای آخر تو رو دیدن وصدات زدن
ای مادر…ای مادر…مادر

نور عرشی و سایه ی سرمی مادر
دین و مذهب وکلِّ باورمی مادر
بی حرم ولی نورِ هر حرمی مادر
دلخوشم به اینکه تو مادرمی مادر

صدات زدم، مادر من اگه بدم، مادر!
نکن ردم، مادر فدای تو، مادر!
با دعای تو، مادر بزرگ شدم، مادر!

عشق و عزّتی علم و عفتی
حکم و حکمتی حُجَّةُ الحُجَجی
کلِّ نعمتی اصل نهضتی
عین عترتی بانی فرجی

«فاطمه مدد…فاطمه مددی..»

اگه برسه یه شبی پا ی منه گدا به درِ
خونه ی علی و فاطمه اول عاشقیمه
مادر مادر مادر مادر

بی مقدمه راهی شیم با دم مولا
همسفر همه راهی حرمِ مولا
اسم اعظمِ جانِ مادرمه مولا
دستِ فاطمه بانی کرمه مولا

جونم فدات حیدر صراط نجات حیدر
صوم وصلاه حیدر امن وامان حیدر
امیرِجهان حیدر رمزِ حیات حیدر

ذکر دل بود یا علی مدد بی حد و عدد
یا علی مددی..یا علی مدد…

از تو یا علی هر چه میرسد چون شِکر بود
یا علی مددی یا علی مدد یا علی مددی

___________________________________________________________________

سرود و توسل ویژهٔ ولادت حضرت زهرا (س)

بِسْمِ اللّهِ النُّورِ، بِسْمِ اللّهِ نُورِ النُّورِ، بِسْمِ اللّهِ نُورٌ عَلى نُورٍ، بِسْمِ اللّهِ الَّذى هُوَ مُدَبِّرُ الاُْمُورِ، بِسْمِ اللّهِ الَّذى خَلَقَ النُّورَ مِنَْ النُّورِاَلْحَمْدُ لِلّهِ الَّذى خَلَقَ النُّورَ مِنَ النُّورِ….

اِکمال برای صلوات آوردی
دو بال برای صلوات آوردی

وقتی که نبودی، صلوات اَبتر بود
تو آل، برای صلوات آوردی

دریاست نبی و گوهرش فاطمه است
یکتاست علی و همسرش فاطمه است

با آن که پناهِ دو جهان است حسین
او هم به پناهِ مادرش فاطمه است

هزاران سالِ نوری قبلِ خلقت، خلق شد زهرا
هزاران سال قبل از مریم و آسیه و حوا

نفهمیدیم انسان است یا انسیهٔ الحورا
علی شد باء بسم الله و زهرا نونِ أعطینا

خدا روز ازل دار و ندارش را به زهرا داد
جهان را خلق کرد و اختیارش را به زهرا داد

به تعداد ملائک سینه چاک و سینه زن دارد
چه غم دارد که فرزندِ دلیری چون حسن دارد

علی دار و ندار اوست تا جان در بدن دارد
کنارش قطره هم، انگیزه ی دریا شدن دارد

ندارم غیرِ عشق فاطمه سرمایه ای دیگر
نخواهم بر سرم جز سایه ی او سایه ای دیگر

«روز مادره، مَردم چشم من تره، مَردم
هر کسی داره واسه مادرش هدیه می بره، مَردم

من پر از غم و دردم
کوچه ها رو گم کردم
من نشونی مادرمو گم کردم»

از دنیا سیره مادر، روشو می گیره مادر
اما میدونم شب جمعه ها کربلا میره مادر

بالای سرِ اکبر می کنه گلی پرپر
میگه الهی بمیره برات مادر

مادرم گلِ یاسه به حسینش حساسه
هر چی که می خواد به ماها بده
توی مشت عباسه

مِهر مادرم دریاست
اسم مادرم زهراست
نذر مادرم شمعِ حرمِ سقّاست

امامت می کند بر سیزده نورِ خدا زهرا
شده در اربعین ذکرِ نجف تا کربلا زهرا

علی می‌بست بر پیشانی اش سربندِ یا زهرا
چه میشد داشت صحن و مرقد و گنبد طلا زهرا

فقط با یادِ زهرا قلب ها آرام می گیرند
ملائک از نمازِ فاطمه الهام می گیرند

برایم مادری کرده است حتی بهتر از مادر
هزاران بوسه از دستان او چیده است پیغمبر

نمی دانم بگویم فاطمه یا هستیِ حیدر
علی، یا فاطمه گفت و پس از آن فتح خیبر کرد

فقط حیدر فقط او لایق زهراست
علی جای خودش دارد خدا هم عاشق زهراست

 

 

متن سینه زنی و توسل ویژۀ وفات حضرت أُم البَنین (س) سال ۱۴۰۲

0
متن سینه زنی و توسل ویژۀ وفات حضرت أُم البَنین (س) سال 1402

سینه زنی و توسل ویژۀ وفات حضرت أُم البَنین (س)

باور ندارم بی دست و بی مشک نقش زمین شی
باور ندارم سرو رشیدم با خاک عجین شی
سخته برا من باور کنم که بی بال و پر شی
دستت رو دادی تا افتخارِ ام البنین شی

با عطشِ خیمه ها بی تاب شدی، عباسم!
ساقی بچه های ارباب شدی، عباسم!
اما خبر رسیده که مشکت رو تیر زدن
تو علقمه از خجالت آب شدی، عباسم!

آه! مِن بعد با غصه هم نشینم
من امُّ البنینِ بی بنینم

«وَیلی وَیلی… وَیلی عَلی شِبْلی»

بعد از تو عباس، یک شب نشد که راحت بخوابم
فکرِ عمود و فرقِ تو مادر میده عذابم
شمعم که ذرّه ذرّه غم تو میکنه آبم
تا روز محشر من شرمسار از روی ربابم

به دنیا اومدی علمدار بشی، ای رودُم!
برا حسین یارِ وفادار بشی، ای رودُم!
ای شیر مرتضی ندارم باور یک روزی
زخمی جنگ گرگ و کفتار بشی، ای رودُم!

آه! میسوزم با آهِ حزینم
من امُّ البنین بی بنینم

«وَیلی وَیلی… وَیلی عَلی شِبْلی»

_______________________________________________________________________________

سینه زنی و توسل ویژۀ وفات حضرت أُم البَنین (س)

قسمت این بود که تو مَحرم حیدر باشی
به علی مونس و هم خانه و همسر باشی

قسمت این بودکه در زندگی مشترکت
به عزیزانِ دلِ فاطمه مادر باشی

آفرین بر تو که هنگام ورودت گفتی
آمدی خادمه یِ خانۀ کوثر باشی

قسمت این بود که در بین تمامیِ زنان
تو فقط صاحب یک ماه و سه اختر باشی ..

قمرت یک نفره لشگرِ انصارِ خداست
پس عجب نیست که تو مادر لشگر باشی

خاک این خانه تو را قبله ی حاجات کند
متعجب نشوگر شافع محشر باشی ..

غم این خانه زیاد است زیاد است زیاد ..
سعی کن، مَرهمِ زخمِ دلِ دختر باشی

این یتیمان همه به واژه ی در حساسند
نکند در بزنند و تو پسِ در باشی

چار تا بچه ی این خانه همه مادری‌اند
نکند تب بکنی گوشۀ بستر باشی

_______________________________________________________________________________

روضه و توسل ویژۀ وفات حضرت أُم البَنین (س)

ای اُمِّ عشق مادرِ سرلشکر ادب
وی سایه سارِ قد تو رویِ سر ادب

بانویِ سرسپردۀ همسنگرِ ادب
در آسمان ملقبِ بر مادرِ ادب

از لحظه ای که واردِ بیت الکرم شدی
با احترام کردن خود، محترم شدی

روزِ عروسیت شد و اوجِ عزیزیت
مبهوت شد زمانه از آن اشک ریزی ات

قربان این درایت و دشمن ستیزی ات
رفتی به بیت عشق به شرط کنیزی ات

از ابتدا بنام تو بر احترام بود
جان تو نذرِ خدمتِ چندیدن امام بود

در ظّل نورِ فاطمه با غم عجین شدی
شمسُ الضحی مکتب حقُ الیقین شدی

ماه تمام چهار مه جبین شدی
دادی بَنی و حضرتِ اُم البنین شدی

ام البنین شدی و به تو التفات شد
آغوشِ تو پناه زنان و بنات شد

بانو تو کیستی که بنازد کرم به تو
باب النجات داده کلیدِ حرم به تو

غرق توسل است عرب تا عجم به تو
داده امام عصر، خدا را قسم به تو

یعنی تو شاهراهِ نزولِ عنایتی
سجادۀ عبادتی و باب حاجتی

عالم به حیرت است از این جانثاری‌ات
مادر شدی و برف شدی بهر یاری ات

جان ها فدای مادری افتخاری ات
قربان این تفضل و این سفره داری ات

خورشیدِ در تلألؤیی و ذره پروری
تو باب فضلی و به اباالفضل مادری

مادر شدی که داغ ببینی کمان شوی
در هر بهار راوی فصل خزان شوی

باران شوی، خمیده شوی، نیمه جان شوی
گریان شوی و مادر گریه کنان شوی

ما را ز اشک خویش تو تزکیه کرده ای
خاکِ بقیع را تو حسینیه کرده ای

بعد از حسین از دل و جانت سرور رفت
گریان شدی و نالۀ تو تا قبور رفت

بر پیکری که زود سرش در تنور رفت
از بس گریستی تو، زِ چشم تو نور رفت

آه از جگر کشیدی و قلبت کباب شد
بعد از حسین خانۀ شادی خراب شد

بعد از حسین زنده نمودی قیام را
گریان نمود گریۀ تو خاص و عام را

زینب که رفت داغ تو انگار تازه شد
یعنی دوباره داغ علمدار تازه شد

زینب که رفت پیر و خمیده کمر شدی
نالان شدی شکسته شدی مختصر شدی
یعنی که رو به قبله شدی محتضر شدی
چشم انتظارِ دیدنِ روی پسر شدی
اما یلان تو همه در خاک خفته اند
در بین خاک با تن صد چاک خفته اند

وقتش رسیده روضه حساس را بخوان
در بزم گریه عطرِ گل یاس را بخوان
مجلس بگیر نوحۀ احساس را بخوان
یک چند صفحه مقتل عباس را بخوان
شرح نزول ساقی سرمست را بگو
از مرکب افتادن بی دست را بگو

*وقتی خواست از رو اسب به زمین بیاد همه شنیدن، بی دست بوده .. از روی اسب به زمین افتاد ..*

برگو چگونه عطش گریه خیز شد
جسمش چگونه مرکز ثقلِ ستیز شد
شمشیر حمله کرد و سرنیزه تیز شد
بالا بلندِ خیمه تنش ریز ریز شد
برگو چگونه نالۀ زن ها بلند شد
با پارچه‌ سرش به روی نیزه بند شد

*برا بی بی ام البنین روضه بخوانیم .. همون روضه ای که خودش خوانده : باور نمی کنم کسی جرائت کرده باشه بر سر مبارکت زده باشه اون هم با عمود آهن . اما شنیدم اول دست هاتُ قطع کردن .. دوم شنیدم تیر به چشمت زدن .. آنگاه عمود آهن بر سرت زدن .. سرت از هم پاشیده شد .. همچین که رو زمین خواست بیفته صدا زد داداش زود بیا “اخا ادرک اخا” ابی عبدالله به سرعت آمد. راوی میگه تو این آمدن دیدن به لحظه ایستاد، پیاده شد، شی رو برداشت به چشم گذاشت .. جلوتر آمدم دیدم دست های عباسِ .. با همون وضع آمد تا رسید به بدن یه نگاه به آن بدنِ پاره پاره و تیر باران خورد کرد، صدا زد «أَلانَ إنکَسَرَ ظَهرِي وَ قَلَّت حِيلَتِي وَ انقَطَعَ رَجائِي»(۱) بمیرم برات .. دیگه کسی نیامد سمتِ این بدن .. کار حسینم بعد از این تمام شد .. دشمن فرصت پیدا کرد اول بدن رو غارت کرد بعد طوری به بدن صدمه زد که امام چهارم حضرت رو به سختی جمع کرد .. همه گفتن عباس قد رشیدی داره .. اما هرکی رفته سردابِ آقا میگه یه قبرِ کوچکی قرار دارد ..*

_______________________________________________________________________________

سینه زنی و توسل ویژۀ وفات حضرت أُم البَنین (س)

همه روزا رو با تنهایی می جنگه
برا پسرش چقده دلش تنگه

«ویلی ویلی عَلی الخِیَم
ویلی ویلی عَلی الحَرم
چی سرت اومد ای پسرم ای پسرم»

پسرامو کشتن فدا سر حسینم
قمرامو کشتن فدا سر حسینم

پاییز اومد و برگ و بارمو گرفتن
ثمرامو کشتن فدا سر حسینم

«ای دل ای دل دوباره انگار عاشوراس
ای دل ای دل صاحب عزا امشب عباس»

همه پسراش مث نورِ مهتابن
همه پسراش فدایی اربابن

از نسلِ شاه لافتى شیرانِ دشت کربلا
جون به کف و دلشده ى خونِ خدا

با این که امان نامه واسشون آوردن
یه ثانیه از خیمه ها تکون نخوردن

چار تا دلاور چهار تا شیر میدون
علم حسینو رو شونه شون می بردن

«ای دل ای دل دوباره انگار عاشوراس
ای دل ای دل صاحب عزاس امشب عباس»

یه مادری که حالا دیگه تنها شد
تشنه برای دیدن یه سقا شد

دلگیر از دستِ روزگار
خسته دلتنگ و بی قرار
اشکِ توو چشماش شبیهِ ابر بهار

داره میره اما با قامت خمیده
حالا دیگه مادر به آرزوش رسیده

میگه همه جا بشنَوَن تمومِ مردم
مادرِ اباالفضل یه مادرِ شهیده

«ای دل ای دل دوباره انگار عاشوراس
ای دل ای دل صاحب عزاس امشب عباس»

_______________________________________________________________________________

سینه زنی و توسل ویژۀ وفات حضرت أُم البَنین (س)

یک رباعی داشته دیوان تو
چار گل روییده در دامان تو
چار قل خواندیم در قرآن تو
همسر شیری خود، شیر آفرین

مثل قطره آمدی دریا شدی
خاک بودی تربت اعلا شدی
تا کنیزِ خانه ی زهرا شدی

خانه ات شد قبلهٔ عرش برین
وَ اللهِ اِنْ قَطَعْتُموا يَميني
اِنّي اُحامي اَبَداً عَنْ ديني

آنکه حکم صبر از الله داشت
پیش چَشمت سر درون چاه داشت
نیمه شب ها روضه ی کوتاه داشت

پیش چَشمم خورد زهرا بر زمین
وَ اللهِ اِنْ قَطَعْتُموا يَميني
اِنّي اُحامي اَبَداً عَنْ ديني

وقت رفتن پیشِ چَشم زیبنت
گفته ای عباس را ای نور عین
بر نمی گردی مدینه بی حسین
جان تو جانِ امامِ من همین

«وَ اللهِ اِنْ قَطَعْتُموا يَميني
اِنّي اُحامي اَبَداً عَنْ ديني»

بند قلب دختر زهرا گسست
تا کنارِ علقمه افتاد دست
با عمودی فرق عباست شکست
خورد با صورت زمین آن مه جبین

تا علمدارِ حرم از حال رفت
یوسفِ زهرا سوی گودال رفت
دستِ دشمن جانبِ خلخال رفت
حمله کردند از یسار و از یمین

یا فاطمه قومِی عَلیَ الطُفوفی
هذا حسینٌ طُعمةً السُیوفی
وَ الارضُ تَبکی وَ السَّماء واویلاه
هذا حسینٌ بِالدِّماء واویلاه

دوست سینه زن شد و شب گریه کرد
شمر تا خندید زینب گریه کرد
نعل می رقصید و مرکب گریه کرد
ذوالجناح آمد به خیمه شرمگین

_______________________________________________________________________________

زمزمه و توسل ویژۀ وفات حضرت أُم البَنین (س)

ای یار حبل متین، امّ بنین، غمی به جان دارم
آوردم بر تو خبر، خون جگر، به دیدگان دارم

گویم این را زار و حزین، تسلیت ای امّ بنین
با دو چشم غرق به خون، شد ابالفضل نقش زمین

به علقمه یاسَت، ز کینه پرپر شد
دو دستِ عباست، جدا ز پیکر شد

گفتا با شور و نوا، أدرک أخا یا حسین
شرمنده ام به خدا، أدرک أخا یا حسین

ببین که مشکم پاره شده، برادرت بیچاره شده
ز غصه بیتاب است شراره دارد جان و دلم
ز روی شش ماهه خجلم که تشنه ی آب است

_______________________________________________________________________________

روضه و توسل ویژۀ وفات حضرت أُم البَنین (س)

کاش در این دمِ آخر پسرانت بودند
شرزه شیرانِ جگردارِ جوانت بودند

این زِمین گیر شدن،علت خونین بالی ست
سرِ بالین تو جایِ پسرانت خالی ست

گفتن از بی کسی ات حال بکاء می خواهد
مادرِ داغِ جوان دیده، عصا می خواهد

چه بگویم ؟ که از این بغض ، صدا می گیرد
چه کسی گوشه ی تابوت تو را می گیرد ؟

گفتنش نیز به جان، غُصه و غم می ریزد
مادر از مرگ پسر، زود به هم می ریزد

مادر ! این لحظه ی آخِرکمی از ماه بگو
از قد و قامتِ آن دلبر دلخواه بگو

روضه ی مَشک بخوان پشت سرت گریه کنیم
یک دلِ سیر برایِ قمرت گریه کنیم

مادر ! آنگونه بخوان که جگر عالم سوخت
پایِ این روضه شنیدم دلِ مروان هم سوخت

روضه ی مشک بخوان، روضه ی گودال نخوان
هر چه خواندی فقط از معجر و خلخال نخوان

خوب شد کرببلا را تو ندیدی مادر
خنده ی حرمله ها را تو ندیدی مادر

خوب شد شام بلا را تو ندیدی مادر
داخل طشت طلا را تو ندیدی مادر

کوهی از غم به سرِ شانه ی زینب دیدند
دخترت را ملاعام معذب دیدند …

_______________________________________________________________________________

روضه و توسل ویژۀ وفات حضرت أُم البَنین (س)

سلام ما به تو ای هاجرِ چهار ذبیح
درود ما به تو ای مریمِ چهار مسیح

سپهرِ نورفروزِ سه اختر و یک ماه
عجب نه خوانم اگرمادرت به ثارُ الله

سلام بر تو و ابناء و شوهرت، مادر
بـه عطرِ دامنِ عباس پرورت ، مادر

ادب به قامت زهرایی ات قیام کند
وفا به غیرت عباس تو سلام کند

اگر چه با همه گفتی کنیزِ زهرایی
به چشم آل محمّد عزیز زهرایی

فرمود بچه ها ، آقازاده ها ، من نیومدم براتون مادری کنم ، من کجا و مادر شما فاطمه ی زهرا کجا ؟ من اومدم کنیزِ درِ خونه ی مادرتون زهرا باشم …*

تو بعد فاطمه در بیت وحی، فاطمه ای
تو آسمان ادب را همیشه قائمه ای

به نفس پاکِ محمّدتو همدمی مادر
مسیحِ عشق و ادب را تو مریمی مادر

بهشت، شیفته چار لاله یاست
کلید بابِ حوائج به دست عبّاست

هـزار قافله دل پای بست فرزندت
نشان بوسه مولا به دست فرزندت

*یه روز دید مولا، قنداقه عباسشو بغل گرفته، هی دستاشو می بوسه ، … آقاجانم، آیا دستای بچم، عیب و نقصی داره ؟ … نه اُمُّ البنین، دارم این دستهارو می بوسم، آخه یه روزی قراره برای حسینم ازبدن جدا بشه …*

حسین را که بسی داشت در کنار، شهید
به جز تو نیست کسی مادرِ چهار شهید

به چار ماهِ خود اشکی نریختی ز دو عین
گریستی به حسین و گریستی به حسین

*گفتند اُمُّ البنین عباست رو کُشتند، گفت از حسین چه خبر ؟ اُمُّ البنین، یکی یکی پسرایت را کشتند، گفت بگید از حسین چه خبر؟ … انگار نه انگار … فقط اول براش مهم این بود، ببینه چه بلایی بر سرِ حسین اومده …*

اگر تو نام نبردی ز شاخه یاست
گریست دیده ی زهرا برای عبّاست

* یه مادر از یک پسر احترام گرفت، یه مادر هم از یک پسرِ دیگه احترام گرفت، دو تا مادر تلافی کردند..*

اگر تو نام نبردی ز شاخه یاست
گریست دیده ی زهرا برای عبّاست

*تو اینجا گفتی حسین، فاطمه هم کنار علقمه، هی صدا میزد : آی پسرم، عباسم …*

الا تمام وجودت پُر از نوایِ حسین
به گریه نائبةُ الزینبی برای حسین

روایتِ عطشِ کربلاست در اشکت
سلامِ گریه کنان حسین، بر اشکت

سرود زخم گلوی حسین وِردِ لبت
خلوص زینب و عبّاس در نماز شبت

تو مادر شهدا، همسرِ علی هستی
هزار حیف، غریبانه چشم خود بستی

*چرا میگه غریبونه، مگه شب برداشتند، نه والله، روز برداشتند ، اما : ..*

خزان رسید چو بر برگِ لاله یاست
نبود ، جعفر و عثمان و عون و عبّاست

*مادرِ چهارتا پسره، اما وقتی از دنیا رفت، یه دونه پسراش نبودند زیرِتابوتش رو بگیرند؟ این مادر خیلی غریبانه تشییع شد … *

سپهر و مِهر و مَه وکوکبت کجا بودند ؟
علی، حسین، حسن، زینبت کجا بودند ؟

هَماره ریخت به رخ از دو دیده، یاقوتت
اگر به دوش غریبانه رفت تابوتت

دگر به پیکرت آثارِ تازیانه نبود
دگر مراسم تشییعِ تو شبانه نبود

تو داغدارِ شهید کنارِ علقمه ای
همیشه فاطمه بودی، همیشه فاطمه ای

نگه به خاطرِذریّه ی بتولم کن
مرا که «میثمِ» آلوده ام، قبولم کن …

*روزها می اومد، چهار صورت قبردرست میکرد، می نشست، انقده گریه میکرد خانم، حرف دلش این بود :*

دیگر مرا، اُمُّ البنین نخوانید
زیرا که من، دیگر پسر ندارم

_______________________________________________________________________________

سینه زنی و توسل ویژۀ وفات حضرت أُم البَنین (س)

هر روز غروب توی بقیع میشکنه بغض آسمون
ستاره ها داد می زنن امُّ الْبَنین روضه نخوون

هر روز صدای گریه هاش میرسه تا عرش خدا
از سوز روضه خوندنش قیامتی میشه به پا

«أُمُّ البَنین.. أُم‌ِّ بی بَنین…»

مدینه کربلا میشه شهر فرشته ها میشه
آدم و یعقوبم میان مدینةُ البُکاء میشه

فرقی نمی کنه براش کسی نیاد تو روضه هاش
عالم و بر هم می زنه بغضِ نشسته تو صداش

به سینه و سر می زنه بقیع باهاش نوحه گره
دَم تمومِ نوحه هاش حسینِ من بی کفنه

رو خاکایِ سرد بقیع صورت چار قبرکشیده
طوری غریب حسین میگه انگارکه گودال و دیده

از پسراش نشد یه بار با کسی حرفی بزنه
زمزمه ی لبش شده حسین من بی کفنه

طاقت نداره، کارشه شبا میره سئوال کنه
با گریه می خواد از رباب عباسش وحلال کنه

طفلی سکینه رو بگو دل نداره نگاش کنه
روُش نمیشه مثل قدیم أُمُّ البَنین صداش کنه

«أُمُّ البَنین…أُمِّ بی بَنین…»

_______________________________________________________________________________

سینه زنی و توسل ویژۀ وفات حضرت أُم البَنین (س)

گِل تو سرشت عباسه همه سرنوشت عباسه
مرحبا به عفتت بانو دامنت بهشتِ عباسه

سلام ما به این همه ارادت و احساست
سلام ما به هیبت و به قامتِ عباست

با مسما ام البنین، عشقِ سقّا ام البنین
روحِ دریا ام البنین، إِشفعینا ام البنین

همه ی جلال عباس از، وَجنات ذوالجناح توست
ادب وغیرت اولادت اثرِ شیر حلال توست

تو بهترین، تجسم خلقت دریا هستی
تو مادرِ تموم بچه های زهرا هستی

بعد زهرا ام البنین ،کُفِّو مولا ام البنین
عشق سقّا ام البنین، إِشفعینا ام البنین

گرچه غرق درد واندوهی بر اراده برتر از کوهی
تو فَناه فی الحسین بودی بِفَداک نفسی وروحی

دمِ بقیع روضه برا حسین به پا می کردی
با روضه هات، مدینه رو کرب وبلا می کردی

مادر ایثار وادب
گوهر نسوان عرب
بانوی با اصل ونصب

_______________________________________________________________________________

سینه زنی و توسل ویژۀ وفات حضرت أُم البَنین (س)

سنگ صبور حیدری تو فاطمه ی دیگری
ای مَحرم سِرِّ حسین ای فدای تو نامادری

امُّ الشُّهدای بانوی وفایی
با قبر غریبَت تو کرب و بلایی

ام البنین همسر مولا
ام البنین یاور مولا
ام البنین مادرِ شیر نرِ مولا

اسمت به زبون همه اومد به جای فاطمه
جای تو هم اومد یه روز فاطمه کنارِ علقمه

مثل خودِ زهرا أُمُّ الحَسنینی
سر حلقه ی وصل عباس و حسیني

ام‌البنین روح مُهذَّب
ام‌البنین جانِ مؤدَّب
ام البنین سنگ صبورِ دل زینب

ام البنین همسر مولا
ام البنین یاور مولا
ام البنین مادر شیرِ نرِ مولا

إِبنِ امیرِ لو کَشَفْ عباس شَرف إِبنِ شَرف
حرزِ حرم زینبِ ای امیر سپاه نجف

رزمنده شدم در گردانِ ابوالفضل
عالم همه تحتِ فرمانِ ابوالفضل

رزمنده ها، لشکر سقّا
مدافع خیمه ی مولا
مدافع و فدایی دخترِ زهرا

ام البنین همسر زهرا
ام البنین یاور مولا
ام البنین مادر شیر نر مولا

وقتی یَلت از صدر زین افتاد با صورت رو زمین
برداشت سرشو فاطمه هَنیئا لَکِ ام البنین

با فرق شکسته تا لحظه ی آخر
می بارید و میگفت شرمنده برادر

بچم شرمنده‌ی مَشک وعلم شد
شرمنده ی اهل حرم شد
قدِّ حسین بعد ابوالفضل تو خم شد

ام البنین همسر مولا
ام البنین یاور مولا
ام البنین مادر شیر نر مولا

_______________________________________________________________________________

سینه زنی و توسل ویژۀ وفات حضرت أُم البَنین (س)

عاشقی یعنی: دل بریدن از غیر یار
خود ندیدن تا پای دار
تو زمستون لاله چیدن عینِ بهار

مادر شهید عاشق تر از همه
پای عاشقی لایق تر از همه
مُقَلِّدِ ام البنین و شقایق تر از همه

فدای اون مادری، که داده دل پای دین
شهید دادن دل میخواد، شبیه ام البنین

جان فَدا بودن یعنی: اخلاص
در هر لباس، رهرو عشق، بی ادعاست

بی خبر از، اشک و هراس
با تمام هوش وهواس
وقف او که فرمانرواس
مثل عباس امرِ مولاش امر خداست

پاکی دل از، دامانِ مادره
مادرِ شهید، پاک و مطهره
دلش مثل، ام البنین شده،که از دنیا میگذره

تمام این مکتب و به امر زهرا ببین
با این همه لاله و این همه ام البنین

فدای اون مادری که داده دل پای دین
شهید دادن دل میخواد شبیه ام البنین

اون پلاکهایی که مث راز
موند زیر خاک صادقانه، گفتن فِداک
به شهیدی، که گفت “اَخا اَدرِک اَخاک”

مادرونه شد،خون گریهٔ لهوف
پشت حق شکست در لحظهٔ خصوف
مقطعه شد عشق و رو زمین
پراکنده شد غروب

شنیدن از خیمه ها تا ماه اومد رو زمین
صدای زهرا رو با، صدای ام البنین

فدای اون مادری که داده دل پای دین
شهید دادن دل میخواد، شبیه ام البنین

_______________________________________________________________________________

روضه و توسل ویژۀ وفات حضرت أُم البَنین (س)

الا مادر به قربون جمالت
رخ چون بدر و ابروی هلالت
عباس من شنیدم کام عطشان
جان سپردی …

*خیلی چیزا به من گفتن ، یه دونه اش این بود ، عباسم …*

شنیدم کام عطشان جان سپردی
گُل اُم البنین شیرم حلالت

شنیدم دست هایت را بُریدن
شنیدم چشم نازت را دریدن

چو طفلان این خبرها را شنیدن
همه از هم خجالت میکشیدن

*شاید گفته باشه، بشیر، باورم نمیشه عمود به فرق عباس زدن ؟! مگه میتونستن به این راحتی این کار رو کنن ؟! اول گفت، خانم، دستاشو جدا کردن کنار علقمه … بعد یه نانجیبی تیر به چشمش زد … وای … اما یه وقت یه نانجیبی صدا زد، اونی که از صبح همه ی لشگر کوفه رو در رعب و وحشت نگه داشته، تویی ؟؟ صدا زد نانجیب الان که دست ندارم اومدی ؟؟ الان که تیر به چشمم زدن اومدی ؟ … عباس من که دست دارم، … یه وقت چنان با عمود آهنین به فرق عباس … صدای نالش بلند شد، داداش … داداش دیگه برادرت رو دریاب… این صدا رو به کربلا برسون همه با هم…. ان شاالله شهدا ، گذشتگان امام راحل فیض ببرن صدا رو به کربلا برسان بگو یا حسین …*

_______________________________________________________________________________

روضه و توسل ویژۀ وفات حضرت أُم البَنین (س)

ای که نامت زینتِ عرش برین
ماه بانوی سماوات و زمین
فاطمه نامی و هم ام البنین
قوّتِ قلب امیرالمؤمنین

ای مادر ابوالفضل بانوی بی قرینه
هستی ما فدای بی بی ام البَنینه

*عرضه داشت در عالم مکاشفه یا ابوالفضل العباس! گرفتارم آقا چیکار کنم راهنمایی کردند، فرمودند: توسل به مادرم ام البنین بدین.. امیرالمؤمنین به عقیل برادرشان فرمودند: از یک طایفه ای که اهل جهاد و مبارزه ی با کفر و شمشیرزن باشن شجاع باشن یه دختری رو برای من انتخاب کن. عرضه داشت، آقا جان !برا چی این چنین مشخصاتی این چنین خصوصیاتی؟ فرمودند: میخوام یه پسر شجاعی ازش به دنیا بیاد ذخیره باشه برا حسینم تو کربلا…. مدتی گذشت عقیل آمد داداش یا علی! اون گوهر گرانبهایی که میخواستی از طایفه ی بنی کلاب پیدا کردم. خواستگاری رفتند خیلی قضیه اش شیرینه خواب دید ام البنین ،خواب عجیبی رو دید. خوشحال خانه ی امیرالمؤمنین دعوت شد. در خانه که رسید هاشمیان در اطرافش بودند شروع کرد گریه کردن. خدایا این خونه یه روزی خانمش فاطمه ی زهرا بوده، این خانه مَهبط جبریل امین بوده، برین بچه های فاطمه رو بگید بیان به من اجازه ی ورود بدن… آی اومدن خودش رو انداخت رو قدمای زینب، گفت: خانوم من نیومدم جای مادرشان رو بگیرم. اومدم کنیز شما باشم… مدتی گذشت امیرالمؤمنین وارد خانه شد دید خانمش اونقدر گریه کرده چشما قرمزه، فاطمه! خبری شده چرا ناراحتی خانومم؟ تا گفت: فاطمه گریه ش شروع شد آقا ازتون خواهش میکنم دیگه به من فاطمه نگید. جلوی چشم این بچه های فاطمه ی زهرا سبب رو سوال کردعرضه داشت آقا نمیخوام دل این بچه ها برنجه احساس میکنم هروقت به من فاطمه میگید.. این بچه ها به یاد مادرشون زهرا میفتند.مولا فرمودند: باشه از امروز به شما میگیم ام البنین، ام البنین یعنی مادر پسرها،آقا من پسری ندارم. فرمودند: خدا به تو پسرهایی میده که کربلا یاری حسینم میکنند. گذشت مدتی زینب اومد خبرِ ولادت ابوالفضل رو به امیرالمومنین داد..انقدر خوشحال اومد قنداقه ی ابوالفضل رو دستش دادندخوشحال اذان و اقامه در گوش عباس گفت.. اما یه وقت دیدند بندهای قنداق رو باز کرد آستین های نوزاد رو بالا زد.. هی بازوان عباس رو میبوسه اشک میریزه. تا به مادرش خبر دادند اومد صحنه رو دید. آقا مگر دستای بچم عیبی دارد؟ نه ام البنین !اتفاقا همون دستهای رشیدو قوی که من میخواستم داره همون بازوان قوی رو داره که من میخواستم ..پس چرا گریه میکنی؟ مثل اینکه پیغمبر روزِ ولادت حسین وحسن روضه خواند. امیرالمؤمنین شروع کرد روضه ی عباس خوندن… ام البنین این دستها تو کربلا کنارِ نهر علقمه از بدن جدا میشن در راه یاری از حسینم ..دیدن این مادر اومد قنداقهٔ عباسش رو دست گرفت هی دور سر حسین میگرداند. یعنی عباسم بلاگردان حسین ..عباسم فدای حسین زهرا.. خدا میدونه مردم فاطمه ی زهرا کم نگذاشت برا عباسش جبران کرد. کجا ؟روز عاشورا وقتی که از اسب روی زمین می افتاد دست در بدن ندارد …
(یا فاطمة الزهرا، آی مهمونای امام زمان آقاتون رو دعوت کنید روضه ی ابوالفضل نه خودشون قول دادن بیان آقا قول دادند بیان آقا قربون قدمت یا صاحب الزمان کدام گوشه ی مجلس داری برا عمو گریه میکنی..) آه فرمودند: صدای خانمی رو شنیدند هی میگفت: میوه ی دلم عباس منم.. پسرم اباالفضلم ..عرضه بدارند خانوم! مادر من ام البنین تو مدینه ا ست شما کی هستید؟ فرموده باشند منم مادرت زهرا…*

_______________________________________________________________________________

سینه زنی و توسل ویژۀ وفات حضرت أُم البَنین (س)

اشکهای دلِ دریایی میباره این شبِ رویایی
برای بانوی زهرایی، زهرایی، زهرایی

اشکهای دلِ دریایی، میباره این شبِ تنهایی
برای بانوی زهرایی، زهرایی، زهرایی

دوباره داره پرش میسوزه
بازم چشای ترش میسوزه
هنوز تا سکینه رو میبینه
دلش برا پسرش میسوزه
«ای وای….»

آروم بگیر، توی شبهای دلواپسی
ام البنین، داری به آرزوت میرسی

_______________________________________________________________________________

سینه زنی و توسل ویژۀ وفات حضرت أُم البَنین (س)

زن رشک حور بود و تمنّای خود نداشت
چون آسمان نظر به بلندای خود نداشت

اسمی عظیم بود که چون رازِ سر به مهر
در خانه ی علی سَر افشای خود نداشت

ام البنین کنایه ای از شرمِ عاشقی ست
که از حُجب تاب نام دل آرای خود نداشت

در پیش روی چهار جگر گوشه ی بتول
آیینه بود و چشم تماشای خود نداشت

زن؟ نه ! همای عرش نشینی که آشیان
جز کربلا به وسعت پرهای خود نداشت

در عشق پاره های جگر داده بود ولیک
بعد از حسین میلِ تصّلای خود نداشت

عمری به شرم زیست که عباس وقتِ مرگ
دستی برای یاری مولای خود نداشت

_______________________________________________________________________________

سینه زنی و توسل ویژۀ وفات حضرت أُم البَنین (س)

تموم افتخارم اینه مادر تو منو میبینه
داد میزنم به روز محشر شفیعِ من ام البنینه

از مادرت ام البنین هر چی میخوام میگیرم
هر شب اینو میخوام ازش یه روز برات بمیرم

با هر نَفس پر میزنم دور سرِ اباالفضل
تا به ابد دلداده ام به مادرِ اباالفضل

هر جا برات گریه کنن بهشته یا اباالفضل
زهرا به روی قلبِ من نوشته یا اباالفضل

ذکر شما دوای درداست اسم شما شبیه زهراست
تپش تپش دلم میخونه سَیِّدَتی یا أُمِّ عباس

از عشقِ عباست بی بی دلم آروم نمیشه
مولاتَنا امَّ البَنین ذکر لبم همیشه

با هر نفس پر میزنم دور سرِ اباالفضل
هرجا برات گریه کنم به عشقِ یا اباالفضل
زهرا به روی قلبِ من نوشته یا اباالفضل

تو آسمون پُر ستاره ابر چشام همش میباره
دلم به دستِ مادر تو شبیه مشکِ پاره پاره

در بین طوفانِ بلا دستِ تو تکیه گاهم
وقتی که یا زهرا میگم تو میکنی نگاهم

با هر نَفس پر میزنم دور سرِ ابوالفضل
تا به ابد دلداده ام به مادرِ ابوالفضل

_______________________________________________________________________________

سینه زنی و توسل ویژۀ وفات حضرت أُم البَنین (س)

دیدن مشک دریده ات میگیره جون منو آخر
برای دست بریدت الهی من بمیرم مادر

عباسِ من خودت بگو چی شد کنار علقمه
چجوری تیرو از چشات بیرون کشیده فاطمه

شد آسمونم بی ستاره من موندم و این مشک پاره
دارو ندارمو گرفتن ام البنین پسر نداره

تو زمین خوردی و آتیش به دلِ امِّ بَنین افتاد
شنیدم صددفعه تو راه سرت از نی به زمین افتاد

برام سکینه گفت چطور رفته سرِ عمو به نی
پیش چشم زینب زدن سرش رو از پهلو به نی

اسمم رو از زهرا بپرسیدحالم رو از ابرا بپرسید
نشونی مزارِ ماه و از زینب کبری بپرسید

«ام البنین پسر نداره…»

_______________________________________________________________________________

روضه و توسل ویژۀ وفات حضرت أُم البَنین (س)

*بگم یافاطمه، تو مدینه از صدای گریه شما مردم اعتراض میکردند، میگفتند یا علی به فاطمه بگو یا شب گریه کنه یا روز گریه کنه، اما من یه مادر سراغ دارم تو مدینه آزادانه گریه میکرد !
ام البنین .. می اومد کنار بقیع می نشست … امشب نام مادری اومد که خیلی شجاع و قهرمان بود، خیلی با ادب بود ، ام البنین. این خانوم هم وقتی گریه میکرد، زنهای مدینه باهاش گریه میکردند، روضه میخوند، میگفت: عباسم! شنیدم کربلا عمودِ آهن به فرقت زدند، مادر!
بگو یااباالفضل، من هرکجا باشم، اون طرف دنیا هم که باشم، برا غمهات گریه میکنم ، آقا، امیدم تویی یا باب الحوائج ..
میگفت : عباسم!مادر، برام خبر آوردند وقتی عمود آهن به فرقت زدند، دست در بدن نداشتی ! عجیب روضه میخوند این مادر، منم یک جمله از زبون شما دلسوخته ها بگم، بگم بی بی جان : نبودی کربلا وقتی عمود به فرقِ عباست زدند، اباالفضل دست در بدن نداشت، یه مرتبه دیدند عباست با صورت روی زمین آمد ..*

نمیدانی که با دستِ بریده
زِ روی اسب افتادن ، چه سخت است

*من روضه ام را با یک سئوال از شما تموم میکنم، با صورت روز زمین اومدن یه طرف ، اما سئوال من اینه : اگه تیری توچشم باشه !

