اشعار مدح ویژه ولادت حضرت علی اکبر (ع) سال ۱۴۰۲
متن شعر مدح حضرت علی اکبر (ع)
چشمانمان بر دست ذرهپرور لیلاست
مستی ما از نام مستیآور لیلاست
یک قافله حور و پری، دور و بر لیلاست
در شهر تنها صحبت از تاج سر لیلاست
دل میتپد وقتی که حرف از دلبر لیلاست
کوری چشم هرکه ما را بی نوا خوانده
محبوبمان مارا به دیدار خدا خوانده
دل را به دنبال خودش تا هر کجا خوانده
ما را برای جشن فرزندش فراخوانده
این مُهر و دعوتنامه لطف دیگر لیلاست
امشب برای شمس دین، قرص قمر آورد
بانو برای شاه عالم، شیر نر آورد
یک دسته گل، یک پارچه آقا، پسر آورد
صاحب نفس، صاحب لوا، صاحب جگر آورد
میلاد مولود سراپا اطهر لیلاست
در مرتبت محمود و در عزّ و جلال احمد
در مهربانی فاطمه و در کمال احمد
در بین میدان مرتضی و در جمال احمد
ابرو و چشم و گیسوان و خط و خال احمد
این تازه مولود مدینه، محشر لیلاست
“والیل” قطعاً مدحت گیسوی او باشد
مصداق ناب “والضحی” هم روی او باشد
عرش خدا مدهوش عطر و بوی او باشد
“إنا هدیناه السبیل “اش سوی او باشد
شمس و ضحا و قدر و نور و کوثر لیلاست
با یک نظر از مُهر تربت، باده میسازد
سجادها از وصلهی سجاده میسازد
“قد قامتِ…” او قبله را آماده میسازد
با یک نفس، صدها مؤذنزاده میسازد
الله اکبر! او علیِ اکبر لیلاست
در خاک دشمن میدهد جولان به تنهایی
با نعرههایش میکند طوفان به تنهایی
با ذوالفقار تشنه و بُرّان به تنهایی
سر میزند مثل سپهداران به تنهایی
شیر حسین بن علی و حیدر لیلاست
رود زلالی هست و دریا میشود گاهی
در شب چو خورشیدی هویدا میشود گاهی
مثل عموی خویش، سقا میشود گاهی
جمع تمام آینهها میشود گاهی
عباس و عبدالله و عون و جعفر لیلاست
با روضهاش، راز پریشانی ششگوشهست
مرثیهی همواره طوفانی ششگوشهست
هم رونق شبهای روحانی ششگوشهست
هم شک ندارم باعث و بانی ششگوشهست
کربُبَلا سرمست سیب نوبر لیلاست
::
قطعاً تحمل کردن زخم زبان سخت است
بوسه گرفتن از عزیز نیمهجان سخت است
راهی شدن تا کوفهی نامهربان سخت است
داغ جوان دیدن برای مادران سخت است
مرثیه ی محزون و گریه آور لیلاست
تا کوچه وا کردند و در دام بلا افتاد
غرق به خون از پشت مَرکب، بی هوا افتاد
با “یا أبا”یش ولوله در خیمهها افتاد
این ارباً اربایی که زیر دست و پا افتاد
ای کربلاییها! جوانِ پرپر لیلاست
شاعر:علیرضا خاکساری
______________________________________________________________
متن شعر مدح حضرت علی اکبر (ع)
و بی مقدمه با رخصت از جناب قمر
نوشتم اول خط، سیدی علی اکبر
خدا به حضرت ارباب هدیه داد پسر
خوشابه حال پسر یا خوشا به حال پدر
خوشا به حال هرآنکس که نام خادم داشت
علی رسید،جهان شاهزاده لازم داشت
و جلوه کرد در عالم، علی دوباره علی
که بُرد نام علی را به هر مناره علی
علیست وارث والایی و وقار علی
به دست اوست برازنده… ذوالفقار علی
حسین بر لبش الله اکبر آورده
خدا برای جهان باز حیدر آورده
به سینه مُهر “أنا فاطمی نسب” دارد
زمانْ زمانِ تبراست، پس غضب دارد
به انتقام، سر از دشمنان طلب دارد
همیشه نعرهی یا فارس العرب دارد…
علی کنار ابالفضل، مثل جان و تناند
بگو که جمع ابالقاسم و ابالحسناند
اگرچه عالم و آدم به شوکتش رو زد
اگرچه هیبت عباس هم دم از او زد