اگر تیری درون چشم باشد
نمیدانی زمین خوردن چه سخت است

ابی عبدالله، کنار بدن عباس خیلی غریب بود …”لَمّا قُتِلَ الْعَبّاسُ بانَ الْانْکِسارُ فى وَجْهِ الْحُسَیْنِ..”
عباس كه كشته شد، ديدند چهره حسين شكسته شد.وقتی کنار بدن عباسش رسید، رنگ از چهره اش پرید، رنگِ چهره امام حسین تغییر کرد، یه نگاه به بدن بی دست کرد، یه نگاه به فرقِ عمود خورده کرد ..آخه کنار دو تا بدن، قدرت زانوشو از دست داد، یکی کنار بدن علی اکبر(ع) بود، یگی کنار بدن اباالفضل (ع) .اما فرق داشتن با هم، کنار بدن علی اکبر وقتی نشست روی زمین، صدا زد جوان ها بیائید، جوانها اومدند، اما تا نگاهش به اباالفضل افتاد :”یا کاشِفَ الْکَرْبِ عَنْ وَجْهِ الْحُسَیْنِ”ای کسی که غم و اندوه را از چهره امام حسین میبری. ای اباالفضل، ای عباس، نگاه به چهره عباس کرد، نیرو گرفت …اگر علی اکبرم رفت، عباس دارم، اما کنار بدن عباس که دیگه کسی نبود، خودش تنهای تنها ، صدا زد :”الْانَ إِنْکَسَرَ ظَهْری وَقَلَّتْ حِیلَتی..”
هر کجای مجلس که نشستی ، به قصد فرج امام زمان ، یاحسین …

_______________________________________________________________________________

روضه و توسل ویژۀ وفات حضرت أُم البَنین (س)

بانو سلام میکنم اینجا خوش آمدی
از خاک ، سمتِ عالَمِ بالا خوش آمدی

ای تشنه ی بهشت به دریا خوش آمدی
من زینبم ، به خانه ی مولا خوش آمدی

پیداست در نگات که با نیت آمدی
اینجا به نیتِ کمک و خدمت آمدی

باغ بهشت باغچه ای در سرای ماست
جای گِلیم عرش خدا زیر پای ماست

رزقِ تمام خلق فقط از دعای ماست
خلقِ تمام عالَم و آدم برای ماست

این خانه ی بهشتیِ زهرا و حیدر است
اینجا محل وحی شدن بر پیمبر است

این خانه را به غیر صفا پُر نمی کند
دل را به غیر عشق خدا پُر نمی کند

سجاده را به غیر دعا پُر نمی کند
هر کس که جای فاطمه را پُر نمی کند

اُم البنین از بعد مادرم پدر خاک، بوتراب
کرده تو را به همسری خویش انتخاب

گفته پدر که روی به سوی خدا کنیم
ما مثل مادر، اهل زمین را دعا کنیم

با اسم فاطمه همه رفع بلا کنیم
زین پس تو را به واژه ی مادر
صدا کنیم

تو آمدی که فاطمه را یاوری کنی
در حق ما شکسته دلان مادری کنی

اُم البنین قطعا شنیده ای که پَرِ مادرم شکست
شاخه به شاخه برگ و بَرِ مادرم شکست

اُم البنین ،در کَنده شد و پَرِ مادرم شکست
از ظلم و کینه ها کمر مادرم شکست

از آن به بعد بود سرش درد می گرفت
می خواست پا شود کمرش درد می گرفت

اما نترس دیگر شعله به این در نمیزنند
دیگر به خانه سر زده ها ، سر نمیزنند

سیلی به روی فاطمه دیگر نمیزنند
هرگز تو را مقابل حیدر نمیزنند

_______________________________________________________________________________

روضه و توسل ویژۀ وفات حضرت أُم البَنین (س)

اینجا که آمدی به همه نور عین باش
فکر مرا نکن تو به فکرِ حسین باش

حسین! ای تشنه لب حسین.. حسین
حسین! عشق زینب حسین.. حسین
حسین ! ای بی کفن حسین.. حسین
حسین ! عریان بدن حسین.. حسین

در آن شبی که بار سفر بست مادرم
من را صدا زد و نفسی گفت : دخترم

جانِ تو و حسین گُلِ سرخِ بی سرم
من مانده بودم و غم و درد برادرم

از آن به بعد مادرِ این سر جدا شدم
کم کم فراهمِ سفرکربلا شدم

*کربلا کربلا کربلا
این دل تنگم عقده ها دارد
گوئیا میلِ کربلا دارد …
حرف کربلا شد ، زینب دید همه چیز آماده است ، الان وقتشه …*

حرف از کسی شد آن که به ما یار میشود
در این مسیر مونس و غمخوار میشود

در کربلا هر آینه کَرّار میشود
می آید و به لشگر علمدار میشود

ام البنین تو آمدی
که ماه شب تار ما شوی
مادر برای میر و علمدار ما شوی

حتما به او بگو غم این نور عین را
از داغ مادرم همه دم شور و شین را

غم های مانده برجگر عالمین را
اسرار عشق و واژه ی ذُخرالحسین را

حتما به او بگو که امید برادر است
مَشکی به او بده و بگو آب آور است

حتما بگو قضیه ی آن مَشک پاره را
حتما بگو قضیه ی آن شیرخواره را

افتادنِ بدون پرِ آن سواره را
سیلی زدن به صورت ماه و ستاره را

*اُم البنین حق داری برا عباست گریه نکنی، آخه مادرم برا بچه ات مادری کرد، مادرم اومد سرشو بغل کرد، نذاشت بچه ات تنها جون بده، اما مادرم وقتی رفت توو گودال ، دید دارن سر را می برن، هی صدا زد بُنَیَ …*

_______________________________________________________________________________

سینه زنی و توسل ویژۀ وفات حضرت أُم البَنین (س)

آسمانها بین دستانت ملائک تحت فرمانت
رسل در ظل ایوانت فدای شأن پنهانت

منم بی دل، تویی دلبر
منم بنده تویی سرور
منم سرباز تویی رهبر
تویی حیدر

به قربان حسین جانت، اباالفضل
جان بقربانت اباالفضل

امامت هست پابستت تمام هست از هستت
چه اعجازی ست در دستت قیامت ضربه ی شَصتت

تو عاری از عدم هستی امیر با کرم هستی
تو که صاجب علم هستی مدافع حرم هستی

«بقربان حسین جانت اباالفضل
جان بقربانت اباالفضل»

تو از اسرار مستوری تو از اوصاف ما دوری
ماهی، نور علی نوری خودت شعری، خودت شوری

امیرِ بی قرینی تو
فدای شاه دینی تو
خود حبل المتینی تو
یَل ام البنینی تو

عجب سقا و سرداری
عجب میر و علمداری
عجب عشقی عجب یاری
نگاه حیدری داری

«بقربان حسین جانت، ابالفضل
جان بقربانت اباالفضل»

_______________________________________________________________________________

سینه زنی و توسل ویژۀ وفات حضرت أُم البَنین (س)

پسر ام البنین السَّلام
قمر ام البنین السَّلام

قسمِ من، به ابروی علمدار
به این هیبت و شوکت
به بازوی علمدار ….علمدار …

قسم من در خونه ی خورشید
کنار حرم یار به گیسوی علمدار…
علمدار…..علمدار….

بهترین برادرِ شاه، پسرِ علی ولیُ الله
ضربان فاطمه السَّلام، پهلوان علقمه السَّلام

قسم من با این روی گنهکار میونِ
صف محشر به دستای علمدار..علمدار

توی سینه ام فقط جای نگاره
تو این خونه ی قلبم فقط جای علمدار
علمدار….علمدار…..

معنی نَصرُ مِنَ الله پسر علی ولیُ الله
بهترین برادرِ شاه پسرِ علی ولی الله

ای دعای روز و شب السَّلام
یَل هاشمی نسب السَّلام

قد کشیدم سر خوان علمدار
که هستم همه عمرم مسلمانِ علمدار
علمدار… علمدار

من مریدِ مراد همه عالم
دخیلِ عَلم یار پریشان علمدار
علمدار علمدار…

به تو صد ماشاء الله پسر علی ولی الله
بهترین برادر شاه پس علی ولی الله

_______________________________________________________________________________

سینه زنی و توسل ویژۀ وفات حضرت أُم البَنین (س)

موج پرچم به فرمان ام البنینه
اشک نم نم به فرمان ام البنینه

وقتی عباس به فرمانشه شک نکن
پس کل عالم به فرمان ام البنینه

به فرمان ام البنین ابر بارون میشه
به فرمان ام البنین ماه پیدا میشه

کسی که فلج هم به دنیا اومد تو حرم
به فرمان ام البنین پا میشه

نذر سال هیئت رو تامین میکنه
فردای منو تو رو تضمین میکنه

از حالا داره برای اربعین بعد
جای موکبا رو هم تایین میکنه

«یا ام البنین…»

یه زنِ کربلایی جوونش بمیره
اعتقادش به ام البنین بی نظیره

میره انقدر میمونه تو صحنِ اباالفضل
تا جونِ بچه اشو پس نگیره نمیره

اراده کنه یک شبه کور بینا میشه
اراده کنه یک شبه مرگ مُنحل میشه

اصلاً جمع کنید مشکلات همه عالم
اراده کنه یک شبه حل میشه…

سفره دار شنبه های کرب و بلا
عمرش رو گذاشت برای کرب و بلا

با اینکه نبود ولی با چهارتا شهید
غوغا کرد تو ماجرای کرب و بلا

_______________________________________________________________________________

سینه زنی و توسل ویژۀ وفات حضرت أُم البَنین (س)

ستاره میبارم قمر ندارم من
به من نگید مادر، پسر ندارم من

«ام البنینم وای…»

*حضرت ام البنین آنقدر مهربونه غیر ممکنه بری در خونه ش درو باز نکنه. شنیدی اون فقیر رو که هر سال میومد جیره ی یه سالش رو می‌گرفت و میرفت..اومد در خونه ی عباس در زد بی بی فرمودکیه؟ گفتن اون مسکینی که هر سال میاد… گفت برو‌ بهش بگو اون آقایی که تو میگی کربلا جامونده هرچی میخواد بهش بدید بره تا بهش دادند.. گفت من از دست شما نمیخوام. من از دست همون آقا میخوام .مادر قسمش داد انقدر دل ما رو نسوزان من مادر عباسم ،اینا همش ماله عباسه… اونی که میگی دستاش رو قطع کردند عمود آهنین به فرقش زدند..*

«ام البنینم وای…»

جسم عزیزم رو چه زیرورو کردند
به پیکرِ عباس نیزه فرو کردند

وقتی به خاک افتاد علقمه شد بیتاب
تا مشک آبش ریخت شد از خجالت آب

«ام البنینم وای…»

*پیش زینب اصلاً اسم عباس رو نمی آورد پیش رباب اسم عباسش رو نمی آورد.همش سرش پایین بود میگفت: رباب ببخش عباسم رو، خانوم ببخش عباسم رو، شنیدم دور عباسم رو گرفتن، شنیدم از دور تیربارونش کردن، وگرنه مَشک رو میرسوند به خیمه، به من قول داده بود. شنیدم خیلی نامردی زدنش، شنیدم از آقا اجازه خواست.. آقا اجازه نداد بره میدون. وگرنه عباس همه رو حریف بود به من قول داده بود…*

کجاست علی اصغر رباب پریشونه
گهواره خالی رو لالایی میخونه

کاروان با این دلم چه ها کردی
سه ساله ی ما رو چرا نیاوردی

«ام البنینم وای…»

چو خیمه ها وا رفت وقتی علمدار رفت
ناموس آل الله تو کوچه بازار رفت

شنیده ام زینب زد دست غم بر سر
از داغ اون گودال از دست اون خنجر

به سمت گودال از خیمه دویدم من
شمر جلوتر بود دیر رسیدم من

سر تو دعوا بود داد کشیدم من
سرتو رو بردن دیر رسیدم من
ای عزیز دلم ای حسین شهیدم

_______________________________________________________________________________

روضه و توسل ویژۀ وفات حضرت أُم البَنین (س)

بنال ای دل؛ دلِ عالم غمین است
شبِ جان دادن ام البنین است

در این ماتم مگر اگر اشکی بریزد
جزایش با امیرالمومنین است

غمِ ام البنین پایان ندارد
که دردِ بی کسی درمان ندارد

نظر بر کربلا می کرد و می گفت
بیا جانا که مادر جان ندارد

بیا عباسِ من ای نورِ دیده
زِ هجرت قامتِ مادر خمیده

بیا تابوتِ مادر را تو بردار
بزن بر سینه با دست بریده

_______________________________________________________________________________

روضه و توسل ویژۀ وفات حضرت أُم البَنین (س)

خانم ام البنین در مقام و شأن و منزلت ایشون، همین بس که بهر حال این قابلیت رو این خانوم داشت که زیر یک سقف باامیرالمومنین زندگی کنه و به بچه های حضرت زهرا خدمت کنه…
خیلی قبل تر از این حرفها هم خواب دید که یک قرص قمر و سه ستاره از آسمون در دامنش فرود آمد، به پدرش عرض کرد که بابا من همچین خواب دیدم، پدرش هم انسان روشنی بود، خیلی انسان روشن و اهل ولایی بود.
پدرش گفت :بابا ازدواجی خواهی کرد که ثمره ازدواج چهار پسر، هر چهار پسر عالم را روشن می‌کنند، یکی از بقیه قوی تر و بزرگتره، بقیه ستاره اند پیشش ،بعدها که حضرت امیر،عقیل رو فرستاد برای خواستگاری،
حضرت عقیل فرمود: به پدر ام‌البنین که برادرم امیرالمومنین خواستگاره، او اینقدر معرفت داشت که عرض کرد: شما به آقا بگید، ما باید منت بکشیم دختر ما بیاد به کنیزی خونه شما!

از ابتدا هم بی بی آمدن تو خونه امیرالمومنین، یکی از مقاصد مهمشون خدمتگذاری به بچه های حضرت زهرا بود…
بعد هم که عاشق و دلباخته امام حسین شد، بچه ها را جوری تربیت کرد که اینها جز به فدا شدن برای امام حسین به چیز دیگه ای فکر نکنند…
شخص سائلی هر سال می اومد در خونه ی ابوالفضل، می اومد عرض میکرد: آقا! خرج سال من رو بده من برم، حضرت هم بهش عنایت میکردن، این خرج سالش رو میگرفت و می رفت بی خبر از همه جا بود، اون سال هم مثل هرسال اومد و در زد وکنیز اومد دم در که کیه؟
سائل بهش گفت: برو بگو گدای همیشگی اومده…
چی میخوای؟ گفت برو به آقا بگو، سائل اومده ،میگه خرج سالم رو بده! برم…
کنیز رو ساده دلی خودش گفت برو دیگه اینجا نیا! گفت چرا؟گفت اون آقا روکربلا کشتنش، شهیدش کردند، دیگه نیست…
این هم سرش رو انداخت پائین که من به خانواده ام گفتم میرم میگیرم حالاجواب زن و بچه ام رو چی بدم؟سرش رو انداخت پائین و ناامید داشت میرفت و تو فکر بود که چکنم؟ دید کنیزه داره میدوه میاد… چه اتفاقی افتاد؟ کنیز آمد داخل خانه خانم فرمود کی بود؟ گفت: خانم! یه گدایی بود گفتم بره! گفت چی میخواست؟گفت: من گدای هرسالم اومدم خرج سالم رو بگیرم ردش کردم گفت با اجازه کی ردش کردی؟
مگه در خونه ی تو اومده بود ردش کردی؟
بدو دنبالش پیداش کن برو بگو برگرده
کنیز دوید گفت: آقا! برگرد بیا خانم خونه کارت داره، اومد سلام کرد بی بی فرمود: این کنیز اشتباه کرد، به شما اشتباه گفت، عباس شهيد شده، مادرش که نمرده، تا هر وقت خواستی بیا اینجا خرجت رو از من بگیر من هستم…*

هر چند او دگر پسر خویش را ندید
هر گز غمین نشد که عباس شد شهید

دق کرد بعد از اون که به او این خبر، رسید
بودند دیو و دد همه سیراب و می مکید

خاتم به جای آب لب انور حسین

کارش دگرنشستن در آفتاب شد
آتش فشان، قصه و کوه مذاب شد

شرمنده نگاه غریب رباب شد
آنقدر سوخت شمع وجودش که، آب شد

رو می گرفت، نزد دوتا خواهر حسین

*کار شبهای ام‌البنین این بود هر شب راه می افتاد تو کوچه پس کوچه های بنی هاشم، در خونه بنی هاشم، یکی یکی در میزد عباسم رو حلال کنید، می خواست آب بیاره نگذاشتن ،اما یکی از این خونه ها رو وقتی میرسید در نمی زد، اینقدر مینشست گریه می کرد تا صدای گریه اش به صاحب خونه می رسید، صاحب خونه می اومد در رو باز می کرد خودش رو می نداخت رو پای صاحبخونه، می گفت: رباب! عباسم رو حلال کن…

ام البنین دیگر پسر ندارد واویلا واویلا
دیگر بنی هاشم قمر ندارد واویلا واویلا
دیگر مرا ام البنین نخوانید واویلا واویلا

_______________________________________________________________________________

روضه و توسل ویژۀ وفات حضرت أُم البَنین (س)

عمری برای داغ زهرا گریه کردی
هر نیمه شب همپای مولا گریه کردی

در پای تو خاک بقیع از اشک، گِل شد
وقتی که گفتی: واحسینا گریه کردی

اول برای زینب و داغ حسینش
بعدش برای دست سقا گریه کردی

یک بار دیدی که رباب از حال رفته
صد بار مثل موج دریا گریه کردی

*اُم البنین خودش رو کنیزِ بچه های فاطمه می دونست، بچه هاش رو هم فدایی بچه های فاطمه…*

دیدی رقیه نیست جای او سکینه
هر بار که می گفت بابا، گریه کردی

خوب است که شام غریبان را ندیدی
با روضه های خارِ صحرا گریه کردی

حرف سه شعبه آمد و از حال رفتی
دیدی کسی می افتد از پا گریه کردی

گرم عزای بچه های خود نبودی
با گریه های زینب اما گریه کردی

طشت طلا و خیزران را که ندیدی
اَبری شدی با حرفِ زن ها گریه کردی

حرف کنیز آمد سکینه زود تب کرد
لطمه زدی هی صورتت را، گریه کردی

بی بی نبودی موی دختر بچه ها سوخت
قد تمام سینه زن ها گریه کردی

*اگه رفتید تشییع جنازه ی یه مادر، دیدید صدای گریه ای بلند نشده، سوت و کورِ، بدونید اون مادر پسر نداره، پسرِ که مجلس مادر رو گرم میکنه، بخدا اُم البنین پسر داشت اما کربلا پسرهاش رو شهید کردن… امروز شما مجلس این مادر رو با ناله هاتون گرم کنید…
فرمود بچه ها رفتید کربلا، نکنه بی حسین برگردید، خودتون رو فدای حسین کنید، لذا وقتی بشیر برگشت مدینه، داشت خبر از شهدای کربلا میداد، اُم البنین صدا زد: بشیر! بگو ببینم از حسینم چه خبر داری؟ گفت: اُم البنین حسین رو کربلا کشتن، بشیر سئوال کرد: چرا از عباست خبر نمی گیری، چرا نامِ عباس رو نمی بری؟ صدا زد: آخه عباسِ من مادر داره، اما حسین مادر نداره… ای حسین!…
سکینه اومد جلو، رباب اومد جلو، بی بی زینب اومد جلو، اُم البنین زینب رو بغل گرفت، فرمود: چرا زینبم اینقدر پیر شدی؟ فرمود: مادر! نبودی ببینی کربلا حسینم رو با لب تشنه سر بریدن، اُم البنین صدا زد: مگه عباسم کجا بود؟ گفت: مادر! عباست رو علقمه شهیدش کردن، سرش رو جدا کردن، از بالای نیزه من رو نگاه می کرد…*

اَلا مادر به قربون جمالت
رُخ چون بدر و اَبروی هلالت

شنیدم کام عطشان جان سپردی
گل اُم البنین شیرم حلالت

شنیدم دستهایت را بریدند
شنیدم چشم نازت را دریدند

چوطفلان این سخنها را شنیدن
همه از هم خجالت می کشیدند

انیس گریه هایم را گرفتند
توان دست و پایم را گرفتند

کمانی تر شدم از زینب افسوس
سر پیری عصایم را گرفتند

_______________________________________________________________________________

روضه و توسل ویژۀ وفات حضرت أُم البَنین (س)

با عروساش، بین گذر، نشسته
رو چادرش خاک چقدر، نشسته

چندماهه که، بچه هاشو ندیده
چندماهه اینجا، بی خبر، نشسته

خبر دادن بهش، بشیر اومده
اومده امّا، سر بزیر اومده

منتظر یه کارِوون، امیر بود
ولی یه کارِوون اسیر بود

همه امیدش، دیگه ناامید شد
خبر دادن که عباسش شهید شد

نمیدونم، که از بشیر چی شنید
روزگارش سیاه موهاش، سفید شد

تلخی راهو واسشون عسل کرد
مشکل بی مادری شونو، حل کرد

ام البنین اومد توی قافله
دخترای فاطمه رو، بغل کرد

روزای خوب، تموم شد و شب رسید
کاسه ی صبر همه، بر لب رسید

چیزی نمونده بود بمیره زینب
ام البنین به داد زینب رسید

نوحه میخونه، واسه دردونه هاش
مرهم داغ زینبه، شونه هاش

عمه ی سادات میزنه رو سرش
ام بنین میزنه رو گونه هاش

*دست عبدالله رو گرفته، بدو عزیزم، ام البنین میدوه، پسر عباس میدوه، دید دروازه شلوغه، ام البنین نگاه کرد، یهو صفا رو وا کردن، مردا عقب ایستادن، راه باز کنید، خانم مدینه داره میاد، اومد جلو، خانمِ امیره، بشیر به لکنت افتاد، بشیر چه خبر؟ خانم اومدی، عباستو، پسراتو، شهید کردن. داره نگاه میکنه، بشیر حسینم؟ صدای ناله بلند شد، ام البنین.. “قُتِلَ الحُسین”، اونم چجوری، وَحیداً، عَطشاناً، عُریان..اینا رو شنید. ام البنین جمعیت رو زد کنار، یه جمله ای گفت: تا شنید” قُتِلَ الحُسین”، صدا زد پس بگو زینب خونه خراب شده دیگه.. بقیه کجان؟ام البنین بیرون شهرن، دروازه رو وا کردن. ام البنین هراسان اومد دید یه چند تا خیمه زدن، نگاه میکنه، تا دیدن ام البنین داره میاد،بچه ها دویدن، دور دامن ام البنینو گرفتن، دخترا سر یکی رو شونه، یکی رو سینه. هی داره نگاه میکنه، عبدالله هی چادرو میکشه، چته عزیزم؟
یوما.. یوما… جانم پسرم.. کجاست، عمه کجاست، کیو میخوای عزیزم؟
همه دخترا اومدن، سه ساله کجاست، کلثوم! رقیه کجاست؟ عبدالله هی سراغ رقیه رو میگیره.. زینب کجاست؟ شنید ام البنین اومده، ام البنین بیچاره شد، چرا؟، منتظر یه خانم رشیده ست، یه خانم حیدری، اما اونی که دارن میارنش، مگه زینب چندسالشه، یعنی چی دارن میارنش؟، حیدریه، ولی شبیه فاطمه شده. یه پیرزن، زیرِ بغلاشو گرفتن، داره میاد، ام البنین داره میدوه، او دید ام البنین داره میاد، صدا زد، وا عباسا، ام البنین دید زینبو، میزد تو صورت، وا حسینا… رسیدن به هم، سرا رفت تو بغل هم، شایدم رو خاک نشستن دوتایی، امام زمان ببخشید منو آقا.. انقده گریه کردن، انقده ناله زدن، زین العابدین فرمود: عزاست، چادر عزا بزنید، ام البنین دونه دونه داره سراغ میگیره، پرسید زینب با کی برگشتی؟، علی اکبرت، قاسمت، هر چی ام البنین می پرسید زینب سر تکون میداد، همه؟، بچه های حسن کو؟ حتی عبدالله؟، ام البنین مث مادرم زدنش، حتی وقتی رفتم، جنازه ش هم پیدا نکردم، زیر سُم اسبا یجوری له شد، اصلا پیدا نکردم عبدالله رو… ام البنین همینجوری نگاه میکنه، یهو صدا زد عروسم کجاست؟ بگید عروسم بیاد، دلم برا علی تنگ شده. تا اینو گفت صدای ضجه ی زنا بلند شد، یهو بلند شد گفت زینب دیگه نگو رباب رو هم نیاوردی. زینب صدا زد ام البنین، رباب بیرونه، اومد دید زیر آفتاب یه نفر نشسته، صدا زد اینجا چرا نشستی؟ بلند شو، تو شیرخواره داری، زیر آفتاب چرا؟، زینب از جاش بلند شد، ام البنین رهاش کن..*

گریه نکن رباب، عروسِ مادرم
گریه نکن رباب، منم یه مادرم

از وقتی که برگشتیم زیر سایه نرفته

 

 

متن سرود و توسل ویژهٔ ولادت حضرت زینب (س)

3
متن سرود و توسل ویژهٔ ولادت حضرت زینب (س)

سرود و توسل ویژهٔ ولادت حضرت زینب سلام الله علیها

با پای دل امشب میرم کنار حرم حضرت زینب
همونجا میخونم میمونم تا آخر پای مکتب زینب

آسمون دمشق امشب شده گل بارون
دلم امشب شده توی حرمت مهمون

میان از عالم بالا واسه ی تقدیر
ملائک پای ضریحِ تو شدن حیرون

مست جام توام من همیشه رام تو ام
من کبوتری عاشق که روی بام تو ام

غرق لذت و عِدت شدم از اون وقتی که
خودمو میبینم هر لحظه تو دام تو ام

«یا زینب اولیا مخدره …»

دیگه ندارم غم..
وقتی میذاری که بگم اسمتو هر دم

همینه خوشبختی
نشده سایه شما از رو سرم کم

روی اسم شما بوده هر کسی حساس
مورد رضایت و مرحمت زهراست

چه سعادتی نصیبش شده اون نوکر
وقتی که نگاه ویژه داره بهش عباس

بی قرار توأم که سر به دار توأم
از همون بچگی بی بی گرفتار توأم

همه دار و ندارم فدای حسینه
افتخار میکنم تحت اختیار توأم

«یا زینب اولیا مخدره …!»

___________________________________________________________________________________

سرود و توسل ویژهٔ ولادت حضرت زینب سلام الله علیها

ای جلوه ی جلیله یا زینب
ای بانوی اصیله یا زینب
ای بر تمامی بنی هاشم عقیله یا زینب

ام ابیهای علی زینب زهرای علی
آینه ی قدّی سر تا پای علی

اومدی و عشق معنا شدبارون خدا دریا شد
آسمونا نورانی از، نور دامن زهرا شد

«زینب زینب زینب جانم زینب زینب»

مثل حسینی باب نجاتی
مثل حسن پر از حسناتی
مرآت کامل حسنین و عمه ی ساداتی

بانوی کرّار نجف زینت دربار نجف
واسطه ی فیض همه زوّار نجف

حال و روز دل آتیشه تا دمی که عشق جاری شه
به خدا با یه یا زینب همه گره ها وا میشه

«زینب زینب زینب جانم زینب زینب»

سرخی شبیه شعرِ حماسی
بالاترین حسین، شناسی
کامل ترین قرائت از عشقِ حسین و عباسی

خواهر و دلدار حسین
عشقِ علمدار حسین
آینه دار همه اسرار حسین

با تو روز سخت آسونه روزی کویر بارونه
کسی که حسین آقاشه جونشو به تو مدیونه

«زینب زینب زینب جانم زینب زینب»

___________________________________________________________________________________

مدح و توسل ویژهٔ ولادت حضرت زینب سلام الله علیها

دل اهل آسمون غرقِ تب و تابه
گُل خنده رو لبِ قبله و مِحرابه

عیدی میدی به همه حضرت ثارُالله
که شب ولادتِ خواهرِ اربابه

جبرائیل، رو ابرا نغمه ی هِلهله رو سرداده
مژده اهلِ دنیا خدا به فاطمه دختر داده

شهربانوی اهل زمینی
بنتِ امیرَالمومنینی

«لبیکِ یا زینب کبری..»

هم عقیله هستی و هم عالِمه زینب
وارثِ حجاب بی بی فاطمه زینب

ای که در زمین و آسمونا داری
تکیه گاهی مثل شاهِ علقمه زینب

شِبهه زهرا زینب زینبِ حضرت مولا زینب
سردارِ عاشورا تویی ذوالفقار دلها زینب
السّلام و علی شیرزنِ تموم دنیا زینب

شهربانوی اهل زمینی
بنتِ امیرَالمومنینی

«لبیکِ یا زینب کبری ..»

اومدی که یاورِخونِ خدا باشی
تا مدافعِ حسین و کربلا باشی

پا گذاشتی توی عالَم عمه یِ سادات
عمه زینبِ تمومِ شیعه ها باشی

الگویِ ایمانی حامیِ ولایت و قرآنی
بی بی جانم زینب به کویرِ دل ما بارانی

شهربانوی اهل زمینی
بنتِ امیرَالمومنینی

«لبیکِ یا زینب کبری..»

___________________________________________________________________________________

سرود و توسل ویژهٔ ولادت حضرت زینب سلام الله علیها

مثل یک قایق طوفان زده ام
مثل یک شیشه باران زده ام

مثل یک دست به دامان زده ام
که خوش این فال به دیوان زده ام

آمده جانِ علی جانِ نجف
حضرت زینبِ سلطان نجف

بِنتُ الجَلال أُختُ الوِقار مرد آفرین روزگار
خاک دَرش نقش جبین هر خطبه اش دشمن شکن چون ذوالفقار

«عُلیا مخدره یا زینب ..
ذکر اباالفضله یا زینب..»

نفس او‌ دو‌ هِجا بود حسین
زینب اینگونه دو تا بود حسین
با حسینش همه‌جا بود حسین
هم‌حسن هم به خدا حسین

تا که او‌ هست سری خم نشود
سر مویی زِ علی کم‌ نشود

«عُلیا مخدره یا زینب ..
ذکر اباالفضله یا زینب..»

جلوه در جلوه تنزُّل دارد
نـور در نـور تـسـلـسـل دارد
مصطفی در بغـلش گُـل دارد
فـاطـمـه هـسـت؛ تـأمّـل دارد

روز اول بـه خـدا گـفـت بَـلا
اِنَـمـاالـعِـشـق هـو الـکـربـبـلا

ذوالفقاری که دو دَم دارداوست
آنکه خود هفت حرم دارد اوست
شاه دُختی که عَلَم دارد اوست
آنکه از صبر قدم دارد اوست

به عُلُـوَش که تـمام دین است
نامِ زینب چِقدر سنگین است

زیـنــبـی هــم قــدمِ ثــارُ الـلـه
زیـنــبـی بـا عَـلَـمِ ثــارُالـلـه
معنـیِ مـحـتـرمِ ثـار الـلـه
در حـجـابِ حـرم ثـارالـلـه

کیست او بیـرقِ غـیرت باشد
قسمِ حضرت حـجّـت باشد

عُلیا مخدره یا زینب ..
ذکر اباالفضله یا زینب..»

آتـشـم آتـشـی از سمت سحـر
شعله‌ام شعله‌‌ای از شمس و قمر
هوهویَم هوهویِ یک تیغِ دوسَر نعره‌ام نعره‌ای از عمقِ جگر

“هـا عـلـیٌ بَـشـرُ کَـیـفَ بَشر
که بشر می‌شود اینگونه مگر؟

نوه ی نامی رسول الله
دختر حضرت ولی الله

بضعة فاطمه سلام الله
خواهر پاکباز ثارالله

همسر با وفای عبدالله
دائماً گردنش حبل الله

مقصد لا اله الا الله
نیتِ خالصاً لوجهِ الله

حاصل عمرِ فی سبیل الله
ددی اول قدمد بسم الله

«وحده لا اله الا الله…»

___________________________________________________________________________________

سرود و توسل ویژهٔ ولادت حضرت زینب سلام الله علیها

از آسمون گل می‌باره رو دستامون امشب
دوا میشه درد عالم به‌خاطر زینب

زینب اومده و از خواهر، دل می‌بره حسین
خواهر دل‌شو می‌گردونه دور سرِ حسین

خروش دریا صدای زینب
تموم دنیا فدای زینب

چه سرفرازه اونی‌که به خاکش افتاده
کبوتر بام زینب، همیشه آزاده

ناز قدم بنت‌الحیدر، عالم شده بهشت
حک شد حرم بیت‌الزینب رو گنبد بهشت

رسیده دل‌دار برا برادر
رسیده لیلا، رسیده خواهر

نگاش به چشم مهتابه، میون گهواره
توو عالم عشق ارباب، خودش علمداره

قلب همه‌ی ما مدیونه لطف و کرمشه
هرجا علم و بیرق باشه، اون‌جا حرمشه

تموم دستا دخیل زینب
کریمه زینب، عقیله زینب

___________________________________________________________________________________

سرود و توسل ویژهٔ ولادت حضرت زینب سلام الله علیها

زینب اومده زِین اَب اومده
دختر شیر خدا شاه عرب اومده
به حسین و حسن نور عین اومده
یا اهل العالم اخت الحسنین اومده

قره العین احمد مختار
میوه قلب حیدر کرار
تالی زهرا کوثر ثانی
مادر نسل جعفر طیار

هلبیکم یا عالمه اهلا و سهلا
زینب بنت فاطمه اهلا و سهلا

زینب محشره وارث حیدره
پدرش فاتح درب قلعه خیبره
محترم زینبه با جنم زینبه
در شجاعت مثل تیغ دو دم زینبه

حیدری خُلقاً حیدری خَلقا
صف شکن ذاتاً بت شکن قطعا
مرد میدان بود در لباس زن
زَهله ترکاند از خطبه اش دشمن

هَلبیکُم بِنتُ الهُدی أهلاً و سهلاً
زینَب بِنَت مُرتضی أهلاً و سهلاً

___________________________________________________________________________________

سرود و توسل ویژهٔ ولادت حضرت زینب سلام الله علیها

دختر جناب امیر خواهر خدای کرم
قبله‌ای و مقصود هر شهید مدافع حرم

میگه که دعا کن برام به تو دم آخر حسین
سلام حسینه به تو سلام خدا بر حسین

نوری تو عالم نبود دین خدا هم نبود
ماه محرم نبود اگه زینب نبود

حق مجسم نبود بیرق و پرچم نبود
عشق دمادم نبود دلیل محکم نبود
خط مقدم نبود اگه زینب نبود

به نام توان هم‌قسم این‌همه جوون جون به‌کف
فدائیای زینب‌اند مریدای شاه نجف

تویی ملکوت کمال تویی کوه صبر و وقار
خطبه‌ی تو قلب شبو میدره مثه ذوالفقار

شیعه‌ی حیدر نبود عالم منور نبود
الله اکبر نبود شفیع محشر نبود

عشقی میسر نبود محبوب داور نبود
جنت معطر نبود اگه زینب نبود

نوری تو عالم نبود دین خدا هم نبود
ماه محرم نبود اگه زینب نبود

نشون دادی که تا کجاست کمال زن و زندگی
که خدایی بودن یعنی آزادی و آزادگی

میشه زنی برگردونه اُمتی رو از انحراف
میتونه یه زن عالمو بگیره با حفظ عفاف

شوری تو نهضت نبود این همه عزت نبود
دریای نعمت نبود اگه زینب نبود

فیض شهادت نبود جهاد و غیرت نبود
نجات امت نبود مهر و محبت نبود
شوق زیارت نبود اگه زینب نبود

نوری تو عالم نبود دین خدا هم نبود
ماه محرم نبود اگه زینب نبود

بنت علی و فاطمه شریک حسین و حسن
بهونه‌ی دلدادگی دلیل حسینی شدن

شبیه علی حجت میونه حق و باطلی
فرمانده‌ی مُلک دلِ آقامون ابوفاضلی

دوام مکتب نبود جامی لبالب نبود
رو لب‌ها یا‌رب نبود اگه زینب نبود

نوری تو عالم نبود دین خدا هم نبود
ماه محرم نبود اگه زینب نبود

___________________________________________________________________________________

مدح و توسل ویژهٔ ولادت حضرت زینب سلام الله علیها

گفتم از کوه بگویم قدمم می لرزد
از تو دم می زنم اما قلمم می لرزد

هیبتِ نام تو یک عمر تکانم داده ست
رسم مردانگی ات راه نشانم داده ست

پی نبردیم به یکتایی نامت زینب
کار ما نیست شناسایی نامت زینب

من در اِدراکِ شُکوه تو سرم می سوزد
جبرئیلم، همه ی بال و پرم می سوزد

من در اعماقِ خیالم چه بگویم از تو ؟
من در این مرحله لالم چه بگویم از تو ؟

چه بگویم ؟ به خدا از تو سرودن سخت است
هم علی بودن و هم فاطمه بودن سخت است

___________________________________________________________________________________

مدح و توسل ویژهٔ ولادت حضرت زینب سلام الله علیها

به نام آنکه به ما داد درس ایمان را
همان که زندگی اش زنده کرد انسان را

همان که بر همگان درس عاشقی آموخت
ز دستِ لیلی و مجنون گرفت میدان را

به نام نامی آن بانویی که با زحمت
نشاند بر لبِ عالَم دمِ حسین جان را

اگر نبود،نبودیم نوکران حسین
میانِ سفره ی ما او گذاشت این نان را

همان کسی که همیشه حکایت صبرش
صبور کرد دلِ مادر شهیدان را

به نام آن زنِ مرد آفرینِ کرب و بلا
همان که از دل ما بُرد ترسِ طوفان را

کجاست دشمنِ شیعه؟حریف می طلبیم
مُریدِ حضرتِ زینب عقیلةُ الْعَربیم

دوباره در دلم آشوب محشر کبراست
چگونه من بنویسم از آن که بی همتاست

گرفته ام به روی دست کاسه ی چه کنم ؟
و مانده ام که بگویم خدیجه یا زهراست ؟

خدا کند که بفهمیم کیست این بانو ؟
شناخت هر که مقامش از اولیاءِ خداست

نوشته اند که خیلی به مادرش رفته
نوشته اند که خیلی فداییِ مولاست

نوشته اند که یک عمر اهل نافله بود
مُراد و پیرِ تمامِ نماز شب خوان هاست

*حتی شام عاشورا با آن همه داغ سنگین، نماز شبش ترک نشد ، نشسته نماز شب خوند، همان نماز شبی که ابی عبدالله علیه السلام، به ایشان فرمود : خواهرم، منو توی نماز شبت یادت نره …*

نوشته اند از آن دَمْ که چشمِ خود وا کرد
اسیر و عاشق و حیرانِ سید الشهداست

نوشته اند کِراماتِ کوثری دارد
ببین مقام علی را چه دختری دارد

رسیده شیعه به اینجا به همّتِ زینب
زمین، حسینیه شدبا عنایت زینب

چه با شُکوه سپاهی چه لشکری دارد
حسینیان جهانند اُمَّت زینب

بزرگ و کوچکِ عالَم مُحرمِ هر سال
شوند راهی روضه به دعوتِ زینب

هزار طایفه در روز اربعین، جا شد
میان کرب و بلا با کرامتِ زینب

هزار شکر، خدا را که خانواده ی ما
شدند نوکرِ دربار و رعیتِ زینب

برای دیدن آن جمعه یِ فرج باید
قسم دهیم خدا را به حُرمتِ زینب

___________________________________________________________________________________

مدح و توسل ویژهٔ ولادت حضرت زینب سلام الله علیها

امشب خدا به کوثر خود داد کوثری
در بر گرفته فاطمه زهرای دیگری

یا اینکه در لباس زن آمد پیمبری
یا اینکه حق به حیدر خود داد حیدری

این شیردختری است که شمشیر حیدر است
سر تا قدم امام حسینِ مکرر است

این پاک‌تر ز هاجر و حوّا و مریم است
سر تا قدم صحیفه‌ی آیات محکم است

در وصف او مدیحه‌ی جن و بشر کم است
أم‌المصائب است نه! أم‌المُحرم است

این سیب سرخ باغ بهشت محمد است
آب و گلش تمام سرشت محمد است

زهراست جانِ احمد و این جانِ فاطمه است
ریحانه‌ی محمّد و ریحانِ فاطمه است

طاها و قدر و کوثر و فرقانِ فاطمه است
گوئی تمام وحی به دامان فاطمه است

تنها فهیمه ای که ندیده مُفَهِّمه
از کودکی است عالمه‌ی بی مُعَلِّمه

بی او درخت سبز ولایت ثمر نداشت
دریای آرزوی نُبوت گهر نداشت

انگار روزِ حادثه کم از پدر نداشت
الحق که صبر مادر از این خوب‌تر نداشت

وقتِ سکوت هم نفسش انفجار بود
شمشیر اگر نداشت خودش ذوالفقار بود

امّ‌الکتابِ صبر و رضا کیست؟ زینب است
فَصل‌الخِطاب کرب و بلا کیست؟ زینب است

فریاد خونِ خونِ خدا کیست؟ زینب است
آیینۀ حسین نما کیست؟ زینب است

زینب که لحظه لحظه شده غرق در حسین
در گاهواره چشم گشوده است بر حسین

زینب زنی که بوده به مردان امامتش
اعجازِ سید الشهدا در کرامتش

هر روز هست روز بزرگِ قیامتش
دین سرفراز آمده در ظِلِّ قامتش

با خون نوشته‌اند شهیدانِ مکتبی
زینب حسینی است و حسین است زینبی

از کوثر رسول بر این کوثر، آفرین!
ازحیدر بزرگ بر این حیدر، آفرین!

تا حشر از حسین بر این خواهر، آفرین!
از پنج تن به غیرت این دختر، آفرین!

از بس مقام و مرتبه‌ی او جلیل بود
گودال قتلگاه به چشمش جمیل بود

کوهی به پیش سیل بلا بود از اَلَست
در قتلگاه سیطره‌ی کفر را شکست

اول گرفت مصحف خود را به روی دست
قامت کشیده بر سر زانوی خود نشست

گفت ای خدا فدایی خود را وصول کن
این هدیه را ز آل پیمبر قبول کن

وقتی گشوده شد لب اسلام‌پرورش
وقتی خطابه خواند همانند مادرش

وقتی که گفت از پدر و از برادرش
کوفه دوباره دید علی را به منبرش

فخریّه کرد فاطمه اینجا به زینبش
نهج‌البلاغه بود که می‌ریخت از لبش

ای ذوالفقار فتحِ ولایت زبان تو
ای رأس سیدالشهدا مدح‌خوان تو

زهرا به وجد آمده از امتحانِ تو
هر لحظه‌ی تو یک اثر جاودانِ تو

تیر تَکلمت جگر خصم را شکافت
گویی دوباره سوره‌ی قرآن نزول یافت

حتی امیرِ کوفه حضورت اسیر شد
بر اوج تخت پیش جلالت حقیر شد

حتی سکوتِ تو به دل خلق تیر شد
دیدند یک اسیر به دل‌ها امیر شد

هر حرف خطبه‌ی تو هزاران قصیده است
میثم به پای نطق تو شور آفریده‌است

 

 

متن سینه زنی و توسل به حضرت زهرا (س) اجرا شده سال ۱۴۰۱

4

سینه زنی و توسل به حضرت زهرا سلام الله علیها

فاطمیه شد دل پریشونه
آسمون هم از غصه گریونه

همه ی عالم، سینه زن میشه
وقتی که زهرا، نوحه میخونه
جَمَعوا اَلحَطَبِ الجَزلِ علی بابِ داری

هیزم آوردن دست بسته علیمو کشیدن بردن
غربتو دیدن ولی مردم به جای یاری خندیدن

وای، یارسول الله !
شد ادا آخر حقِّ ذِی القُربی

«آه یا زهرا یا زهرا یا زهرا….»