قدش به قامت افلاک اگرچه پهلو زد
ولی مقابل زینب همیشه زانو زد
حسین گفت که بی او دلم شفیق نداشت
اگر نبود… علمدار من رفیق نداشت
میان کرببلا خواست تا نشان بدهد_
_علی شده، که برای حسین جان بدهد
چرا بهانه به دست حرامیان بدهد
نخواست تا به اماننامهها امان بدهد
نظام لشکر خودکامه را به هم میزد
همین که دور و بر خیمهها قدم میزد
شاعر:مجید تال
______________________________________________________________
متن شعر مدح حضرت علی اکبر (ع)
در شباهت به نظر نفسِ پیمبر شده است
بیجهت نیست که اسمش علی اکبر شده است
چه بگویم من از آن ذات که ممسوسِ خداست
اکبر است و صفت اکبر، مخصوصِ خداست
حرکات و سکنات و وجناتش طاها
مادرش آمنه بودهست مگر یا لیلا؟
با همه، خُلقِ عظیمش سرِ احسان دارد
این پیمبر چقدر تازه مسلمان دارد
ماه عالم شده از دیدن رویش سرمست
«پیرهنچاک و غزلخوان و صراحی در دست»
سنگ در دستش از اعجاز قمر میگردد
گر به خورشید بگوید نرو، برمیگردد
جان علی، جسم نبی، جلوۀ کوثر بوده
سرّ لولاک، از اول علی اکبر بوده
هر زمان عطر حضورش به هوا برمیخواست
نفس پنج تن آل عبا برمیخواست
ذاتش آیینه در آیینه پیمبر گشته
بارها از شب معراجِ خودش برگشته…
بینقاب آمدنش پیش عمو دیدنی است
به اباالفضل قسم قامت او دیدنی است
چه بگویم من از آن سروِ خرامانِ بهشت
حرف حق را قلم خواجۀ شیراز نوشت:
«شاه شمشادقدان، خسرو شیریندهنان
که به مژگان شکند قلب همه صفشکنان»
زلفش آنروز که در دست نسیم افتاده
سمت و سو داده به تحریر مؤذنزاده
کربلا هم عطشش چندبرابر شده بود
تشنۀ صوت اذان علی اکبر شده بود
أشهدُ أنّ… به این مرد ولی باید گفت
اشهدُ أنّ علی بعدِ علی باید گفت
جلوی چشم پدر، رد شدنش را عشق است
أشهدُ أنّ محمّد شدنش را عشق است
باد آورده به همراه، شمیم #صلوات
میوزد بر سر کوی تو نسیم صلوات
ابر رحمت تویی و تشنۀ الطافِ تو دشت
مشک از چشمۀ چشمان تو پر برمیگشت
کیستی ای که پیمبر شدی از کل جهات
باز هم بر گل روی علی اکبر صلوات..
شاعر:محمود یوسف پور
______________________________________________________________
متن شعر مدح حضرت علی اکبر (ع)
آفتاب خدا نمایان شد
بین دریا دوباره طوفان شد
ماه در پشت ابر پنهان شد
خانه ای بازهم چراغان شد
چون رسیده دوباره پیغمبر
به تحقق رسیده رویاها
نعمت آمد دوباره از بالا
کشتی نوح آمده اینجا
گشته مجنون این پسر لیلا
بیقرارش هزار شمس و قمر
در این خانه باز غوغا شد
دو جهان غرق در تمنا شد
باب رحمت در آسمان واشد
یکی از اهل بیت بابا شد
میدهد مژده بر فلک اختر
تو به سمت خدا نظر داری
ارث زهراست گر جگر داری
باغ طوبایی و ثمر داری
بعد از امشب توهم پسر داری
مهر فرزند هست روی جگر
این جهان هر زمان ولی دارد
مشکل و غم سینجلی دارد
ذوالفقارش چه صیقلی دارد
فاطمه بازهم علی دارد
در شجاعت مثال او حیدر
کوثر از لعل او سبو گیرد
عالم از نامش آبرو گیرد
کعبه با بودنش وضو گیرد
عمه بوسه ز روی او گیرد
شافع محشر است و خود محشر
ریزه خوار دعای او افلاک
قدر وشانش فراتر از ادراک
پیش پایش شود سلیمان خاک
او کجا و کجا خس و خاشاک
مثل و همتا ندارد او دیگر
همچو دریا که بر خروش آید
خواب و بیدار هم به هوش آید
خون رگهای ما بجوش آید
از دل دشت چون به گوش آید
بانگ الله اکبر ،، اکبر
همچو یک شیر نر به میدان زد
از همه زودتر به میدان زد
تا که قرص قمر به میدان زد
آرزوی پدر به میدان زد
از پی اش چشم ساقی لشگر
بین آن ازدحام تا افتاد
پیش چشم امام تا افتاد
و علیک السلام تا افتاد
وسط قوم شام تا افتاد
آمد از ره پدر ولی مضطر
هستی اش را به خالقش بخشید
پدر افتاد تا پسر را دید
روی جسم جوان خود خوابید
ثمرش را روی عبایش چید
یک عبا و هزار تا پیکر
شاعر:عباس گروسی
______________________________________________________________
متن شعر مدح حضرت علی اکبر (ع)
به نام خالق هستی..به نام نامیِ حیدر
قلم بر صفحه میچرخد به اذن ساقی کوثر
ملائک یک صدا گویند با اولاد پیغمبر
علی اکبر..علی اکبر..علی اکبر..علی اکبر
–
جوان ارشد ارباب چون برگ گل و شبنم
نزاییده چنان شهزاده ی ما مادر عالم
–
عجب سروی عجب ماهی عجب دلدار زیبایی
چه اربابی..چه مهتابی..چه خورشید دل آرایی
چه آقایی..چه غوغایی..چه مجنون و چه لیلایی
عجب تصویر زیبایی…حسین و صوت لالایی
–
به یک جلوه رسول الله و یک جلوه خود حیدر
به هیبت چون عموجانش…بنازم بر علی اکبر
–
از این پس او نفس های امیرالمومنین باشد
برای او همین کافیست..باقی نقطه چین باشد
خدا می خواست اصلا ماجرایش اینچنین باشد
که او نور دو چشم حضرت ام البنین باشد
–
به پیشانی او مهر لب مولای ما خورده
به هر خنده علی اکبر،دل از ارباب ما برده
–
تو آن عشقی که در عالم ندارد هیچ مصداقی
دلیل سر کشیدن ها…حدیث بزم عشاقی
حَسن گونه ست رفتار تو از بسکه خوش اخلاقی
کریمی و کرم داری…در این ره صدر آفاقی
-
بده خرجیِ مارا..ما به دستان تو دل بستیم
علی جان رد مکن مارا..گدای خانه ات هستیم
–
به پای مدح تو زانو زده ارباب قاجاری
به منطق چون کلافِ خواجه عبدالله انصاری
تغزل در نگاه شاعران در وصف اشعاری
گهی در شعر لیلایی..گهی در شعر سرداری
–
تو بالاتر از اعجازی..شفیق ساقیِ خیمه
تو بودی از همان اول رفیق ساقی خیمه
–
تو در میدان همان بودی که عباس بن حیدر بود
چنان کردی که لشکر گفت این طوفان محشر بود
تمام دشت از خشم نگاهت معدن سر بود
نفهمیدند این حیدر و یا غوغای اکبر بود
–
همه دامانشان را خیس کردند از نگاه تو
چرا که ترس مولا بود در چشم سیاه تو
–
تو رفتی و حرم پاشیده شد از هم علی اکبر
کنارت شد قد رعنای سقا خم علی اکبر
تو پخشی در دل صحرا ولی کم کم علی اکبر
حسین آمد به بالینت ولی درهم علی اکبر
–
تو خس خس کردی و بابا کنارت بال و پر میزد
ز داغت پیش یک لشکر،پدر داد از جگر می زد
شاعر:آرمان صائمی
______________________________________________________________
متن شعر مدح حضرت علی اکبر (ع)
میخانه ی ما گرچه فرشی ساده دارد
قدرومقام اندازه ی سجاده دارد
اینجا متاعی که گران است اشک چشم است
اینجا سبویی که شکسته باده دارد
رَد میشدم ازکوی دلبر هاتفی گفت
باغی پر انگور آخر این جاده دارد
آن خانه ای که صاحبش مردکریم است
حتی برای گرگ هم قلاده دارد
روزی اگرآقاسفرباشدنباشد
عیبی ندارد خانه آقازاده دارد
آنکس که دل را از گِل حیدرسرشته
ماراگدایان علی اکبرنوشته
من عاشقم دربه در صحراشدن را
خاک قدوم اکبرلیلا شدن را
سِرِ ابی عبداللهی این بوده اما
باتوچشیده لذت بابا شدن را
ازمجتبی و مرتضی و مصطفی تو