این چه رسمیه، اف به تو دنیا
آتیشو جنت سیلی و حورا؟

واژه ها دارد همه میسوزد
وقتی که مقتل میرسه اینجا
وَ النارُ تُسعَرُ وَ تَسفَعُ وَجهی

شعله زد آتیش عاقبت تبانی کرد با لگد آتیش
دود بود و دود هیچ رحمی نمی کرد آتیش نمرود

وای عاقبت در سوخت
من توی آتیش، ولی حیدر سوخت

چی بگم از این، غمِ بی تکرار
راز ناگفته ست قصه ی مسمار

هنوز انگاری از دلِ تاریخ
داره میخونه، مادری غمخوار
رَكَلَ الْبَابَ بِرِجْلِهِ فَرَدَّهُ عَلَی

بالگد در زد..
نالمو شنید ولی، باز مکرّر زد

توسکوتی سرد..
رد شدن از روی در، چهل نفر نامرد

آه…وَ أَنا حامِل
بچمو گرفت ازم ضربه ی قاتل

«آه یا زهرا یا زهرا یا زهرا…»

________________________________________________________________________________

روضه و توسل به حضرت زهرا سلام الله علیها

فاطمیه آمد و درهای جنت باز شد
بال و پر دادند ما را موعد پرواز شد
دوره ی درسِ ولایت باوری آغاز شد
آری آری نام زهرا نام انسان ساز شد

شیعیانِ فاطمه دل بی قرار و سینه چاک
ذکرشان مولا امیرالمومنین روحی فداک

نام زهرا استقامت را روایت می کند
چادرش مرد یهودی را هدایت می کند
حجت الله الحجج شرح فضیلت می کند
بر امامان حضرت زهرا امامت می کند

فاطمه یعنی تمام انبیا و اولیاء
فاطمه یعنی علی، یعنی نبی، یعنی خدا

فاطمیه بر همه درس بصیرت می دهد
درس نیت، درس همت درس، غیرت می دهد
درس نیت درس همت درس غیرت میدهد
فاطمه مقبولیت بر هر حکومت می دهد
هر که بر پای علی افتاد عزت می دهد
با ولایت هر که باشد جاودانه می شود
با نشانِ عشق حیدر بی نشانه می شود

عالم از روز ازل محو مقام فاطمه است
التزام این نظام از التزام فاطمه است
ذکر تسبیح امام ما امام فاطمه است

انقلاب ما به زیر دین نام فاطمه است
جاودانه ماندن ما از سر گمنامی است
فاطمیه بانی جمهوری اسلامی است

* وقتی امام زمان اون ناجیبو از قبر میکشه بیرون حضرت سوال میکنه چراسیلی توصورت مادرم زدی؟اول که حاشا میکنه مثل همه،من نزدم، من آتیش نزدم،حضرت نامه رو برمی داره نشونش میده ببین نامهٔ خودته؛نانجیب خودت برا معاویه نوشتی رفتم پشت در،وقتی آتیش به در کشیده شد،صدای نفس کشیدن بلند شد اما چنان با لگد به در زدم ،صداشکسته شدن استخونهای زهرا میومد…*

هیچکس با روضه های فاطمه بیگانه نیست
ظلمهایی که شده بر او جوانمردانه نیست
کاش می گفتند که این حق یک ریحانه نیست
روضه های مادرم زهراست،نه افسانه نیست
فاطمیه نقشه ی شوم زنی خودکامه است
فاطمیه شرح تلخ یک شهادتنامه است

هیزم آوردند درب خانه را آتش زدند
غنچه ی نشکفته ای را بی هوا آتش زدند
مادر و فرزند را زیر کَساء آتش زدند
من از این آتش گرفتم که چرا آتش زدند

او گرفته دست بر پهلو کمی آرامتر
بار شیشه دارد این بانو کمی آرامتر

دست قنفذ رفت بالا بازوی زهرا شکست
میخ سوزانی رسید و وای من پهلو شکست
با لگد در باز شد سر خورد از ابرو شکست
فاتح خیبر خمید و دست بر زانو شکست

با علی می گفت چیزی نیست ناراحت نباش
جان خود را می دهم اما تو در غربت نباش

_____________________________________________________________________________

زمزمه و توسل به حضرت زهرا سلام الله علیها

باز اومد فاطمیه
بارون غمِ تو، تو چِشم ترمه

آشوبه تو دل من
که چرا مادرم بی صحن و حرمه

خیلی حیفه مدینه خالی از سینه زنه
شبهای فاطمیه این نوحه ی حسنه

«وای مادر وای مادر..»

نامردی پشت دره
داره هی با لگد، بر این در می زنه

آروم آروم می سوزه
یه کبوتری که، داره پر می زنه

خیلی سخته که یه مرد پیش چشمای ترش
می بینه همسرش و می سوزه با پسرش

«وای مادر وای مادر..»

پیچیده تو کوچه ها
بوی چادر سوخته ی مادرمون

پرپر شد روی زمین
گل یاس علی جلو چشم ترمون

رو خاک افتاد مادرم اصلا رحمی ندارن
دیدم با خنده همه پا روى در میذارن

«وای مادر وای مادرم..»

_____________________________________________________________________________

روضه و توسل به حضرت زهرا سلام الله علیها

دم نمیاردمبادا شوهرش غمگین شود
فاطمه در شعله ها هم سوخته هم ساخته

*دقُ الباب می کردند بچه ها می خواستند در رو باز کنند،خانوم می فرمود: خودم باید در رو باز کنم. از صبح کسی جواب سلام باباتم نداده. به غلاما هم سپردند هرجا علی رو دیدید راهتون رو کج کنید.
در رو باز میکردخانوم، هر طور شده خودش رو جمع می کرد زخم ها رو علی نبینه، خم شدنا رو علی نبینه، زخم صورت رو علی نبینه، جواب سلام علی رو می داد سلام می کرد خوش آمدی آقا جانم… می ایستاد اول علی جلو جلو بره مبادا فاطمه جلوتر بره علی از پشت سر متوجه ی راه رفتن بانو بشه، میومد هر طور بود خودش رو جمع می کرد علی متوجه نشه اما علی آگاهه… اومد کنار بستر گفت: فاطمه جان!..*

رو مگیر ازمن که دل کندن نمی آید به تو
بی محلی با علی اصلاً نمی آید به تو

قدر نُه سال است با نان علی سر کرده ای
رفتن ای زخمی بدون من نمی آید

*امیرالمؤمنین دید بچه ها دور سفره می نشینند میلشون به غذا نیست گفت: خانوم جانم! جانِ علی..

لااقل چیزی بخور تا بچه ها نانی خورند
آب رفتی بس که، پیراهن نمی آید به تو

سرفه های تو ضرر دارد به زخمِ پهلویت
ای شکسته، سرخی دامن نمی آید به تو

خانه ام آتش گرفت و در شکست و ریختند
مثل اینکه خانه ی ایمَن نمی آید به تو

تا چهل تَن گِرد من بودند اما آمدی
باخودم گفتم زمین خوردن نمی آید به تو

میزدند و هیچ کس آنجا طرفدارت نبود
خنده های آن همه دشمن نمی آید به تو

بشکند دست همانی که نمازِ تو شکست
این قنوت این درد در گردن نمی آید به تو

جای این چادر نمازی که دل از ما می ربود
ای جوانم این کفن اصلاً نمی آید به تو

_____________________________________________________________________________

سینه زنی و توسل به حضرت زهرا سلام الله علیها

شبیه تو زهرایی گریه میکنم
از این به بعد تنهایی گریه میکنم

مثل آدمی که هیچکی رو نداره
تو رو بردنت شبونه از تو خونه …!!

همه خاطره هامو خاک کردم
خداحافظ زندگی عاشقونه

باور نمیکنم
خون آبه میشستم امشب از رو پیرهنت

باور نمیکنم
این تو بودی که این همه آب شده بود تنت

باور نمیکنم
تو یاس خونه ام بودی و از ریشه چیدنت !!

باور نمیکنم
من با همین دست ریختم خاکو روی تنت

شبیه تو زهرایی گریه میکنم
از این به بعد تنهایی گریه میکنم

تو رو از دستت دادم توی یه لحظه …!!
دیگه هیچی واسه من نمیارزه

کجا رفت اون علی فاتح خیبر
پاشو نیستی داره زانو هام میلرزه

باور نمیکنم
چند روزه که حسن دیگه غذا نمیخوره

باور نمیکنم
در یه جوری کنده شده که جا نمیخوره

باور نمیکنم
همسایه ها هم واسه تسلیت نیومدن

باور نمیکنم
مغیره و قنفذ تو رو دو تایی میزدن

شبیه تو، روز و شب گریه میکنم …!!
از این به بعد، با زینب گریه میکنم

تو که نیستی یه گوشه افتاده زینب
با چه سختی روی پاش وایستاده زینب …!!

میبینه تو روز عاشورا بلایا
خدا اون روز برسه به داد زینب

باور نمیکنه
وقتی میبینه نیزه ها رو تو تن حسین

باور نمیکنه
وقتی میبینه رو زمین بی کفنه حسین

باور نمیکنه
دست میزنه رو دست میگه این چه بساطیه

_____________________________________________________________________________

روضه و توسل به حضرت زهرا سلام الله علیها

علی رو حلال کن واسه زخم بازوت
علی رو حلال کن واسه درد پهلوت
علی رو حلال کن واسه دست بسته ات

«علی رو حلال کن..»

نجّار کاش از ابتدا بی میخ در می ساخت هرگز کسی اینگونه دردسر نمی خواهد

مادر تقلا میکند قدری رها کرده
دیوار، پیله کرده میخ در نمی خواهد

یه جایی ابی عبدالله مادرش رو بین درو دیوار دید… هی میگفت ایشالله منم یه روزی اینجوری میشم کوبیدنِ مادرش رو دید. آخ …ده نفر سوار بر مرکب اینقدر از رو بدن حسین فاطمه رد شدن…

_____________________________________________________________________________

سینه زنی و توسل به حضرت زهرا سلام الله علیها

تو خواستی که هستم غلامِ علی
زمین خوردم و گفتی:مادرپاشو، به نام علی

تو صدام کردی، خیلی دعام کردی
کی میدونه که چه کارایی برام کردی

عزتم دادی، عافیتم دادی
راهو گم کرده بودم،تو روبه رام کردی

من بی تو چی دارم،نمی تونم دست از تو بردارم
از گریه سرشارم، بارون میشم واسه تو می بارم

«یازهرا…یازهرا…جانم یا زهرا..»

تو سختی حسینِ تو یارم شده
امیری حسینٌ وَ نِعم الامیر، شعارم شده

به تو دل باختم، زندگیم و ساختم
من حسینِ تو رو از بچگی می شناختم

تا کم آوردم، هرجا زمین خوردم
خودمُ تو بغلِ شش گوشه انداختم

تو اوجِ درد و غم، دستای اربابم بازه واسم
آغوشِ شش گوشه بهترین آغوشِ تویِ عالم

«یازهرا…یازهرا…جانم یا زهرا..»

تو ما رو خریدی برایِ علی
به ما یاد دادی که چه جوری بشیم،فدایِ علی

پای آزادی، مردونه ایستادی
جون دادن واسه هدف رو یادمون دادی

کِی زمین خوردی؟ تو کم نیاوردی
جونتو دادی ولی از پا نیفتادی

از تو یاد می گیریم،پای عشقِ مولامون می میریم
ممنون از تقدیریم که قربونِ اسمِ حیدر میریم

«یاحیدر…یاحیدر..‌.جانم یا حیدر..»

_____________________________________________________________________________

روضه و توسل به حضرت زهرا سلام الله علیها

داری میری ، اما بدون…
این زندگی بعد تو زندگی نیس
علی میمونه، غربت و چشِ خیس

داری میری ، اما بدون…
چراغ خونه زندگیم تو بودی
یاس علی پُر شدی از کبودی

جونِ من، یه بار دیگه، لبخند بزن
اینقدر، چشم ندوز به این کفن

در و دیوارم میگه نرو نرو نرو
خود مسمارم میگه نرو نرو نرو

داری میری، اما بدون…
زانو بغل کرده حسن یه گوشه
زینب داره چادرتُ می پوشه

داری میری، اما بدون …
خونه ی بی تو خونه نیست مزاره
آتیش نزن به خونه امون دوباره

فکر نکن، یادم میره، اون روزُ من…
روزی که، بستن منو، تو رو زدن

جونِ من یک بار دیگه بخند بخند بخند
فاطمه چشماتو نبند نبند نبند

_____________________________________________________________________________

سینه زنی و توسل به حضرت زهرا سلام الله علیها

هرشب چشمای زینبو، اشک چشمات‌تر می‌کنه
میری قربونِ دخترت، وقتی چادر سر می‌کنه

تا زینب زبون وا کرد، یا حیدر یادِش دادی
موندن به پای عشقو، پشتِ در یادش دادی

تو سجاده نشستی
با اون حال پریشونتو اون پاهای خسته

یعنی زینب عزیزم!
تو باید بخونی گاهی نمازت رو نشسته

«آه یا زهرا یا زهرا یا زهرا»

قرآن خوندن با بچه‌ها، جزءِ کار روزانته
حتی لالایی خوندنت درسِ عرفان و حکمته

نونی که تو می‌پختی طعمش از محبت بود
افطاریتو بخشیدی این درس کرامت بود

کرامت پیشه بودی
به فکر فقرا بودی همیشه توو همه حال

حسینت اینو دیده
که انگشترو می‌بخشه یه روزی توی گودال

«آه یا زهرا یا زهرا یا زهرا»

وقتی از دست روزگار، قلبِ زارت مضطر می‌شد
دستت تو دست بچه‌هات، می‌رفتی گلزار اُحُد

این تنها زیارت نه، این راهِ هدایت بود
مزار شهید رفتن تعلیم شهادت بود

تو موندی پای حیدر
زمین خوردی ولی رهبرتو تنها نذاشتی

باید اینو بفهمم
تو از پشت درِ سوخته چه حرفی با ما داشتی

«آه یا زهرا یا زهرا یا زهرا»

_____________________________________________________________________________

روضه و توسل به حضرت زهرا سلام الله علیها

ای علمدار دودمان علی
زائر عشق بی نشان علی
یابن الزهرا بیا به جان علی
ذوالفقار عدالت مولا

معنی قدر و کوثر و رحمان
دست من را بگیر آقا جان
تا شوم کشته ی مسیر شما

«یا صاحب الزمان»…..

دل پر از شور و سر پر از سوداست
باز فریاد و ناله و غوغاست
باز حرف حبیبه ی طاهاست
ذکر جان بخش یا علی مولاست

چشم گریان من، کجایی پس؟
اشک باران من، کجایی پس؟
آه سوزان من، کجایی پس؟

آمده فاطمیه ی زهرا

فاطمیه طلیعه ی غمهاست
فاطمیه محرم مولاست
فاطمیه اساسِ عاشوراست

گریه کن با تمام شهدا

روزگاری مدینه بَلوا بود
عده ای گفتند دعوا بود
نه جدل روی حقِّ مولا بود

ناله داری؟ بگویمت حالا

شعله ی کینه بود و کوثر بود
جان دین بود و کفر کافر بود
قصدشان قبض روح حیدر بود
پس کجا بود جبرئیل آنجا؟

«چشم حق میدید و دست حق میان بند بود
گوش حق هم ناله ی ناموس حق را میشنید»

یک نفر سوخت؛ یک نفر می دید
یک نفر کشته شد؛ یکی خندید
از جنایت، مدینه می لرزید
محشری بود پشت در برپا

یک نفر می شکست بازو را
لاله کردند یاس مینو را
یک نفر می شکست ابرو را
چه کند غیر صبر شیر خدا

یک نفر میزد و آن طرف فریاد
این طرف مادری زمین افتاد
رفت حکم غدیر خم از یاد
کس نیامد به یاری آقا

آن طرف دوستانِ بیگانه
این طرف مادری غریبانه
آه کشتند طفل دردانه
وای از این روضه های جان فرسا

شیر دُلدُل سوار را بردن
از حرم مُستجار را بردن
همه ی اقتدار را بردن
برده این صحنه تاب زهرا را

دل شکست و نگاه دلبر سوخت
دختری ناله زد که مادر سوخت
سالها بعد روی دختر سوخت
در شرار غروب عاشورا

یک طرف روی خاک پیکرها
یک طرف روی نیزه ها سرها
یک طرف دور از برادرها
عده ای گفته اند معجرها

*گفت بابا جان!….

رفتی و روی سرم روم سیاه
چادر شعله وری بود که نیست

عمه فردا به همه می گوید
با پدر دختر من رفت كه رفت

لاله گون لاله ی گوشم شده و
هدیه ی اکبر من رفت که رفت

_____________________________________________________________________________

سینه زنی و توسل به حضرت زهرا سلام الله علیها

ای کاش خاک زبون وا می کرد
کوچه رازشو افشا می کرد

حس بدی که داره این راه چیه
هول و هراس این گذرگاه چیه
گرفتگی صورتِ ماه چیه

قصه ی این کوچه ی غمبارو، کی میدونه؟
علت این خون رو دیوارو کی میدونه؟

«آه وامّاه وا امّاه ..»

هر چی، مادر عقب تر می رفت
نامرد ،به سمت مادر می رفت

حیا نکرد و بی هوا زد، چرا؟
سیلی به ناموس خدا زد، چرا؟
حضرت زهرا رو چرا زد؟ چرا؟

شکستنِ غرور بانو رو ، حسن دیده
کبودی گوشه ی ابرو رو، حسن دیده

«آه وامّاه وامّاه…»

راهو، که اشتباهی میره
چشماش، داره سیاهی میره

گوشواره ی خونی رو بردار، حسن!
تا خونه مادر و نگهدار، حسن!
یوقت بابات نشه خبردار، حسن!

بچه ی هفت ساله زمینگیرشد امون ای دل
از صدای سیلی حسن پیرشد امون ای دل

«آه..وامّاه وامّاه..»

_____________________________________________________________________________

روضه و توسل به حضرت زهرا سلام الله علیها

ضعفی شدید نیروی او را گرفته بود
دیگر توان ز زانوی او را گرفته بود

در ازدحام پشت درو دود و شعله ها
آتش سراغ گیسوی او را گرفته بود

میخواست تا جدا شود از پشت در ولی
تیزی میخ پهلوی او را گرفته بود

تحت فشار لنگه ی در گیر کرده بود
بی خود نبود در بوی او را گرفته بود

مولا چه می کشید چو می دید لشکری
در کوچه دور بانوی او را گرفته بود

باید به وضع خانه کسی می رسید پس
زینب به دست، جاروی او را گرفته بود

فرصت نکرده بود که چادر به سر کند
شکر خدا که در روی او را گرفته بود

«مادر مادر‌ مادر مادر…..»

*عشق حاج قاسم این روضه بود….*

به ماه آسمون میگفت شمع شبستون منی
یاد عموم بخیر که تو عین عمو جون منی

_____________________________________________________________________________

سینه زنی و توسل به حضرت زهرا سلام الله علیها

یا زهرا، ای شهیدهٔ امامت و ولایت
نام تو مَطلع خورشیدِ هدایت
ای فدایی علی جانم فدایت

حجتِ حجج کبریا مادر سادات دنیا
بی حد و مانند و همتا یا زهرا

«فاطمه فاطمه یا زهرا»

یا زهرا، چادر خاکی و سیلی و قد خم
داده درس استقامت به دو عالم
اشک تو بانی روضه محرم

راه ما باشد تا حسین
بسته ایم عهدِ جان با حسین
أَشهدِ عشق ما یا حسین
حسین جان حسین جان

«شهید کربلا حسین جان»

یا حسین، کربلا دوباره بر ما شده تکرار
آمده به جنگ دین دشمن خونخوار
هست امیدمان به دستان علمدار

به عشقت یا رَحمت الله
کوری دشمن روسیاه
ذکر رزمندگان این راه
ماشاالله حزبُ الله

«شهید کربلا حسین جان»

حزب الله دشمن فتنه گران و یار دین است
خار چشم همهٔ منافقین است
اهل لشکر امیرالمومنین است

گذشته از جان و از سر
ذکر سربندشان یا حیدر

فاتح بَدراند و خیبر؛ ماشاالله حزب الله
همیشه همراه رهبر؛ دشمن بدخواه رهبر
فدایی در سپاه رهبر؛ ماشاالله حزب الله

«شهید کربلا حسین جان»

_____________________________________________________________________________

روضه و توسل به حضرت زهرا سلام الله علیها

یادش بخیر
خاطره های عشق تو، تو این خونه فراوونه
نذاشتی ناامید بره، فقیری از در خونه

یادش به خیرشب عروسی تا سحر
توی قنوتت چی دیدی
پیراهن عروسیتو ،تو راهِ خونه بخشیدی

یادش بخیر شبِ تولد حسن
تبسم تو رو به من،گل میومد از آسمون

یادش بخیر، تولد حسینمون
نبض تموم کائنات اگر چه توو مشت تو بود
گرون ترین جواهرات، تاول انگشت تو بود

بهشتِ اهل آسمون، یاسمن و یاسِ تو بود
خرجیِ خونه گاهی از، گردش دسداس تو بود

یتیم ومسکین و اسیر، یادش به خیر
شدن با لقمه ی تو سیر یادش به خیر

پیمبر اون شب تو خونه،با من وتو حرفهایی داشت
با چه امیدی دستتو، تو دستای علی گذاشت

یادش بخیر
به تو می گفت عشقِ علی از همه دنیا بهتره
به من می گفت که فاطمه، امانتِ پیمبره

یادش بخیر صورت تو نیلی نبود،
یادش به خیر نشونی از سیلی نبود

قدرت شمشیر علی از اثر نگاه توست،
هر جا که باشی مرتضی ،همیشه در پناه توست

یادش بخیر
برا نود زخم علی، دیدم که مرهَم میذاری
گریه امونت نمیداد، بگی چقدردوسم داری

یادش بخیر
امن یجیب گریه هات، یادش بخیر
شِفا گرفتم از چشات، یادش بخیر

گفتی چهل شب تا سحر، کنار قبرت بمونم
برا خودم، گریه کنم برا تو قران بخونم

به کی بگم که علت، کشتن تو عشق منه
راحت بخواب که بعد از این،کسی تو رو نمیزنه

شبت بخیر
می دونم از گریه پُری

شبت بخیر
دیگه کتک، نمیخوری

_____________________________________________________________________________

سینه زنی و توسل به حضرت زهرا سلام الله علیها

تسبیح فاطمه بعد الله اکبر
حیدر حیدر یا حیدر

آیه به آیه ی یاسین و قدر و کوثر
حیدر حیدر یا حیدر

عشق دیروز و امروز و فردا علی
اول و آخر هر دو دنیا علی

حک شده روی انگشتر فاطمه
لا امیرالمومنینَ الّا علی

پدر خاک، مادر آب
علی و فاطمه مهر و مهتاب

قدر وکوثر حمد و توحید
علی و فاطمه ماه و خورشید

«حیدر حیدر یا حیدر یا حیدر»

فریاد مرتضی موقع فتح خیبر
زهرا زهرا یا زهرا

ذکر لب علی روی دوش پیمبر
زهرا زهرا یازهرا

خطبه می خونه با اقتدارِ علی
زهرا که هست روح استوارِ علی

عزّت و آبروی همه عالمه
چادر فاطمه ذوالفقارِ علی

_____________________________________________________________________________

سینه زنی و توسل به حضرت زهرا سلام الله علیها

حضرت زهرا برا هرکسی یه وصیتی داشت برا اسماء یه وصیتی داشت، برا فضه یه وصیتی داشت، برا علی برا حسن، برا خانوم زینب، برا هرکی یه وصیتی کرد. اما انتهای هر وصیتی میگفت: همه رو شنیدیدیادتون میمونه؟ گفتند: آره خانم، آره مادر، آره عزیزم، آخر همه می گفت حواستون به حسینم باشه… اسماء این کارو بکن این کارو بکن حواست به حسینم باشه. علی اگر می تونی در نیم سوخته رو عوض کن آخر گفت حواست به حسینم باشه….
امان از اون روزی که زینب رو صدا کرد گفت: بیا عزیزم! بیا قربونت برم! بیا مادر!

نمیدونم تا حالا دقت کردی یانه کسیکه میخواد از دنیا بره چند روز قبلش سرحال میشه یه مقدار روبه راه میشه این لحظه بود زینب رو صدا کرد. گفت برو اون بقچه رو بیار آورد. گفت کنار بگذار بنشین عزیزم نشست.. اول اومد خودش باز کنه تمام بدنش تیر کشید. چی شده مادر چی میخوای؟ قربونت برم به من بگو ،گفت: این بقچه رو باز کن دونه دونه بندای بقچه رو باز کرد همینکه سفیدی کفنا معلوم شد یه آهی کشید زینب، یه نگاهی به مادرش کرد. اینا چیه عزیزم ؟گفت: زینب جان! همه وصیتام رو کردم سخت ترین وصیت برا توئه صبور باش صبر داشته باش تحمل کن .اول این رو بردار عزیزم، کفن رو برداشت،این چیه مادر؟ گفت: این کفن منه! از یه طرف می خواد خودش رو بندازه تو بغل مادر میدونه درد داره از یه طرف نمیدونه چیکار کنه… گریه امانش رو بریده کنار بستر مادر هی میگفت: مادر بس کن! ایشاالله حالت خوب میشه ..
بی بی فرمود: صبر کن زینب جان! تحمل داشته باش عزیزم، قربونت برم،اینو باید بدی بابات علی یادت نره خوب بشنو..یه دختر چهار پنج ساله این همه داغ این همه درد من میگم خیلی طول کشید زینب رو آرام کرد من میگم دست شکسته رو بالا آورد ..گفت شاید دیگه نتونم دخترم رو بغل کنم. گفت بذار کنار گذاشت کنار..گفت بعدی رو بردار دستش می لرزید بعدی رو برداشت.گفت: بفرما مادر! این دیگه چیه؟ گفت :این کفن، کفنِ بابات علیه. وقتش که رسید بایدبدی داداش حسنت حنوطش کنه کفنش کنه… گفت: کفن بعدی رو بردار. کفن بعدی رو برداشت ..گفت این کفن، کفنه حسنه یه جا غصه خورد گفت باید داغ حسنمم ببینم….
از یه جادیگه گفت خداروشکر من قراره قبل از حسینم برم چون کفنی دیگه نیست که،قراره من زودتر برم خداروشکر حسین میمونه، گفت خداروشکر داغ حسینم رونمیبینم گفت این مال حسنته یه مرتبه دست برد زیر بستر یه پیراهنی رو بالا آورد گفت این چیه دیگه مادر؟ این پیرهن چیه؟ گفت این مال حسینته.. بعضیها میگن ناله زد گفت: حسین! هیچوقت اینطوری ناله نزد بگه حسن، هیچوقت اینطوری نگفت علی، هیچوقت اینطوری نگفت مادر، چون دختر علیه میدونه شهید معرکه کفن نمیخواد. گفت: مگه قراره چه اتفاقی بیفته چرا پیراهن کفنه؟ قراره چه بلایی سر حسینم بیاد؟!…..
گفت فاطمه جان داری میری پشت علی رو خالی میکنی یه امام کنار یه عزیز نشست گفت داری میری پشت منو خالی کنی
کربلا هم یه آقایی کنار یه بدنی زانو بغل گرفت…*

آب میخواهد چه کار آب آورش را پس دهید
زود عموی دخترش را پس دهید

دستهایش را چرا در زیر پا انداختید
زودتر آن سایه بان خواهرش را پس دهید

لشکر بی آبرو این آبروریزی بس است
مشک، يعنی آبروی مادرش را پس دهيد

_____________________________________________________________________________

سینه زنی و توسل به حضرت زهرا سلام الله علیها

درپی حفظ حریم خویشتن
مردباید پشت درآید نه زن

هیچ دانی دختر خیر البشر
ازچه جای حیدر آمد پشت در

دیدمولایش علی تنها شده
خانه اش محصور دشمن ها شده

بر دفاعِ شوهرش فردی ندید
بین آن نامردها مردی ندید

گفت بایدپیش امواجِ خطر
یار بهر یار خود گردد سپر

من که تنها دختر پیغمبرم
پشت این درپیش مرگ حیدرم

فاطمه تنها طرفدار علیست
در هجوم دشمنان یار علیست

آن که باشد مردِ این سنگر منم
اولینِ قربانی حیدر منم

چشم پوشیدم زِ جان خویشتن
ای مغیره هرچه میخواهی بزن

این درِ کاشانه این پهلوی من
این غلافِ تیغ این بازوی من

کافران دست خدا را بسته اید
بازوی مشکل گشا را بسته اید

هرچه هتک حرمت از حیدر کنید
هرچه بر او ظلمِ افزونتر کنید

هرچه زان مظلوم گردانید رو
هرچه مانَد استخوانش درگلو

من امیرالمومنین میخوانمش
پیشوای مسلمین میدانمش

گر شود پرپر زِجور قاتلش
غنچه ی نشکفته در باغِ دلم

گر رود ازضرب سیلی هوش من
گوشواره بشکند در گوش من

گر شوم با دود و آتش روبرو
یا رود مسمار درقلبم فرو

گر شوم در لحظه ی سقط جنین
از جفای دشمنان نقش زمین

گر رسد در پشت دَر جان برلبم
افتم از پا پیش چشمِ زینبم

هرچه آید پیش زهرا باعلیست
اول و آخر کلامش یا علیست

فاطمه ما را هدایت میکند
رهبری سوی ولایت میکند

دید دشمن فاطمه جانِ علیست
بلکه با جانش نگهبان علیست

دید جانِ مرتضی پشت در است
از امام خویش هم تنهاتر است

پای تا سر بغض و خشم و کینه بود
کینه هایش کینه ی دیرینه بود

بغض حیدر شعله ور در سینه داشت
سنگ بود و جنگ با آیینه داشت

وای من شد در حریم کبریا
آیه ای از سوره ی کوثر جدا

_____________________________________________________________________________

روضه و توسل به حضرت زهرا سلام الله علیها

*امیر المؤمنین میخواد بدن زهراش رو بشوره همچین که این پرِ چادر و کنار زد. آروم آروم بندای روسری رو باز کرد.اول نگاش به صورت خورد.یهو زیر لب شروع کرد زمزمه کردن..‌*

بد زدنت، جلو چشای حسنت

*یهو امام حسنم از اون طرف شروع کرد روضه بخونه..*

ازکوچه امون برو..
برو دیگه نبینم تورو
دستش سیاهه نزن..

*ازبالا شروع کرد سر و گردن رو شست. یه وقت فکر نکنی یه نفر دونفر سه نفر زدن.نه والله.شهید عجمیان رو دیدین.یه نفر رد میشد.دید دارن میزنن اونم اومد یه لگد زد ورفت.بعضیاشون دیدن انگار علی مامور به صبره….*

یادم نمیرود که همه داد میزدن
طوری بزن که علی بی پسر شود

*اما همچین‌که روسری رو باز کرد یه مرتبه دید دو طرف صورت سیاهه آخه راوی میگه نه اینکه فکر کنی یه دستی زده.دوتا دستو آورد بالا…*

آخ به یک ضربت دوسیلی خورد زهرا
یکی ازضرب دست و آن یک ز دیوار

*حالا فهمیدی چرا امام حسن پیر شد؟ابی عبدالله وامام حسن هردو فاصله ی سنیشون خیلی زیاد نیست.اماهرکی امام حسن رو میدید، میدید که همه ی محاسنش سفید شده …..*

«دستتو بیار بالا ناله بزن یا زهرا..»

_____________________________________________________________________________

زمزمه و توسل به حضرت زهرا سلام الله علیها

پهلو و دست و صورت و سر، سینه و کمر
گویی وجودِ فاطمه خیراتِ حیدر است

با هر نفس که می کِشی
خون می چکد از پهلویَت

از بس که آتش شعله زد
چیزی نماند از گیسویَت

جانت به لب رسیده
از شام تا سپیده

از سینه ی شکسته
خونابه ها چکیده

رنگِ حسن پریده
در کوچه او چه دیده؟

از بعد کوچه چشمم
چشمِ تو را ندیده

مظلومه فاطمه جان…

پهلو به پهلو می شَوی
حیدر خجالت می کشد

بازو به بازو می‌شَوی
حیدر خجالت می کشد

ای مادرِ شهیده
قدّت چرا خمیده

میخ درون سینه
تا کربلا رسیده

هر‌ لحظه هر روز و شب
هستی کنار زینب

وقتی که واردِ شام
گردد سَرِ بریده

ای وای حسین مظلوم…

_____________________________________________________________________________

روضه و توسل به حضرت زهرا سلام الله علیها

به خود می پیچد مادر از درد
در این کوچه ی ساکت و سرد
چه کرده با او دست نامرد
خدایا

کسی در کوچه یار من نیست
کسی تنهاتر از حسن نیست
دگر شوقی در جان و تن نیست
خدایا

روی خاک..
مزن این همه پیش چشمم پرپر
بیا ای تو دردت به جانم مادر
از این کوچه بُگذر… ازاین کوچه بُگذر

چه شد که دستم از تو شده جدا
فتاده ای تو روی زمین چرا
برس به داد تنهاییم خدا

«وای از روی نیلی فاطمه»

نبودی بابا من شکستم
نیامد کاری از دستم
ز روی تو شرمنده هستم
علی جان

نگویم من از آن چه دیدم
نگویم از آن چه شنیدم
از این غم بابا من خمیدم
علی جان

تاخانه…
به روی زمین هی نشست و برخواست
چقدر از خدا مرگ خود را می خواست
که خسته ز دنیاست..

پدر کجایی؟ افتاده از نفس
شده برایش کوچه چُنان قفس
خودت به داد مادر بیا برَس

«به هرجامادری از شوق دست طفل خود گیرد
در این کوچه گرفته طفل دست مادر خود را»

آه از سیلی از صورت کبود
افتاد از پا دنیای مرتضی
وای از درد و غم های مرتضی

«وای از روی نیلی فاطمه»

_____________________________________________________________________________

سینه زنی و توسل به حضرت زهرا سلام الله علیها

دیگه معلومه برام که مادرم، موندنی نیست
پهلویی که بالگد شکسته شد، خوب شدنی نیست

اگه هرداغی باشه میشه یه جور اشاره کرد
ولی روضه های زهرا بخدا که گفتنی نیست

ازچی بگم؟ازکجا شروع کنم؟
که مادرو یه عده بی حیا زدن

مادرمو با پا زدن بافحش وناسزا زدن
با بغض مرتضی زدن جلوی مجتبی زدن
توکوچه بی هوا زدن…..

ازیک طرف هیزم رسید
ازیک طرف شعله کشید
مادرتوی کوچه دوید
از پهلویش خون می چکید

«واویلتا… واویلتا…»

کوچه تنها شاهدِ قلب کبابه حسنه
شاهد جسارتای دشمنِ بد دهنه

مگه توی کوچه ها یکی نبود کمک کنه
دستشو بگیره که مادر ما رو نزنه

بدجور زد و
جلو چشم خیسه من طعنه زد و
حرمت حیدرو شکست بالِ کبوتر و شکست

دلِ پیمبرو شکست بازوی کوثرو شکست
تمومه پیکرو شکست پهلوی مادرو شکست

یک کوچه و یک بی حیا پیشِ نگاه مجتبی
هی طعنه زد گفت ناسزا با بغض وکین زد بی هوا

«واویلتا…واویلتا…»

_____________________________________________________________________________

روضه و توسل به حضرت زهرا سلام الله علیها

*چند روزی گذشت احساس کردن حال مادر بهتر شده، الحمدلله، دیگه کارای خونه رو خودش می‌کنه با این دست شکسته جارو میزنه ، موهای زینبین رو شونه می‌کنه..*

گمانم دیگر گشته بهتر
که در واکرده بهر حیدر
شده از بَستر خسته مادر
خدایا!

زده جارو با دستِ کم جان
زده شانه بر موی طفلان
ندارد دردش از چه پایان؟
خدایا!

می‌خواهد…
که از جا به پا خیزد اما سخت است
بمیرم که دیگر مداوا سخت است

«بمیرم برایش…گرفته صدایش…»

حسن شکسته از داغِ کوچه‌ها
بغل گرفته زانوی غصّه را
فقط بگوید مادر! چرا چرا؟

زهرای من…
این کودکت چه دیده که هی زار می زند
هی دست مشت کرده به دیوار می زند

* اسماء نشست کنار بستر فاطمه زهرا صدا زد “یا بنت محمد المصطفی”با تعابیر مختلف بی بی رو صدا زد، بی بی جواب نداد. یه نفر دیگه هم یه بار کنار بستر فاطمهٔ زهرا نشست….
زنهای پرستار خدمت بی بی بودن روزهای آخر ساعتهای آخر نمیدونم یوقت حالشون خراب شد از هوش رفت اینا سراسیمه بلند شدن گفتن بریم علی رو خبر کنیم. اینا بلند شدن برن امیرالمومنین رو صدا کنن،در بین راه امیرالمومنین زنها رو دید اینقدر اینها مضطرب بودن امیرالمومنین تا این زنها و کنیزکها و پرستارها رو دید فرمود:”مَا الْخَبَرُ وَ مَا لِي أَرَاكُنَّ مُتَغَيَّرَاتِ الْوُجُوهِ وَ الصُّوَرِ؟”شما چرا رنگاتون پریده ؟ گفتن:”یاعلی أَدْرِكْ ابْنَةَ عَمِّكَ الزَّهْرَاءَ”گفتن یا علی! اگه یه بار دیگه میخوای زهرا رو زنده ببینی فقط عجله کن.اومد وارد منزل شد عبا برداشت عمامه از سر برداشت سر بی بی رو به دامن گرفت اینجا صدا زد” يَا بِنْتَ مُحَمَّدٍ الْمُصْطَفَى فَلَمْ تُكَلِّمْهُ” جوابش رو نداد ” یَا بِنْتَ مَنْ حَمَلَ الزَّکَاةَ فِی طَرَفِ رِدَائِهِ فَلَمْ تُکَلِّمْهُ” به هر اسمی به هر تعبیری صدا زد جواب نشنید یه وقت گفت:”فَـأَنـَا ابْـنُ عَمِّـكَ. عَلِيُّ بْنُ أَبـِي طَالِب؛…”زهرا من علی مظلومم “کلمینی یا فاطمه “با من حرف بزن “فَتَحَتْ عَیْنَیْهَا ” چشمها رو باز کرد اینجا نه امیرالمومنین به فاطمه زهرا حرفی زد نه صدیقه کبری حرفی زد. هر دو با هم یه کار کردن. نوشتن “فَبَکَت وَ بُکاء” هر دو شروع کردن های های گریه کردن یه دل سیر به حال هم گریه کردن.بعد امیرالمومنین فرمود: زهرای من چی شده؟ عرضه داشت “یاعلی! إِنِّي أَجِدُ الْمَوْتَ الَّذِي لَا بُدَّ مِنْهُ وَ لَا مَحِيصَ عَنْهُ” علی من مرگ رو در مقابل دیدگانم می بینم چند تا کار برای زهرای خودت بکن” حَنِّطْنی و غَسِّلْنِی و کَفِّنِّی بِاللَّیلِ “علی من رو شبونه غسل بده “وَ لَا تَكْشِفْ عَنِّي” از روی پیراهنم غسل بده “لَا تُعْلِمْ أَحَداً” علی کسی رو خبر نکنی…

حسنین آمدند کنار مسجد “وَ رَفَعَا أَصْوَاتَهُمَا بِالْبُكَاءِ” شروع کردند بلند بلند گریه کردن اصحاب اومدن گفتن یابنی رسول الله چی شده آقازاده ها اینا بلند گفتن “ماتَت أُمُّنا فاطمه” مادر از دنیا رفت
امیرالمومنین تا شنید “فَوَقَعَ عَلِيٌّ(ع) عَلَى وَجْهِهِ” علی با صورت به زمین افتاد.
اینجا امیرالمومنین با صورت به زمین افتاد گذشت گذشت چرخ روزگار چرخید یه روزی یه آقایی بالای اسب بدون دست به تأسی از پدرش با صورت به زمین افتاد..*

دستی نداری تا بگیرم از زمین پاشی
میشه دوباره باز علمدار حرم باشی

این بچه ها دیگه نمیخوان آب تو رو می‌خوان
میشه براشون باز سقا شی

وقتی خجالت میکشی شرمنده تر میشم
سقا بدون دست هم سقاست باور کن

تو چشم عباسم نبینم اشک غم باشه
بی تو حسین تنهاست باور کن

دریا تو دستاته برادر
ممنونِ دستاتم علمدار

چشمات پر از خون شد عزیزم!
دلتنگ چشماتم علمدار

_____________________________________________________________________________

سینه زنی و توسل به حضرت زهرا سلام الله علیها

مقیم شبهای غمم، به زیر سایه ی علمم
مثل تموم گریه کن ها، عزادار مادرمم

گریه می کنم ای مادر مهربون برات
گریه می کنم ای حاضر بی نشون برات
گریه می کنم پا به پای آسمون برات

_____________________________________________________________________________

روضه و توسل به حضرت زهرا سلام الله علیها

چه سخت بوده گرفته انار برمسمار
چه سخت بوده معطل درآن شیار شدن

به قامت گل حیدر لباس گلدار است
فتاده برسر او فکر نو نوار شدن

شبیه محسنش آتش کنار درخوابید
ولی نداشت غم او سر مهار شدن

مامور به صبرم از خداوند
فهمید وبه خانه آتش افکند

مابین حیات خانه ی من
زهرای مرا زدند و رفتند

یک عمر در این محله باشی
آقا و بزرگ و آبرومند

بالا نبری دگر سرت را
در بر سر همسرت بکوبند

افتاد به روی خاک و افتاد
از صورت بچه هاش لبخند

مخفی شده ردِّ پنج انگشت
سه ماهِ تمام زیر روبند

یک دنده شده است دنده ی او
خرد است اگر نخورده پیوند

دیروز به مرگ خود دعا کرد
حتی ز حسین خویش دل کند

_____________________________________________________________________________

سینه زنی و توسل به حضرت زهرا سلام الله علیها

کار دنیا رو میبینی فاطمه
چه جوری با من و تو تا میکنه

تا میخواییم یکم باهم حرف بزنیم
زخمای تنت دهن وامیکنه

خنده های تو همه دل خوشیمه
من همون علی خوش روی توام

بخدا درد تو هم درد منه
نگرانِ زخم پهلوی توام

با خودم میگم کی فکرشو می کرد
یه روزی تو از علی رو بگیری

تو زنِ جوون خونه ی منی
مجبوری که دست به پهلو بگیری

نزدیکه سه ماهه ازخونه ی ما
صدای بگو بخند نیومده

نفَست بند اومده اما هنوز
خون زخم سینه بند نیومده

دل نازکت رو با زخم زبون
از همون روز عروسی، نیش زدن

چش نداشتن ببینن با هم خوشیم
خونه زندگیمونو آتیش زدن

غصه امو به کی بگم نمیدونم
حق داره دلم اگه آهی داره

غصه ام اینه میدونستن همشون
این خونه بچه ی تو راهی داره

«یا فاطمه یا زهرا »

_____________________________________________________________________________

روضه و توسل به حضرت زهرا سلام الله علیها

چهل شب می شود اینگونه می آیند در شب ها
چهل شب می شود خانه به خانه می روند اما
فقط یک خانواده نیمه شب آواره اند اینجا

علی شاهد برای خویش آورده
علی شاهد برای این همه مردم

منم مردِ غدیر خم
و این است شاهدم زهرا

و زهرا شاهد آورده است با آن حال
که من هم ارث میگیرم
که من هم دختر پیغمبرم این است تقصیرم

علی در می زند..
در باز می کردند انصار و مهاجرها
نگو یارانِ پیغمبر بگو اغیار و تاجرها

یکی در باز کرد و گفت شرمنده نمی آیم
یکی هم گفت یادِ من نمی آید غدیر خم

امان از حرف نامَردم…
یکی در باز کرد و روی خود را آن طرف کرد و
یکی هم داشت مولا حرف میزد بین حرفش
زود در را بست دل زهرا چه بد بشکست

علی ماند و سلام او فقط زهرا جوابش داد
اگرچه گریه اش افتاد فقط زهرا جوابش داد

علی و فاطمه تنها به پشت دربها بودند
چهل شب پشت درها در پی یک آشنا بودند

چهل شب ردّ غم پیداست از خانه به هر کوچه
چهل شب رفته اند و جز سه تن یک یارو یاور نیست
به جز سلمان و مقداد و ابوذر نیست

ولی آن روز در کوچه ولی آن روز در خانه
میان جمعِ اوباش و اراذل های بیگانه
چهل تَن یا که سیصد تَن روایتها فراوان است

خدایا کینه عریان است
غلاف تیغ پنهان است
حرامی هم رجز خوان است

تلافی غدیر خم فقط هیزم فقط آتش امان امان از دست نا مردم به پیش طفل سردر گم

حسن چشمانِ زینب بست
که مادر پشت درب خانه ی خود هست

زمین افتاد و در افتاد
همه حمله کردن از روی در

امان از چادر زهرا امان از رد شدن ها و
امان از پازدن ها و امان از رفت وآمدها

خدایا میخ لج کرده
خدایا راه کج کرده

*این میخ در، اینجا میخ بود مسمار بود یه جایی هم نیزه شد. اینجا در بود یه جایی هم سپرشد…
مادر زیر در بود هر طوری بود مادر رو بیرون آوردن …اما بمیرم برات حسین*

تنی به روی زمین به زیردست و پاها بود
برای غارت او حرمله مهیا بود

نگاهِ خولی ناکَس به سمت او خیره
نگاهِ خسته ی مولا به آسمان وا بود

برای ذبح سرش استخاره میکردند
وحرف شمر و سنان هم به هم بفرما بود

_____________________________________________________________________________

سینه زنی و توسل به حضرت زهرا سلام الله علیها

در شهر اگر هیچ کسی را غم دین نیست
تا فاطمه زنده است علی خانه نشین نیست

ای دست پر از پینه ز چرخاندن دسداس
افلاک در افلاک، تو را جایگزین نیست

درکوچه ی مسجد تو زمین خوردی و در ما
جزپینه ی چون زانوی اُشتر به جبین نیست

انصار هم از خطبه ی تو شرم نکردن
کردند بهانه که چِنان است و چنین نیست

غَصب فدک این بود که نام تو نباشد
پیداست که دعوا سر یک تکّه زمین نیست

«کو چادرخاکی شده کو دامن مولا»

تاکی بزنم چنگ به حبلی که متین نیست
جایی که علی هست معاویه چه کاره است

قرآنِ سر نیزه که قرآنِ مبین نیست
ای کاش که خود را برسانم به رکوعش

زیرا که به جز نام توأش نقش نگین نیست
مقصود خدا از دو جهان خلقت زهراست
أَلمِنَّتُ لِلّه که این است و جز این نیست

#شاعر:مهدی جهاندار

مرغِ دل یک بام و دارد دو هوا
گه مدینه می رود گه کربلا

برمشامم میرسد هرلحظه بوی کربلا
بر دلم ترسم بماند آرزوی کربلا

تشنه ی آب فراتم ای اجل مهلت بده
تا بگیرم دربغل قبر شهید کربلا

ای حسین….

_____________________________________________________________________________

روضه و توسل به حضرت زهرا سلام الله علیها – قسمت اول

“يا فاطِمَةُ الزَّهْراَّءُ، يا بِنْتَ مُحَمَّدٍ، يا قُرَّةَ عَيْنِ الرَّسُولِ، يا سَيِّدَتَنا وَمَوْلاتَنا، اِنّا تَوَجَّهْنا وَاسْتَشْفَعْنا وَتَوَسَّلْنا بِكِ اِلَى اللّهِ، وَقَدَّمْناكِ بَيْنَ يَدَىْ حاجاتِنا، يا وَجيهَةً عِنْدَ اللَهِ، اِشْفَعى لَنا عِنْدَ اللَهِ …

يَا مُمْتَحَنَةُ امْتَحَنَكِ اللّٰهُ الَّذِي خَلَقَكِ قَبْلَ أَنْ يَخْلُقَكِ فَوَجَدَكِ لِمَا امْتَحَنَكِ صابِرَةً، وَزَعَمْنا أَنَّا لَكِ أَوْلِياءٌ وَ مُصَدِّقُونَ وَصابِرُونَ لِكُلِّ مَا أَتَانَا بِهِ أَبُوكِ صَلَّى اللّٰهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ، وَأَتىٰ بِهِ وَصِيُّهُ، فَإِنّا نَسْأَلُكِ إِنْ كُنَّا صَدَّقْناكِ إِلّا أَلْحَقْتِنَا بِتَصْدِيقِنَا لَهُما لِنُبَشِّرَ أَنْفُسَنا بِأَنَّا قَدْ طَهُرْنا بِوِلايَتِكِ.”

شنیده اید روزهای آخر فاطمه ی زهرا دیگه بستر نشین شده بود نمی‌توانست از جا برخیزد، حتی از بعضی نقل ها استفاده میشود. نمی‌توانست از این پهلو به اون پهلو بچرخد….وقتی اون دو نفر امیرالمومنین رو واسطه کردند برا دیدار حضرت، آمدند روبه روی بی بی نشستند، فرمود: روی من رو از اینها برگردانید. شما از این جمله چه استنباط میکنید؟ دوباره آمدند مقابلِ روی حضرت نشستند.باز فرمودند: صورت من رو از اینها برگردانید.

درد امانش نمی‌داد ولی نمی‌دونم چه اتفاقی افتاد چه کرد بی بی، با کدام توان معجزه کرد؟ مثل امروز گفتن از بستر برخواست به امور‌ خانه رسیدگی کرد. گفتن عزیزانش رو شستشو داد، لباس هاشون رو تغییر داد.حتی گفتن خودش رو شستشو داد، بدن رو شستشو داد،کار امیرالمومنین رو آسان کند…لذا وقتی حضرت وارد منزل شدند،دیدن شرایط خانه تغییر کرده. نقل شده فرمودند: دختر رسول خدا الحمدلله،حالتون بهتر شده؟ فرمود: نه علی جان، دارم دست و پای خودم رو جمع میکنم، آمادهٔ رفتنم. پدرم به من فرمود: فردا شب مهمان ما هستی… غوغا در دل امیرالمومنین به پا شد. وقتی کار سخت‌تر شد که فرمود: علی جان! کنار بسترم بنشین می‌خوام وصیت کنم، سفارش ها و وصایایی فرمود. بعد فرمود: آقاجان! آمادگی دارید برای دفن خودم‌ وصیت کنم ؟ اگر معذورید دیگری رو وصی قرار بدم…آقا فرمود: نه فاطمه جان! دختر رسول خدا هر چه باشه عمل میکنم. فرمود: پس علی جان!”غَسِّلنِی وَ کَفِّنّی وَ دَفِّنِّی بالَّیْل وَ لَا تُعلِن بِهِ أَحَداً” کسی با خبر نشود خودت شبانه مراسم من رو انجام بده. میدونست خیلی به امیرالمومنین سخت میگذره ولی چاره نبود. نمیدانم با اینکه حضرت می‌دانست این روز، روز آخر فاطمه اش هست چگونه با فاطمه خداحافظی کرد این یه وداع بود…

خداحافظی کرد وقت نماز مغرب مسجد رفت. در مسجد نشسته بود،دید حسنین وارد شدند اشک می ریزند،”ماتَت أُمّنا فاطمه”تعبیر علامه مجلسی اینه،” غُشیَ عَلَیه” در بعضی تعابیر آمده امیرالمؤمنین  با صورت به زمین خورد… به سرعت خودش رو به خانه رسانید ولی دید کار از کار گذشته این هم یک وداع سخت بود. هر چه صدا زد جواب نشنید.. کمر بست به وصیت فاطمش عمل کنه. لذا شنیده اید فرمود: ابوذر به مردم بگو متفرق بشن، بیگانه ها برن نباشن، وقتی همه رفتند چراغهای مدینه خاموش شد، خودش شمعی به پا کرد. به عزیزانش هم سفارش کرد می‌خوام مادر رو غسل بدم مبادا بلند گریه کنید دشمن بیدار بشود، لذا گفتن آستین ها رو به دندان گرفته بودند.مبادا صداشون بلند بشه، فرمود: حالا اسماء تو آب بریز من بدن فاطمه رو از زیر پیراهن شستشو بدم، اسماء میگه دیدم حضرت دست از غسل دادن برداشت بلند بلند گریه میکند، سوال کرد.. آقا خودتون فرموده بودید بچه ها بلند بلند گریه نکنن. نقل اینه فرمود: اسماء هنوز خون تازه از زخمهای بدن فاطمه جاریه، هنوز آثار غلاف شمشیر بر بازوی فاطمه باقیست…بدن رو غسل داد در کفن پیچید. بچه ها آمدند برای آخرین باربا مادر خدا خافظی کردند..”والله فقد حنت و أنت و أخرجت یداها و ضمتهما الی صدرها” با محبت بچه ها رو از مادر جدا کرد، بند کفن رو بست، اینم‌ وداع دوم حضرت بود…

 

 

روضه توسل به حضرت زهرا سلام الله علیها – قسمت پایانی

وداع سوم وقتی بود بدن رو تحویل رسول خدا داد، روی قبر رو پوشانید، قبر رو مخفی کرد..” فَلَمَّا نَفَضَ يَدَهُ مِنْ تُرَابِ الْقَبْرِ هَاجَ بِهِ الْحُزْنُ” وقتی ماموریت رو انجام داد قبر رو پنهان کرد خیالش راحت شد بدن رو تحویل رسول خدا داد امانت رو برگرداند دستش رو از خاک قبر فاطمه تکان داد. خاکهای دستش رو افشاند، “هَاجَ بِهِ الْحُزن” غصه به امیرالمومنین هجوم آورد. هر چه کرد آرام نشد دیدن خم شد صورت به قبر فاطمه اش گذاشت .”نَفسِـی عَلَى زَفَرَاتِهَا مَحبُوسَةٌ یا لَیتَــهَا خَرَجَـت مَـعَ الزَّفَـرَاتِ‏”

حضرت زینب سلام الله هم چند تا وداع داشت یکی اون وقتی که همه رو با محبت فرستاد خیمه پرده خیمه رو انداخت گفتن خودش از در دیگر خیمه بیرون دوید هی می‌دود” مهلاً مهلاً یابن الزهراء “خداحافظی کرد زمام مرکب رو رها کرد امام حسین رفت دیگه امام حسین رو ندید.
وداع دوم اون وقتی بود که آمد بالای بلندی رسید بالای تل زینبیه دید از همه طرف محاصرش کردن دیگه توان دفاع از خودش رو به حسب ظاهر ندارد خون از زخمهاش جاریه حضرت دستور داد برگرد، عقب عقب رفت..رو به قتلگاه پشت به خیمه ها..

وداع سوم وقتی بود که آمد به گودی قتلگاه شنیده اید روضه خواند غوغا کرد اشک ریخت از همه اشک گرفت ولی وقتی می‌خواست خداحافظی کنه هجوم آوردند به گودی قتلگاه، گویا دلش آرام نگرفت دیدن خم شد صورت به رگهای برادر گذاشت. رفت پی ماموریت خودش به کوفه و شام . آخرین وداعش وقتی ماموریت رو انجام داد با خیال راحت برگشت کربلا نوشتن سه روز کربلا موندن کار به جایی رسید امام سجاد دید اگر بمانن کسی از کربلا زنده بیرون نمیاد. لذا فرمود: عمه جان! بگید آماده حرکت بشن این آخرین وداع دختر امیرالمومنین بود…

«صلی الله علیک‌ یا اباعبدالله و رحمة الله و برکاته»

_____________________________________________________________________________

سینه زنی و توسل به حضرت زهرا سلام الله علیها

آروم آروم از این زمونه، مادر رفت شبونه
زده اشکام جوونه، خدا میدونه

مدینه دیگه بخوابه، خواب که واسه ما عذابه
زندگی بی تو سرابه، خدا میدونه

شکسته پر شد مادر، بی بال و پر شد بابا
شکسته تر شد مادر، تنهاتر بابا

دلخوشی نمونده واسه دنیام، مادر
روشنی نمونده واسه چشمام، مادر
همدمی نمونده واسه بابام، مادر

شده نمازات نشسته، با پهلوی شکسته
شدی از دنیا خسته، خدا میدونه

داری میری توو جوونی، دل مارو می‌سوزونی
چرا شدی قد کمونی، خدا میدونه

نداره مرهم مادر، گرفته ماتم بابا
آب میشه نم نم مادر، غرق غم بابا

ای جوابِ هر سلام بابا، مادر
بی تو میشه بی سپاه و تنها، مادر
سر میذاره بین چاه غمها، مادر، مادر

منو دیگه برده ناله‌ات، تنِ مثِ باغ لاله‌ات
تا روضه‌ی سه ساله‌ات، خدا می‌دونه

سر بابا روبروش بود، همونی که آرزوش بود
چه بغضی تو گلوش بود، خدا می‌‌دونه

چی‌شد سرت ای بابا، بریده شد کی بابا؟
تو ما رو می‌دیدی از، روی نِی بابا

بارِ تازیونه‌ رو کشیدم، بابا
اما طعنه‌هایی که شنیدم، بابا
از نگاه شامیا بُریدم، بابا

دل خوشی نمونده واسِ دنیا، بابا
روشنی نمونده واسِ چشمام، بابا
این‌دفعه منم می‌رم با بابام، بابا

«ابا عبدالله، حسین ثار الله…»

_____________________________________________________________________________

روضه و توسل به حضرت زهرا سلام الله علیها

من ایستاده بودم دیدم که در افتاد
حسن ناله می زد، بابا! مادر افتاد

تو افتاده بودی، درم روی پهلوت
دیدم هر کی رد شد، لگد زد به پهلوت

قنفذ کمر بست به کمر شکستنم
میخواست پیش مغیره ادّعا کنه
مغیره خواست کم نیاره پیش اون
با لگدی هم شده شر به پا کنه

اون روز دشمن هستیمو از حسد گرفت
اون روز دشمن از هر کسی مدد گرفت

هر کس اومد، چادرشو لگد زد و
هر کس می رفت، چادرش و

*گفتم لگد دلم رفت گودال….
اینجا تنها جایی نبود که لگد به مادرش زدند.همچین که اومد تو گودال،روایت میگه اول یه لگدی به این بدن زد…*

یه جای سالم به تن نداری
دیگه چی میخواد از بدنِ تو

داد میزدند امّا شمر نامرد
برنمیداره پا از بدن تو

پیش چشمای خیسِ مادرت
کهنه خنجرش روی حنجرت

کاش میشد برات کاری کرد حسین
داره جون به لب میشه خواهرت…‌.

اونقده دورت شلوغه حتی
سخته برا تو نفس کشیدن

از بس گرمِ غارتت هستند
اشک چشامو حتی ندیدن

از روی زخمات، خون شده جاری
برات بمیرم یاری نداری..‌‌.

نمیذارن که بیام کنارت
چی کار کنم تا طاقت بیاری…‌

با مادر مادر کشتی خواهر رو
با یارب یارب کشتی مادرو
با بی رحمی زد تیر آخرو
حسین جانم..!

آه ای مادر! من بمیرم…
دیگه جا نیست شده نیزه در نیزه…‌
من بمیرم می کشی آه با فرود هر نیزه
نیزه رو نیزه،چه جای عَرضه….

ای حسیین…..!

_____________________________________________________________________________

سینه زنی و توسل به حضرت زهرا سلام الله علیها

این صدای گریهٔ بی تاب کودکان است
ای خدا مادر چرا چون شمع نیمه جان است

«مادرم جوان است، مادرم جوان است»

غم نشسته بر در و دیوار خانه
از سکوت بانوی بیمار خانه

این جهان داغی از این بدتر ندارد
بدتر از بیماری مادر ندارد

ذکر اهلِ خانه دائم آه و ربّنا شد
یَا مَنْ اِسْمُهُ دَوآءٌ وَ ذِکْرُهُ شَفآء شد

«داغمان عیان است، اشکمان نهان است»

لحظه لحظه خاطرات تلخِ غربت
کوچه کوچه بغض سنگین، آه حسرت

مادری که مثل گل یکباره پژمرد
پیش چَشم کودکانش تا زمین خورد

وای اگر طوفان به جانِ باغ ما بیفتد
غنچه یاسی به زیر دست و پا بیفتد

«وای من خدایا، موسم خزان است»

دود و آتش می زند یک سو زبانه
سوی دیگر چرخش یک تازیانه

این میانِ ناله هایی کودکانه
مادرم گم کرده یا ربّ راهِ خانه

ای خدا باور ندارم آن میان چه دیدم
ردّی از خون ناگهان بر خاکِ کوچه دیدم

«آتشی به جان است غصه بی کران است»

_____________________________________________________________________________

روضه و توسل به حضرت زهرا سلام الله علیها

فاطمی گشتن بنای کربلایی بودن است
چون حسینی بودن از اینجاست یا زهرا مدد

آن مسلمانی که بی حبّ تو دارد ادعا
حکم او، دین او والله بی امضاست، یا زهرا مدد

گر بیاید انتقامت را بگیرد مهدی ات
بر لبش این زمزمه زیباست، یا زهرا مدد

در سینه ام حرارت غم های مصطفی،
داغ نبی نبود، عزاداری تو بود

*علی جان همش ناراحت تو بودم، شنیدم کسی جواب سلامِت رو نمیده…*

در کوچه آن زمان که کسی یار تو نشد
کار منِ شکسته عملداریِ تو بود

تا که طناب باز شود از گلوی تو
گیسوی من به فکر گرفتاری تو بود

*بی بی فرمود: پسر عموم رو ول کنین، مگر نه الان گیسومو پریشان میکنم، همه ی شمارو نفرین میکنم…*

دستم اگر شکست، فدای سَرت شکست
نُه سال نذر هواداری تو بود

دستم شکسته بود ولی دست دیگرم
از پا نمی نشست پی یاریِ تو بود

* دست رو بی هوا زدند که شکست، اما با اون دستی که سالم بود کمربند رو دوباره گرفت…*

بانوی خانه ی تو اگر ماند روی پا
بعد از پیمبر از نفسِ جاری تو بود

انگار در مدینه به جای محبتت
در سینه ها تلاطم بیزاری تو بود.

تازه بغض ها شکوفا شد.« آی مظلوم علی ..»

_____________________________________________________________________________

سینه زنی و توسل به حضرت زهرا سلام الله علیها

برای غم تو می‌میرم مادر
پرِ چادرتو می‌گیرم مادر

هرچی می‌خوام و از تو می‌خوام
حاجت می‌گیرم با این اشکام

إنسیةُ‌الحَورایی، صدیقۀ کبرایی
یا نورُ یا فوقَ‌النّور، فاطمةُ‌الزّهرایی

«فاطمةُ الزَّهرايى مادرخوب مايى..»

جلوه‌ی کَرَمه محرابِ دستات
مدیونه همه‌ی دنیا به دستات

مردم خوابند و تو بیداری
محوِ “الجّارُ ثُمَّ الداری”

میباره آیه آیه، از قنوتِ دستای
تو و مولا همواره، رحمت واسه همسایه

«فاطمةُ الزَّهرايى مادر خوبِ مايى..»

وقتی لطف تو رو ما باور داریم
شفاعت‌ نامه‌ای تو محشر داریم

عشّاقِ زهرا رو می‌بخشن
دونه‌ دونه ما رو می‌بخشن

دنیا گریونه اما، شیعه‌ی تو خندونه
وقتی تُو محشر بانگِ، أَینَ‌الفاطمیونه

«فاطمةُ الزَّهرايى مادرخوب مايى..»

_____________________________________________________________________________

روضه و توسل به حضرت زهرا سلام الله علیها

مادرم از غدیر میزد حرف
مادرم سربه زیر میزد حرف

مردک رذل پست سیلی زد
بی هوا با دو دست سیلی زد

و دل من شکست در کوچه
مادرم تا نشست در کوچه

استراحت نداشت مادر ما
خواب راحت نداشت مادر ما

«*آخه تو طول روز به بچه‌ها میرسه. موهای حسن رو شونه میزنه موهای زینب رو شونه میزنه….
یه خانم سه ساله ای میگفت: مادرم هی میگفت…*

تار می بینم سرم سنگینه
عجب دستی داشت خیر نبینه»

مادرم مادرم مادرم دلشکسته میخوابید
میشد از درد خسته میخوابید

با سرِ نیمه بسته می خوابید
اکثراً هم نشسته می خوابید

مادرم رفت و پیر شد بابا
بعداز آن، سر به زیر شد بابا

_____________________________________________________________________________

سینه زنی و توسل به حضرت زهرا سلام الله علیها

این نفسات منو میکشه
هر نفسم فدای تو شه

بی تو بهار من خزونه
خونه با بودن تو خوشه

آب میشی هی تو پیش چشام
زندگی رو بی تو نمیخوام

بعد تو هر روز میمیرم
خیره به در تا میشه نگام

اشکای چشمات منو میسوزونه
گریه نکن جون حیدر

یادم نمیره فضه خذینی تو
در وسط دیوار و در

«یا زهرا یا زهرا …»

پاشو و باز کارِ خونه کن
رحمی به اشکِ روی گونه کن

پاشو دوباره مثل قدیم
موهای زینبو شونه کن

لخته ی خون روی لبت
خون میچکه ز پیروهنت

آخرشم نگفتی بهم
تو کوچه چی دیده حسنت

وقتی میبینم راه میری خمیده
تیره میشه روزهای من

تو کوچه ها بی هوا سیلی خوردی
انسیةَ الحَورای من

«یا زهرا یا زهرا…»

_____________________________________________________________________________

روضه و توسل به حضرت زهرا سلام الله علیها

“اللّهُمَّ صَلِّ عَلی فاطِمَةَ وَ اَبیها وَ بَعْلِها وَ بنیها وَالسِّرِّ الْمُسْتَوْدَعِ فیها بِعَدَدِ ما اَحاطَ بِه عِلْمُکَ”

ای قدر تو پنهان تر از پنهان
زهرا تر از هر زُهره ي تابان

ای قبله ي اذکارِ تسبیحات
سبوح تر از واژه ي سبحان

ای روشنی بخشِ ازل نورت
قبل از نخست و بعد از پایان

ای بسم ربِّ النور سلمان ها
نام بلندت نسخه ي درمان

يا فاطر و يا فاطمه يعني
افلاك با مِهر تو شد بنيان

مسند نشین آیه ي تطهیر!
ای مُصحفِ والاتر از قرآن!

از عالمِ ناسوت تا لاهوت
می گیرد از چشمان تو فرمان

مریم گُلی از باغ بستانت
دلبسته تو روضه ي رضوان

دُرّ نجف شد گردن آویزت
دو گوشواره، لؤلؤ و مرجان

ای زمزمِ چشمانِ تو کوثر
تنها غدیر مانده در جریان

نهج البلاغه گوشه ي مسجد
از خطبه خوانیِ تو شد حیران

رعشه به جان عرش افتاده
آهِ کلامت سلسله جنبان

نام علی جاری ست در نطقت
شیرینی اش گردیده دو چندان

*گفت:علي جان! صد بارِ ديگه هم بيان پشت در حمله كنند، خودم ميرم در رو باز مي كنم…*

فرمودی: ای مردم! چرا تردید؟
حق علی از چه شده کتمان

بغضِ امیرالمومنین کفر است
حب امیرالمومونین ایمان

ممسوس ذاتِ حضرت باری
در غزوه ها، جنگ آورِ میدان

خورشید را تکذیب می کردند
خفاش های کورِ گورستان

با خود فدک هر روز می خواند
شرحِ عبورت را گُلِ ریحان

در دست های مجتبی دستت
ای دست گیرِ عالمِ امکان

فرشِ رهت عرش معلا شد
دیوارها شد آینه بندان

انسیه بود و کوچه‌ای باریک
حوریه رویارویِ يك شیطان

چادر نمازت روی خاک افتاد
یا کعبه ي حاجات شد ویران

دردا لگد شد خیمه ي توحید
در زیرِ پای نامسلمانان

“تبت یدا” می زد به تو سیلی
پوشیه ات نیلی شد و گریان

ای روحِ دو پهلوی پیغمبر
پهلو گرفتی بعد از این طوفان

گُل کرد بر پیراهنت لاله
پژمرد از این داغ یک بستان

سوگند که پایِ علی بانو!
تو ایستادی تا به پای جان

*ميگن: حضرت زهرا سلام الله عليها اون روزاي آخر اينقدر ناتوان و خسته شده بود، نه مي تونست چيزي بخوره، نه مي تونست چيزي بياشامه، به يه وضعي رسيده بود كه وقتي مي خواست بايسته دستش رو ميذاشت روي ديوار، فضه و اسماء ميگن: به سرعت اومديم خانوم رو كمك كنيم، اينقدر خانوم نحيف و زار شده بود ديگه روزاي آخر با اشاره حرف ميزد، فضه ميگه ديدم روز آخري يه حرفي داره ميزنه صداش رو نميشنوم، ميگه: گوشم رو گذاشتم كنار دهان خانوم، ديدم مي فرمايند:*” اِنِّي اُريدُ اُعانِقَ طِفلِي الحَزين وَلَدي الحُسين” يه كاري كن بتونم حسينم رو بغل كنم… اينقدر ابي عبدالله خوشحال شد، مقاتل نوشتن: “فَتَبَسَّمَ الحُسَين” لبخندي زد ابی عبدالله، اما اين لبخند خيلي زود تبديل به گريه شد، گفت: حسين رو بيار بغلم، سَرِ حسين رو تو آغوشش گرفت، نوشتن: تا اومد موهاي حسين رو نوازش كنه”اِرتِعَشت يداها” دستاش مي لرزيد، با همون دستاي لرزون موهاي حسين رو نوازش كرد، حالا زينب هم داره اين صحنه هارو نگاه ميكنه، اي روزگار! اين دستاي لرزون تا كجا رفت سَرِ حسين رو بغل بگيره؟ يه روزي رسيد اومد كنارِ تنور خولي هي با اين دستاش سَرِ حسين رو نوازش داد، اما توي بچگي جوري سَر حسين رو نوازش ميداد ميگفت: مادر! نميخوام يه تار موت به زمين بيوفته، اما الان مويي برا حسينش نمونده… اي حسين! *

_____________________________________________________________________________

سینه زنی و توسل به حضرت زهرا سلام الله علیها

ببین صدای گریه های من شده بلند
برای بار آخرم شده فقط بخند
بخند و چشمای کبودتو به روم ببند

بخند که لحظه های آخرو عوض کنی
ی بار دیگه حال حیدرو عوض کنی

همه سفارشارو کردی اما باز میگی
یادت بمونه که باید درو عوض کنی

به در نگاه نکن به قتلگاه محسنم
همش می گی مگه چی بود گناه محسنم

کِی داغ بچه اتو سه ماهه به دلت گذاشت؟
یه روز میگیره دامنش رو آهِ محسنم

تو رو به جون من کنار من بمون
قرارِ قلبِ بی قرار من بمون

«فاطمه! نرو نرو علی غریبه..»

نگو یه روز گرفتن از سرم، عمامه امو
که نشنیده میگیرن این روزا سلاممو
می بینی حالِ ذوالفقار در نیاممو

به قلب زارم حق بده بسوزه دق کنه
به ذوالفقارم حق بده یه روزه دق کنه

برای حیدرت همین بسه که چشمشو
به چشم نیمه باز تو بدوزه دق کنه

چشات و واکن و نگاهتو بده نشون
تو رو به جون خاطرات خوبمون بمون

منو نگاه کن و تو این غروب رفتنت
زمین نزن منو نرو به سمت آسمون

تو رو به جون من کنار من بمون
قرار قلب بی قرار من بمون

«فاطمه! نرو نرو علی غریبه..»

بهت که گفته بودم آخه بی خبر نرو
به قطره قطره اشکای دمِ سحر نرو
یا لااقل بدون همسفر، سفر نرو

داری میری سفر دعا کنم سفر برات
میدونم این جدائی میشه دردسر برات

میری ولی برا دلی که میشه تنگِ تو
دو خط نوشتی یادگاری روی در برام

نوشتی روی در که بچه هام فدای تو
الهی من فدای اشکِ بچه های تو

ببین حسینمو چه جوری گریه میکنه
فدای غربت غریبِ کربلای تو

تو رو به جون من کنار من بمون
قرار قلبِ بی قرار من بمون

_____________________________________________________________________________

روضه و توسل به حضرت زهرا سلام الله علیها

تقصیر تو نبود که مادر پرش شکست
تقصیر تو نبود اگر زیورش شکست

تقصیر تو نبود دل اطهرش شکست
تقصیر تو نبود زدند و سرش شکست

گیرَم، که دست تو سپرِ مادرت نشد
تقصیر تو نبود قَدت یاورت نشد

بیرون بریز این جگرِ پاره پاره را
بیرون بریز غصهٔ آن گوشواره را

زینب رسیده بگو راه چاره را
خون آبه های دورِ لبِ پر شراره را

با مقنعه دهان تو را پاک می کند
این خاک گیسوان تو را پاک می کند

_____________________________________________________________________________

مناجات و توسل به امام زمان روحی له الفدا اجرا شده در فاطمیه

حضور سبز نگاهِ تو جان دهد ما را
در این دیارِ غریبی امان دهد ما را

ترنُّم سرِ گیسوی رفته بر بادت
برای نغمه سُرایی زبان دهد ما را

ببین چه زود زِ هجران تو شکسته شدیم
کسی جفاست که نام جوان دهد ما را

میان گریه زِ پروردگار میخواهیم
هر آنچه تو بپسندی همان دهد ما را

نگاه نافذ تو گر شبی بما افتد
دلی به وسعت هفت آسمان دهد ما را

اجازه از دلِ غمدیده ی تو می خواهیم
که اِذن گریه به قدّی کمان دهد ما را

دوباره چَشمه ی اشکم به جوش می آید
صدای ناله ی مادر، به گوش می آید

_____________________________________________________________________________

سینه زنی و توسل به حضرت زهرا سلام الله علیها

دنیا بدون تو معنایی نداره
دنیای علی کاش سرپاشی دوباره

میخِ روی درو، خونِ لباس تو، میکشه حیدرو
جونِ علی نرو، خون لباس تو میکشه حیدرو

نفس نفس که میزنی دلم می ریزه
حسن به خاطرِ تو چند شبِ مریضه

اوضاع خونه امون تعریفی نداره
مادر که نباشه بچه بی قراره

شبا به جای شام، هق و هق و ماتمه
غذای بچه ها، گریهٔ ناتمام، هق و هق و ماتمه

اینا فدا سرت فقط نرو عزیزم
بده جواب اشکِ حیدر و عزیزم

زهرای من شدی، دلگیر از زمونه
میری و نگاها یادِ من می مونه

راحت جان من !حرف سفر نزن یار جوان من
تاب و توان من! حرف سفر نزن یار جوان من

علی برای لرزش صدات بمیره
الهی که خدا تو رو ازم نگیره

نفس نفس که میزنی دلم میریزه
حسن به خاطر تو چند شب مریضه

_____________________________________________________________________________

روضه و توسل به حضرت زهرا سلام الله علیها

سرو خمیده..
زخمیه مظلومه ی سختی کشیده

عمرتو کم شد..
از حالا باید بهت بگم شهیده

صدات عوض شد..
بس که گریه کردی ای نفس بریده

کاشکی لبخندِ تو برگرده به خونه
کاشکی از دستت نیفته دیگه شونه

کاش به موی زینبت گره نیفته
آینه ات از لبِ پنجره نیفته

کاشکی هیچ کسی داغِ عزیز نبینه
دختری مادرشو مریض نبینه

زهرای من، زهرای من
شکستی ای دنیای من

قلبت جواب کرد…
اینا مرد خونه رو خونه خراب کرد

دردات زیادن…
این همه گریه فقط تنت رو آب کرد

بشکنه دستی که
توی این کوچه زن زدن رو باب کرد

روزی که هر چی زدن پیش چشام بود
روز همدستیه اون دوتا غلام بود

روزی که مغیره با قنفذ شریک شد
روزی که علی جلو همه کوچیک شد

اون دوشنبه موقعه زهرا زدن بود
روزِ مرگِ اول ابالحسن بود

خانوم خونه…
راه بیا باز با علی شونه به شونه

تشنه نمونی پا به پای تو حسین تشنه نمونه
از دستت افتادکاسه ی آب داره روضه میخونه

زینبت خسته شد از کفن شمردن..

*این یکی مال مادره اینم مال باباست اینم مال حسنه، ….مادر جان! من اشتباه میشمرم؟…*

زینبت خسته شداز کفن شمردن
میگه چهارمی رو پس به کی سپردن

چاره ای بجز راضی شدن نداره
با خودش میگه حسین کفن نداره

شایدم کفن به کربلا سپردن
چاره ی کار و به بوریا سپردن

قربون صدا زدنت خیلی بی هوا زدنت
حالا روی چادرمه خاکِ دست و پا زدنت

من سر قراراومدم توی نیزه زار اومدم
از تو دل نَکندم حسین با خودم کنار اومدم

تا چشمم کار میکنه نیزه نیزه،نیزه می بینم
داره باتو چیکار میکنه نیزه نیزه نیزه می بینم
گریه چشمامو تار میکنه نیزه نیزه نیزه می بینم

کی دلش اومد بزنه،کی اومد لگدبزنه
یه نفر یه حرفی به این شمر نابلد بزنه

زندگی همینه حسین رسم دنیا اینه حسین
کاشکی حال و روز تو رو مادرت نبینه حسین

رو خاک داغِ کربلا..کشته کشته کشته می بینم
مَن دَفَنه اَهلَ الغُری..کشته کشته کشته می بینم
حتی بالای نیزه ها کشته کشته کشته می بینم

با قدکمون اومدم
عشق من بمون اومدم
من فقط به عشق خودت
بین خاک و خون اومدم

من برم کجا چه کنم؟
بعد کربلا چه کنم؟
پیکر تو جا بمونه
زیر نیزه ها چه کنم؟

از تشنگی دور و برو تیره تیره تیره می بینم
این ساعتای آخرو تیره تیره تیره می بینم
توی مقتل برادر و تیره تیره تیره می بینم

ای حسین……!

_____________________________________________________________________________

سینه زنی و توسل به حضرت زهرا سلام الله علیها

گلِ نوبهارم جات توی بهشته
بی تو بی قرارم با یه دل نوشته

طبیبم رفتی و بیمارم کردی
تو دام غمها گرفتارم کردی
علمدار بودم یتیم دارم کردی ای وای..

برگرد حسن منتظره
برگرد حسین خون جگره
زینب نگاهش به دره برگرد

«عزیزَ الحیدر یا زهرا ..یازهرا…»

می زدی تو هر شب، حرف بی کفن رو
دادی دست زینب، کهنه پیروهن رو

بگو ای دلبر بگو به این دنیا
چی میشه آخر غروبِ عاشورا
خِطاب روضه عوض میشه اونجا ای وای ..

برگرد برو سمت حرم
برگرد نبینی خواهرم از تن
جدا میشه سرم برگرد

«اباعبدالله حسین یا ثارالله ..»

_____________________________________________________________________________

سینه زنی و توسل به حضرت زهرا سلام الله علیها

عرشِ حق را قائمه ای حکم عدلِ محکمه ای
وصف تو این هست که فقط فاطمه ای ،فاطمه ای، فاطمه ای…

ای نور، ای نور علی نور ای نورِ فوق نور
مادر، شأن تو سراسر في کتابِ مستور

ای مادر بت شکنم، ای روح عاشق شدنم
دخیل چادرت منم تا مردنم

ای ولی بر هر چه ولی اولین نورِ ازلی
عِطر نامت میرسه با نادِ علی، ناد علی، نادعلی، نادعلی….

والله بودی تو مَعَ الله قبلِ ما سوی الله
بوده، اسم تو سرودِ رهروان این راه

ای رهبرِ نهضت ما ای علّت عزّت ما
سایه ی تو بالاترین نعمت ما

تو محل معرفتی سِرِّ حُسن عاقبتی
دل به امرت میتپه یا سَیدتی سَیدتی

روحِ صومی و صَلاتی منبعِ حیاتی
جان سَرسپردگانِ کشتی نجاتی

فرمانروای نشأتین ای بانی ذکرِ حسین
حسین حسین برای ماست شهادتین

ثانی زهرای بتول عشق ارباب همه ای
عمه جانت گفته که تو فاطمه ای فاطمه ای

با پای پُر ورمم، دردسرِ حرمم
همه میگن خیلی شبیه مادرمم

روی زهرای سه ساله باغِ یاس و لاله
بوی مادرش که پیچید لحظه ی وصاله

دوری به آخر می رسه، بابا به دختر می رسه
یه شب برای بردنش، سر می رسه

حسین!……

_____________________________________________________________________________

روضه و توسل به حضرت زهرا سلام الله علیها – قسمت اول

السَّلامُ عَلَیكِ يا سيِّدَتي وَ یا مَولاتي لَعَنَ اللهُ قاتِليكِ وَ ضارِبيكِ وَ ظالميكِ و غاصِبي حَقِّكِ يا سيِّدَتي وَ یا مولاتي..

*بی بی جان شب شهادته..خدا اونایی که تو رو زدن لعنت کنه..خدا اونایی که درِ خونه ات رو شلوغ کردن نبخشه..*

با اینکه اهلِ صحبت بی پرده نیستم
راضی به رنج دستِ ورم کرده نیستم

جارو نکش؛ که فاطمه جان درد می‌کشم
دارم شبیه؛ پهلویتان درد میکشم

*انقدر تو این خونه کار نکن، علی رو شرمنده نکن، بعد از پیغمبر چه جوری
کارهای خونه رو می کرد…
” مَا زَالَتْ بَعْدَ أَبِيهَا نَاحِلَةَ الْجِسْمِ”یعنی مادرم آب شد…”مُنْهَدَّةَ الرُّكْنِ” مادرم منهدم شد.”مُعَصَّبَةَ الرَّأْسِ” مادرم سرش درد می کرد.”باكِيَةَ الْعَيْنِ “مادرم گریه می کرد.”حَتّی صارَتْ کَالخَیالِ” مادرم مثل مرده متحرک شد. موهای زینب رو شونه می کرد، دستش شکسته بود اذیت میشد…*

جارو نکش که عطر بهشت است می‌بری
روی مرا زمین نزن این روزِ آخری

*زنهای پرستار خدمت بی بی بودن یوقت دیدن حال زهرا خراب شد گفتن بریم مسجد علی رو خبر کنیم.بین راه امیرالمومنین رو دیدند قبل از اینکه زنها چیزی بگن امیرالمومنین فرمود: “مَا الْخَبَر”؟چه خبر شد ؟”مَا لِي أَرَاكُنَّ مُتَغَيَّرَاتِ الْوُجُوهِ وَ الصُّوَرِ “؟شما چرا رنگاتون پریده؟فاطمهٔ من چی شده ؟ گفتن: یا ابالحسن!”أَدْرِكْ ابْنَةَ عَمِّكَ الزَّهْرَاءَ”علی! اگه یه بار دیگه میخوای زهراتو ببینی عجله کن….علی وارد منزل شد عبا از دوش برداشت عمامه از سر برداشت. سر بی بی رو به دامن گرفت صدا زد”يَا بِنْتَ مُحَمَّدٍ الْمُصْطَفَى فَلَمْ تُكَلِّمْهُ” جواب نداد” یَا بِنْتَ مَنْ حَمَلَ الزَّكَاةَ فِي طَرَفِ رِدَائِهِ فَلَمْ تُكَلِّمْهُ” به هر اسمی به هر تعبیری صدا زد جواب نشنید.بی بی چشما رو باز نمیکنه. یوقت صدا زد..” يَـا فَـاطِمَـه فَـأَنـَا ابْـنُ عَمِّـكَ. عَلِي” … زهرا من علی مظلومم، من پسر عمِّ مظلومتم “كَلِّمِـينِـي” با من حرف بزن، “فَفَتَحَتْ عَیْنَیْهَا ” چشمها رو باز کرد… “و بَکَت وَ بَکاء” هر دو شروع کردند های های گریه کردن…. مدتی رو به حال هم گریه کردند.بعد که خوب برا هم گریه کردن علی فرمود: فاطمهٔ من چی شده؟ عرضه داشت یا علی!”إنّی أَجِدُ الْمَوْتَ الَّذی لابُدَّ مِنْه وَلا مَحیصَ عَنْهُ ” علی مرگ رو در مقابل دیدگانم میبینم ..علی گریه میکرد فاطمه زهرا صحبت میکرد.صدا زد علی جان!” غَسِّلنِی بِاللَّیل ،حَنِّطْنی بِاللَّیل، کَفِّنِّی باللَّیل دَفِّنِّی بِاللَّیل وَ لا تُعْلِمْ اَحَداً”..علی کسی رو خبر نکنی، منو خواستی غسل بدی” فَلا تَکْشِفَ عَنِّی” از روی پیراهن غسل بده…*

باغِ بدونِ غنچه و گل دلنواز نیست
ویرانه را به خانه تکانی نیاز نیست

گیرم که گرد گیری امروز هم گذشت
فصل بهار آمد و این سوز هم گذشت

آشفته خانه جگرم را چه می‌کنی؟
خاکی که ریخته به سرم را چه می‌کنی ؟

زهرا به جای نان، غمِ ما را درست کن
حلوای ختم شیرِ خدا را درست کن

مبهوت و مات ماندم از این مهر مادری
دست شکسته جانب دستاس می‌بری

جان علی بگو که تو با این همه تبت
شانه زدی چگونه به گیسوی زینبت؟

شستی تن حسین و حسن با کدام دست؟
آماده کرده ای تو کفن با کدام دست؟

حرف از کفن شد و جگرت سوخت فاطمه
از تشنگی، لبِ پسرت سوخت فاطمه

حرف از کفن شد و کفنت ناله زد، حسین!
خونابه های پیروهنت ناله زد، حسین!