ارثیه بردی خوش قدوبالا شدن را
توقبله بودی کعبه رادادی گرفتی
این فیض در شش گوشه پایین پاشدن را
شبهای شیرین مناجاتم گرفتم
ازپیچش موهای تو یلدا شدن را
نورجمالت درشب تاریکم ای ماه
بردأَشْهَدُ أَنْ لا إِلَهَم را به الله
بهترهمان که صورتت مستورباشد
تاچشم های شوم ازتو دور باشد
مثل ستون مسجدازسنگم بخواهی
درسنگها هم میشودانگورباشد
خورشیدی وبر روی نی منزل گرفتی
تامحمل عمه حجابش نورباشد
بعدازحسن توسفره داری درمدینه
پس سفره ممکن نیست جمع وجورباشد
یابن الحسن یابن الحسین آیینه ی توست
کاری بکن تا که گدامجبورباشد
پا بند سفره تاصف محشربماند
درنامه اش مهرعلی اکبر بماند
غرق کن امشب مرا در جام در می
بستند دوباره جامه ی احرام در می
وقتی طوافم در مَطاف کربلا شد
عیبی ندارد که شوم بدنام در می
شد قامت رعنای تو قدقامت دین
پس میشد کرببلا اسلام در می
تیروکمان مِی نیزه ها مِی سنگها مِی
چه پر مَشِقَت میگذاری گام در مِی
حرف عبا آمد حسین بن علی سوخت
پیغمبرش رادید سرانجام در مِی
حرف عبا آمدنمازی دست وپاکن
باخواهرم برگرد اذانت را به پاکن
بالابلندکربلا برگردعمه
بالاسرتو آمده با درد عمه
ازخیمه تامقتل برای دیدن تو
بالشگری جنگیده فرداً فرد عمه
افتادی و بعدازتوبابای حرم را
تنها خودش تاخیمه ها آوردعمه
پیغمبربین عبا پیچیده برخیز
افتاده بین لشگری نامردعمه
ازحنجرت خون لخته بیرون کردبابا
ازگوش خود خون لخته بیرون کردعمه
شاعر:حسین قربانچه
______________________________________________________________
متن شعر مدح حضرت علی اکبر (ع)
ای طلعت زیبای تو، عکس جمال لم یزل
وی غره ی غرای تو، آیینه ی حسن ازل
ای دره ی بیضای تو، مصباح راه سالکان
وی لعل گوهر زای تو، مفتاح اهل عقد و حل
ای غیب مکنون را حجاب، زان گیسوی پر پیچ و تاب
وی سر مخزون را کنار، زان خط و خالی از خلل
پیش قد دلجوی تو، طوبی گیاه جوی تو
ای نخله ی طور یقین، وی دوحه ی علم و عمل
روح روان عالمی، جان نبی خاتمی
طاووس آل هاشمی، ناموس حق، عزوجل
در صولت و دل حیدری، زانرو علی اکبری
در صف هیجا صفدری، درگاه جنگ، أعظم بطل
در خَلق و خُلق و نطق و قیل، ختم نبوت را مثیل
ای مبدأ بی مثل و بی مانند را نعم المثل
ای تشنه ی بحر وصال، سرچشمه ی فیض و کمال
سرشار عشق لا یزال، سرمست شوق لم یزل
ذوق رفیع المشربت، افکنده در تاب و تبت
تو خشک لب، ز آب و لبت، عین زلال بی زَلَل
کردی چو با تیغ دو سر، در عرصه ی میدان گذر
بر شد ز دشمن الحذر، وز دوست بانگ العجل
دست قضا شد کارگر، در کارفرمای قدر
حتی إذا انشق القمر، لما تجلی و أکتمل
عنقاء قاف قرب حق، افتاد از هفتم طبق
در لجه ی خون شفق، نجم هوی، بدر أفل
یعقوب کنعان محن، قمری صفت، شد در سخن
کای یوسف گل پیرهن، ای طعمه ی گرگ أجل
ای لاله ی باغ امید، از داغ تو سروم خمید
شد دیده ی حق بین سفید، و الرأس شیباً إشتعل
ای شاه اقلیم صفا، سرباز میدان وفا
بادا «علی الدنیا العفا» بعد از تو ای میر أجل
ای سرو آزاد پدر، ای شاخ شمشاد پدر
ناکام و ناشاد پدر، ای نونهال بی بدل
گفتم ببینم شادیت، عیش شب دامادیت
روز مبارک بادیت، «خاب الرجاء و الأمل»
زینب شده مفتون تو، آغشته أندر خون تو
لیلی ز غم مجنون تو، سرگشته ی سهل و جبل
شاعر:محسن غروی اصفهانی