 

روضه و توسل به حضرت زهرا سلام الله علیها – قسمت پایانی

شستی تن حسین و حسن با کدام دست؟
آماده کرده ای تو کفن با کدام دست؟

*یا زهرا! با دست شکسته کارای خونه رو‌ کردی.. با دست شکسته موهای زینبت رو‌شونه زدی …
وقتی علمدار کربلا بالای اسب نشسته بود،”و تَوجه نَحو الخيمة” گفت الان آب به خیمه ها می برم.. دستاشو شکستن،دست راستشو زدن، مشک رو به بازوی چپ گرفت، دست چپ رو زدن، خیالی نبود.( شاید، نمی‌دونم گفت من کی باشم دستای من چه ارزشی داره دستای دختر پیغمبر رو شکستن من که جای خود دارم)مشک رو به دندان گرفت ..*

«نمیدانم چرا هر وقت از یاس میخوانم
کنار یاس قدری روضه عباس میخوانم»

*مشک رو به دندان گرفت یه اتفاقی افتاد ” فَوَقَفَ العَبّاس مُتحیّرا “وقتی تیر به مشکش خورد همون جا ایستاد. نه راه پیش داره نه راه پس، چنان با عمود آهن به سرش زدن با صورت به زمین افتاد. صدا زد” یا اَخا اَدرِک اَخاک” دیگه بیا به دادم برس. امام حسین رسید بالای سرش یه نگاهی انداخت. صدا زد”« أَلانَ إنکَسَرَ ظَهرِي ” کمرم شکست “وَ قَلَّت حِيلَتِي”سعی کرد این بدن رو جمع کنه..عباس صدا زد: “یا اخی ما تُرید منّی” ؟ میخوای چیکار کنی ؟ یوقت منو به خیمه ها نبری …*

دستی نداری تا بگیرم از زمین پاشی
میشه دوباره باز علمدار حرم باشی

این بچه ها دیگه نمیخوان آب تو رو می‌خوان
میشه براشون باز سقاشی

عباس من!
وقتی خجالت می کشی شرمنده تر میشم
سقّا بدون دست هم سقاست باور کن

تو چشم عباسم نبینم اشکِ غم باشه
بی تو حسین تنها ست باور کن

*آخه وقتی می‌خواست بره میدان صدا زد: “يا أَخِي إِذَا مَضَيْتَ فَتَفَرَّقَ عَسْكَرِي ” تو بری لشگرم از هم پاشیده ميشه…*

دریا تو دستاته اباالفضل
ممنون دستاتم اباالفضل

چشمات پر از خون شد عزیزم
دلتنگِ چشماتم ابالفضل

*دخترا و زنهای اهل حرم همه منتظر بودن هی سرک میکشیدن خدایا! چرا از علقمه خبری نمیشه نه امام حسین اومد نه علمدار اومد. همینجور که نگاه میکردن یوقت دیدن”وَ رَجَعَ الحُسَین الی المُخَیَّم” دیدن آقا داره تنها برمیگرده “منکسِراََ حزیناََ باکیا”دیدن کمرش شکسته داره گریه می‌کنه”یُکَفکِفُ الدُّموعَهُ بِکُمِّه.”با این آستین پیراهن هی اشکها رو پاک می‌کنه…*

دستم رو میگیرم به پهلو راه میرم من
اونچه نباید عاقبت، دیدی سرم اومد

تا که نشستم پیش تو انگار حس کردم
یک لحظه بوی مادرم اومد

دیدی بهت گفتم کبوده صورت مادر
دیدی بهت گفتم که خیلی سخت راه میره

دیدی چقدر سخته ببینی مادرت هر بار
دستش رو به پهلوش میگیره

دریا تو دستاته ابالفضل
ممنون دستاتم ابالفضل

چشمات پر از خون شد عزیزم
دلتنگ چشماتم ابالفضل

_____________________________________________________________________________

سینه زنی و توسل به حضرت زهرا سلام الله علیها

بازم غمِ کوچه روضه نفس گیر شد
اینجا همونجاست که امام حسن پیر شد

کوچه شده تیره و تار ببخشن سادات
پُر شده از گرد و غبار ببخشن سادات

امام حسن سوخت جگرش ببخشن سادات
سیلی زدن به مادرش ببخشن سادات

«وای وای وای … ای وای مادر»

امام حسن داد زد بَسّه نزن نامرد
دستشو برد بالا سیلی محکم زد

یه کودک زار و حزین ببخشن سادات
مادرش افتاده زمین ببخشن سادات

ناموس حیدرو زدند ببخشن سادات
تو کوچه مادرو زدند ببخشن سادات

_____________________________________________________________________________

سینه زنی و توسل به حضرت زهرا سلام الله علیها

زهرای من! رو به زمستونه بی تو دنیای من
بارون غم میباره از چشمای من زهرای من !

جونِ علی!
چه جوری دلت میاد بری بدونِ علی
بی تو رنگِ غم میگیره آسمونِ علی
بمیرم چقدر تو پیر شدی جَوون علی

یه رحمی کن به حال و روزم آخه حال من بده
میبینی چه بلایی فاطمه سر من اومده

تو مادری ولی یه جور با من کنار بیا دیگه
تو رو خدا لباس محسن و بهم نشون نده

«زهرای من ..زهرای من..»

خانومِ من !جونم فدات ای از خوشی محروم من
خوردی زمین ریحانه ی خوشبوی من خانوم‌من

یارم بمون..
همه چیمو میدم ایندفعه کنارم بمون
تو مدینه جز تو هیچ کس و ندارم بمون
تو بیا قرار قلبِ بی قرار من

به فکرِ زینبم، میمیره فاطمه بدون تو
واست بمیرم آخه میخ در بُرید امونتو

اصلا میدونی چی منو سه ماهه داره میکشه
هنوز روی دیوار خونه مونده ردِّ خون تو

آقای من! داره با یادت میگذره روزای من
خیره به عکس گنبدِ چشمای من آقای من

آقای من!
چی به جز حرم میتونه باشه رؤیای من
رنگ و بوی روضه تو گرفته دنیای من
زنده میکنه دمِ دلت رو محیای من

همینکه اسمتو میگم دلم میگه حرم حسین
امیدِ اولم حسن پناهِ آخرم حسین

«جان ..حسین.. جان‌…حسین»

_____________________________________________________________________________

روضه و توسل به حضرت زهرا سلام الله علیها

تانرفته فاطمیه کربلایم را بده
فکر کن که مادرت گفته وساطت می کنم

*همه جا غصه ی ما رو می خوردن از پسرش که تو گودال غصه ی ما روخورد تا مادرش که تو بستر بود.چقدر دست به دعا بلند می کرد. شیعیانشو دعا می کرد.
وقتی پیغمبر وارد شد دید بی بی داره گریه میکنه فرمود: چی شده؟ دخترم! عزیز دلم!
عرضه داشت باباجان!بچه ای که در رحم دارم با من حرف میزنه،حضرت فرمود: این که چیزی نیست تو هم که در رحم مادرت خدیجه بودی حرف میزدی دلداری میدادی اون موقعی که همه زنها مادرتو تنهاگذاشته بودن تو به مادرت، دلداری میدادی. آره بابا، من دلداری میدادم ولی این بچه یه حرفایی میزنه…هی داره میگه: أناالغَریب..بابا مگه بچه ام غریبه؟!آخه من که هستم باباش علی که هست، داداشش حسن که هست. نه دخترم!
چرا گریه میکنی؟ بابا جان از امروز یه حرفایی میزنه.هی میرم آب میخورم فایده نمیکنه هی بیشتر میگه أناالعَطشان … خبریه؟ دخترم نگران نباش، حالا پیغمبر میخواد دلداری بده.نگران نباش چیزی نیست دخترم! نه بابا یه چیزایی هست که شما به من نمیگین.پیغمبر شروع کرد روضه بخونه.. دخترم! یه روزی میاد کربلا، روضه ها رو پیغمبر خوند بی بی گریه می کرد.روضه خون پیغمبره،گریه کن حضرت زهراست. گریه ها که تموم شد صدا زد: باباجان! کسی هست برا حسینم‌ گریه کنه یا نه؟ پیغمبر فرمود: دخترم یه عده ای از امت من میان برا پسرت داد میزنن گریه میکنن. میگه همونجا بی بی، دست به دعا بلند کرد گفت :باباجان!حالا که امتت برا حسینم سنگ‌ تموم میزارن منم میخوام براشون سنگ تموم بزارم.بابا! میشه از خدا بخواهی من این امتو شفاعت کنم؟؟شفاعت گریه کنای حسین، گردنِ من باشه.‌.
قیامتم میاد اون لحظه ای که وعده محقق میشه بی بی میاد. حالا موقع شفاعته، بی بی اومده، صدا میزنن چشمارو ببیندید. چه خبره؟ ناموس خدا میخواد وارد بشه، همه باید چشما رو ببندند. حبیبه ی خدا فاطمه ی زهرا (سلام الله علیها) میخواد وارد بشه. کسی نباید قد و بالای این خانومو ببینه، بی بی میاد وارد محشر میشه. موقع شفاعته، قول گرفته از باباش، شفاعت گریه کنای حسینش و میکنه، وقتی وارد میشه پرِ چادر و کنار میزنه، یه سر بریده رو دست میگیره، صدا میزنه بیاید…

_____________________________________________________________________________

سینه زنی و توسل به حضرت زهرا سلام الله علیها

چه فرقی میکنه برای ما
کجای این زمین مزارته
هرجای دنیام که باشی دلِ
یه عده سینه زن کنارته

تو اشکایی که مال روضته
یه عطر و بوی آسمونیه
گریه برای تو یکی از اون
لحظه های خوبِ جوونیه

از بس برات ناله میزنم
صدام گرفته مثِ صدات
هر جایی که اسمِ تو میاد
بلند گریه میکنم برات

زندگی شیعه ی مرتضی
هر نَفسش برای مادره
اگه یه دنیا روبروش باشه
پشت سرش دعای مادره

کارِ منه نوکری شما
کارِ تو مادری عالمه
از تو به ما خیلی چیزا رسید
بهترینش نوکری حسین

نمیمونه، شیعه آخرش
تو حسرتِ گنبدِ طلات
کنار شیش گوشه ی حسین
من بلند گریه می کنم برات

_____________________________________________________________________________

سینه زنی و توسل به حضرت زهرا سلام الله علیها

کاش میشد ببینم باز گُل یاست رو آب میدی
حالت رو که می پرسم میخندی جواب میدی
خوشحالی و محسن رو تو گهواره تاب میدی

بشه ویرون این دنیا، علی شد تک و تنها
دل میسوزونه میونه خونه جای خالیه زهرا

خونه بی فاطمه خونه ی ماتمه
یه چِشَم اشکه و یکی خونه غمه
ولی حال حسن، بدتره از همه

«مادرم فاطمه….»

کاش میشد بپیچه باز بوی نونت تو این خونه
از وقتی که رفتی تو، موی زینب پریشونه
عمقِ درد حیدر رو تنها چاه میدونه

بشه ویرون این دنیا، بده رسمِ نامردا
عذاب منه طعنه میزنه به من قاتل زهرا

سوره ی هَل أَتی آیه ی إِنَّما
رفتی و خونه امون شد به غم مبتلا
شده زخم زبون کار همسایه ها

«مادرم فاطمه….»

یادم اومد اون روز که تو به خونه ام صفا دادی
بهم قول وفا دادی پای حرفت هم ایستادی
داشتم جون میدادم من تا پشت درافتادی

بشه ویرون این دنیا، شده بانی غمها
کبوده تنت خون پیرهنت منو میشکُه زهرا

بین آتیش و دود، یاسِ من شد کبود
پیش چشمای من، عدّه ای بی وجود
فاطمه رو زدن، دشمنای حسود

«مادرم فاطمه…..»

_____________________________________________________________________________

روضه و توسل به حضرت زهرا سلام الله علیها

مي دونيد الان به روايت نود و پنج روز چه شب و روزايي است؟ مادرمون فاطمه توي بسترِ بيماري است، بي معرفت ها دَرِ خونه ي مولا رو آتيش زدن…
اونايي كه امشب مشكل دارن، حاجت دارن بايد فاطمي گريه كنن، آي اونايي كه مادر داريد! هميشه دعا كنيد خدا نكنه بچه اي بره خونه ببينه مادرش دست به پهلوش گرفته، هي اون بچه دعا ميكنه: الهي حال مادرم زودتر خوب بشه… اما دلا امشب بسوزه برا دلِ امام زمان، الان هم شايد مدينه باشه، كنار قبر مادرشون فاطمه، ياصاحب الزمان!…*

عزيزِ بي قرينه كي ميآيي؟
سحر خيزِ مدينه كي ميآيي؟

عزيزم مادرت چشم انتظاره
دواي دردِ سينه كي ميآيي؟

*يه جمله بگم با چشم سوزان بريم مدينه، ميگه: ديدم مقداد هي دست روي دست مزينه، توي كوچه نميره، گفتم: مقداد! چرا توي كوچه نميري؟ گفت: آخه اين همون كوچه اي است كه پسرِ فاطمه هي صدا زده: واي مادرم! واي مادرم! مادرم! مادرم!… اوناي كه مشكل داريد، اونايي كه ميخوان با دلِ زينب هم ناله بشن بسم الله، هر كي هم مادر نداره ثواب اين روضه رو بفرسته براش…*

فلك ديدي چه خاكي بر سرم كرد
به طفلي رخت ماتم بر تنم كرد

الهي بشكنه دستِ مغيره
كه بينِ كوچه ها بي مادرم كرد

*صدا زد: زينبم! حسنم! حسينم! اُم كلثوم! بريد وضو بگيريد ميخوام دعا كنم، بچه ها خوشحال شدن، مادرمون ميخواد برا خودش دعا كنه، دعا كنه حالش حتما خوب ميشه… بچه ها نشستن تا مادر دعا كنه، اونا هم آمين بگن، اما يه وقت مادرشون دستاش رو بالا آوُرد، صدا زد: “اللهم عجّل وَفاتی سَریعا” يعني خدا حالا ديگه مرگِ من رو برسون…
جمله ي آخرِ من، از همه التماس دعا، خيلي به علي سخت گذشت، كي؟ اون شبي كه ميخواد فاطمه اش رو به خاك بسپاره، اون لحظه اي كه دست برد زيرِ بدن فاطمه، اون رو بالا آوُرد، ديد زهرا بدنش آب شده، يه نگاه دور و برش كرد، ديد كسي نيست كمكش كنه…*

دست من نيرو ندارد اين همه
تا بريزد خاك روي فاطمه

*اما من بگم: يا اميرالمؤمنين! درسته بازوي فاطمه ات رو شكستن، درسته پهلوي فاطمه ات رو شكستن، اما شما فاطمه رو غسل داديد، كفن كرديد، اما من ميخوام بگم: من بميرم برا زينب، هر چي نگاه به بدنِ داداشش ميكنه، ديد هيچ جاي سالمي به بدنش نمونده، هي فرياد ميزد:” يا اُماه!…* مادر بيا كربلا… دستت رو بيار بالا سه مرتبه صدا بزن: ياحسين!…

_____________________________________________________________________________

سینه زنی و توسل به حضرت زهرا سلام الله علیها

به نام مصطفی به نام مرتضی به نام فاطمه
خدا کنه باشم غلام حیدر و غلامِ فاطمه

من اگه بدم و اگه خوب درخونه اش یه نوکرم
حاجتی اگه هست تو دلم جای دیگه نمی برم

من کجا و عشق حیدرمن کجا و لطف مادر
گَرد روی دست فضّه ام خاکِ زیر پای قنبر

«یا زهرا مدد یا زهرا..»

قعودِ مصطفی، سجودِ مرتضی وجودِ فاطمه
گره زده خدا،تموم هستیمو به بودِ فاطمه

نوکری واسه نوکراشون برا منه یه آرزو
هر کی نوکرِ فاطمه شد پیش خداست با آبرو

هر کی چشمش به غدیره، مرتضی واسش امیره
فاطمه اونو کنارِ نوکراشون می پذیره

«یا زهرا مدد یا زهرا..»

قیامِ مصطفی، کلامِ مرتضی، مرامِ فاطمه
اگه ادب کنی میشی مخاطبِ سلام فاطمه

خوش به حال کسی که غمِ فاطمه رو داره به دل
مطمئن باشه روز حساب نمیذاره بشه خِجل

بچه اشو دوست داره مادر
غم نداریم صبح محشر
فاطمه دستای ما رو
میزاره تو دست حیدر

«یا زهرا مدد یا زهرا..»

از من نکردی خواهشی نُه سال زهرا جان
حالا که چیزی خواستی تابوت می خواهی

_____________________________________________________________________________

سینه زنی و توسل به حضرت زهرا سلام الله علیها

تو مادر حسینی و منم گدای حسین
میشه برام دعا کنی بشم فدای حسین
سر منم بیفته پای حسین

من یه نوکرم دوست دارم سرم
تو راه اربابم جا شده از تنم

قربونت برم میدونی دارم
هر شب با این رؤیا سینه میزنم

دعا کن اسمم دربیاد
منو دلِ اربابم بخواد

یه سر پیش این نوکر بیاد
دعا کن اسمم در بیاد

«دعا کن واسم مادرم..»

ای اولین کسی که جون دادی به پای علی
تو از خدا برام بخواه بشم فدای علی
بشم فدای بچه های علی

جونِ مادرم مستِ حیدرم
سر پای هیچکس جز علی نمیذارم

پای دلبرم از سر میگذرم
اما دست از حیدر بر نمی دارم

دعاکن عاشق تر بشم
برای علی پرپر بشم
منم فدای حیدر بشم

«دعا کن واسم مادرم..»

ما تشنه ایم دعا کن آب به تشنه ها برسه
دعا کن آخرین ذخیره ی خدا برسه
آقام بیاد به داد ما برسه

ما سینه زنان شبهای عزات
انتظارِ صبحِ قیامو میکشیم

با اذن شما تو این روضه ها
با ذکر یا زهرا آماده میشیم

دعاکن سربازش بشیم
ماییکه سروپا خواهشیم
همه جوره منّت میکشیم

«دعا کن واسم مادرم…»

_____________________________________________________________________________

دودمه و توسل به حضرت زهرا سلام الله علیها

این شعار فاطمه در بین دیوار و در است
رهبرمن حیدر است

این گل شش ماهه ام قربان راه رهبراست
رهبر من حیدر است

_____________________________________________________________________________

روضه و توسل به حضرت زهرا سلام الله علیها

*بریم پشت در خونهٔ علی، ببینیم چه خبر شده
یه عده اومدن، یه نفر،دونفر،نه! انگار یه چهل نفری میشن درِ خونه جمع شدن، هر کی هر چی تونسته، دستش گرفته اومده بعضیا چوب آوردن بعضیا تازیانه به دست گرفتن…*

مُغتنم دیدند صبرِ رو به پایانِ مرا
آتش آوردند نمرود، گلستانِ مرا

بیت من، در آتش و مصراع من افتاده بود
بی ادب ها خوب سوزاندن دیوانِ مرا

آرزوهای مرا در پشتِ در آتش زدند
کاش می بستن جای دست، چشمان مرا

دست من بسته ولی دستِ مغیره باز بود
زد تو را تا که بگیرد زود تر، جانِ مرا

حرف ناموسش که شد، ایوب صبرش سر رسید
با تو سنجیدند بین کوچه، ایمان مرا

*هر چی فاطمش رو زدن، امیرالمؤمنین صبر می کرد..دستای علی رو بستن، چن نفری علی رو گرفتن، اولین ضربه رو زد دید علی حرکت نکرد. دومین ضربه رو زد دید علی داره تماشا می کنه. سومین ضربه رو زدمولا چشماشو بست.. دیگه علی فقط صدای ضربه ها رو میشنید. فقط میشنید غلاف داره به بازو میخوره، غلاف داره به پهلو میخوره، فقط صدای آه فاطمش رو میشنید…*

_____________________________________________________________________________

روضه و توسل به حضرت زهرا سلام الله علیها

*بعضیا اینجورین یه صحنه ی دلخراش ببینن ناخود آگاه چشمشون رو میبندن که صحنه رو‌ نبینن. شاید بچه های فاطمه همه چشاشو ن رو بستن. هنوز صدای سیلی تو گوش حسنه….*

در نهانِ چشمِ من اشک است مهمان ساخت
زود بیرون می کِشد از خانه مهمانِ مرا

*امیرالمؤمنین چشماشو بست نبینه این نامردا چه بلایی سر خانومش دارن میارن، حتی اگه چشماتم ببندی صدای ناله ی بچه هات رو داری میشنوی، حسن از اون طرف داره میگه نزن، حسین از این طرف داره میگه نزن، زینب از تو خونه بدو بدو اومد..*

*سالها گذشت علی دردش رو داره به چاه میگه…..میدونی چی میگه؟..*

حلالم کن حیدر نیومد
میزدنت کاری زِ دستم بر نیومد
همسایه ها دیدن صداشون در نیومد

از بعد کوچه، روزی صد بار آرزو کردم
که من می مُردم ای کاش..

چون که شنیدم هر کسی اون روز
تورو تو کوچه زده گرفته پاداش

یادم نمیره..
اون چهل تا بی حیا که بویی از غیرت نبردن

یادم نمیره
پشت در بودیم همه باهم به در هجوم آوردن

*مگه میشه داره میبینی چه صحنه ای پیش اومده، چشمتم که ببندی بالاخره صدای ضربه ها رو میشنوی ..
از تل تا گودال چند قدم فاصله است بی بی زینب بالای تل ایستاده داره میبینه یه مرتبه دید دور حسینش حلقه زدن گرد و خاکا بالا رفت بی بی هم چشماش رو بست صحنه رو نبینه، اما صدای ضربه های شمشیر و نیزه داره میاد، هر کسی ضربه میزنه صدای ضربه اش رو زینب میشنوه بجای حسین زینب ناله میزنه هر ضربه ای که می شنوه صدا میزنه وا محمدا….ای حسین….*

_____________________________________________________________________________

سینه زنی و توسل به حضرت زهرا سلام الله علیها

سرمایه دارم تا که غمِ تو رو دارم
نذاشتی ناامید شم و الحمدلله
شدی همه کس و کارم

بی شما بی کسم بی تو در نمیاد نفسم
به غم تو قسم، بی تو انگاری تو قفسم

خیلی دلواپسم به شفاعت تو نرسم
نذاشتی که تنها باشم اسیرِ این دنیا باشم

نخواستی من رسوا باشم آخه تو مادرمی
بی نیازم از دو عالم تا تو یاورمی
تا گداتم سربلندم سایه ی سرمی

«یا زهرا مدد یا زهرا..»

خیلی چیزا رو غمِ شما بهم یاد داد
با خطبه ها و گریه هات یادم دادی
که باید پای ولی ایستاد

غم تو می خرم همه درد و بلات به سرم
اگه روضه میرم دلم و حرمت میبرم
این چشای ترم بوده ارث پدر مادرم

یادم دادی عاشق باشم
تو عاشقی صادق باشم

خدا کنه لایق باشم که نوکرتو بشم
پای کار تو بمونم یاور تو بشم
کاش فدای نوکرای حیدرِ تو بشم

«یا حیدر مدد یا حیدر..»

عمریه مادر برا غمت عزادارم
برای صبحِ انتقام، جمعه تا جمعه
دعا فرج شده کارم

بخرم بی بی جون برا لشگر فاطمیون
که بدم سروجون تو قیام حماسه و خون
منو هم برسون به ظهور امام زمون

لباسِ رزم و می پوشم
علَم می گیرم رو دوشم
میپیچه کم کم تو گوشم
صدای پای ظهور….

منتظرها دَم میگیرن با دعای ظهور
داره دنیا میشه آماده برای ظهور

«یا مهدی مدد یا مهدی..»

_____________________________________________________________________________

سینه زنی و توسل به حضرت زهرا سلام الله علیها

مادرم کنیز فضّه، پدرم غلام قنبر
خونه زاد خونه ی تو، هستم از اول تا آخر

عمریه این آرزومه، میون غوغای محشر
وقتی که خسته ام برسه دستم به تو مادر

تویی مادر، شفیعه ی محشر
تویی یاسِ کبود پیمبر

برای شیعه هستی تو مادر
علی آقام امیره و سرور

پدرِ خاکه و منه نوکر
خاک نعلین حضرت حیدر

«مادرم یا زهرا..»

برا نوکرت دعا کن شده از زمونه خسته
تو قنوت هر نمازت با همون دست شکسته

شامل لطف و دعای، خیر تو مادر میشم من
وقتی رو لبهام میشینه ذکر حسن حسن

گِل ما روخدا تا سرشته
رو درجنت اینو نوشته
حسن آقای اهل بهشته

جنون قلب من علنیه
عقیق عشق من یمنیه
شده قلبم براش حسنیه

«مادرم یا زهرا..»

ممنونم اجازه دادی بزنم برات به سینه
بارونِ اشکِ غم تو، تو چشای من بشینه

ازروز اول تا آخر دل به نگاهِ تو بستم
به زیر دینم مست حسینم خاک حسن

قراره قلب من تاحسینه
سروکار دلم با حسینه

روی لبهام فقط یا حسینه
یاحسینه تو هر رگ و خونم

یا حسینه به روی زبونم
یاحسینه نوای جنونم

«مادرم یا زهرا…»

_____________________________________________________________________________

سینه زنی و توسل به حضرت زهرا سلام الله علیها

من آذا ها..
خدایا فاطمه بود آن همه دشمن پس آن در
در آتش سوخت حدیث معتبر بِضْعَةُ مِنِّیِ پیمبر

در آتش سوره ی کوثر می سوخت
محسن در آغوشِ مادر می سوخت
زهرا از غمهایِ حیدر می سوخت
در می سوخت…در می سوخت

«یا زهرا….»

به ضربه ی غلاف میان همهمه
شکسته بازوی کبودِ فاطمه

«آه یا زهرا آه یا زهرا…»

أحَبَّ الله…
خدایا فاطمه با حیدر و با شیعه ی زهراست
خداوندا! دل ما در گرو فاطمه در بیعت مولاست

در قرآنِ آیات أعطینا سوخت
یاسین و الرَّحمن باطاها سوخت
تا محسن در آتش با زهرا سوخت
زهرا سوخت زهرا سوخت زهرا سوخت

سپر شد آن میان برای مرتضی
درون شعله شد فدای مرتضی

«آه یا زهرا آه یا زهرا..»

بنفسی أنت…
فدا شد فاطمه در همهمه ی حفظِ ولایت
علی بود و فقط یک فاطمه در جبهه ی ایثار وشهادت

در این سو پشت در مادر افتاد
در آن سو در کوچه حیدر افتاد
وقتی که با شدت آن در افتاد
در افتاد، در افتاد،در افتاد

ورق ورق شد آن کتابِ معرفت
کسی به غیر میخ نگفته تسلیت

«آه یا زهرا….»

_____________________________________________________________________________

روضه و توسل به حضرت زهرا سلام الله علیها

میخوام برات روضه بخونم آقا
غم به دل شماست میدونم آقا

یه روزی دستای علی رو بستن
بازوی مادر تو رو شکستن

جوری لگد زدن که اون در شکست
من چی بگم پهلوی مادر شکست

ناله ی مادر، تو مدینه پیچید
دل حسن، توی خونه می لرزید

درد اونو فقط یه زن میدونه
فضّه بیا، فضّه بیا میخونه

وای منو وای من وای من
میخ در و سینه ی زهرای من

در وسط کوچه تو را می زدن
کاش بجای تو مرا می زدن

فضّه داره باناله هاش، قلبمو از جا میکنه
هر کی با هر چی دستشه مادر ما رو میزنه

من نمیگم شما بیاید دست بابامو وا کنید
فقط میگم‌مغیره رو ….

چاره ای بر این غمِ سربار کن بعداً برو
یک دعا در این شبِ دشوار کن بعداً برو

توکه روی حرف من حرفی نداری فاطمه
راهِ مرگم را خودت هموار کن بعداً برو

آخرَش بی اذن تو پوشیه را برداشتم
شِکوه ای از مُشتِ ناهنجار کن بعداً برو

آخر این ویرانه را خانه تکانی بهر چه
فکرِ خون مانده بر دیوار کن بعداً برو

*خون خاصیتش اینه اگه به یه جایی برسه فرقی هم نداره به لباس باشه یا به در و دیوار، هیچ جوری پاک نمیشه،اثرش نمیره، بالاخره یه لکّه ای ازش میمونه، فضّه هر کاری میکرد این خونا رو پاک کنه نمیشد…*

با دعای تو دلِ همسایه ها راضی شده
لااقل نفرین به این مسمار کن بعداً برو

بازویت که پُر ورم هردنده ات که جابجا
هرچه را که دیده ام انکار کن بعداً برو

روزه نذرت کرده ام یکبار دیگر پا شوی
لااقل پیشم بمان افطار کن بعداً برو

ناسزاهایی شنیدم از همه وقتِ سلام
فکر داغِ حیدر کرّار کن بعداً برو

هر چه گفتم گوشواره کو حسن چیزی نگفت
جانِ من یکبار تو اصرار کن بعداً برو

*امشب کنارِ بستر فاطمه علی چی میگفت …*

ممنونم اگر نروی
میمیرم اگر بروی
از پیش من مرو
زهرا تو پناه منی
گرمی دِه حال منی

_____________________________________________________________________________

سینه زنی و توسل به حضرت زهرا سلام الله علیها

السّلامُ عَلیکِ یا بِنتَ نَبی الله
زهره ی خانه ما یازهرا…یازهرا…

ای ناموسِ الهی، سَیّدِهٔ دو عالم
ای نور چشمِ خاتم، یازهرا…یازهرا…

در عزایت آسمان سینه زن، دیده گریان
حجت ابن الحسن، دیده گریان

«فاطمه جان، فاطمه یا زهرا…»

دارم دلِ شکسته، دارم دلِ غمینی
یا زهرا کلّمینی…یازهرا….یازهرا…

وا کن چَشمانِ بسته تا اینکه جان بگیرم
یا دعا کن بمیرم، یازهرا…یازهرا….

رو به قبله گشته قبله گاهم
غربت آمد می رود پناهم…

فاطمه جان، الوداع یا زهرا….

_____________________________________________________________________________

سینه زنی و توسل به حضرت زهرا سلام الله علیها

تار و پودِ چادرِ تو تار و پودِ زندگیمه
فاطمیه شب و روزش خاطراتِ بچگیمه

روزایی که زندگی سخت می گیره بهم
توسل می کنم به رشته های چادرت
خدا سایه اتو از روی سرم کم نکنه
فدای چادرت

مادر…مادر…!
برای عاشقای پسرت یه کم دعا کن

مادر…مادر…!
نماز شب که خوندی اسم ما رو هم صدا کن

مادر…مادر…دعامون کن مادر…

_____________________________________________________________________________

سینه زنی (سنگین) و توسل به حضرت زهرا سلام الله علیها

نفسم در نمیاد،گریه کنم
دوست دارم داد بزنم،نمیتونم

فاطمه پاشو بهم بگو آخه
چه جوری بعد تو زنده بمونم؟

مردِ خیبر بودم و دلِ حُنین
هیچ کی دلهره ندیده تو دلم

دلهره داره بیچاره ام می کنه
رفته از کَفم تمومِ حاصلم

مردی که پُشت و پناهش میمیره
دیگه هیچ کی نیست بهش تکیه کنه

مردم مدینه راحت بخوابید
حالا که فاطمه نیست، گریه کنه

بچه هات گریون و بی تاب و توون
بعد تو یه لحظه آروم نمیشن

هی میان به من میگن: بابا، علی!
چی دیده تو کوچه ها داداش حسن؟

رفتی و آخر نگفتی به علی
چی شد اون روز که کنارت نبودم

حَسنت هر دو ساعت یه بار میگه
کاش منم با مادرم، مرده بودم…

درِ خونه رو که می بینم یهو
زانوهام می لرزه، می خورم زمین

مردِ جنگ بودم، یه روزی فاطمه
می بینی چه جور شدم خونه نشین….

«یافاطمه یا زهرا….»

_____________________________________________________________________________

روضه و توسل به حضرت زهرا سلام الله علیها

*امیرالمؤمنین بالاسر زهراش نشسته ..هرچی زهراش رو صدا زد دید جواب نمیده..زهراجان !فاطمه جان! نمیخوای جواب علی رو بدی؟حسن وحسینم ایستادن آروم آروم از لای در نگاه میکنن بالاخره فاطمه جواب علی رو‌میده یانه…حسن هی میگه حسین‌جان !نکنه مادر جواب بابا رو نده ..آخه این روزا همه بابام رو‌ جواب کردن.نکنه مادرمم جواب نده. امیرالمؤمنین گفت زهرا جان!….*

به التماسِ نگاهِ یتیم هایِ خودت
به دست هایِ کریمانهٔ دعایِ خودت

بیا دوباره دعا کن ولی برای خودت
برای پهلو و بازو و دست و پای خودت

فقط برای نرفتن دعا کنی، باشد؟
برای بی کسیِ من دعا کنی، باشد؟

همین که دیدمت از صبح، بهتری امروز
به سفره نانِ خودت را می آوری، امروز

دوباره دست به پهلو نمی بری امروز
نگو به فکرِ جدایی زِ حیدری، امروز

که گفته پیر شدی یا جوانی ات رفته؟
خدای من نکند مهربانی ات رفته

تو بار رفتن بستی، علی حلال کند؟
تو بین بستر هستی، علی حلال کند؟

تو بین شعله نشستی، علی حلال کند؟
تو بین کوچه شکستی، علی حلال کند؟

تو را به جانِ حسینت، نگو حلالم کن
از این غریب بخر آبرو، حلالم کن

«*علی بالاسر بستر زهراش هی میگه حلالم‌کن.. حسنم به حسین میگه حلالم کن ..حسن دیگه چرا میگه‌ حلالم کن ؟!..*

اگه اون روز، روزِ پر سوز یه کمی بودم بزرگ تر
توی کوچه، میشدم من سپرِ بلای مادر»

کمی مراقب خود باش،فکرِ جانت باش
به فکرِ من نه،کمی فکرِ کودکانت باش

تو باش، با تنِ زخم و قدِ کمانت باش
بمان و قُدرتِ زانوی پهلوانت باش

همان که بست در خانه دستِ حیدر را
مخواه باز ببیند شکسته، حیدر را

خدا نکرده به تابوتِ مرگ تن دادی
که دستِ بی کسی ام را به دستِ من دادی

اگر به دخترکت چند تا کفن دادی
بگو برای حسینت از چه پیرُهن دادی؟!

_____________________________________________________________________________

سینه زنی و توسل به حضرت زهرا سلام الله علیها

پر تب و تابه دل بیقرارم
اگه تو بری زهرا جان، کسی رو ندارم

گُلِ چادر گلدارت تبِ دستای تب دارت آتیشم زده
نَفست که خراب میشه مثل شمعی که آب میشه حال من بده

نه تو حرف میزنی نه حسین نه حسن
چی شد اون خنده هات آخه یه حرفی بزن

تو که پریشونی دلخوشی کدومه
برای علی بعد از تو همه چی تمومه

شبا ساکت و بیداری ولی معلومه
درد داری بین هر نفس
پُرِ اشکِ سکوت تو پُرِ گریه قنوت تو
کنج این قفس

بیا امشب بذار خودتو جای من
چه کنم فاطمه آخه یه حرفی بزن

ببین می‌توانی بمانی بمان
عزیزم تو خیلی جوانی بمان
چه کم دارد این زندگانی بمان

_____________________________________________________________________________

سینه زنی و توسل به حضرت زهرا سلام الله علیها

فاطمه آروم جونم
بی تو تاریک میشه خونه ا م
این قرارمون نبود که، تو بری و من بمونم

نیمه شبا با اشکات، خونه میشه بهاری
چرا میونِ بَستر اینقَده بی قراری؟
بعدِ کوچه ندیدم، گوشواره اتو بذاری

یادته گلم؟
تو خونه امون بهار بود آرامش و قرار بود
هدیه اولِ من، بهت یه گوشوار بود

هی یادش بخیر..
شب عروسیمونو یادته اون زمونو؟
بهم هدیه می دادی گلای خونه امونو

«باغِ بهارم، بمون کنارم….»

مثِ شمع آب شدی کم کم
رو چشات نشسته شبنم
میدونم با رفتنِ تو،زندگیم می پاشه از هم

میشه بازم بذارم، سر روی دومنِ تو
خیلی برام عذابه، فکرِ نبودن تو
تو شهر پیچیده زهرا، محاله موندن تو

پاشو همسرم..
خونه رو،رو به راه کن، به بچه ها نگاه کن
دعای خیری واسه غربتِ مرتضی کن

از پیشم نرو..
خرابه میشه خونه ام چشمت زدند گمونم
آخ با طعنه های قنفذچطور زنده بمونم؟

«باغِ بهارم، بمون کنارم….»

_____________________________________________________________________________

سینه زنی و توسل به حضرت زهرا سلام الله علیها

ملیکه، لعن‌اللهُ عَلی قاتلیکه
به مقامت نمی‌رسه کسی که

شهیده، دیگه دنیا شبیه تو ندیده
خدا مثل تو رو نیافریده

أیَّتُهَا الشَفیعه، مقامِ تو رفیعه
خلق شده از خاکِ روی، چادرت نسل شیعه

السّلام عَلی به ساحت بانو
آفریده شده عالم به همّت بانو

میبینی تو روایات قبل خلقت که
بر می‌گرده به اون موقع قدمت بانو

«لبیکِ یا زهرا..»

علیمه، شوهر تو صراط مستقیمه
یه حسن داری که خیلی کریمه

جلیله، به حسینت دلِ عالم دخیله
دخترِ تو فقط میشه عقیله

أیَّتُهَا الْفاضِله، ای کوثرِ نازله
غلامِ بچه‌هات شدن کارِ ابوفاضله

السّلام علی به ساحت بانو
قطره‌ای بِشِنو از کرامتِ بانو

من نمیگم تاریخ میگه که جبرائیل
می‌رسیده مکرّر به خدمت بانو

«لبیکِ یا زهرا…»

علی، علی مولا …مولانا علی

اسدُالله، روح الله، وجه الله ،أُذُن الله
أَشْهَدُ أنَّ عَلیً وَلیُ الله

_____________________________________________________________________________

زمزمه و توسل به حضرت زهرا سلام الله علیها

*تا حالا دست امام حسن تو‌دست مادر بود یه وقت دید مادر داره با دست دنبالِ امام‌حسن‌ می گرده..انگار توی چشمای مادر سویی نیست…*

خونمون این طرفه کجا داری می‌ری، برگرد مادرِ من
می‌افتی هی روی زمین، داره می‌سوز واست قلبِ حسن

باز می‌سوزه جگرم، هست آینه، حسرت من
کاش اون سیلی عدو می‌خورد تو صورتِ من

«وای مادر وای مادرم….»

هی داری دست می‌کشی
داری دنبال چی می‌گردی روی زمین؟

گوشواره ات دست منه
که شکسته با پاش این نامردِ لَعین

ای جونِ من به فدا، میره سیاهی چشات
داری می لرزی میگی، چیزی نگو به بابات

*ای کاش حضرت زهرا سلام الله همچین سفارشی نمی کرد. اگه کسی یه راز مگویی داشته باشه به کسی بگه یه مقدار سبک‌میشه ..امام‌حسن به هیچ‌ کس نتونست بگه نه به خواهر گفت، نه به بردار گفت، نه به بابا….میگن آدم‌ خیلی حرفایی که با هیچ کس نمیتونه بزنه با همسرش میگه.. الهی بمیرم که همسرشم دشمنِ تو‌ خونه اش…تنها اون لحظه ای امام‌حسن آروم شد که پاره های جگرش داخل تشت ریخت…
دور تا دور بستر رو‌نگاه کرد عباس گریه می کنه، زینب گریه می کنه ،برادرها گریه می کنن…ام کلثوم گریه میکنه..به هیچ‌ کدوم ایراد نگرفت. اما تا دید ابی عبدالله داره اشک‌ می ریزه صدا زد.. حسینم! تو‌ گریه‌ نکن..”لَا یَوْمَ‏ کَیَوْمِکَ یَا اَبا عَبْدِاللهِ” حسین جان! این لحظه ی آخر تو‌ کنارم هستی سرم رو دامنته… اما یه لحظه ای میرسه که هیچ کس کنارت نیست.کسی نیست سرت رو از رو خاک برداره….یا امام حسن! نه کسی نبود که سر رو از رو‌ی خاک برداره.. یه وقت زینب کبری نگاه کرد دید نانجیب داره رو سینه ی برادر میشینه….*

_____________________________________________________________________________

سینه زنی (واحد) و توسل به حضرت زهرا سلام الله علیها

نیمه شب مهتاب می شوید،علی
آب را با آب می شوید،علی

مثلِ این تنها ندیده هیچ کس
شستن دریا ندیده هیچ کس

چشمه را آیینه را مهتاب را
فاطمه باید بشوید آب را

غسلِ این دریا نمی آید به من
شستنِ زهرا نمی آید به من

خواب می بینم که تعبیرش کنی
آب می ریزم که تطهیرش کنی

آب می ریزم که آبَت کرده اند
خانهٔ عمرم خراب کرده اند

اشک از این چشمانِ محزون می چکد
آب می ریزم چرا خون می چکد؟!

زیر نورِ ماه شستن مشکل است
آه را با آه شستن مشکل است

مثل اشکی،مثل آهی یا خیال
سخت می بینم تو را در این هلال

چشمه را گفتی که بی شیون بشور
آب را از زیرِ پیراهن بشور

مرتضی هم دست و پا گم می کند
زخم هم گاهی تورّم می کند

ای زلالِ من مُضافت کرده اند
زخمی از ضربِ غلافت کرده اند

لرزه بر زانو نمی آید به من
شستنِ پهلو نمی آید به من

در عوض رفتن نمی آید به تو
رفتنت بی من نمی آید به تو

ضربه هایی سهمگین زد داغ تو
زانویم را بر زمین زد داغِ تو

آب را آیینه را آتش زدند
وایِ من این سینه را آتش زدند

خانه تَر،دیوار تَر،مسمار تَر
در کفن پیچاندنت دشوارتر

آه اقیانوسِ نا آرام من
جان ندارد جان بده بر گامِ من

حالِ من با حالِ طفلان دیدنیست
آستین ها بین دندان دیدنیست

ضجّه ها بالا نمی آید چرا؟
جان بر این لب ها نمی آید چرا؟

با لگد کوبی قفس وا می شود
پا اگر کوبی نفس وا می شود

بر زمین بسیار می کوبد علی
سر بر این دیوار می کوبد علی

سینه ها سنگین همه دق می کنیم
بی صدا بی ضجّه هق هق می کنیم

چشم های ناامیدش را ببین
با حسن مویِ سفیدش را ببین

با حسینت ناله ای سوزنده است
جای شکرش هست، زینب زنده است

بعد از این غم های تَکفین مانده است
وایِ من سختیِ تدفین مانده است

ای زده هر روز و شب از قوتِ خویش
رویِ دوشم می کشم تابوت خویش

«یا حیدر…یا حیدر….»