______________________________________________________________
متن شعر مدح حضرت علی اکبر (ع)
ندا رسید که امشب شب جوانان است
شب بلند سرور همـه دل و جان است
میان خانـه مـولا گلـی نـمـایـان شد
ز برکت قدمش عالمـی چـراغـان شد
دوبـاره جلـوه نموده جـمـال پیغمبر
به خلق و صورت و سیرت مثال پیغمبر
علی ست نام نکویش بُود علی اکبـر
عـلیِ اکبـر مـولا نگـو بگـو حـیـدر
شباهتی ست علی را به جده اش زهرا
شباهتش بشـود آشـکـار در صحـرا
ستاره ای شده پیدا در آسمان حسین
تمام هستیِ مولا، علی جوان حسین
عمو حسن عمو عباس بیـقـرار توأند
هـزار شاخه گل یـاس بیـقـرار توأند
تـو یاس مـادری و فـاتح دل پدرت
خدا کـشیـد تو را از شمـائـل پدرت
به گرد توست چو پروانه عمه ات زینب
به یاد مادر خود بوسه می زند بر لب
به روی دست تو را ناز میدهد همچين
ز عمه دل تو ربودی چه چیز بهتر ازاین
تو را کشید در آغوش مثل یک قفسی
تو را گرفت و گمانم نمیدهد به کسی
حسین دوم دنیـا تـویـی علی اکبـر
عصـای پـیـری مولا تویی علی اکبـر
به روز کرب و بـلا تکـیـه گـاه بابایی
تو هم شبـیـه عمویت سپــاه بابایی
موذنی تـو به روز دهم به کرب و بـلا
اذان بگو تـو بـرای اهـالــی دنـیــا
بگو خدای ، بزرگ است و بعـدِ الاّ الله
ببر تـو نـام رسـول و علـی ولـی الله
به گوش های کر خلق این خبر برسان
علی ولی خدا هست و مـرد با ایمان
بگو وصی نبی هست جد تـو حیـدر
خلیفه نیسـت وصیِّ به حقِ پیغمبـر
اذان بگو و بـبـر نـام حـیـــدر کـرار
اذان بگو بشـود قلب کافــران بیـدار
اذان بگـو و عـلـی را عـلـم بکـن اکبر
بگو بدون علی شخـص می شـود کافر
بدون ذکر علـی هر اذان، اذان نشـود
بگـو بدون علی یک عمل گران نشـود
منارههای مدینه مناره های حجاز
بدون نام علی میزنند بانگ نماز
موذنان حـرم را بگـو علـی داری؟؟؟؟
به هر اذان تو که گفتی به او بدهکاری
برای این دل محسن اذان بگو اکـبــر
عبادتـی است کـلام علی علی حـیـدر
شاعر:سید محسن حبیب الله پور
______________________________________________________________
متن شعر مدح حضرت علی اکبر (ع)
دل نبرده از پدر هرگز جواني بيش از اين
ماه را كامل نديده آسماني بيش از اين
تير مژگان و كمان ابرويش عاشق كش است
بر هدف هرگز نزد تير و كماني بيش از اين
اشبه الناس است بر پيمغبر خاتم علي
از پيمبر نيست در شخصي نشاني بيش از اين
حيف شد گم كرد عقاب تيزپايش راه را
نيست لازم در هجا كردن زماني بيش از اين
اربأ اربا شد جوان ام ليلا كربلا
كس نديده در بهار خود خزاني بيش از اين
رفت بالاي سرش با كنده ي زانو پدر
گفت آيا ميشود پيشم بماني بيش از اين
لااقل پلكي بزن تا جان ندادم پيش تو
دل نبرده از پدر هرگز جواني بيش از اين
شاعر:محسن صرامی
______________________________________________________________
متن شعر مدح حضرت علی اکبر (ع)
باز هم آسمان این خانه شب پر رفت و آمدی دارد
باز هم کوچهی بنی هاشم بوی عطر محمدی دارد
در شبستان زلف تو ترسا، خال بر گونهی تو هندوکش
طاق زیبای ابرویت محراب، وه که لیلا چه معبدی دارد
کار چشم تو مبتلا کردن، خاک را با نظر طلا کردن
این زلیخای نفس ما یوسف ! عاشق توست هر بدی دارد
خَلق تو خُلق تو تعالی الله!، چه شکوهی است در تو یا الله!
این علی تا که میرسد به خدا صلوات محمدی دارد
***
میآیی و لیلا شده مجنون عطر و بوی تو
دستی به رویت میکشد، یک دست بر گیسوی تو
نه بر نمیدارد کسی یک لحظه چشم از روی تو
یک چشم زینب بر حسین آن چشم دیگر سوی تو
هم باده نوش کوثری، هم مست از جام علی
باز، ای محمد! میرسی، این بار با نام علی
یا رب و یارب ساغرت، یا حق و یا حق بادهات
از مستی لبهای تو میخانه شد سجادهات
یک دم علی گل میکند در آن لباس سادهات
یک دم محمد میرسد با زلف تاب افتادهات
میآید از در مصطفی امشب که مستم با علی!
حالا که تو هر دو شدی پس یا محمد! یا علی!
تسبیح زیبایت دل روح الامین را میبرد
آن قد و بالایت دل اهل زمین را میبرد
ناز قدمهایت دل سلطان دین را میبرد
موج نگاهت کشتی اهل یقین را میبرد
غرقند قایقهای ما در بهت اقیانوس تو
بال ملک میسوزد از «یا نور و یا قدوس» تو
وقتی رجز خوان میشوی، انگار حیدر میرسد
یک لافتای دیگر از نسل علی سر میرسد
ای نسخه دوم! ـ که با اصلش برابر میرسد ـ
پیش تو میلرزد زمین، گویی که محشر میرسد
صف میکشد یک شهر تا شاید تماشایت کند
مه میرسد تا یک نظر در صبح سیمایت کند
شهزاده! دل را میبری از شهر با یک گوشه لب
ای مرد! تو یا یوسفی یا احمدی، یا للعجب!
چشم انتظارت کوچهها، ای ماه زیبای عرب!
صبح یتیمان میرسد تا میرسی تو نیمه شب
دستان تو میراثی از دست کریم مجتبی
اصلا تو گلچینی شدی از گلشن آل عبا
تا پردههای خیمه را ماه جوان وا میکنی
هم دشمن و هم دوست را غرق تماشا میکنی
با شرم و خواهش یک نظر در چشم بابا میکنی
از او چه میخواهی؟ چرا این پا و آن پا میکنی؟
ای کربلایی این تو و این لحظهی دلخواه تو
ای شیر مست هاشمی اینجاست جولانگاه تو
میخواستت در خاک و خون اصلا خدای کربلا
اصلا سرشتت از گِلی خونین برای کربلا
تا باز باشی بهترین، در روضههای کربلا
اما در این توفان امان از ناخدای کربلا
با خواهش چشمان تو تا اذن میدان میدهد
با رفتنت آرام جان! دارد پدر جان میدهد
شاعر:قاسم صرافان
______________________________________________________________
متن شعر مدح حضرت علی اکبر (ع)
روشنی بخش ِ دلِ آل کسا آمده است
به تمنّایِ علی(ع) خیل گدا آمده است
گفته تبریک و پیِ نان و نوا آمده است
نوهٔ فاطمه(س) و شیر خدا آمده است
رنگ و رخساره ای از حضرتِ حیدر دارد
علی اکبر(ع) لقبِ شبه پیمبر(ص) دارد
داده شد جرعه ای از باده به أمّ لیلا(س)
بادهٔ کامل و آماده به أمّ لیلا(س)
قرعهٔ مادری افتاده به أمّ لیلا(س)
چه دل-آرا پسری داده به أمّ لیلا(س)
کعبه را گل زده و بازگشایی کرده
آن خدایی که علی بن حسین(ع) آورده
صوتِ زیبایِ اذان؛ دور و برَش میگردد
قبله حیران شده و دورِ سرش میگردد
دورِ لبخندِ ملیحِ پدرش میگردد
پدرش هم که به دورِ پسرش میگردد
دلِ عاشق شده! با نغمهٔ دلخواه بگو
أشهدُ أنّ علیا ولی الله بگو
در اصالت علوی، خَلقاً و خُلقاً نبوی