_____________________________________________________________________________

سینه زنی (زمینه) و توسل به حضرت زهرا سلام الله علیها

«زنده باشم به شرط حیات
ان شاءالله می‌میرم برات»

ای درود و صلوات از طرف دادگَرَت
ای امامان و نبی و خدا مُفتخرت

دختران در همه جا دست پدر می بوسند
تو که هستی که زند بوسه به دستت پدرت؟

به خداوند دو عالم به دو عالم نَبود
چون تو و اُمّ و اَب و شوهر و دُخت و پسرت

چه خلوصی چه خضوعی چه خشوعی ست تو را
که خدا فَخر نماید به نمازِ سحرت

همهٔ دین من و جملهٔ تلقین من و
دین و آیین من و عاقبت کار منی

در کنارِت خوشمو فدای لطفت بشمو
جنس بی ارزشم و خودت خریدار منی

بی سر و سامان توأم یا حسین
دست به دامان توأم یا حسین

_____________________________________________________________________________

روضه و توسل به حضرت زهرا سلام الله علیها

شیطان به بیت حَیِّ تعالی چه می کند؟
آتش به گِرد خانه ی مولا چه می کند؟

از باغِ خود، دود چرا میشود بلند
برروی حور، سیلی اعدا چه می کند؟

رویش سیاه گردد و دستش شکسته باد
قنفذ کنارِ خانه ی مولا چه می کند؟

دارُالزیاره ی نبی و آستانِ وحی
ای وای من! مغیره در آنجا چه می کند؟

گیرم رواست سوختنِ خانه، میخ در
بر سینه ی شکسته ی زهرا چه می کند؟

باید زِ تازیانه بپرسم که دربهشت
آثار خون به قامت طوبی چه می کند؟

زن در میان خانه و مرد غریب او
با دست بسته و تک و تنها چه می کند؟

_____________________________________________________________________________

روضه و توسل به حضرت زهرا سلام الله علیها

شاید مثل امروزی ، اسماء میگه ، بی بی به من فرمود : اسماء ، بعد از مدتی منو صدا کن ، اگه جوابتو دادم که هیچ ، وگرنه علی رو خبر کن …
وارد حجره شدم ، پارچه رو کنار زدم ، دیدم روحِ مبارکش به اعلی علیین پرواز کرده : « فَبَيْنَا هِيَ كَذَلِكَ إِذْ دَخَلَ الْحَسَنُ وَ الْحُسَيْن » [۱]حسنین وارد منزل شدند ، اسماء مادرمون کجاست ؟ « مَا يُنِيمُ أُمَّنَا فِي هَذِهِ السَّاعَة » مادرِ ما این ساعت نمیخوابه ، صدا زد : « لَيْسَتْ أُمُّكُمَا نَائِمَةً » … مادر نخوابیده ، « قَدْ فَارَقَتِ الدُّنْيَا » آقازاده ها بی مادر شدید ، مادر ازدنیا رفته ، خودشون رو به روی جنازه مادر انداختند ، امام حسن خودشو روی سینه ی مادر انداخت ، « يَا أُمَّاهْ كَلِّمِينِي » مادر با من حرف بزن ، « قَبْلَ أَنْ تُفَارِقَ رُوحِي بَدَنِي » مادر دارم می میرم ، با من حرف بزن …
امام حسین چه کرد ؟ ابی عبدالله صورت کفِ پای مادر گذاشت ، صدا زد : « يَا أُمَّاهْ أَنَا ابْنُكِ الْحُسَيْنُ كَلِّمِينِي » مادرجان با من حرف بزن ، من حسینتم …
به زحمت بچه هارو بلند کرد ، آقازاده ها بروید بابارو صدا کنید ، باصدای گریه و ناله آمدند ، بلند بلند گریه میکنند ، اصحاب میگن چی شده ؟ « مَاتَتْ أُمُّنَا فَاطِمَةُ » … روایت میگه تا علی ، خبر به گوشش رسید « فَوَقَعَ عَلِيٌّ عَلَى وَجْهِهِ » علی با صورت به زمین افتاد …
میخوام بگم یا زهرا ، کجا بودی ، ظهر عاشورا ، یه آقایی از بالای بلندی با صورت به زمین افتاد ، صدا زد « إلهِى رِضًى بِقَضائِکَ تَسلِیمًا لأمْرِکَ لا مَعبودَ سِواکَ یا غِیاثَ المُستَغیثینَ » [۲] ، اى خداى من، من راضى به قضاء و حکم تو هستم و تسلیم امر و اراده تو مى‏باشم ، هیچ معبودى جز تو نمى‏باشد اى پناه هر پناه جوئى …

_____________________________________________________________________________

مناجات و توسل به امام رضا علیه السلام اجرا شده فاطمیه ۱۴۰۱

حرفام اگه یه ذرّه عامیونه است
کار دله، مثل خودم دیوونه است

دلم میخواد کبوترِ تو باشم
حاجت و این چیزا همه ش بهونه است

اکثر خاطرات بچگیمون
با مشهد توعه، با سقاخونه است

“آمدم ای شاه” یه عمره واسه ات
قشنگ تر از شعرای عاشقونه است

اون کسی که میاد به پابوس تو
دلش رو جا نمیذاره،دیوونه است

هر کسی حاجتی داره،پیش تو
یکی زمین خورده ی این زمونه است

یکی شفای مادرش رو میخواد
یکی دیگه لنگِ اجاره خونه است

تو اون همه خوش به حال کسی که
فقط به فکر خودِ صاحب خونه است

اجازه ی تو بوده گریه کردیم
برای مادری که بی نشونه است

برای مادری که تدفینشم
تو اوج بی کسی و مخفیونه است

برای مادری که بعد از سه ماه
هنوز رو دستش جایِ تازیونه است

راستیاتش حال دلامون بده
درمونِ دردامون فقط مشهده

منو ببر به کربلا آقاجون
منو بخر تو رو خدا آقاجون

_____________________________________________________________________________

سینه زنی و توسل به حضرت زهرا سلام الله علیها

تب داره شبا بیداره
دعاش امّا اَلجّار ثُّم الدّاره

تو حرفاش پیشِ بچه هاش
میگه بارالها ازم راضی باش….

دلگیره داره می میره
نفس میکشه از تنش خون میره

گریونه، دلش پرخونه
میگیره روش و از همه تو خونه

معلومه چقدر مظلومه
با دردایی که داره باز آرومه

ای بود و نبودِ من
ای یاسِ کبود من
زهرا…زهرا…

تنها تکیه گاه من
عشق بی گناه من
زهرا…زهرا…

«از پیش من مرو، زهرا…زهرا…
جان حسن مرو، زهرا…زهرا….»

قَدِّش خم، نگاهش مبهم
مثه پیرزنهاست تو این سنِّ کم

چشماش تار، می بینم هربار
میخواد راه بره دست می گیره به دیوار

دستاش زخم، زیر چشماش زخم
نماز شب میخونه، کفِ پاهاش زخم

قربونش با بوی نونش
بهشتِ مدینه س لبِ خندونش

امّا حیف! شده اینجا حیف
گرفتند خوشی هامون و از ما حیف

کوهِ محکمِ علی
تنها همدمِ علی برخیز از جا….

بی تو می خورم زمین
آه و زاری ام ببین، بینِ غم ها…

بانوی صف شکن، در سنگر باش
حرف از سفر مزن، با حیدر باش

«از پیشِ من مرو،زهرا…زهرا…
جانِ حسن مرو،زهرا…زهرا….»

لاجونه ولی مردونه
پای اعتقادش بازم می مونه

یادم هست که از پا ننشست
بابامو نگه داشت اونم با یک دست

دعوا شد، زدند در وا شد
تا افتاد زمین، داد زدند حالا شد

در می سوخت کبوتر می سوخت
توی شعله محسن با مادر می سوخت

هم پهلوش شکست هم بازوش
به دیوار که خورد غرقِ خون شد ابروش

دشمن تازیانه زد، آتش هم زبانه زد
در پشت در دیدم دست و پا زدی
فضه را صدا زدی جای حیدر

دستم که بسته شد…زهرا…زهرا..‌
دستت شکسته شد…زهرا…زهرا…

از پیشِ من مرو…زهرا…زهرا…
جانِ حسن مرو…زهرا…زهرا..‌‌

_____________________________________________________________________________

روضه و توسل به حضرت زهرا سلام الله علیها

دَم بدید موقع سینه زنیه
روضه ی فاطمه ناگفتنیه

بچه ها بلند بلند گریه کنید
بخدا مادرمون رفتنیه

ممنونم اگر نروی
میمیرم اگر بروی

توو برو بیا، می زد فاطمه رو
خیلی بی هوا می زد فاطمه رو

علی حق داره یه گوشه دق کنه
یه غلام سیاه می زد فاطمه رو

«آه مادرم …..»

*زندگی روبراهی داشتم چشمم زدند
زهرا جان! اصلاً بمون، دست بکمر گیر
اصلاً تو خونه از علی رو بگیر..*

روی تو گر چه ورم کرده ولی با آن خوشم
با همین روی بهم پیچیده و درهم بمان

آبها از آسیاب افتاد خوبت میکنم
یار هیجده ساله هجده سال دیگر هم بمان

«آه مادرم…..»

_____________________________________________________________________________

روضه و توسل به حضرت زهرا سلام الله علیها

اَلسَّلامُ عَلَيْكِ يا سَيِّدي وَ مَوْلاتي لَعنَ اللهُ قَاتلِیکِ وَ ضَارِبیِکِ و ظَالِمِیکِ وَ غَاصِبی حقِّکِ یا سَيِّدتی وَ یا مُولاتِی… السَّلامُ عَلَيْكِ يَا بِنْتَ رَسُولِ اللّٰهِ وَ یا حَلِيلَةَ صَاحِبِ اللِّوَاءِ..

سلام همسر علی
سلام خورشید خونه ی علی

چادرت از راه ها غبار نگیرد
راهِ تو را بادِ نوبهار نگیرد

صورتت از برگِ گل اثر نپذیرد
گوشه ی پیراهنت، به خار نگیرد

موج حوادث به گیسوی تو نیفتد
کشتیِ پهلوی تو کناره نگیرد

دنده ی لج با دلت کسی نگذارد
دنده ی تو نشکند و بار نگیرد

چشمه ی خورشید را کبود نبینم
چَشم تو را صحنه های تار نگیرد

کاش به نجّار گفته بودم عزیزم
این همه بر لای در شیار نگیرد

فاطمه که فکر دستبند ندارد
دست تو اصلاّ زِ دَهر بار نگیرد

کاش محیطِ رُخت به غم ننشیند
مُلکِ مرا دردِ روزگار نگیرد

روسری ات ساده باد مثل خدیجه
چارقدت رنگ لاله زار نگیرد

محسنت این روزها مباد بیفتد
کس ثمرت را زِ شاخسار نگیرد

دور مُچت را کبودِ پیچشِ شلاق
مثلِ الگنوی تاب دار نگیرد

_____________________________________________________________________________

سینه زنی (واحد) و توسل به حضرت زهرا سلام الله علیها

کیه داره در میزنه انگاری مهمون اومده
خدارو شکر که یک نفر به خونه ی ما سر زده

طوری که در میکوبه، انگاری سر آورده
خونه ی ما تا حالا، اینجوری در نخورده

این غریبه کند از جا در رو دود گرفته کُلِّ کوچه رو
مادرم میره سمت درچشمای بابا میگه نرو

«نرو فاطمه نرو..»

تو کوچه امون محشر شد و
تو خونه امون شد ازدحام

پهلوی مادرم شکست
بسته شده دست.ِ بابا

چهل نفر تو کوچه تا کشیدن بابا رو
گفت یک نفر بگیره چشمای بچه ها رو

مادرم صدا زد که نرو بی حیا رها کن حیدر رو
تا لباس بابا رو گرفت زد با تازیونه مادرو

«نرو فاطمه نرو..»

همش داره داد میزنه شمشیری توی دستشه
ما تنهاییم و اما او یه لشکری همدستشه

از پشت درهمین که صدای مادر اومد
مزد رسالت و داد محکم به در لگد زد

مادرم صدا زد فضّه رو
گفت بلند کن از روم این در رو

محسنم رو کشت این بی حیا
چی بدم جواب حیدر رو

_____________________________________________________________________________

سینه زنی و توسل به حضرت زهرا سلام الله علیها

شهیده چادرتو بوی بهشت و میده
دنیا شبیه تو دیگه ندیده
غیر تو همواره به من رسیده
مادر یا زهرا..!

قربون اجداد و نسب تو بانو
انسیةَ الحورا لقبِ تو بانو

بهشتم نگاه تو نشستم به راه تو
فقط شانه ی علی بوَد تکیه گاه تو

منم ریزه خوارِ خوان علی در پناه تو
بوَد حضرت عقیله بزرگ سپاه تو

مادرجان یا زهرا…!

جلیله! خادم تو حضرت جبرئیله
بالِ ملک به چادرت دخیله
چایی روضه ی تو سلسبیله

مادر یا زهرا …!

خوبه که تو دنیا با تو طرف باشم
تا آخرِ عمرم سگِ نجف باشم

دل انگیزه نام تو بزرگِ مقام تو
که میگن خود خدا شده هم کلام تو

میدم زندگیمو واسه علیکِ السّلام
دوعالم بدون حیدرِ قطعاً امام تو

مادرجان یازهرا…!

عفیفه! نوکرِ خونواده اتون شریفه
منکرِ عشقتون خوار و خفیفه
مدح و فضائل تو صد صحیفه
مادر یا زهرا..!

خوشبخته هر کی که گدای هرشب شد
با مدد زهرا نوکرِ زینب شد

سَرخوانِ زینبم پی نانِ زینبم
من حتی فداییه غلامان زینبم

منم نوکری که مست حسین جان زینبم
همه اعتقادم اینه مسلمانِ زینبم

مادرجان یازهرا..!

_____________________________________________________________________________

سینه زنی و توسل به حضرت زهرا سلام الله علیها

به جز پناه چادرِ زهرا پناه دیگه ای تو دنیا نیست
مسیر عاقبت بخیری جز محبت علی و زهرا نیست

چه بین دود و آتیش چه خسته بین بستر
به فکر بچه هاشه چه مهربونه مادر

مادر، غمگینه، مادر، تب داره
مادر شب تا صبح، از درد بیداره

تو که فرشته ی خدا هستی
چرا شکسته بال تو مادر

یه جوری ضربه خورده رو بازوت
که خوب نمیشه حالِ تو مادر

نگاهِ غرق نورت، شده شبِ ستاره
لباس رنگِ یاست حالا یه لاله زاره

گریه ام میگیره، تو کوچه هر بار
تا که میفته ،چشمم به دیوار

مادر، غمگینه، مادر، تب داره
مادر، شب تا صبح، از درد بیداره

_____________________________________________________________________________

روضه و توسل به حضرت زهرا سلام الله علیها

اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی فاطِمَة وَ اَبیها وَ بَعْلِها وَ بَنیها وَ سِرِّ الْمُسْتَوْدَعِ فیها بِعَدَدِ ما اَحَاطَ بِهِ عِلْمُکَ

*اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى صِدِّیقَةُ شَهِیدَة، ‏ذَاتِ الْأَحْزَانِ الطَّوِيلَةِ فِي الْمُدَّةِ الْقَلِيلَةِ، الْمَجْهُولَةِ قَدْرُها وَ الْمَخْفِيَّةِ قَبْرُها، الْمَدْفُونَةِ سِرُّها وَ ‏ الْمَمْنُوعَةِ اِرثُهِا، وَ الْمَکْسُورَةِ ضِلْعُهَا، المَقتُولَةِ وَلَدُهَا…*

ای شفاعت کننده فردا
السلَّام علیکِ یا زهرا

فاطمه ای حبیبه ي داور
فاطمه ای بهشت پیغمبر

بانوی بانوان هر دو جهان
مفتخر از کنیزی‌ات هاجر

ای که معنای لیلةالقدری
درک کرده فقط تو را حیدر

به حسین و به زینبین و حسن
بهترین، مهربان ترین مادر

ای به وصف تو سوره ي انسان
ای به مدح تو سوره ي کوثر

من گناهکارم و پشیمانم
ای که هستی شفیعه محشر

نَفَسِ پاک توست انسان‌ساز
چادرت می‌شود مسلمان‌ساز

ای کرامت همیشه عادتِ تو
ای به کون و مکان سیادتِ تو

به نمازت خدای فخر کند
عرشیان عاشقِ عبادت تو

ای تو تنها مدافع مولا
جان فدای تو و رشادت تو

بدست تو بوسه زد نبی و
زنی کور شد چشمش از حسادت تو

من سیه‌پوش ماتمت هستم
آمدم تا که در شهادت تو

بر غروب مدینه گریه کنم
بر جراحات سینه گریه کنم

یاس بودی و ارغوان گشتی
ای بهار علی خزان گشتی

ای رخت ماهِ آسمان علی
پشت ابر سیه نهان گشتی

از اثرِ ضربه های قنفذ بود
که تو در کوچه نیمه جان گشتی

قدر تو خاکیان ندانستند
عازم روضه ي جنان گشتی

صبر مبهوت مانده از صبرت
سینه ي عاشقان بود قبرت

*مي خوام برات روضه بخونم بدوني اين مادرِ جَوُون رو چه جوري زدن، سادات منو ببخشن…*

گیر کرد و به خانه راه نداشت
وسط کوچه‌ها پناه نداشت

او سَرِ جنگ با مدینه نداشت
بین نامحرمان پناه نداشت

بر روی خاک بی‌صدا افتاد
مادر ما مجالِ آه نداشت

غیر دیوار کوچه‌ها آن روز
فاطمه هیچ تکیه‌گاه نداشت

به چه جرمی چرا کتک خورده
به خدا مادرم گناه نداشت

کاشکی به مغیره می‌گفتیم
که زمین خوردنش نگاه نداشت

کاش می‌شد غلاف کاری با
زن تنهای پا به ماه نداشت

در خانه مانده عطر خوشِ ربنای تو
امروز زنده‌ام به هوای دعای تو

همسایه ها به مجلس ختمت نیامدند
من بودم و همين دو سه تا بچه هاي تو

خيلي به مجتباي تو بر خورد فاطمه
فامیل کم گذاشت برای عزای تو

جاي تمام شهر خودم گريه مي كنم
از بس که خالی است در این خانه جای تو

مرا ببخش که نگذاشت غربتم
یک ختمِ با شکوه بگیرم براي تو

از دست گریه های تو راحت شدند این محل
شکوه نمی‌کنند به من از صدای تو

دیگر به تیغ فتنه کوفه نیاز نیست
خون مرا نوشته مدینه به پای تو

اگر می‌توانی بمانی بمان
عزیزم تو خیلی جوانی بمان

*امام حسن ميگه: دستم تو دستِ مادرم بود، خوشحال مي اومديم، يه وقت يه نانجيبي جلوي مادرم ايستاد، كجا داري ميري؟ امام حسن ميگه: تا چشمام رو بستم و باز كردم ديدم مادرم رويِ زمين افتاده… عجب دست سنگيني داشت نامرد، ديدم مادرم هي به خودش ميپيچه، اينقدر نامرد دستش سنگين بود ديدم گوشواره هاي مادرم شكست روي زمين افتاد…

_____________________________________________________________________________

روضه و توسل به حضرت زهرا سلام الله علیها

قرار من! چه کسی بعد تو قرار علیست
پس از تو بانوی خانه! که خانه دار علیست

دلیل خیسی این خاک، اشک نیست فقط
کمی هم از عرق روی شرمسار علیست

*قدیمیا میگفتن الهی هیچ‌ مردی زیر این آسمون کبود کاسه ی چه کنم دست نگیره.
امیرالمؤمنین میومد کنار بستر خانوم‌ مینشست… میدونی چی می گفت…؟*

چه‌کنم بی تو اگر زنده بمانم چه‌کنم
کاش میشد در این شهر نمانم چه‌کنم

من که صدها گره کوره به دستم واشد
گره ام‌ روی گره ندانم‌ چه کنم

*گفت: علی! تنها تو‌ کاسه ی چه کنم دست نگرفتی بشنو تا فاطمه هم برات بگه..*

دو قدم راه نرفته نفسم می گیرد
سنّی از من نگذشته است جوانم چه‌کنم

سعی کردم قد خم را ز تو پنهان سازم
هر چه قد راست کنم، باز کمانم ، چه کنم

ای زخم‌ انگاری تو‌ هم آزار داری
که هر نَفس به گریه ات اصرار داری

از من گذشت ای میخ، اول مطمعن شو
پشت درِ خانه نباشد بارداری

بین در و دیوار به دنیا آمد
بین در و دیوار شهیده اش کردند

هفت جای بدنت تا دم‌ِ مسجد بشکست
نوزده سالگیت قسمتِ ما حیف نشد

چشم خوردیم من و تازه جوانم ای داد
همه گفتند علی بود و زنش را کشتند

*عمّار اومد خونه ی مولا دید امیرالمومنین زانو بغل گرفته داره های های گریه می کنه گفت: آقا! شما أصبرَالصّابرینی،شما همه ی مارو تو‌ مصیبات به صبر دعوت می کنید چقدر گریه می کنید ؟ یه نگاه به عمّار کرد ..فرمود:عمّار! نمیدونی برای یه مرد چقدر سخته ببینه جلوی چشماش یه عده ریختن سر خانومش.. به امام صادق گفت آقا کی مادر شما رو‌ کشت ؟حضرت فرمود :مگه تو‌ کوچه یه نفربود، دونفر بود،سه نفر بود..چهل نفر ریختن سرِ مادر ما… میگن پسر به مادر میره مگه نه..
تو‌ گودال سیصد نفر ریختن..همش میگفتم کی ابی عبدالله رو‌کشت؟ یه شب پرده ها کنار رفت فرمود :کار رو شمر تموم‌ کرد….
اما سَنان تو‌ گودال خیلی ما رو‌ اذیت کرد هی نیزه رو‌ جلو‌ می آورد….

_____________________________________________________________________________

روضه و توسل به حضرت زهرا سلام الله علیها

گرفت راهِ زنی را به کوچه راهزنی
در آن محله که بسیار رهگذر دارد

بگو به دشمن مولا مرام ما این نیست
زمان جنگ بیاید اگر هنر دارد

کشید و برد…زد و رفت

من نمیدانم ..
حسن دقیق تر از این ماجرا خبردارد

شبا سر به سجده میذارم فقط
تا این سِر بمونه بازم سَر به مُهر

غرورِ من و حرمتِ تو شکست
از اون کوچه اون ضربه اون وقتِ ظهر

به ما کاش اون روز نمی رسید
نامرد اصلاً انگار من و ندید

چون ترسیده بود از قیامِ تو
جوری سیلی زد که قدت خمید

اگر چه داغِ این جسارت
می مونه تو دلِ من همیشه

نمیدونست با این کبودی
نور خدا خاموش نمیشه

«آی مادر…مادر….»

دلیل دارد اگر ضربه سخت و سنگین بود
عفیفه بود و سرش بین کوچه پایین بود

*مادر ما رو بی هوا زدند.. یه آقایی صدا می زد:…*

تمام غصه ام این است پشت پا بخوری
تو هم شبیه خودم نیزه بی هوا بخوری

*بریم علقمه…یه پهلوونی زمین خورده….
بریم علقمه….یه آقایی صورت به خاک گذاشته…هی صدا می زد: آقا !بی هوا زدنم
آقا! من فکرم پیش خیمه هات بود…‌
گفت: اباالفضل….!*

خیلی گران تمام شد این آب خواستن
یک مشک از قبیلهٔ ما یک عمو گرفت

از آن به بعد بود صداها ضعیف شد
از آن به بعد بود که راه گلو گرفت

صدا بزن:حسین….*

_____________________________________________________________________________

سینه زنی و توسل به حضرت زهرا سلام الله علیها

نبودی زندگی ویرون شده بود
حال و روزمون پریشون شده بود

خونه ایی که تو رو از علی گرفت
بعد تو شبیهِ زندون شده بود

بی تو خواستم بمیرم اجل نذاشت
کسی پیشِ پام یه راه حل نذاشت

به خدا توی محل خودمون
بعد تو کسی به ما محل نذاشت

مدینه میخواست هراسونت کنه
پشتِ زخم کاری پنهونت کنه

چون تو خونه ی علی بودی کسی
نیومد دوا و درمونت کنه

تو آتیش بال تو بی پر شده بود
وقتی شعله چند برابر شده بود

تو نشون ندادی اما فهمیدم
فهمیدم موهات کوتاهتر شده بود

روی خاک جاده بودی یادمه
دل به غربت داده بودی یادمه

چهل نفر رد شدن از روی در و
زیر پا افتاده بودی یادمه

زخماتو دیدم بازه افتادم
شب تشییع جنازه افتادم

حرف اون چهل تا نامرد و زدم
یاد چهل تا نعل تازه افتادم

میدونی نعل با بدن چه میکنه
بایه جسم بی کفن چه میکنه

میدونی یکی بشینه رو سینه ات
وقت دست و پا زدن چه میکنه

ای حسین….

_____________________________________________________________________________

سینه زنی و توسل به حضرت زهرا سلام الله علیها

ترانه ی بهشت، صدای مادره
رضایتِ خدا رضای مادره
بهشت، دعای مادره

سایه ی رحمت، مادر
الگوی عفّت، مادر
صاحبِ جنّت، مادر

شفیع روزِ جزا صدیقةُ الکبری

حوراء الانسیه،محدَثه،راضیة المرضیه
منصوره،معصومه،طاهره المطهره،عالیه
ریحانه،حنانه،ممتحنة عالمة المهدیه

«یا زهرا…یازهرا…یازهرا…یازهرا….»

صفای خونه از صفای مادره
تمومِ زندگیم برایِ مادره
جونم فدای مادره

مادر ای مهتابِ من
گوهرِ نایابِ من
مادرِ اربابِ من

انسیة الحوراء یا أمُّنا زهرا

با تو من آرومم بدون تو اگه باشم آشوبم
دور از تو بد میشم ولی میون روضه ت من خوبم
عمریه از عشقِ حسینِ تو به سینه ام خودم می کوبم

«یا زهرا…یازهرا…یازهرا…یازهرا..‌.»

حسین حسین رویِ لبایِ نوکره
حسین حسین نوای قلبِ خواهره
حسین غریبِ مادره
بهترین سرپناهه خیمه ی ثارُاللهِ

یا اباعبداللهِ،وسیلةُ السُعدا….
یا سَیدُالشهدا…یا سیدُالشهدا….

دردامو از بینِ اشکِ چشایِ خیسِ من می خونی
دلتنگِ آهنگِ اذونِ کربلا شدم، می دونی
می مونم پایِ تو،تو هم توی قبر کنار من می مونی

«یازهرا…یازهرا…یازهرا….یازهرا….»

_____________________________________________________________________________

سینه زنی و توسل به حضرت زهرا سلام الله علیها

شده وقت جدایی رسیده شامِ آخر
تو رفتی و سیاه است همه ایام حیدر

خداحافظ ای یاسِ پنهانم
خداحافظ ای فاطمه جانم

در آغازِ جوانی شدی قامت کمانی …
زده بر پیکرِ تو فلک، رنگِ خزانی

بمیرم برایت که پژمردی
تو در بینِ کوچه زمین خوردی

«مرو مادر ، مرو مادر»

در و دیوارِ خونین تو و این رویِ رنگین
امان از تازیانه امان از دست سنگین

کبودی شده قسمت رویت
شکسته شد از کینه پهلویت

«مرو مادر ، مرو مادر..»

امان از داغ مادر امان از آهِ مُضطر
امان از کوچه ها و طناب و دستِ حیدر

امان از هجوم عدویِ پست
زده تازیانه به رویِ دست

«مرو مادر، مرو مادر ..»

میان خاکِ غربت تنت را می گذارم
رسیده بر لبم جان دگر طاقت ندارم

عجب ماتمی در دلم جا شد
تو رفتی و پشت علی تا شد

همه هستیم رفتی از دستم
پریشان و شرمنده ات هستم

علی یا علی ، علی یا علی ..

«کُشتند زهرا را
همسرِ مولا را …»

در وسطِ کوچه تو را میزدند
کاش به جای تو مرا میزدند

_____________________________________________________________________________

روضه و توسل به حضرت زهرا سلام الله علیها

مگر ز اهل مدينه چه ديدي اي مادر ؟
كه دل ز عمرِ عزيزت بُريدي اي مادر

صفای ما، به وجودِ تو بستگي دارد
چرا زِ زندگي‌ات نااميدي اي مادر… ؟

دگر به همرهِ ما تا اُحد نمی آیی
چرا زقبرِ عمو پا کشیدی ای مادر ؟

چرا نماز شبت را
نشسته می خوانی ؟

#شاعر_استاد_موید

*الهی نبینی مادرت نمازشو نشسته میخونه ، الهی توو هیچ خونه ای مریض نباشه ، اگر هم مریضی هست ، الهی مادر مریض نباشه ، هر کسی توو خونه بیمار میشه ، مادر پرستاریشو میکنه ، اما وقتی مادر مریض میشه ، اگر همه هم پرستاری کنند ، باز هم کُمِیتِ خونه لَنگه … *

بیمارم و بر من شده
زینب پرستار…

* وقتی ملاقاتی بیمار میروی ، از پرستاراش معلومه که این بیمار خوب شدنی هست یا نه ؟ وقتی با پرستاراش روبرو میشی ، اگه بیمارشون داره خوب میشه ، خوشحالند ، میگن الحمدلله ، اما اگه امید به بیمارشون نداشته باشن ، میگن دعا کن براش … این بچه ها هر روز می بینند ، مادرشون داره لاغرتر میشه … *

بیمارم و بر من بوَد زینب پرستار…
ترسم پرستارم شود از غُصّه بیمار …

*مادر مادر مادر … همین الان با پای دلت بریم مدینه ، بریم خونه ی امیرالمومنین ، شما مداح هستید ، حضرت به شما ها یک عنایت دیگه ای داره ، … بریم مدینه ، دمِ در سرمون رو روی دیوار خونه ی بی بی بگذاریم ، بگیم آقا اومدیم یه حالی از فاطمه بپرسیم …*

به بستر فاطمه افتاده و مولا پرستارش
ببین حال پرستار و مپرس احوال بیمارش

علی از چشمِ زهرا
چشمِ خود را بر نمیدارد

* نگاه به صورت فاطمه میکنه ، این همون فاطمه است که اون روز با پهلوی شکسته توو کوچه ها دنبال علی می دوید … *

علی از چشمِ زهرا چشمِ خود را بر نمیدارد
مُجسم می کندعشق وفداکاری وایثارش

_____________________________________________________________________________

زمزمه و توسل به حضرت زهرا سلام الله علیها

در می‌زنن؛ زهرا نرو! این بار من میرم
با هر صدای در زدن، صدبار می‌میرم
هر شب سراغ حال و روز بی قرارت رو
از خون رو دیوار می‌گیرم

من موندم و شب‌گریه های بی صدا! زهرا!
جز تو ندارم توی این شهر آشنا زهرا!
اما تو هم چن روزیه کم صحبتی با من
من حیدرم؛ با من چرا زهرا؟

«حرفی بزن دورت بگردم، چیزی بگو دردت به جونم
از دست من رفتی عزیزم، دلتنگتم ای مهربونم»

از چادرت باید بفهمم حال و روزت رو؟
همراز تو آیا نباید مرتضی باشه؟
ای آسمون من! تو، هم شب گریه کن هم روز
کی گفته اشکت بی صدا باشه؟

وقتی که حرف رفتن تو میشه میمیرم
دنیای من چیزی به جز لبخند زهرا نیست
همسایه ها دیروز توی کوچه می‌گفتن
این فاطمه عمرش به دنیا نیست…

«حرفی بزن دورت بگردم، چیزی بگو دردت به جونم
از دست من رفتی عزیزم، دلتنگتم ای مهربونم»

_____________________________________________________________________________

روضه و توسل به حضرت زهرا سلام الله علیها

*نمیدونم دلِتو میخواهی مدینه ببری؟ امام حسن مجتبی علیه السلام همه جا سکوت میکرد اما توو مجلس معاویه، دیدند هر کسی یه حرفی میزنه، حضرت جوابی نمیداد، اما تا مُغیره اومد حرف بزنه، حضرت فرمود: تو دیگه ساکت باش، تو همونی هستی که آنقدر با تازیانه روی دستهای مادرم زدی، … یاالله …*

*حضرت آقای صدیقی میگفت :رفتم خداحافظی کنم با علّامه حسن زاده عاملی، گفتم آقا دارم میرم مدینه، اومدم خداحافظی کنم … گفت حالا که داری میری مدینه، بشین برات یه روضه بخونم، من تعجب کردم، تا حالا ندیده بودم یه علّامه مثل ایشون واسه من روضه بخونه، گفتم آقا چه سعادتی، شما واسه من روضه بخونید … گفت اما به این شرط که اگه رفتی مدینه، قبرستان بقیع، سرِ مزار غریب مدینه، سلام مارو هم برسونید، … آقاجان حتما این کار رو میکنم … من اینو از خود آقای صدیقی شنیدم، از زبان یه علّامه داره روضه میخونه :
گفت وقتی بی بی دوعالم حضرت زهرا شهید شد، دیدند امام مجتبی خیلی بی تابی میکنه، سلمان آمد صدا زد: حسن جان شما داداش بزرگتری، باید برادرت رو آروم کنی، زینب رو آروم کنی، اما تو خودت چرا اینقده بی تابی میکنی ؟ فرمود : سلمان، اون چیزی که من دیدم، نه بابام دید، نه داداشم حسین دید، نه خواهرم زینب دید … تعجب کردم، تو چی دیدی که اینقدر بی تابی میکنی … الان هم بینِ خانم های با حیا همین رسم هست، اگر خانم خونه، دختر خونه، بخواد از خونه بِره بیرون، حتی اگه یه پسرِ کوچولو هم داشته باشه، با خودش می بره، میگه یه مرد باهام باشه، … سلمان! وقتی دومی جلوی مادرم رو گرفت، … به خدا قسم بعضی روضه هارو آدم باید جار بزنه، … یا امام زمان عج، منو ببخش :*

مَردکِ پست که عمری نمک حیدر خورد
نعره زد بر سرِ مادربه غرورم برخورد

ایستادم به نوکِ پنجه ی پا اما حیف
دستش از روی سرم رد شد و بر مادر خورد

_____________________________________________________________________________

سینه زنی و توسل به حضرت زهرا سلام الله علیها

سلام ما سلام ما
سلام ما سلام ما
سلام ما، به فاطمه

سلام ما سلام ما
سلام ما سلام ما
به پهلوی شکسته ات

سلام ما سلام ما
سلام ما سلام ما
به بازویِ کبودِ تو

سلام ما سلام ما
سلام ما سلام ما
به قبر بی چراغ تو

سلام ما سلام ما
سلام ما سلام ما
سلام ما به کربلا

سلام ما سلام ما
سلام ما سلام ما
به آن سرِ بریده ات …

_____________________________________________________________________________

سینه زنی و توسل به حضرت زهرا سلام الله علیها

زدند یه مادرو نامردا میون کوچه ها
میون شعله سوخت مادر با یه طفلِ بی گناه

درو شکستن و ریختن توی خونه بی هوا
تو اون شلوغیا مادر موند به زیر دست و پا
می زد فضّه رو همش صدا

مادرما رو یکی لگد میزد
نفسِ مادر به روی لب اومد
پیش چشمای یه عده پست فطرت
مادرما رو مغیره بد میزد

«آه وای مادر وای مادر…»

الهی بشکنه اون پایی که زد در و شکست
یا اونکه با لگد زد پهلوی مادر و شکست

خونآبه میچکید از زخمِ عمیق میخِ در
نمیره یادم اون وقتی که یکی شد حمله ور
مادر شد تو کوچه بی پسر

پیشِ چشمای، حسن زمین افتاد
مادر سادات به پشت در جون داد

دستای مولا رو عده ای بستن
آه و وایلا از این همه بی داد

«آه مادر، آه مادر….»

_____________________________________________________________________________

سینه زنی و توسل به حضرت زهرا سلام الله علیها

جوهر میشد اگر که دریا
کاغذ میشد همه درختا

حتّی از عرش قلم میومد
بازم میموندن برای وصف
شأن و جلال حضرت زهرا

چه کوثری !آیه ی عشقِ پیغمبری
چه سروری! ای که آیینه ی حیدری
چه دختری !چه همسری! چه مادری

من خدا رو دارم میبینم
زیرِ نور قشنگ مهتاب

من بهشت و دارم میبینم
زیر پای مادر ارباب

ای مادر ارباب، ای مادر ارباب
ای مادر ارباب، منو دریاب

_____________________________________________________________________________

روضه و توسل به حضرت زهرا سلام الله علیها

همچین که علی اومد بالا سر فاطمه دید روپوش رو صورتش کشیده.. همچین که روپوش رو کنار زد دید هنوز، دستش رو صورتشه نمیخواد علی کبودی رو صورتشو ببینه..
علی خیبر شکن،علی عَبدوَدکُش، هی میخورد زمین، بلند میشد میگفت: زهرا! جواب منو بده من علی ام..اینجا میدونی کی به دادش رسید؟..علی داره گریه میکنه یه وقت حس کرد یه دست کوچولو اومد رو شونه اش، برگشت دید زینبه، این دست رو شونهٔ علی تو چهار پنج سالگی اومده، زانوی علی قوت گرفته بلند شده….
این دست رو شونه ی امام حسن اومده وقتی که پاره های جگرش بالا اومد…
رسید کربلا..جَوُونِ حسین بال بال میزد هر چی صدا زد: ولدی!صورت رو صورتش گذاشت، یه وقت دیدن، یه دستی اومد رو شونه اش، برگشت دید زینبه.‌‌..

_____________________________________________________________________________

روضه و توسل به حضرت زهرا سلام الله علیها

ناگفته ها دارد دلِ غم پرورت با من
حرفی بزن از گوشه ی چَشم تَرت با من

بانوی محجوبم، بیا و در میان بگذار
شرح بلایی را که آمد بر سرت، با من

*آدم وقتی مریض میشه یا مریض داره از همه توقع میکنه یه سراغی از ما بگیرن .این شبا کسی سراغ زهرا رو نگرفت. زنای مدینه جمع شدن گفتن بریم خونه ی فاطمه حالی بپرسیم، همه اومدن کنار بستر فاطمه، انقدر بی بی ضعیف شده، خانومِ خونه، زینبه، همچین که اومدن فاطمه رو ملاقات کردن، زینب تا جلو در رفت بدرقه کنه، اما همچین که زنای مدینه رو بدرقه کرد شروع کرد تازه گریه کردن، حسن اومد گفت: زینبم چی شده؟گریه امونش نداد بگه، اما تا عشقش حسین اومد گفت: عزیزم! چی شده؟رفت تو بغل حسین گفت: داداش! زنای مدینه اومدن مادر و ملاقات کردن، خُب اینکه گریه نداره، گفت: داداش! موقع رفتن یه چیزایی بهم میگفتن، میگفتن دیگه زهرا رفتنیه…*

«آخ مادر …آخ مادر..‌»

از اتفاقاتی که پیش آمد در آن کوچه
آن ماجراهایی که گفته دخترت با من

ای کاش! امکان داشت راز رو گرفتن را
یکبار میگفتی به غیر از معجرت با من

* همش روشو رو از علی میگرفت…*

آمد کنار بستر زهرا علی نشست
آهی کشید از دل و بر او نگاه کرد

گفت: آن سیاه دل که به تو سد راه کرد روی تو را نه، روزِ علی را سیاه کرد

_____________________________________________________________________________

روضه و توسل به حضرت زهرا سلام الله علیها

اللهُمَّ الْعَنْ أوّلَ ظالِم ظَلَمَ حَقَّ مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد ، وَآخِرَ تَابِع لَهُ عَلَى ذلِكَ اللهُمَّ الْعَنْ الْعِصَابَةَ الَّتِي جَاهَدَتِ الْحُسَيْنَ وَ شَايَعَتْ وَ بَايَعَتْ وَ تَابَعَتْ عَلیٰ قَتْلِهِ اَللَّهُمَّ الْعَنْهُمْ جَمِيعاً.

صاحب عزای حضرت خیرالنساء بیا
ای بانیِ شکسته دلِ روضه ها بیا

دردِ فراق تو به خدا میکُشد مرا
رحمی نما به حالِ دلِ این گدا بیا

ما در میانِ بحرِگنه غوطه میخوریم
آقا نجاتمان بده از این بلا بیا

مشغول خویش و بنده ی دینار و درهمیم
فکری به حال نوکرِ زهرا نما بیا

ای سُفره دارِ واسعه ی هَل أتی بیا
ای آخرین نگارِ دل آرای فاطمه بیا

آقا بحقِ چادرِ خاکیِ مادرت
آقا بحقِ داغِ دلِ مرتضی بیا

*چه خبره خونه ی امیرالمومنین ؟گفت: زهرا…!*

خرمایِ نخلستانِ من خرمایِ ختمت شد
همسایه ها خوردند وخندیدند و رفتند

آخرَش شرح غمم روی زبانها افتاد
همه گفتند که خیبرشکن از پا افتاد

زهراجان! رفتی و تمام بدنم می‌لرزد
پهلوانِ تو زمین خورد و از نا افتاد

غسل جسم تو بُوَد سخت تر از هر کاری
کوه پاشیده شد و بر روی دریا افتاد

دوسه ماه است که رخسارِ تو با پوشیه است
چشمِ من بر رخ نیلیِ تو حالا افتاد

محرمت بودم و نامحرمِ زخمِ بدنت
این چه زخمی ست که بر بازویِ تو جا افتاد

با یتیمانِ تو هم ناله شده جَبرائیل
ولوله در وسطِ عرشِ مُعلیٰ افتاد

با چه رویی بدنت را بدهم بر پدرت
لبم از شرم زِ هر صحبت و نجوا افتاد

*امیرالمؤمنین میومد بالای قبر زهرا، زهراشو صدا میزد..میگفت: زهرا جان! چرا جواب سلام علی رو نمیدی؟زهراجان !هر موقع سلام میکردم تو به من جواب می‌دادی. بعد خود مولا می فرمود: چطور جواب بدی وقتی بدنت زیر خروارها خاک دفن شده. ابن عباس میگه با امیرالمومنین میومدم سر مزار زهرا ،علی اونقدر گریه میکرد که بیهوش میشد یه شب دیدم سریع بلند شد. گفتم آقا چی شد؟ فرمود: خوابیدم، خوابِ زهرا رو دیدم ..گفت: زودتر برو خونه حسینم بیدار شده بهانهٔ مادر گرفته‌.. چه کنه علی با این بچه ها؟ میومدخونه میدید چادرنماز مادرشونو گذاشتن دارن گریه میکنن صدا میزد.. اسماء این وسایلا رو جمع کن بچه هام دارن دق میکنن. اسماء همه وسایل زهرا رو جمع کرد.علی دوباره اومد دید بچه ها یه گوشه نشستن دارن گریه میکنن.. گفت: چی شده ؟ اسماء گفت: آقا! وسایلا رو جمع کنم در و دیوار و چه کنم ؟همین جا بود که مادرشون رو بین در و دیوار شهید کردند…

زهرای مرضیه به امیرالمؤمنین فرمود:بیا بالا سر قبرم برام قرآن بخون من با صوت قرآن تو به آرامش می رسم.. زهرا سلام الله با صوت امامش به آرامش رسید ..اما من به خانمی رو‌ هم میشناسم. تا صدای قرآن خوندن حسین از بالای نیزه ها بلند شد یه وقت دیدن زینب پریشان شد …به خدا اون لب ودندانی که دارین سنگ میزنید پیغمبر بوسیده..به خدا مزد قرآن خوندن چوب وسنگ نیست…حسین….!*

_____________________________________________________________________________

سینه زنی و توسل به حضرت زهرا سلام الله علیها

برای غربتِ مادر بی قرار و مضطرم
دوباره اومدم بینِ روضه های مادرم

دلم گرفته از تلخیه مدینه و غماش
غم یه کوچه و اون مرد غریب و روضه هاش
ای وای از غم و مصیبتاش

روضه ی مادر جون به لبم کرده
روضه ی مادر پر از غم و درده

روضه ی مادر روضه ی مسماره
روضه ی مادر هجوم نامرده

«آه وای مادر وای مادر..»

_____________________________________________________________________________

سینه زنی و توسل به حضرت زهرا سلام الله علیها

تو به خونم اومدی با یه چادر سفید
توی این شبِ سیاه وقت رفتنت رسید
دیدنت توی کفن بند دلمو برید

همش به فکر من بودی
قرار نبود به این زودی
خاموش بشه چراغ خونه
بری علی تنها بمونه

ای خاک، امانتی برات آوردم
ای خاک فاطممو به تو سپردم

مرهمی نخواستی و درد تو دوا نشد
حاجتم تو بودی و حاجتم روا نشد
توی هیچ دعای تو حرفِ شِفا نشد

ای همسفر دیدی آخر
جوون جوون شدی پرپر

دیدی تو رو ازم گرفتن
دیدی غمت چه کرده با من

ای وای! پرستوی گیسو سفیدم
ای وای! پهلوی مجروحتو دیدم

«ای خاک ، امانتی برات آوردم
ای خاک فاطممو به تو سپردم»

روی هر گلبرگ تو پُره زخم کاریه
روی سنگ غسل تو خون تازه جاریه

غرق خون خزونه این باغِ بهاریه
پا تا سرت پریشونه پَرت هنوز پُر از خونه

رفتی با زخمایی که بازه
دشواره این تشییع جنازه

باید، نماز میّتو بخونم
باید، هرجور شده زنده بمونم

«ای خاک، امانتی برات آوردم
ای خاک فاطممو به تو سپردم»

میباره روی لحد گریه های زینبین
دخترت توو گریه هاش میخونه شهادتین
نوحه ی زینب شده ای بی کفن حسین

بیای دوباره در حالی که با حسین تو گودالی
تا میرسه گلو به خنجر با ناله ی غریبِ مادر

ای وای! که خواهرش میره اسارت
ای وای! انگشترش میره به غارت

_____________________________________________________________________________

سینه زنی و توسل به حضرت زهرا سلام الله علیها

ای ماه شبهای علی
ای دین و دنیای علی

وقتی نباشی خونه ام خرابو
وقتی که هستی برام بهشته

زهرا حلالم کن اگه نُه سال
با علی بودی و بد گذشته

خانومم نرو ای حبیبِ حیدر
می میرم نرو ای طبیبِ حیدر
تنهایی نرو که غریبِ حیدر

زهرا!یاسِ گل برگ علی جانا
میدونم سخته ولی جانا

«تو نرو مرگ‌ِ علی زهرا
بی تو میمیرم نرو زهرا»

دنیا رو، رو سرم نریز
زندگیمو بهم نریز

توی قنوتام با اشک چشمام
میگم هزار تا حرف نگفته

الهی مردی جلوی چشماش
خانوم‌خونه اش زمین نیفته

افتادم تا که پشت در افتادی
جون دادم همین که با سر افتادی
تا زیرِ پای چهل نفر افتادی

بانو! چادر و چن ردّ پا، بازو
ای غلافِ بی حیا، پهلو
مردمای بی وفا، بانو!

«بی تو میمیرم نرو ،زهرا»

خدایا آتیشم زدن
رو چادرت قدم زدن

یادم میفته گریه ام میگیره
میکشم آه و هی میرم از حال

میرم میشینم روضه میخونم
برا حسین و غروب گودال

واویلا بمیرم برای زینب
تو گودال میگیره صدای زینب
دست و پا زند پیشِ پای زینب

ای وای!زینب و نامحرما میره
سر به روی نیزه ها، آتیش
میکشه به خیمه ها ای وای!

«زهرا بی تو‌ میمیرم نرو زهرا…»

_____________________________________________________________________________

روضه و توسل به حضرت زهرا سلام الله علیها

نبینم علی جان که غمگین نشستی
بگو تا بدونم ازم راضی هستی

برات زخم دارم به پهلو به سینه
اینا رو قبول کن که وسعم همینه

ببخشم که واسه تو کم زخم خوردم
ببخش تا الانم برا تو نمردم

میخواستم برا تو بسوزه وجودم
که یار تو باشم بروی کبودم

خداحافظِ تو، دارم میرم امشب
همه چیز و دیگه سپردم به زینب

حلالم کن آقا، که بی یار میشی
سر کفن و دفنم گرفتار میشی

از این خونه جمع کن، لباسای من رو
نزار بشکنه باز غرور حسن رو

*علی جان من دارم میرم..علی جان من برا بچه هام آرزو داشتم..علی جان منو شب غسل بده من شب کفن کن..یه نگاه کرد گفت:علی جان!بچه هامو به تو میسپرم‌ نکنه صدات برا بچه هام بلند حرف بزنی آخه اینا خیلی لطیفن مثل برگ گل میمونن. مادرجان بمیرم برات، دخترت تو گودال بود انقدر سرش داد زدن، سر رقیه انقد داد زدن…*

علی جان تو یادت بمونه همیشه
حسینِ غریبم شبا تشنه میشه

*وقتی حسینمو باردار بودم زود زود تشنه ام میشد..علی جان حواست به حسینم باشه….
حالا علی میخواد جواب زهرا رو بده
فاطمه حرفاشو باهاش زد…*

بگو فاطمه جان نمیشه بمونی
کجا داری میری، تو خیلی جوونی

حلالم کن امشب، اگه داری میری
نگفتی چرا دست به پهلو میگیری

من اون روی ماهو ندیدم سه ماهه
ببخشید که خونه ام برات قتلگاهه

ببین التماسِ دلِ دخترت رو
چرا جمع کردی دیگه بسترت رو

_____________________________________________________________________________

روضه و توسل به حضرت زهرا سلام الله علیها

“اللّهُمَّ صَلِّ عَلی فاطِمَةَ وَ اَبیها وَ بَعْلِها وَ بنیها وَالسِّرِّ الْمُسْتَوْدَعِ فیها بِعَدَدِ ما اَحاطَ بِه عِلْمُکَ”

شب بود وچشمِ خفتگان در خوابِ خوش بود
بیدار مردی اشکِ چشمش، آبِ خشک بود

در بی کسی، تنها کَسَش را داده از دست
نخل و نهالِ نارسَش را داده از دست

در خاک پنهان کرد خونین لاله اش را
آزرده جسمِ یارِهجده ساله اش را

اشکش به رخ چون اَنجُم از افلاک می‌ریخت
بر پیکرِ تنها عزیزش خاک می‌ریخت

گویی که مرگِ یار را باور نمی‌داشت
از خاکِ قبرِ فاطمه سر برنمی داشت

می‌رفت کم کم گُم شود در آسمان ماه
چون عمرِیارش عمرِشب را دید کوتاه

بوسید در دریای اشکِ دیده گِل را
برداشت صورت از زمین بُگذاشت دل را

بُگذاشت جانش را در آن صحرا شبانه
با پیکرِ بی جان روان شد سوی خانه

*امیرالمؤمنین دید شب داره به آخر میرسه به زحمت از کنار قبر فاطمه برخاست دست و دامنش رو از خاکِ قبرِ فاطمه تکان داد صدا زد: زهرا جان! “فَإِنْ أَنْصَرِفْ فَلَا عَنْ مَلَالَةٍ” اگه دارم‌ میرم از رو‌ خستگی نیست فاطمه جان! .. قبرت باید مخفی بمانه…*

آن خانه ای که از دودِ آهش بُد سیه پوش
در آن چراغ عمر یارش گشته خاموش

آنجا که خاکش را به خون آغشته بودند
هم آرزو هم شادی اش را کُشته بودند

آنجا که جز غم های عالم را نمی دید
در هر طرف می گشت زهرا را نمی دید

صبح آمد و شب خفتگان جستند از جا
آماده بعد از دفنْ بر تشییع زهرا

در بین ره مقداد آن پیرِ جوانمرد
همچون علی در غیرت و مردانگی فرد

فریاد زد که ای چشم و دلهاتان همه کور
در ظلمت شب دفن شد آن آیهٔ نور

*دیشب علی بدن فاطمه اش رو برداشت، دفن کرد،کجا اومدین..*؟

«او بود از جمع شما بیزار..بیزار
او‌دید از خیل شما آزار..آزار

*تا تونستید اذیتش کردید، جسارت کردید،
حالا برا تشیعش اومدین..*»

ثانی دوباره قلب مولا را نمک زد
مقداد را چون بانویش زهرا کتک زد

خون بر دلِ زارِ امیرالمومنین شد
زیرا غلامِ پیرِ او نقش زمین شد

*علیِ مرتضی تو‌ خونه نشسته، اومدن گفتن یا علی ! چه نشسته ای؟ یه عده نَبّاشه ها رو آوردن میخوان قبر فاطمه رو‌ نبش کنن. به بدن فاطمه ات نماز بخونن ..خدا میدونه این خبر با دل علی مرتضی چه کرد. عِصابه ای که تو‌ جنگا می بست، به سر مبارکش بست، شمشیر برهنه برداشت مثل شیر غضبناک اومد.گریبان دومی رو گرفت زمین زد..نوشتن چیزی نمونده بود جان از بدن نحسش مفارغت کنه. فرمود:چه‌ کنم مأموره به صبرم. رهاش کرد. فرمود:اگه دست به صورت یکی از این قبرا بزنید زمین رو از خون شما رنگین می کنم. دیدن این علی، علیِ میدان بدره..علی ،علیِ میدان اُحده، علیِ امروز علیِ خیبر گشاست. دیگه اون آقایی نیست مقابل چَشمش فاطمه اش رو بزنن… دستش بسته باشه چیزی نگه…
همه برگشتن رو‌ رفتن. از دور یه نگاه به قبر فاطمه اش انداخت. فاطمه جان! علی زنده باشه و به قبرتم‌ جسارت کنن، نه….! *

*علی جان! نتونستی ببینی بعد شهادت فاطمه یه عده اراده ی جسارت به قبرش رو دارند..کجا بودی کربلا….حسینت رو‌ کشتن، بعد از شهادتش به بدنش هم‌ جسارت کردند… *

_____________________________________________________________________________

سینه زنی و توسل به حضرت زهرا سلام الله علیها

تا ابد هرجهان بر سر خوان زهراست
عطر جنّت ز دَم مُشک فشان زهراست

سِرِّ مَستور خدا کیست بجز کُفِّ علی
سند معتبرم قبر نهان زهراست

«یا زهرا یا زهرا ….»

خون او در رگ عُشّاق علی می جوشد
جانِ ما فاطمیون بسته به جانِ زهرا

«یا زهرا یا زهرا….»

روز محشر که فراریست پسر از مادر
روی پیشانی ما خطِّ امانِ زهراست

کار این خلق به اغیار اگر افتاده
کار ما نیز به دستِ پسران زهراست

گنبدِ مسجد و محراب هلالیست اگر
یادگاری همان قدِ کمان زهراست

«یا اباعبدالله…. یااباعبدالله..»

_____________________________________________________________________________

سینه زنی و توسل به حضرت زهرا سلام الله علیها

دارم آتیش میگیرم از غمِ تو
چرا رفتن شده ورد لبِ تو

مگه آرزو نداشتی همیشه
بمونی عروس کنی زینبتو

نفس نفس که میزنی نفسِ علی میگیره
پهلو به پهلو که میشی چِشام سیاهی میره

برای غربت من، چه آه سردی میکشی
خدا میدونه فقط، شبا چه دردی میکشی

«دردت بجونم بمون
خانوم‌خونه ام بمون»

اصلاً انگار به تو دنیا نمیاد
دیگه حتی نفست جا نمیاد

بخدا میلرزه زانوی علی
وقتی که دست تو بالا نمیاد

نماز نافله ات چرا نشسته بود عزیزم
بگو توکوچه راهتو کی بسته بود عزیزم

با دستی که شکسته اشک منو پاک میکنی
تو میری و با خودت زندگیمو خاک‌ میکنی

«طاقت ندارم نرو
بمون کنارم نرو»

«دردت بجونم بمون
خانوم خونه ام بمون»

«ببین میتوانی بمانی بمان
عزیزم تو خیلی جوانی بمان….»

شب و روزِ تو به فکر رفتنی
دیگه داری از همه دل میکنی

یه بارم که چیزی خواستی از علی
چرا داری حرفِ تابوت میزنی

کاشکی علی بمیره و نبینه رفتنت رو
چه جوری با دستِ خودم کفن کنم تنت رو

قرار بعدی ما تو قتلگاهِ کربلا
تنش رو خاکِ داغ و سرش به روی نیزه ها

«شهید بی سر حسین
غریب مادر حسین»

_____________________________________________________________________________

سینه زنی و توسل به حضرت زهرا سلام الله علیها

شده وقت جدایی رسیده شامِ آخر
تو رفتی و سیاه است همه ایام حیدر

خداحافظ ای یاسِ پنهانم
خداحافظ ای فاطمه جانم

در آغازِ جوانی شدی قامت کمانی …
زده بر پیکرِ تو فلک، رنگِ خزانی

بمیرم برایت که پژمردی
تو در بینِ کوچه زمین خوردی

«مرو مادر ، مرو مادر»

در و دیوارِ خونین تو و این رویِ رنگین
امان از تازیانه امان از دست سنگین

کبودی شده قسمت رویت
شکسته شد از کینه پهلویت

«مرو مادر ، مرو مادر..»

امان از داغ مادر امان از آهِ مُضطر
امان از کوچه ها و طناب و دستِ حیدر

امان از هجوم عدویِ پست
زده تازیانه به رویِ دست

«مرو مادر، مرو مادر ..»

میان خاکِ غربت تنت را می گذارم
رسیده بر لبم جان دگر طاقت ندارم

عجب ماتمی در دلم جا شد
تو رفتی و پشت علی تا شد

همه هستیم رفتی از دستم
پریشان و شرمنده ات هستم

علی یا علی ، علی یا علی ..

«کُشتند زهرا را
همسرِ مولا را …»

در وسطِ کوچه تو را میزدند
کاش به جای تو مرا میزدند

_____________________________________________________________________________

نماهنگ و توسل به حضرت زهرا سلام الله علیها

این شبا حال و هوای خونمون خیلی عجیبه
التماست میکنم بیشتر بمون علی غریبه

من که از فضّه شنیدم بهتری الحمدلله
در زدم دیدم خودت پشت دری، الحمدلله

حلالم کن این همه دردو طاقت آوردی
به خاطر علی زمین خوردی
میبینمت به هم میریزم

اگه زهرا عجّل وفاتی رو نمیخوندی
اگه یه چند روز دیگه میموندی
نوزده سالت میشد عزیزم

«منِ تنها منِ مظلوم ازت میخوام بمون خانم …»

جای شکرش باقیه همین که محسن رو ندیدی
از گلوی پسرت تیر سه شعبه نکشیدی

نه سرش از تن جدا شد و نه روی نیزه ها رفت
دوباره گریز روضه ها به سمت کربلا رفت

دیگه دنیا بدون تو به من نمیسازه
هنوز میبینمت چِشات بازه
برا تو میخونم لالایی

به اصرار عمه منم یه جرعه آب خوردم
ببین برای تو هم آوردم
ولی تو روی نیزه هایی

من این پایین تو اون بالا
علی بالام لالا لالا

_____________________________________________________________________________

روضه و توسل به حضرت زهرا سلام الله علیها

در کودکی لرزاند به هم پیکرِ مارا
در پیشِ چشم ما زدندمادر مارا

مادر نفَس زنان به پشتِ در بود
اشکِ خجالت بر رخِ پدر بود

*اصلا کسی پرسیده، چرا امیرالمومنین را صدا نزد ؟ چرا گفت فضَه تو بیا … معمولا برای زن اگه مشکلی توو خونه پیش بیاد، اول مردش رو صدا میزنه، … بزار رازش رو برات بگم، آخه به علی قول داده بود، یاعلی صبر میکنم، اون روزی که از مسجد برگشت، دید امیرالمومنین نشسته، زانو توو بغل گرفته، گفت :”یَا ابْنَ اَبِی طَالِب، اشْتَمَلْتَ شَمْلَةَ الْجَنِین” چرا مثل طفلی که توی رحم مادره نشستی ؟ زانوتو توی بغلت گرفتی ؟ مگه تو علیِ خیبر نیستی ؟ علی! شمشیرِ بُرّانت چی شد ؟ علی از جا بلند شد، فرمود: فاطمه جان!علی همون علیه، تا شمشیرش رو برداشت و میخواست از درِ خونه بیرون بیاد، صدای موذن بلند شد، الله اکبر، … حضرت روشو کرد جانب بی بی، … فاطمه جان میخواهی این صدا بالای ماذنه باقی بمونه ؟ بله، یا علی …! فرمود: فاطمه جان باید صبر کنی ، اینجا مادرِسیدا، سرش رو پائین انداخت، … چشم یاعلی صبر میکنم … قربونِ صبر مظلومانه ات برم مادر، دیگه سیلیش زدند به علی نگفت، بین در و دیوار پهلوش رو شکستند، علی رو صدا نزد، توو کوچه های می زدنش، نگفت علی کمکم کن ….*

دلم بهرِ علی میسوخت چون قُنفذ مرا میزد
نگاهِ دردناکش بیشتر میداد آزارم

_____________________________________________________________________________

روضه و توسل به حضرت زهرا سلام الله علیها

خدا نیاره براتون اینو ببینید، بابا یه مدت سفر بره، خدا رحمت کنه شهدا رو، پدر و مادر ما فدای بچه های شهدا، پدر که از عملیات میاد بعد از مدتی، بچه که از خواب بیدار میشه دیگه بابارو رها نمیکنه، چون میترسه از دست بده، بچه های فاطمه هم میدیدن وضع مادر یه جوریه که ممکنه به ثانیه ی بعد هم نَکِشه، لذا دورِ مادر نشسته بودن، سر رو که بر می گردوند امید نداشت که بر میگرده مادر باشه، وضع وخیم بود، خودِ زهرا میدونه که چه باری روی دوشِ امیرالمؤمنین گذاشته، فاطمه از اسماء یا سَلمىٰ کمک گرفت، بعد از مدتی از جا بلند شد، به سختی به دیوار تکیه کرد، نیمه نِشَسته شد، بدنِ خودش رو شست فاطمه ی مطهره، چون میدونه شب دست تنهاست امیرالمؤمنین موقع غسل دادن، چقدر رویِ این زخم ها باید دست بکشه، چون خون تازه داره، خودش خواست امیرالمؤمنین رو یاری کنه، بدن رو شست، لباس عوض کرد، لباس بچه هارو هم عوض کرد، بچه ها دیدن مادر بد از مدتی یه قدری انگار حالش خوب شده، گفتن: ان شاء الله خدا میخواد مادرمون رو شفا بده، بریم مسجد نمازِ شکر بخونیم، من فکر میکنم فاطمه نمیخواست بچه هاش ببینن، بچه ها که از خانه بیرون رفتن، فاطمه به سَلمىٰ فرمود: پاهای من رو روی به قبله کن، پارچه روی صورتم بکش، برو عقب بایست، چند لحظه که گذشت بیا من رو صدا کن، اگه جواب ندادم علی رو خبر کن اون میدونه باید چیکار کنه، سَلمىٰ عقب ایستاد، چه اضطرابی داره، لحظاتی گذشت اومد روبند رو کنار زد، توی بعضی نقل ها اومده: فاطمه دستِ راستش رو روی صورتش گذاشته، چون میدونه امیرالمؤمنین این پارچه رو کنار میزنه، نمیخواست صورتِ کبودش رو ببینه، تا تونست مخفی کرد، سَلمىٰ صدا زد:” يَا بِنْتَ رَسُولِ اللّٰه، کلِّمینی یا فاطمةُ الزهرا!” با من حرف بزن، دید جواب نمیده، پارچه رو برگردوند، مضطربِ، من چی باید بگم به علی؟ به بچه ها چه جوری بگم؟ در همین حین بچه ها از نماز برگشتن، نگران مادر بودن، خدا هیچ وقت نا امیدتون نکنه، از در که امام حسن اومد داخل، سر که داخل خانه شد اول بستر مادر رو نگاه کرد، امام حسن می دونست مادرش با اون درد شدیدی که داشت نمی تونست به این سرعت بخوابه، ولی دید مادر روی زمین افتاده پارچه ای روی صورتش انداخته، امام حسن فرمود: ” یا سَلمىٰ! مَا يُنِيمُ أُمَّنَا فِي هَذِهِ السَّاعَة؟” خوابش برد مادرم به این زودی؟ سَلمىٰ نمی دونست چی بگه، آخه مضطرب بود، خیلی طول نداد، گفت:” مَاتَتْ أُمُّکما فَاطِمَةُ” مادرتون راحت شد، از دنیا رفت، سَلمىٰ میگه: دیدم امام حسن جلو اومد، امام حسین پشت سر، آرام آرام، آخه محضرِ بِضعَةُ الرَّسول میخوان برن، اومد امام حسن بالا سر مادر نشست، برا دلت بمیرم، روبند رو که کنار زد، میگه: آرام یه بار بوسید، شاید هنوز باور نکرده مادر از دنیا رفته، چون صورت مادر درد داشته آروم بوسید، خودش رو ننداخت روی مادر، صدا زد:” يَا أُمَّاهْ كَلِّمِينِي” مادر با من حرف بزن” أَنَا ابْنُكِ الْحَسْن” من حسنم… دو سه بار صدا زد جواب نداد، امام حسن همیشه خودش رو سپر امام حسین می کرد، همه جا، یه روزی توی مسجد بودن، مروانِ ملعون به امیرالمؤمنین جسارت کرد تا امام حسین اومد جواب بده امام حسن فرمود: نه حسین جان! به تو اگه چیزی بگه من اذیت میشم، من خودم جواب میدم… اما اینجا استثناء شد، برگشت به امام حسین گفت: حسین جان! تو عزیز دوردونه ای شاید مادر جواب تو رو بده”فَجاءَ الحُسَین” امام حسین اومد”فَوَضَعَ خَدَّهُ تَحتَ قَدَمَیها” صورتش رو کف پاهای مادر گذاشت، صدا زد” يَا أُمَّاهْ كَلِّمِينِي، أَنَا ابْنُكِ الْحُسْینُ قَبْلَ أَنْ تُفَارِقَ رُوحِي جَسَدي” مادر اگر جواب من رو ندی من می میرم…

_____________________________________________________________________________

روضه و توسل به حضرت زهرا سلام الله علیها

بیا که گنبد خضراست دیده بر راهت
بیا که حیدر تنهاست دیده بر راهت

چقدر منتظران تو بی صدا رفتند
نگاه مضطرب ماست دیده بر راهت

به هر دیار عزادار مادرند همه
بیا که عترت طاهاست دیده بر راهت

قسم به خاک نشسته به چادر مادر
سکوت غربت دنیاست دیده بر راهت

* خدا رحمت کنه علامه امینی رو، فرمودند: وقتی توی خونه پشت در حضرت زهرا سلام الله علیها روی زمین افتاد، بچه اش سِقط شد، قبل از اینکه بگه “یا ابتاه یا رسول الله!” قبل از اینکه شوهرش علی و فضه رو صدا بزنه، یه جمله فاطمه گفته، صدا زده: پسرم مهدی بیا…*

هنوز ناله ی مادر به گوش می آید
بیا که حضرت زهراست دیده بر راهت

* حضرت زهرا سلام الله علیها دامنِ علی رو گرفت، گفت: نمیذارم علی رو با این وضع مسجد ببرید، هر چه کردن نتونستن دستِ فاطمه رو کوتاه کنند، یا صاحب الزمان! یه کاری کردن با دستور اون دومیِ نانجیب، با غلاف شمشیر، زبانم لال…
وقتی بیماری حضرت زهرا سلام الله علیها شدت گرفت دیگه نتونست از بستر بلند بشه، این بیماری کار رو به جایی رساند که فقط پوست و استخوان از بی بی به جای ماند، بازو و پهلوی فاطمه شکسته است، از اینها بالاتر یه جلمه روضه داره آیت الله کمپانی، از ایشون سئوال کردن قضیه میخِ در چی بوده؟ ایشون می فرمایند:” وَ لَسْتُ أدْرِى خَبَرَ المِسْمَار، سَلْ صَدْرَهَا خِزَانَة الأسْرَار” یعنی من نمی دونم برید از سینه ی فاطمه سئوال کنید این میخ چی بوده…. امام صادق علیه السلام می فرمایند: آن میخِ در به سینه ی فاطمه فرو رفت، نزدیک به نود و پنج روز، هر وقت مادر ما فاطمه نفس میکشید از سینه اش خون می اومد…
امشب این دلهای عاشق مدینه باشه ، به یاد آن یتیمان بی مادر، جلوی چشم بابا گریه نمی کردند، اما همین که بابا از خانه بیرون می رفت، یکی سجاده ی مادر رو می آوُرد، یکی چادرِ مادر رو می آوُرد، اینقدر گریه می کرند که فضه ی خادمه صبرش تموم شد، یه روز امیرالمؤمنین وارد خانه شد دید فضه اثاثیه اش رو جمع کرده میخواد بره، صدا زد: فضه! چه خبره، کجا میخوای بری؟ گفت: آقا! من دیگه طاقت ندارم، آقا این گریه ی بچه ها، جای خالیِ فاطمه من رو رنج میده…. خدا میداند و دلِ بچه های فاطمه… یه شب ابی عبدالله صدا زد: بابا! دلم برا مادرم تنگ شده، آخه حسین خیلی مادری بود، آورد حسین رو کنار قبر مادر، دستش رو رها کرد، دید حسین صورت روی خاک قبر گذاشته تویِ دلِ شب، هی می گفت: مادر! مادر! من حسینِ تو هستم، یه جمله با حسینت حرف بزن، اما اینجا جوابی نشنید، حسینی ها! اما توی گودی قتلگاه، اون نانجیب گفت: وقتی خواستم سَرِ حسین رو جدا کنم از بدن، ناله ی یه خانمی رو شنیدم، هی میگفت: غریبِ مادر حسین!… شهیدِ مادر حسین!… برای خوشنودی دلِ مادرش فاطمه، به نیت فرجِ آقامون، آقایِ مظلوممون، دستت رو بیار بالا چند بار ناله بزن: یا حسین!… به آبروی فاطمه و حسینِ فاطمه قسمت میدهیم، این دستا رو امروز نا امید بر مگردان، فرجِ آقامون امام زمان برسان…

_____________________________________________________________________________

سینه زنی و توسل به حضرت زهرا سلام الله علیها

«ام ابیها یازهرا یازهرا یازهرا»

دعای فاطمه ست حیدریم
من عاشقِ همین نوکریم

شور محرم از فاطمیه ست
مثل امام حسن، مادریم

ریشه ی روضه ی گودال
تو کوچه ی بنی هاشمه
ذکرمه فاطمه فاطمه

کاش میدونستم کجاست قبر مادرم
کاش میتونستم براش بسازم یه حرم

«ام ابیها یا زهرا یازهرا یازهرا….»

پشت ابره ماه من، چه دلگیره آسمون
پشت در بهار من، گرفته رنگ خزون

خراب شدن آرزوهام
سفید شدن تار موهام

دستِ تو بالا نمیاد
شیش ماهه دنیا نمیاد
خوشی به ماها نمیاد

«ام ابیها یا زهرا یازهرا یازهرا..»

_____________________________________________________________________________

سینه زنی و توسل به حضرت زهرا سلام الله علیها

دستم دخیلِ چادر نمازت
کار خوبه وقتی زهرا بسازه

باگردشِ نگاهش میگرده کائنات
با مهرفاطمه رد میشیم به راحتی از رو پل صراط

سرپناه همه ی بی کس و کارا
حضرت فاطمه سلام الله علیها

از هر کی غیر از تو بی نیازه
کار خوبه وقتی مولا بسازه

لطفش علی الدوامه آقای کائنات
باذکرِ یاعلی رد میشیم به راحتی از رو پل صراط

جان ما بسته به تو دلبر و جانا
حضرت شاه نجف علی ولی الله

سرپناه همه ی بی کس و کارا
حضرت فاطمه سلام الله علیها

یا علی یاعلی یاعلی

_____________________________________________________________________________

سینه زنی و توسل به حضرت زهرا سلام الله علیها

بهترین آرامشی که تو تموم دنیاست
همه ی لذتی که تو سینه ی نوکرهاست
یه نگاه به پرچم مقدس یا زهراست

شبایی که دل بیقرارم می باره چشام مثه بارون
سرمو میذارم بی بی روی چادر خاکیتون

حرم نداری کجا برات گریه کنم
روی کدوم خاک یه شاخه گل هدیه کنم

«اُم اَبیها ، مدد یا زهرا …»

تو قیامت نوکرو به اشک چشم میشناسن
خیلی به اشک عزای فاطمه حساسن
شافع ما دستای بریده ی عباسن

جون سه ساله یا عباس یه نگاهی هم به دلم کن
تو نفسای آخر من فقط یه لحظه بغلم کن

تو دست نداری ولی تو دستمو بگیر
ساقیِ العَطشان بعدِ حسین نعم الامیر

حرم نداری کجا برات گریه کنم
روی کدوم خاک یه شاخه گل هدیه کنم

«اُم اَبیها ، مدد یا زهرا …»

مادر قامت کمون از شما دارم خواهش
مگه میشه بد بخواد مادر برا اولادش
مگه میشه نوکرو کربلا نفرستادش

به چادر خاکیت سوگندحرمِ حسین دنیامه
تیکه به تیکه رو ضریحش به یادگاری اشکامه

قسم به اشکِ سه ساله ای که شد اسیر
یه گوشه ی صحن،بی بی تو جونمو بگیر

حرم نداری کجا برات گریه کنم
روی کدوم خاک یه شاخه گل هدیه کنم

«اُم اَبیها ، مدد یا زهرا …»

_____________________________________________________________________________

زمزمه و توسل به حضرت زهرا سلام الله علیها

دلم ای یار شده زخمی گل و گلزار شده زخمی
در به دیوار، خورده انگار آخه دیوار شده زخمی

بازمین خوردنت هرروز منوکشتی مثه اونروز
نمیدونم سر زانوت روزی چن بار شده زخمی

شونه زخمی، گونه زخمی ، شده زیر چونه زخمی
بازمین خوردن زهرا دلِ اهل خونه زخمی

باز داره اشکام در میاداین صحنه رو دیدم زیاد
زینب میخواد بوست کنه میترسه که دردت بیاد

همه ی پَر،شده خونی پَرِ معجر شده خونی
درو وا کردی برا من لبه ی در، شده خونی

چی میریزه از رو پیرهن قطره قطره روی دامن
چی شده از، دم در تا دمَ بستر شده خونی

سینه خونی، پهلو خونی یا که شاید بازو خونی
هرجا رو جارو کشیدی اصلاً حتی جارو خونی

زهرا جان! امروز هوا بارونیه چه درد بی درمونیه
به روی دستم فاطمه گوشواره های خونیه

کارو بارم شده گریه روزگارم شده گریه
سرمو تو چاه میذارم راه چارم شده گریه

منو گریه، منو زاری تنهامون داری میذاری
با یه دنیا، غم و غصه با یه بقچه یادگاری

تو بقچَته سه تا کفن براتو و منو حسن
آخ بمیرم برا حسین مونده فقط یه پیروهن

یکی داره پیرهنو میدزده….
پیرهن رو که نه کفن، میدزده

یکی داره با یه کهنه خنجر
سرو از روی بدن میبره……

ای حسین…!

_____________________________________________________________________________

روضه و توسل به حضرت زهرا سلام الله علیها

آرزوهای مرا
در پشت در آتش زدند
کاش می بستند جای دست
چشمان مرا …

*همه ی روضه ی بی بی و امیرالمومنین،
توو این یه بیتِ … *

دستِ من بسته
ولی دستِ مُغیره باز بود

*از همه بیشتر اون روز ، مُغیره مادر رو می زد، اونقدر مادر رو زد، که وقتی امام حسن می دیدش، بدنش می لرزید، گفتند آقا چرا بدنتون می لرزه ؟ فرمود : مگه نمی بینی ، مُغیره داره میآد …*

الهی بشکند دستِ مُغیره
که بینِ کوچه ها، بی مادرم کرد …

#شاعر:استادسازگار

*اونچنان بی بی رو زد،توو مقتل می دیدم، مادر با صورت زمین خورد، … یازهرا یازهرا … الهی هیچ کسی نبیه مادرش زمین میخوره، حتی زمین خوردن مادرت را هم تحمل نداری، فوری میدوی زیر بغلش رو میگیری، میگی مادر چی شد، چرا زمین خوردی ؟ تا برسه که کسی جلوی چشمت، مادرت رو بزنه …

از اول اهلبیت با صورت زمین خوردن ، مثل اینکه یه رسمی شد، … مادر، مدینه ، با صورت توو خونه زمین خورد، امیرالمومنین توو محراب کوفه، وقتی ابنِ ملجم ملعون، شمشیر به فرقش زد، با صورت زمین خورد، لذا یه بیت زبان حال امیرالمومنین با اون ابن ملجم معلون هست :

بزن طوري بفهمم مثل زهرا
كه با صورت زمين خوردن
چه سخت است ؟

_____________________________________________________________________________

روضه و توسل به حضرت زهرا سلام الله علیها

قامت خمیده بود ولی سرفراز بود
زهرا میان آتش و خون در نماز بود

در را شکست، آنکه نفهمید هیچ وقت
حتی به روی او درِ این خانه باز بود

*بعد این همه جنایت اومدن‌گفتن: علی جان! میخوایم بیایم دیدن فاطمه. مولا چقدر خجالت کشید..چطور با حضرت زهرا مطرح‌کنه. قاتلا اومدن‌ دیدنش معطل شدند اما حضرت دست رد به سینه ی اونها نزد.امیرالمؤمنین اومد گفت:فاطمه جان !من خیلی معطلشون‌کردم اما از در این خونه‌کسی دست خالی نمیره..چیکار کنم؟ بی بی فرمود:اَلْبَیتُ بَیتُکَ وَ اَنَا اَمَتُکَ؛ خونه، خونه‌ی توعه منم کنیز توأم علی …*

از فضّةُ خذینی او، اینقدَر بدان
وضعی درست شد که به یک زن نیاز بود

بازوش سِرِّ قوّت بازوی مرتضی است
امّا غلاف در پی افشای راز بود

حَبلُ المَتین شده است ،گرفتارِ ریسمان
مضطر شده، همان که خودش چاره ساز بود

* یهودی پای این روضه مسلمان شد.تو کوچه وقتی دید علی رو دارن با این وضع می برن، چهل تا نانجیب دارن فاطمه اش رو می زنن، یک مرتبه گفت:” أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلٰهَ إِلَّا ٱللَّهُ.أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّدًا رَسُولُ ٱللَّه..”گفتن تو پیغمبر رو درک کردی ایمان نیاوردی ،گفت آری! ایمان نیاوردم اما بودم خیبر دیدم این آقا، درِ قلعهٔ خیبر رو که چهل نفرمی اومدن باز و بسته می کردن با یه دست کند.. روی دست گرفت سپاه اسلام از این در رد شد الان می بینم اون آقا رو دستهاش رو بستن جلو چشمش دارن ناموسش رو می زنن…*

دری که بوسه گه انبیاء عُظمی شد
چگونه بود که با ضربهٔ لگد وا شد؟

به جای دسته گل جای احترام وسلام
شرار قسمت آن خانهٔ مُعلّا شد

مقابلِ نفسِ بانوی عفیف علی
صدای عربدهٔ یک غریبه پیدا شد

آهای سینه زنان! فاطمه زمین افتاد
کمک دهید که در بینِ کوچه دعوا شد

*امام حسن اینقدر پای این روضه گریه کرده…*

امان زِ میخ که کج رفت، سمت پهلو رفت
امان زِ در که شکست و بلای زهرا شد.

_____________________________________________________________________________

روضه و توسل به حضرت زهرا سلام الله علیها

ان شاالله دروغ باشه این نقلها
همین حرفهایی که تو تاریخ هست

همین حرفهایی که، هزار مرتبه
برام داغ تر ازروضهٔ میخ هست

از اون حرفها که میشه صد سال هم
از آثار زخمِ عمیقش نوشت

مثالش همون نامه ای بود که
یه قاتل برای رفیقش نوشت

نوشت جات خالی عجب روزی بود
معاویه‌! مردم با سر اومدن

توی خونه ی هیچکی هیزم نموند
با آتیش همه پشت در اومدن

آتیشی به پا کردم اون روز که
خلیل هم اگه بود حتماً می سوخت

به هیچکی نگو دیدم اون روز چطور
برا فاطمه قلبِ آهن می سوخت

معاویه!
نگفتم که ریحانهٔ مصطفی است
نگفتم ضعیفه، نگفتم زنه

یه جوری زدم که دیگه پا نشه
یه جوری زدم که علی بشکنه
آنها تو را زدن، غرور علی شکست

زن جوان که نباید عصا به دست شود
گرفت جورِ فلک لذّت بهار مرا

زهرا! قرار بود که با هم دوباره حج برویم
به هم زدند حسودان، من و قرار مرا

معاویه!
میدونستم این ضربهٔ آخری
سند میزنه بی گناهیشونو

چشامو ولی رو بهش بستمو
گرفتم از اونها تو راهی شونو

به در می زدم…
هر چی میگفت فاطمه ام بیشتر می زدم ..
به ریشه ی یاس علی تبر می زدم

*ابن عباس میگه سالها گذشته بود از ماجرای کوچه،دیدم امیرالمؤمنین یه گوشه نشسته، مولا حالش بده هی داره پشت دست میزنه. گفتم آقا چی شده ؟ فرمود:ابن عباس! برا پسر ابی طالب خیلی سخت بود..*

چه خوب میزدن
اگه نبودم اونو تا غروب میزدن
علی داره درست میگه، به کوب میزدن!

*اگه اینجا نتونستن تا غروب بزنن کربلا تلافی کردن.. یه عده جمع شدن دور گودال”عِدَّةٌ بِالسُّیوف ..عِدَّةٌ بِالسَّنان..عِدَّةٌ بِالحِجار…”پیره مردها می اومدن با عصا تبرکاً می زدن..

آه زدن .. آقامو قربةً إلی الله زدن …*

_____________________________________________________________________________

سینه زنی (واحد) و توسل به حضرت زهرا سلام الله علیها

می روی از خانه آرام و قرارِ حیدر
شمعِ این کاشانه ای دار و ندارِ حیدر
بی تو بی قرارم…بی تو بی قرارم

حرف رفتن میزنی طاقت ندارم
غصه دارم بی قرارم ای قرارم

جانِ من ای کاش دست از جان مَشویی
دیگر این عَجِّل وَفاتی را نگویی

می روی و غمگسارِ دیگری ندارم
بی پناهم بی سپاهم یاوری ندارم
حالِ گریه دارم بی تو بی قرارم

لااقل دیگر تو از من رو مگردان
رخ مَپوشان ماهِ خانه رخ مَپوشان

هم تو دلداری بده این بچه ها را
هم نگاهی کن نگاهِ مرتضی را

پر کشیدی ای پرستویِ شکسته بالم
مانده ام من با تمام غصه هایِ عالم
یارِ رهسپارم بی تو بی قرارم…

آمده جانِ مرا دشمن بگیرد
بهترین یارِ مرا از من بگیرد

بی تو من می مانم و پیمان شکن ها
بی تو بوی طعنه آید از سخن ها

عاقبت شد جانِ تو قربانیِ ولایت
بی تو جانا تشنه ام من، تشنه ی شهادت

«جانِ من کجایی آه از این جدایی..»

_____________________________________________________________________________

سینه زنی (واحد) و توسل به حضرت زهرا سلام الله علیها

بالا و پایین داره دنیا مگه نه!
این روزا هم میگذره زهرا مگه نه!

قول و قرارامون که یادت هست عزیزم
هیچ وقت نمیری تو از اینجا مگه نه!

دِقّم نده، به خدا مثل تو أم حالم بده
کیه آرامشتو به هم زده؟ دِقّم نده

خونه زندگیمونو خراب کردند
تو رو ذرّه ذرّه ذرّه آب کردند

دنیا تو رو می گیره، مگه نه!
بری علی می میره ،مگه نه!

*حالا خانومش میخواد جوابش رو بده…*

اگه نشد پیشت بمونم ولی خُب
باز خوبه بچه ها رو داری مگه نه!

تنها میشی این و میدونم عزیزم
هر جوری هست طاقت میاری مگه نه!

میرم ولی دل من همیشه همراه توعه
چیزی که خیلی برام سخته علی آه توعه

خوشیِ دنیامون رو خراب کردند
منُ ذرّه ذرّه ذرّه آب کردند

دنیا تو رو می گیره،مگه نه!
بری علی می میره،مگه نه!