در سخاوت حسنی، صاحبِ گفتارِ قوی
شده شهزاده ای از طایفهٔ مرتضوی
هست با سیدِ سجّاده نشینان؛ أخَوی
وقتِ جاری شدنِ چشمهٔ احساس رسید
قامتش تا که به سرشانهٔ عباس(ع) رسید
درس ِ آزادگی و لطف و کرَم را آموخت
راهِ ویرانیِ بنیانِ ستم را آموخت
سبکِ جنگیدنِ در اوجِ جنم را آموخت
از عمو؛ پیر شدن پایِ علَم را آموخت
یاعلی(ع) گفته و شمشیر گرفتند به دست
عمه زینب(س) به تماشایِ دو آیینه نشست
خوش عمل کرد به قولِ ازلی روز دهم
بود، دور و برِ ناموسِ علی(ع) روز دهم
در جواب پدرش گفت: بلی… روز دهم
ماند، بی چون و چرا پایِ “ولی” روز دهم
بسکه از هر چه به جز؛ عشقِ پدر دست کشید
رزقِ پرواز رقم خورد و به شهزاده رسید
*
رفت از خیمه و با آه نمیرفت ایکاش
با لبِ تشنه و جانکاه نمیرفت ایکاش
طرفِ لشکرِ بدخواه نمیرفت ایکاش
پیش چشمانِ پدر راه نمیرفت ایکاش
دوره کردند و همین خورد زمین؛ جانِ حسین(ع)
حلقه زد اشک، سراسیمه به چشمانِ حسین(ع)
نفس ِ تازه-جوانش نفسی-دائم بود
غرقِ خون در وسطِ هلهلهٔ ظالم بود
چند مردِ قدَر و تازه-نفس لازم بود
بُردنش کارِ جوانانِ بنی هاشم بود
شد سراپایِ تنش یکسره إرباً إربا
جمع شد عشقِ حسین بن علی(ع) بینِ عبا!
شاعر:مرضیه عاطفی
______________________________________________________________
متن شعر مدح حضرت علی اکبر (ع)
مژده که محبوب داور آمده
در شگفتم که پیمبر آمده
کوثری از نسل کوثر آمده
یا که مرآتی ز حیدر آمده
یا ز ره عباس دیگر آمده
تهنیت بادا که اکبر آمده
ماه رویش میبرد دل از همه
حیف در آنجا نباشد فاطمه
****
روح و ریحان حسین است این پسر
سرو بستان حسین است این پسر
نور چشمان حسین است این پسر
ماه کنعان حسین است این پسر
قدسیان، جان حسین است این پسر
بلکه قرآن حسین است این پسر
آفتاب آیینه دار روی او
در فضا پیچیده عطر و بوی او
****
شافع محشر بوَد یا محشر است
زادهی حیدر بوَد یا حیدر است
شمس دین را این فروزان اختر است
بالله از یوسف، تماشایی تر است
جان بقربانش علی اکبر است
این تمام آرزوی مادر است
شد دل ما از قدومش منجلی
مست او باشد حسین بن علی
****
گوهر یکتا به دنیا آمده
ماه رویان! ماه لیلا آمده
حبّذا دلبند زهرا آمده
جان دین و روح تقوا آمده
آفتاب عالم آرا آمده
بر جوانان پیر برنا آمده
از تمام انبیا دل می برد
ناز او را عمه زینب می خرد
****
سوره والشمس مهتاب رویش
سوره والیل باشد گیسویش
چون محمد خِلقت و خُلق و خویش
چشم عیسی بر جمال دلجویش
خضر خود لب تشنهی آب جویش
بوسهی جبریل بر دو بازویش
دلبری از دلربایان کار اوست
یوسف مصری سر بازار اوست
****
خرم از این عید قلب عالم است
دل اسیر زلف خم اندر خم است
گر چه روز عید شبه خاتم است
لیک در دل حسّی از درد و غم است
حیف او چون فاطمه عمرش کم است
تیرها بر زخم جانش مرهم است
آه چیده یاس لیلا میشود
پیش بابا، ارباً اربا میشود
شاعر:محمود اسدی