_____________________________________________________________________________

سینه زنی و توسل به حضرت زهرا سلام الله علیها

ای مادر! دلتنگم هواتو کردم
تو روضه باید پیت بگردم

قدِّ خَمت، عمر کمت، واسه کدوم گریه کنم
مادرمی میشه مگه برات آروم گریه کنم

تا اون روزی که برات بمیرم
شبیه مولا زبون میگیرم

وای منو وای منو وای من
میخ در و سینهٔ زهرای من

در وسطِ کوچه تو را میزدند
کاش به جای تو مرا میزدند

گوشه ی چشم تو‌ چرا شد کبود
فاطمه‌ جان‌ مگر علی مرده بود

وای منو وای منو وای من
ضرب در و‌ پهلوی زهرای من

ای مادر! دلگیرم از این زمونه
چیا کشیدی خدا میدونه

خوش به حالِ مادری که یکی دوتا پسر داره
وای از دل طفلی که از خیلی چیزا خبرداره

به یادِ کوچه می خوام بمیرم
با حسنِ تو‌ زبون میگیریم

فلک دیدی چه خاکی بر سَرُم کرد
به طفلی رختِ ماتم در برُم کرد

الهی بشکنه دست مغیره
میون کوچه‌ها بی مادرُم کرد

چرا بال و پر ما را شکستی
نهال بی بَرِ ما را شکستی

الهی بشکنه قُنفذ دو‌ دستت
که دست مادرِ ما را شکستی

«امون‌ای دل ..امون‌ای دل…وای»

ای مادر! ممنونم منو آوردی
تو خونه دستِ حسین سپردی

بشین براش پیرهن بدوزکه من به پات زار بزنم
منم ببر تو قتلگاه میخوام باهات زار بزنم

با این امید که براش بمیرم
با نالهٔ تو زبون میگیرم

مگر به کربلا کفن بغیر بوریا نبود
مگر حسینِ تشنه لب عزیزِ مصطفی نبود

«وای منو وای منو وای من..»

مگر کسی که کشته شد تنش برَهنه می کنن
مگر که کهنه پیروهن به پیکرش روا نبود

«حسینِ من …حسین‌ِ من…»

_____________________________________________________________________________

روضه و توسل به حضرت زهرا سلام الله علیها

از ما که گذشت مادری را دیگر
در خانه به پیشِ چشمِ دختر نزنید

*واقعا این دختر هم وارث مادره..هی میگفت: منم وارثِ مادرم..بی بی زینب اومد تو گودال دید بدن، زیر سُمِ اسبه، تا سینه ی شکسته رو دید دوباره یادِ در و دیوار افتاد….تا سینه شکسته رو‌دید دوباره یاد مادر افتاد…. هی میگفت:…*

وای منو وای منو وای من
ضربِ در و سینه ی زهرای من

_____________________________________________________________________________

روضه و توسل به حضرت زهرا سلام الله علیها

*امیرالمؤمنین نشست کنار بستر فاطمه گفت:*

شکسته قامتی ای یار نیمه جان علی
چه بی فروغ شدی ماه آسمان علی

مرا به خاک نشانده قدِ هلالی تو
گرفته سوسوی چشمان تو توانِ علی

*اصلاً یه جوری امشب امیرالمؤمنین التماس میکرد ..تاحالا بچه ها اینطور التماس بابا رو ندیده بودن…*

«ممنونم اگر نروی
میمیرم اگر بروی
زهرا مرو مرو..»

فاطمه جان!
کس نداند که پس در به من و تو‌ چه گذشت ..
تو نفس میزدی و من زِ نفس افتادم

نفس، نفس زنی و ذرّه ذرّه آب شوی
چه زود پیر شدی، همسر جوانِ علی

سه ماه شد که سخن با علی نمیگویی
سه ماه شد که ندادی رُخَت نشانِ علی

همیشه بسترت از برگهای لاله پُر است
گلِ خزان زده ی سرخ بوستانِ علی

عزیز دلم! کسی سراغ تو را از علی نمیگیرد
مدینه مرگ کند آرزو به جانِ علی

*یه عده که اومدن‌ عیادت خانم،همچین که داشتن میرفتن گفتن دیگه کار تمومه، به امام حسن گفتن به بابات بگو فکر کفن و دفن باشه، انقد بی معرفت بودن‌.‌..*

*اینجا خیلی برا فاطمه گرون تموم شد
نگاه کرد دید امیرالمؤمنین کنارِ بستره، میگه…*

گرفته ام ز غریبی دو زانویم به بغل
که تاب آورد این داغ بی کران علی

* میگن وقتی بچه ها به مولا خبر وفات زهرا رو دادن.. این چند قدم از مسجدالنبی تا خونه رو، بارها امیرالمومنین باصورت به زمین افتاد…*

این سخن ورد زبانها افتاد
دیدی آخر علی از پا افتاد

اگر چه بین خسوفی، هنوز ماهِ منی
بتاب بر من و بر این ستارگانِ علی

*فاطمه جان! یه خواهش ازت دارم…*

بیا و این دم آخر برای دلخوشیم
بخند تا که نَمردم بخند جانِ علی

*نوشتن این چند روزه لبخند به لبان فاطمه نیومد الاّ یه موقع، خانومی که شخص نابینا میاد تو خونه سریع خودش رو می پوشونه.. پیغمبر فرمود: زهراجان! نمیبینه، خانم‌فرمود:اونمیبینه من که میبینم، الان لحظه ی آخرم دل نگرانه،بی بی فرمود: اسماء! اینطوری که مرده ها رو میبرن بسمت قبرستان، یه پارچه ای رو بدن میندازن حجم بدن نمایانه، من سختمه…اسماءگفت:خانم! من تو حبشه دیدم که تابوت درست میکنند… با چند نی خرما درست کرد یه پارچه دورش کشید.. همچین که تابوت وارد خانه شد دیدن فاطمه بعد چندوقت لبخند زد، فاطمه لبخند زد اما زینبین تو سرشون می زدند حسین تو سرش می زد…*

_____________________________________________________________________________

روضه و توسل به حضرت زهرا سلام الله علیها

یابن الحسن!
فدای مادر پهلو شکسته ی تو شوم
که درد میکشد این روزها مدام آقا، آقا….

(بچه سیدا شما باید یه جوری گریه کنیداصلا تو جمعیت باید سیدا مشخص باشن از ناله اتون، باید بغل دستیت بفهمه تو بچه ی حضرت زهرایی ، بفهمه تو مادر داری از دست میدی..)

چهل نفر که علی را نشانه میرفتن
لگد زدند به صدیقه، هر کدام آقا

خدا کند که کسی پشت میخ در نرود
اگر که رفت نمی آورد دوام آقا،آقا

گیرم آتش به جفا، در که نباید میسوخت
آشیان سوخت کبوتر که نباید میسوخت

آتش این بار گلستان نشد انگار ولی
باغ و بستان پیمبر که نباید میسوخت

کینه دارند اگر مردم شهر از پدرم
وسط حادثه، مادر که نباید میسوخت

*دعواتون با کیه ، اگه مردی باید با مرد دعوا کنی، هیچ مردی با زن دعوا نمیکنه..*

«مادرم از غدیر میزد حرف
مادرم سر به زیر میزد حرف

مردک پست رذل سیلی زد
بی هوا با دو دست… سیلی زد»

آتش افتاد در این مزرعه،گندمها سوخت
همه ی حاصل حیدر که نباید میسوخت

*از مدینه بیایم بیرون بریم یجایی دیگه….*

زیر خاکستر در، شعله گرفت آتش باز
خیمه ها سوخت معجر که نباید میسوخت

ظهر اگر سوخت برادر، وسط معرکه
عصرچادر خاکی خواهر که نباید میسوخت

از تنور آمده بابا، وسط تشت ولی
اینقدر هم دلِ دختر که نباید میسوخت

_____________________________________________________________________________

روضه و توسل به حضرت زهرا سلام الله علیها

سلمان میگه رفتم تو خونه دیدم امیرالمؤمنین عین یه بچه زانوی غم بغل گرفته..گفتم: آقا! برا ما بده، شما علیِ خیبر شکنی ،شما علیِ روزهای سختی بلند شو قربونت برم.. یه نگاه کرد، فرمود:سلمان! کدوم روز از این روز سختربود؟ نه خیبر، نه بدر، هیچکدوم، بخدا.. تا به در نگاه میکنم حالم بدمیشه..زندگیم‌خراب میشه.سلمان میگه به چه سختی امیرالمومنین رو راضی کردم ، نعلین هاشو آوردم عبا رو‌دوشش کشیدم ..زیر بغلهاشو گرفتیم آوردیم تا رسید جلو در خونه نشست روی زمین.
چی شد آقا؟ سلمان! گفتم نمیتونم گاهی از این در رد بشم ..هی می نشست روضه می خوند…*

شرمنده‌ام که خانه امنی نداشتم
خودم به این در میخ زده بودم

این سخن وِرد زبانها افتاد
دیدی آخر علی از پا افتاد

*این روزها چقدر درد دل میکردن..هفتاد و پنج روز، تو بستر از این پهلو به اون پهلو شد.. اگه مریض زیاد تو بستربمونه از این پهلو به اون پهلو شدنش براش سخت میشه ..هی آقا میومد میگفت: فاطمه جان! خُب بگو چی شده عزیزم؟خوب شدی خانومم؟…*

دنیا تو رو میگیره مگه نه
بری علی میمیره مگه نه

*اگه به امیرالمؤمنینِ کنندهٔ خیبر بگن ،آقا علی ! یه آرزو بود به دلت بمونه؟ علی فقط یه حرف میزنه…*

به جای دستهایم، کاش می‌بستند چَشمم را
نمیدیدم شده نقش زمین تنها طرفدارم

_____________________________________________________________________________

روضه و توسل به حضرت زهرا سلام الله علیها

مَبر ز خانه یِ حیدر صدای گرمت را
علی بگو شنوم آن نوای گرمت را

ز چشم من، مَبری خنده های گرمت را
بخوان دوباره نماز و دعای گرمت را

قیام نیمه شبانت عجب تماشائیست
در آسمان، زِ قنوت تو شور و غوغائیست

بتاب در دلِ شبهای تارِ من زهرا
بمان برای همیشه کنار من زهرا

ببین به حالِ دل بیقرار من زهرا
اَنیسِ بیکَسی ام غمگسارِ من زهرا

به پای سفره یِ خالی زِ « نانِ » من ماندی
در اوجِ غُصّه و غم همزبان من ماندی

*یه روز امیرالمومنین آمد توو خانه، گفت : فاطمه جان، آیا غذایی هست من چیزی بخورم ؟ حضرت عرضه داشت یا علی، سه روزه توو خانه غذا نداریم، … فاطمه جان چرا به علی نگفتی ؟ عرضه داشت یا علی ، گفتم اگه بگم، شاید نتونی غذا تهیه کنی ، خجالت بکشی …*

*امشب میخوام این چند بیت روضه رو از زبان امیرالمومنین برات بگم…*

از آن زمانکه دو دستت زِ کار افتاده
تمام خانه ی من از مِدار افتاده ؟

* الهی هر کسی توو خونه مریض میشه، مادر مریض نشه ، مخصوصا مادری که بچه ی خُردسال داره ، هرکسی توو خونه بیمار بشه ، مادر پرستاری میکنه ، اما اگر مادر بیمار بشه ، همه هم پرستار بشن ، باز هم کُمیتِ خانه لَنگه ، … فدای اون بچه هایی که چند روزه مادرشون دیگه نمیتونه از بستر بلند بشه، دورِ مادر میگردند … *

حسن ز داغِ رُخت بیقرار افتاده
غریب و خسته کنار تو ، زار افتاده

فاطمه جان…!
مگو که می روم و می سپارمت به خدا
که تا به روز ابد دوست دارمت، به خدا

*امشب نباید کسی آروم باشه ، کسی نباید ساکت باشه ، امشب شب بی مادریِ همَمونه ، امشب باید زیر لب بگی : مادر ، مادر ، مادر … *

مرا دوباره صدا کن اباالحسن، زهرا
سخن زِ درد جدایی مزن به من،زهرا
( نگو علی خداحافظ )

مگو که دخترِ توآورَد کفن « زهرا »

*یا فاطمه … الهی اگه دختری بی مادر میشه ، دختر پنج ساله نباشه ، دختر چهار پنج ساله ، تازه نیاز به مادر داره ، دلش میخواد مادر بغلش بگیره ، مادر موهاشو شانه بزنه … *

مگو که دخترِ تو آورَد کفن زهرا
به پیشِ چشمِ غریبم نفَس نزن زهرا

_____________________________________________________________________________

روضه و توسل به حضرت زهرا سلام الله علیها

امان از تازیانه
امان از دستِ سنگین

* آنچنان زد که گوشواره رو زمین افتاد، آنچنان زد که گوشواره شکست، اینو تاریخ نوشته، گوشواره شکست، اینجا جان روضه است ، آنچنان دست سنگین بود که گوشواره شکست، حالا ببین این دست باصورت چه کرد ؟ نوشته اند چشم زهرا کبود شد، آی مادر مادر مادر … دیگه دستمال به سرش می بست،”مُعَصَّبَةَ الرَّأْسِ، ناحِلَةَ الْجِسْمِ”… ای کاش درداشو به کسی میگفت، ای کاش میگفت، علی سرم دردم میکنه … ای کاش میگفت، علی بازوم وَرم داره … درداشو به هیچ کسی نگفت ، میدونی کجا امیرالمومنین متوجه شد ؟ وقتی داشت بدن رو غسل میداد، وقتی دستش رسید به وَرمِ بازو، سرشو روی دیوار گذاشت، هی صدا میزد فاطمه، فاطمه، فاطمه …

در و دیوارِ خونین تو و این رویِ رنگین
امان از تازیانه امان از دستِ سنگین

_____________________________________________________________________________

روضه و توسل به حضرت زهرا سلام الله علیها

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ
الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم….

*چه شبیه امشب برای امیرالمومنین و بچه هاش…امشب آدم می مونه از حال بچه ها بگه….از حال امیرالمومنین بگه…اگه یکی از زینب کبری بپرسه مادرتون مریضی خاصی داشت از این دنیا رفت؟سنی داشت از این دنیا رفت؟می فرمایند:نه به خدا…هجده سال بیشتر نداشت…مریضی خاصی هم نگرفت…اما این روزا هر چی نفس می کشید خون از سینه اش جاری می شد….
غربت وتنهایی یعنی این آدم تو شیش، هفت سالگی مادر از دست بده…دنبال اون آخرین خاطره، آخرین باهم بودنه ..مثل امام حسن و امام حسین که آخرین خاطره شون این باشه که مادر با بدن خونین ، وسط کوچه افتاد…مگه دیگه از یاد میره….*

*حرفهای آخرِ مولا با حبیبه اش فاطمه زهرا سلام الله علیها…*

ای بال و پر شکسته! مرا بال و پر مَبند
بردار بارم از دل و بارِ سفر مَبند

پای فراق را تو در این خانه وا مکن
دستی که بسته بود، تو بار دگر مَبند

ای قبله ی علی! ز چه رو، رو به قبله ای؟
راه امید را به منِ، محتضر مبند

*خانم جان! اگر این جور مجروح بری،من یه عمر با شرمندگی چه کنم؟!جواب بابات رسول الله رو چی بدم….؟
هی تو حیاط خانه علی قدم میزد …دست روی دست میزد…سرش رو پایین می انداخت…*

این غم کجا بَرم که تو را مَردها زدند
شرمنده ام که خانهٔ امنی نداشتم

*قرار ما این نبود فاطمه‌جان منو ببخش.*

یه خونه می سازم، دوباره برا تو
که شاید ببینم بازم خنده هاتو

یه خونه می سازم که توش غم نباشه
یه خونه که قدّت دیگه خم نباشه

یه خونه که تو اون برا غصه جا نیست
یه خونه که روی درش، جای پا نیست

یه خونه می سازم درش گُر نگیره
که آتیشِ هیزم به چادر نگیره

ببین زندگیمو سوزوندن یه روزه
علی مُرده باشه که سینه ات بسوزه

بسوزه همونی که هیزم آورده
الهی بمیرم به پهلوت چی خورده

تو اون دود و شعله چه زجری کشیدی
از امروز تو دیگه یه مادر شهیدی

یه خونه می سازم برات ای بهارم
همون موقع از در میخ و در میارم

بمون تا بسازم بازم زندگیمو
یه خونه می سازم برات ای بهارم

علی رو حلال کن، واسه زخم بازو
علی رو حلال کن، واسه درد پهلو

علی رو حلال کن واسه دست بسته اش
نتونست که برداره اون در رو از روت

*حالا فاطمه چی میگه…علی جانم !*

دیگر کنار بستر من دیده تر نکن

*هی نشین‌ کنار بستر فاطمه اشک بریز.من همه زندگیمو دادم تو گریه نکنی…سرت رو بالا بگیر…درسته من خواب ندارم شبا…یه طرف بازوم یه طرف پهلوم …اما اگر پاش بیفته اون دستمم میدم تو گریه نکن علی جان…*

دیگر کنار بستر من دیده تَر مکن
درد دلِ غریب مرا بیشتر مکن

وقتی که من به روی تو در باز می کنم
این قدر بر زمین زِ خجالت نظر مکن

هنگام غسل دادن و دفنم فقط علی
یک تن ز دشمنانِ خودت را خبر مکن

در کوچه ها مغیره به تو خنده می کند
از کوچه ای که می گذرد او، گذر مکن

با زینبم وصیت من شد که بعد از این
از کوچه های تنگ مدینه گذر مکن

کجا بودی شام؟!
زینب و یه مشت حرامی.
زینب و سنگای شامی

تو بازار برده ها آوردن و
شامیا خندیدن و رقصیدن و رفتن

حسین…..*

_____________________________________________________________________________

روضه و توسل به حضرت زهرا سلام الله علیها

*خانم ها امشب پاشيد بريد مدينه كنار زينب و اُم كلثوم بشينيد، حال و هواي خونه ي علي خيلي بارونيه، مي دونيد چرا؟ چون اومدن دَم خونه در زدن، گفتن: علي! به خانومت بگو يا روز گريه كنه، يا شب، اگه ميخواد گريه كنه آرام گريه كنه، صداي گريه اش مارو آزار ميده، خانم ها بريد كنار زينب، نگاهش به رد تازيانه ي روي بازوي مادر كه مي افته دلش خون ميشه…*

خدايا! مادرم زهرا جوان است
چرا پس سروِ قد او كمان است

چرا از زندگاني سير گشته
چرا در نوجواني پير گشته

* ما آقايون كجا بريم؟ ما بريم كنارِ امام حسن و امام حسين، نزديكِ نود و پنج روزِ اين بچه ها هي نگاه ميكنن تا بتونن سرشون رو بذارن رويِ سينه ي مادر تا آروم بشن، ميدوني چرا نميشه؟ اين مسمار آتشين بد جور سينه ي مادرشون رو مجروح كرده، نفس كه ميكشه يه لكه ي خون ميشينه رويِ پيرهن…*

درد اون رو دلِ من حس ميكنه
نفساش تو سينه خس خس ميكنه

*به امام حسن بگي حالِ مادرتون چطوره؟ بهت ميگه: نبوديد بين كوچه با مادرم ميرفتم، قباله ي فدك دستش بود، دومي از راه رسيد، قباله رو از دست مادرم گرفت كشيد، مادرم نفرينش كرد، نانجيب جلو اومد، مادر رسيد به ديوار، دستش بالا رفت…*

الهي بشكنه دستِ مغيره
كه بين كوچه ها بي مادرم كرد

*يه جوري زد كه ديدم مادرم افتاد روي خاكِ كوچه، هي مي گفتم: بلند شو مادر! دارم دق ميكنم چرا پا نميشي؟ گفت: حسن! آخه دستش خيلي سنگين بود، بي هوا تو صورتم زد، گفتم: مادر! چرا روي خاكا مي گردي؟ گفت: حسنم! گوشواره ام شكسته روي زمين افتاده…
يكي رسيد به امام حسنِ مجتبي، گفت: آقاجان! چرا محاسنِ شما سفيد شده؟ آقا فرمود: ارثيه… گفت: نه آقاجان! خيلي زوده محاسن شما سفيد شده، آقا فرمودن: تو هم مادرت رو جلو چشمت كتك بزنن محاسنت زود سفيد ميشه… روزگارم رو شب كردن… امام حسن هر وقت از اون كوچه رد ميشد، دست رو دست ميزد ميگفت: اي كاش مادر حسنت مي مُرد…*

 

متن سینه زنی و توسل به حضرت معصومه (س)

0
متن سینه زنی و توسل به حضرت معصومه (س)

سینه زنی و توسل به حضرت معصومه (س)

این مرقد بهشتی، شد اعتبار دنیا
بالا سر ضریحش، پیچیده بوی زهرا

تو بیقراری، قرارمونه
کریمه‌ی قم پناهمونه

ای پناهِ اهل عالم، من به تو پناه آوُردم
رو سیاهم و شرمنده، کوهی از گناه آوردم

من به تو پناه آوُردم…

دلتنگتم رضا جان، بی‌تابتم برادر
کاشکی تورو ببینم، این لحظه‌های آخر

دیگه نمونده، برام تَوُونی
ولی ندارم، اَزَت نشونی

من بدون تو غمگینم، من بدون تو دلگیرم
من بدون تو بی‌تابم، من بدون تو می‌میرم

من بدون تو می‌میرم…

تنها شبیهِ مادر، افتاده کُنجِ بَستر
دل‌خون و بیقراره، از دوریِ برادر

خواهرِ امّا، غمی ندیده
ندیده رو نی، سرِ بریده

یاد عمه جانش زینب، روضه‌ی وداع می‌خونه
این دمای آخر بازم، چشم براهه و گریونه

من بدون تو می‌میرم…

____________________________________________________________________________

روضه و توسل به حضرت معصومه (س)

به حق خانوم پهلو شکسته خواهشاً برگرد
به حق رد خون مانده بر تیزیِ مسماری

نه تنها مادر ما سوخت بلکه گیر هم افتاد
نه ول کن بود میخِ در، نه مهلت داد دیواری

*شب رحلتِ شهادت گونه ي حضرت معصومه سلام عليهاست…*

باز هم می‌شوم کبوترتان
زائر این گنبد منوّرتان

من نمک‌گیر سفره‌ات شده‌ام
دست خالی نرفتم از درتان

مادر من کنیزتان بوده
پدرم نیز بوده نوکرتان

جای کرب‌وبلا و طوس و نجف
شده‌ام خاکبوس محضرتان

ما عَجَم‌ها چقدر خوشبختیم
شده ایران مسیرِ آخرتان

اشک‌هایم دخیل می‌بندند
به ضریح فرشته‌پرورتان

از ضریح تو یاس می‌ریزد
مثل چادر نماز مادرتان

چقدر از مدینه دور شدی
پای دلتنگی برادرتان

خسته از راه دور آمده‌ای
خسته‌ای از فراق دلبرتان

مثل مادر خمیده‌ای اما
نگرفته به میخ در پرتان

محملت پرده داشت؛ شُکرِ خدا
سایه‌بان بوده روی سرتان

گرچه شد حمله بر عشیره‌ی تو
شکر؛ غارت نگشته زیورتان

در میان هجومِ در نخورد
دست نامحرمی به معجرتان

شد خزان گرچه نوبهارِ شما
کم نشد لحظه‌ای وقار شما

غصّه‌ی از همه بریدنِ تو
غمِ روی رضا ندیدن تو

گرچه آواره گشته‌ای خانم
گرچه غم دارم از خمیدن تو

ناقه‌ات بین ازدحام نرفت
بی‌خطر بود این پریدن تو

چادرت زير چكمه گیر نکرد
لحظه‌ی تلخِ پر کشیدن تو

بی برادر میان کوچه ندید
پشت مرکب کسی دویدن تو

ثبت شد بر جریده‌ی تاریخ
قصه‌های به قم رسیدن تو

آمدی شهر قم گلستان شد
پیش پایت زمین گل‌افشان شد

شهر قم بر تو احترام گذاشت
پیش رویت فقط سلام گذاشت

*مَردم قم شنيدن خواهرِ امام اومده، همه مي اومدن سلام مي كردن، چرا يه عده هم رفتن روي پشت بام ها گُل مي ريختن… *

پیر قوم و بزرگ مردم قم
سر به پای تو چون غلام گذاشت

بهر تو قم گذاشت سنگ تمام
کی دگر سنگ روی بام گذاشت؟

کِی به قم دخترِ ولیّ خدا
پای در مجلس عوام گذاشت

بهترین جای قم سرایت بود
کِی میان خرابه جایت بود؟

غمِ طفلی عزیز یادت هست؟
روضه‌ی پُر گریز یادت هست؟

دختری با سَرِ پدر می‌گفت
آن همه چشم هیز یادت هست؟

بر سر غارتِ خیام حرم
بین دشمن ستیز یادت هست؟

وسط شعله‌ها مرا دیدی؟
پابرهنه گریز یادت هست؟

ماجرای شراب یادم هست
ماجرای کنیز یادت هست؟

معجر و گوشواره ام به کنار
غارتِ سینه ریز یادت هست؟

*بابا! يكي از اين سنگ هايي كه ميزدن به دهن من خورد…*

بدنم درد میکند بابا
دهنم درد میکند بابا

نوشتن وقتي بي بي حضرت معصومه سلام الله عليها ميخواست جون بده، نامه ي داداشش امام رضا رو توي بغل گرفت، شايد هي نامه رو مي بوسيده به چشم ميذاشته، داداش! به عشق تو اومدم…
يه خواهر ديگه هم من سراغ دارم يه پيراهن خوني لحظه ي آخر تو بغلش گرفته بود، اما هيچي مثل سر بريده نميشه، يه دختر سه ساله سر باباش رو توي بغل گرفته بود… اما نمي دونم روز عاشورا دَم خيمه كسي بود جلوي چشماي رقيه رو بگيره، جلو چشماي بچه هاي حسين رو بگيره؟ تو مجلس يزيد وقتي اون نامرد چوب به لبهاي حسين ميزد، بي بي حضرت زينب سلام الله عليها نذاشت سكينه و رقيه و بقيه بچه ها ببينن، از مادرشون فاطمه ياد گرفتن، آخه مادرشون يه بار نذاشت بچه هاش زخم بازوش رو ببينن، به اميرالمؤمنين هم فرمود: علي جان! من رو از زيرِ پيراهن غسل بده، ميخواد يه وقت بچه هاش زخم هارو نبينن، بچه ي كوچيك اين صحنه ها تو ذهنش مي مونه، بخدا بي بي رقيه تو خرابه ي شام دق كرد، آخه اين سَرِ بريده رو وقتي بغل گرفت، گفت:بابا! كربلا كه عمه نميذاشت ببينم، بابا! چرا لبات اينجوري شده، چرا دهنت اينجوري شده، آخه نيزه تو دهن بخوره، سر به نيزه بره ديگه چيزي ازش باقي نمي مونه، من نميدونم چرا اين سَرِ خوني رو دست اين دختر دادن؟ اي حسين!…*

____________________________________________________________________________

سینه زنی و توسل به حضرت معصومه (س)

چند وقته دارم، تو آتیش دوری می‌سوزم
چند وقته گریه، شده کار هر شب و روزم

برا دیدن تو، از مدینه میام
الهی که نشه، حج من نا تمام

اونکه قصه ی عشق ماست
حدیثِ مادرم زهراست

هر جایی که امام باشه
اونجا کعبه ی این دنیاست

یا حضرت معصومه…

خیلی غم دیدم، عُمریه چشام شده پُر خون
یادته کُشتن، بابامونو گوشه ی زندون

چطوری ببینم، این فراق تو رو؟
نمی‌خوام ببینم، دیگه داغ تو رو

غرق حسرت و آه مونده
خواهرت توی راه مونده

محرماش و تو راه کشتن
خواهرت بی پناه مونده

یا حضرت معصومه…

اهل قم بودن، خیالِ تو راحت باشه
نگذاشتن سهمِ، خواهرِ تو غربت باشه

توی قم ندیدم، چیزی جز احترام
زنده شد تو دلم، یاد زینب و شام

می‌دونم می‌باره چشمات
اینه روضه ی ما سادات

که به عمه جسارت شد
دَمِ دروازه ی ساعات

یا زینب، یا زینب…

____________________________________________________________________________

سینه زنی و توسل به حضرت معصومه (س)

یه خواهری رو می شناسم
تا وارد قم شده بود
پر از تبسم شده بود
از بس که گل ریختن براش
لای گل ها گم شده بود

یه خواهری رو میشناسم
همش می گفت خدا خدا
همش می گفت رضا رضا
آخه بگو سراغتو
داداش بگیرم از کیا

ببین قیامته قم
رحمتِ به غیرت قم

به من میگفتن دخترِ امامه
برید کنار که خواهرِ امامه

به دستم شاخه نبات می دادن
به دور من هی صلوات می دادن

زنا گرفتن دور محملم رو
کسی نیومد بشکنه دلم رو

با شاخه گل همش دورم حجاب بود
چه بزمی بود دست همه گلاب بود

«وای وای امون ای دل»

یه خواهری هم می شناسم
تا وارد شام شده بود
خارجی اعلام شده بود
گل نیاوردن زخمیه
سنگِ لبِ بام شده بود

یه خواهری هم می شناسم
همش می گفت حسین حسین
غریبِ عالمین حسین
اینجا کجاست توو مَردمش
رفته حیا از بین حسین

ببین جنایتِ شام
لعنت به غیرتِ شام

مگه که زینب دختر امام نیست
عمه ی سادات خواهرِ امام نیست

اونا که سایه اشونو هم ندیدن
حالا کجان؟ تو مجلس یزیدن

مَردا گرفتن دور محملش رو
می کشیدن چادرِ محملش رو

اونجا که حرف از گل بود و گلاب بود
چه بزمی بود؟ دست همه شراب بود

زینب و اسارت باور نکن..باور نکن
زینب و جسارت باور نکن..باور نکن

____________________________________________________________________________

روضه و توسل به حضرت معصومه (س)

آیه ی انتظار معصومه
عزت پایدار معصومه
مایه ی افتخار معصومه
همه جا سفره دار معصومه

دختر و خواهر امامت بود
خانه اش معدن کرامت بود
چه قَدَر حامیِ ولایت بود
از پدر یادگار معصومه

در دلش عکس ماه افتاده
از مدینه به راه افتاده
در پیِ سر پناه افتاده
دل بُرید از دیار، معصومه

*رسول خدا صلوات الله علیه به دخترش فرمود:”فداها ابوها ” این جمله رو به یه دختر دیگه ای هم پدرش گفته ..علمایی از قم بلند شدن اومدن سؤالی از محضر موسی ابن جعفر سلام الله علیه داشتن. دق الباب کردن. دم‌ در خادمی اومد گفت بفرمایید. گفتند آمدیم سؤالی داریم از محضر پسر پیغمبر. فرمودن آقا نیستن ،سفرند. مأیوس میخواستند برگردند یهو دیدند خادم‌ صدا میزنه ..آقا صبر کنید. بی بی فرمودن :اگه سؤالی دارید من میتونم جوابش رو بدم‌. دختر موسی ابن جعفر فاطمه میگه من جوابو میدم سؤالاتتون رو بدید. سؤالها رو‌ تحویل دادن بعد مدتی کم جواب رو از پشت پرده گرفتند. راه افتادند اومدن تو مسیر ناخودآگاه وجود نارنین موسی ابن جعفر رو‌ ملاقات کردند و شرح‌ ما وَقع دادند. آقا فرمودن:دخترم جوابتون رو داده؟ گفتند بله آقا جان. فرمودن نامه رو‌ بدید ببینم . تا نگاه کردن به جواب سؤالها فرمودن:” فداها ابوها” خدا رو شاهد میگیرم همین‌ جواب رو از منِ موسی ابن جعفر میشنیدید…*

نیمه شب ناقه را سوار شد و
مثل زینب چه با وقار شد و
به بلا هم کمی دچار شد و
غربتِ بی شمار، معصومه

روضه می خواند با خودش هرشب
این چنین بود روضه اش هرشب
السلام علیکَ یا زینب
عاشق بی قرار معصومه

غربتش داشت بیشتر می شد
لشکر کفر حمله ور می شد
و به زینب شبیه تر می شد
زینب روزگار معصومه

حاجتش دیدن امامش بود
یارضا یارضا کلامش بود
خنده این روزها حرامش بود
خواهر غمگسار معصومه

حیف حاجت روا نشد خانوم
دردهایش دوا نشد خانوم
از روی خاک پا نشد خانوم
به رضا جان نثار، معصومه

بین بستر دلش قرار نداشت
غیر اوضاع سوگوار نداشت
غیر یک نامه یادگار نداشت
هست ابر بهار معصومه

حال که من نیامدم، تو بیا
نصفی از راه آمدمتو بیا
من زمینگیرتر شدم، تو بیا
قلب او گشته زار معصومه

گرچه در غربتی رضاجانم!
من هم از راه دور گریانم!
پس به فکر غریب عطشانم
روضه ی آشکار معصومه

____________________________________________________________________________

روضه و توسل به حضرت معصومه (س)

یك صبح مى ‏شود كه برایم دعا كنى؟
یا نیمه شب به شوق نمازم صدا كنى؟

مرغِ دل از قفسِ تن به دركشى
در آسمانِ صحن و سرایت رها كنى

ما را به پادشاهى عالم در آورى
یعنى كه در حریم بلندت گدا كنى

امروزه كاینچُنین به كرامت زبانزدى
تا رستخیز بهرِ شفاعت چه ها كنى؟

تو زائر مدینه‏اى و طوس مى ‏روى
ما را ببر كه زائر قبرِ رضا كنى

«قربون‌ کبوترای حرمت امام رضا »

این جا كه آمدى سخن از تازیانه نیست
حرفى زِ بى وفایى و ظلم زمانه نیست

*به نیت دیدن برادر از مدینه حرکت کرد یادش میاد، اون روزی که برادر میخواد از مدینه‌ حرکت کنه. همه رو‌ گفت آمدن،امام رضا فرمودن: برا من گریه کنید. آقا! پشت سرِ مسافر خوب نیست گریه کنیم. فرمود: گریه کنید، اون‌ مسافری که به وطن بر می گرده نباید پشت سرش گریه کرد…

حضرت معصومه با برادر و خاندان و اهل بیت حرکت کرد. شهر ساوه دشمنای اهل بیت اومدن‌ جلوشون. برادراش و‌خاندانش رو به شهادت رسوندند. بی بی معصومه این صحنه ها رو دید مریض شد. فرمود من رو قم ببرید….بی بی جان خدارو شکر یه جای نزدیک بود بهش پناه ببری… آخه فرمود: از پدرم موسی ابن جعفر شنیدم قم‌ محلِ شعیان ماست … راهی هم از ساوه تا قم‌نبود……..
فدای عمه‌ جانتان زینب ..عصر روز یازدهم‌ جایی نداشت بره .همه رو به زور سوار ناقه ها کرد. کجا میخوان ببرنت زینب؟!
بی بی حضرت معصومه وارد قم‌شد مریضه، مردم قم‌ همه‌ جمع شدن احترام‌کردن،همه دست ادب به سینه گذاشتن، موسی ابن خزرج بزرگ‌ خاندان اشعری آمد. خودش افسار ناقه ی بی بی رو‌گرفت. پیرمرد پیاده راه می رفت دختر موسی ابن جعفر سواره بود….
آی بی بی میدونی شهر شام‌چه خبر بود؟..همه جمع شدن کسی دست ادب به سینه نذاشت. مردای شام دستاشون رو‌مشت کرده بودند، سنگ آماده‌ کرده بودند. کسی ناقه ی دختر علی رو‌ هدایت نکرد. بی بی! همهٔ تازیانه ها آماده بود….*

در دست‏هاى مردم شهر تو سنگ نیست
یعنى سلام مردمِ تو وحشیانه نیست

سیلى نزد كسى به رُخ داغدار تو
اینجا خبر زِ خون دل و دردِ شانه نیست

 

 

متن سرود و توسل ویژهٔ ولادت اباالمهدی امام‌ حسن‌ عسکری (ع)

0
متن سرود و توسل ویژهٔ ولادت اباالمهدی امام‌ حسن‌ عسکری (ع)

سرود وتوسل ویژهٔ ولادت اباالمهدی امام‌ حسن‌ عسکری (ع)

ستاره سرمستِ جنونه
رویِ لباش خنده میشونه

سرودِ میلادِ عسکری رو
فرشته باشادی میخونه

تولدش مثل بهاره
فلک به عشقش بیقراره

سبد سبد لاله بهشتی
خدابراش هدیه مییاره

شده دستهای سامرا
پُر از گل یاس حیدری

تو فضای دل همه
میپیچه آهنگ دلبری

سرمیزارن تمومِ دنیا
به زیرِ پایِ عسکری

ستاره سرمست جنونه
روی لباش خنده میشونه

سرود میلاد عسکری رو
فرشته با شادی میخونه

دمیده ماه دگر در آسمان سروری
طبق طبق گل یاس نذرِ امام عسکری

فاطمه گل می دهد به حیدر از شادی
جلوه کرد ابنُ الرضا به خانه هادی

بشنو آوای دلم بگو ابا المهدی
با تپش های دلم بگو ابا المهدی

تولدش مثل بهاره
زمین به عشقش بی قراره

سبد سبد لالهٔ بهشتی
خدا براش هدیه میاره

جلوهٔ نور کبریا تو آسمونِ نگاهشه
پر و بالِ ملائکه کهکشون فرش راهشه
پای گهواره چشمِ مادر اسیرِ روی ماهشه

________________________________________________________________________________________

مدح و توسل ویژهٔ ولادت اباالمهدی امام‌ حسن‌ عسکری (ع)

خوش آمدی ای شهِ والا مقام
دوباره من، مسافرِ سامرام

دستمو میزارم رو سینه میگم
ای پدرِ حضرت مهدی سلام

منم غلام تو، عبدِ مرام تو
تمومِ قلبم رو زدم به نام تو

«مدد اباَ المهدی..»

ای که به شاهان جهان سروَری
ماه شبم، یا حسن عسگری

جلوه ای از نورِحسین و حسن
از نسبِ فاطمه و حیدری

شده شبِ شادی، سُرور و آزادی
رسیده میلادِ، گل پسر هادی …

«مدد اباَ المهدی ..»

ای که شب لطف تو بی انتهاست
معنی جود و کرَمِ اِبنُ الرضاست

با نظرِ مهدیِ صاحب زمان
از تو میگیرم نجف و کربلا

سائلِ دربارم، به تو بدهکارم
تو یوسفی، من هم بر سرِ بازارم

«مدد اباَ المهدی ..»

ای که صاحب لطف بیکران داری
هر دلی را تو جمکران داری

ای همه خوبی از تو اما من، بدم
ای دومین امام حسن کی شود

خود صدا کنی ما را
زائر سامرا کنی ما را

________________________________________________________________________________________

مدح و توسل ویژهٔ ولادت اباالمهدی امام‌ حسن‌ عسکری (ع)

ای تجلی کننده ی دلها
وی تسلی دهنده ی دلها

ای تولای رحمت و کِثرت
وی به دست تو عزت و ذلت

ای کلیدِ بهشت در مُشتت
عالَمی ساکنِ دو انگشتت

ذات را آیتِ صفایی تو
خلق را کشتی نجاتی تو

حجت دَه امام یعنی تو
ذکرِ بَرد و سلام یعنی تو

ای سلام رسول، مُنحصَرت
همه ی اهلبیت، منتظرت

تویی آرام بخشِ هر عهدی
حسنِ بنِ علی، اباَالمهدی

ای زِتو حُسن های بی همتا
برگزیده زِ خالقِ یکتا

تو، تجلّیِ نورِ زهرایی
بازتابِ سُرور زهرایی

هم سراپایِ مصطفی داری
هم تولایِ مرتضی داری

ما که اَحبابِ حیدری هستیم
دوستدارانِ عسکری هستیم

آینه دارِ مُجتبایی تو
حَسنِ دومِ خدایی تو

شمسِ تابانِ عالمینی تو
هشتمین سوره ی حُسینی تو

همه عالَم به زیر سایه ی تو
سوره تو، مهدی است آیه ی تو

تو علاج تمام غم هایی
پرتوِ صبح روشناهایی

تو نیایی، ثمر نمی آید
ماه زاده پسر نمی آید

تو نیایی، سحر نمی گردد
فجرِ صبحِ ظفر نمی گردد

بی تو اجرا نمی شود عهدی
تا نیایی نمی رسد مهدی

________________________________________________________________________________________

سرود و توسل ویژهٔ ولادت اباالمهدی امام‌ حسن‌ عسکری (ع)

یابن طاها،زندگیم فداته یابن الزهرا
موج دریا، میزنه با نبض تو ای آقا

تو صدای نبض وهر طپش قلب من
نیرو میگیرم آقا وقتی میگم حسن

دنیا بی نام شما تاریکه و سرده
بزا اینجوری بگم روشن و بی پرده

نور میگیره خورشید از حُسن جمال تو
ماه به دوره قمر روی تو میگرده

«جانم حسن…جانم حسن»

دلبر دلبر،به خدا هستی تو آقا محشر
عشق دلها ،پدر امام عصری مولا

خورشید سامرا ای عشق محترم
امام عسکری آقای با کَرم

تو کرامت بی نظیری یا اباالمهدی
وارث شاه غدیری یا اباالمهدی

خوب می‌دونم لحظه ی نزع و گرفتاریم
دستای من و میگیری یا اباالمهدی

«جانم حسن..جانم حسن..»

ای دلدارم،میدونی که خیلی دوست دارم
عمرم، جونم، پای عشقت تا ابد می مونم

صفا،داری حسن ماه قبله نما
وفا داری حسن مثل جدّت رضا

عاشقی یه دردیه که درد سر داره
وقتی که کرامت از دست تو می‌باره

به دو دنیا نمی‌دم یه تار مو تونو
این معامله یه آسمون ضرر داره

«جانم حسن..جانم حسن..»

________________________________________________________________________________________

سرود و توسل ویژهٔ ولادت اباالمهدی امام‌ حسن‌ عسکری (ع)

ستاره سرمستِ جنونه
رویِ لباش خنده میشونه

سرودِ میلادِ عسکری رو
فرشته باشادی میخونه

تولدش مثل بهاره
فلک به عشقش بیقراره

سبد سبد لاله بهشتی
خدابراش هدیه مییاره

شده دستهای سامرا
پُر از گل یاس حیدری

تو فضای دل همه
میپیچه آهنگ دلبری

سرمیزارن تمومِ دنیا
به زیرِ پایِ عسکری

ستاره سرمست جنونه
روی لباش خنده میشونه

سرود میلاد عسکری رو
فرشته با شادی میخونه

دمیده ماه دگر در آسمان سروری
طبق طبق گل یاس نذرِ امام عسکری

فاطمه گل می دهد به حیدر از شادی
جلوه کرد ابنُ الرضا به خانه هادی

بشنو آوای دلم بگو ابا المهدی
با تپش های دلم بگو ابا المهدی

تولدش مثل بهاره
زمین به عشقش بی قراره

سبد سبد لالهٔ بهشتی
خدا براش هدیه میاره

جلوهٔ نور کبریا تو آسمونِ نگاهشه
پر و بالِ ملائکه کهکشون فرش راهشه
پای گهواره چشمِ مادر اسیرِ روی ماهشه